محرک­ها و برانگیزاننده ­های صادرات

روند جهاني­شدن تجارت موجب مي­شود كه شركت ها به تدريج در فرآيند صادرات درگير شده و به بازارهاي جهاني روي آورند. البته بايد در نظر داشت كه انگيزه­ها و محرك­هاي شروع به صادرات براي شركت­هاي مختلف متفاوت مي­باشد. در بررسي­هاي مربوط به انگيزه هاي صادراتي كه بر تصميم شركت­ها بر شروع فعاليت­هاي صادراتي و يا حفظ و تداوم اين فعاليت­ها تأثير مي­گذارد، مي­توان دو رويكرد را دنبال نمود.

اولين رويكرد در رابطه با اين موضوع است كه آيا تصميم به صادرات در ابتدا توسط عوامل داخلي شركت اتخاذ مي گردد يا اينكه اين  تصميم منشأ خارجي دارد. نتايج نشان مي­دهند كه بيشتر شركت­ها اهميت محدود و اندكي را براي محرك­هاي صادراتي كه به واسطه سياست­هاي صادراتي دولت قائل مي­گردند. با اين حال بايستي به يادداشت كه در ادبيات مربوط به بازاريابي صادراتي نقش دولت به عنوان يك عنصر كليدي در تصور مدير از بين­المللي شدن شركت (وارد شدن به فرآيند صادراتي يا وارد نشدن) در نظر گرفته شده­است، چه اين نقش به نظر مديران بازدارنده باشد، چه نقشي تسهيل كننده.

محرك­هاي صادراتي از ديد برخي از محققين به عنوان مهم­ترين و پوياترين عناصر در تعيين رفتار صادراتي شركت­ها مطرح گرديده­اند. در ادبيات بازاريابي صادراتي چند تئوري وجود دارد كه به تشريح محرك­هاي صادرات مي­پردازد. انگيزش به همراه تجربه، رشد، نوع شركت و رفتارهاي صادراتي مهم­ترين متغيرهايي هستند كه در رابطه با توسعه صادراتي مورد بررسي ارتباط ميان ميزان انگيزش مانع « بردلي » . قرار گرفته­اند صادراتي)، سبك شناختي و رشد شركت را مورد بررسي قرار داد.آقاي جونز بيان كرده­است كه انگيزش شرح مي­دهد كه چگونه رفتاري از فرد سر مي­زند، چگونه تقويت مي­شود، آن رفتار چگونه حفظ مي­گردد، جهت مي­يابد و در نهايت متوقف بيان كرده­است كه انگيزش فرآيندي « وروم » مي­شود. به علاوه است كه تعيين كنندة انتخابي است كه فرد از ميان گزينه­هاي مختلف موجود انجام مي­دهد. موضوع مشترك در دو تئوري بالا اين است كه انگيزش در رابطه با عواملي است كه رفتار فرد را تقويت مي­كند، به آن رفتار جهت مي­دهد و آن رفتار را تداوم مي­بخشد.

به علاوه اين مطالعات تفاوت هاي عمده­اي را بين اينكه چگونه افراد از طريق محرك­هاي مختلف مي­توانند تحريك شوند و ميزان تأثيري كه هر يك از اين محرك ها بر رفتار مي­توانند داشته باشند را نشان مي­دهد. تئوري ديگري كه در اين مورد وجود دارد تئوري شناخت« پورتر و لاولر » انگيزش است كه مبناي تئوري انتظار  ارزش مي­باشد. اين تئوري عنوان مي دارد كه انتظارات، اعتقاداتي هستند كه فرد آنها را نگه داشته، منجر به برخي پيامدهاي بعدي مي­گردد. از سوي ديگر ارزش به معناي ارزش مثبت يا منفي است كه فرد در مورد تحقق پيامدها قائل مي­شود و اين تأثيرات مشترك به انگيزش فرد منجر مي گردد. اهميت تئوري ارزش  انتظار را در مديريت « بودلي و كخ » صادرات مورد بررسي قرار داده و نتايج زير را مشاهده كرده اند:

  • مديران در ميان نتايج مختلفي كه به طور بالقوه وجوددارد توجيحات خاص خود را دارند.
  • مديران درباره احتمال اينكه يك تلاش از جانب آنها منجر به رفتار مطلوب يا عملكرد مطلوبشان گردد انتظاراتي دارند.
  • مديران دربارة احتمال اينكه برخي پيامدها منجر به رفتارهاي خاصي مي شود انتظاراتي دارند.
  • واكنشي كه فرد بر مي گزيند تحت تأثير انتظارات و ترجيحاتي است كه وي در موقعيتي معين دارد.

با توجه به تئوري­هاي بالا مي­توان گفت محرك هاي صادراتي را مي­شود در هر مرحله از انجام صادرات به كار برد. چه در مرحلة قبل از شروع صادرات و چه در مراحل مياني و چه زماني كه نسبت به صادرات تعهد ايجاد شده است. بين عواملي كه منجر به « بايكلي » در بررسي اين مبحث شروع صادرات مي­شوند و عواملي كه تعهد به صادرات را در مراحل پيشرفته صادرات منجر مي­گردند، تفاوت قائل شده است.

در پاسخ به اين سؤال كه چه عواملي ممكن است شركت­هاي كوچك و متوسط را تشويق به صادرات نمايد، تحقيقات زيادي سيمونز و » صورت گرفته است.

البته اولين كارها توسط انجام شد. يافته­هاي اين محققان نخستين و يافته­هاي « اسميت تحقيقاتي سال هاي اخير بيان مي­كنند كه عناصر مؤثر بر آغاز فعاليت­هاي صادراتي مي­توانند در خارج از مرزهاي سازمان باشند بنابراين پديده هاي خارجي از قبيل تغييرات محيطي يا ديگر آثار مشابه غيرمستقيم ممكن است توضيح دهنده محرك هاي صادراتي باشد. درحالي كه در مراحل بعدي صادركنندگان اثرعوامل داخلي و عيني را بيشتر مي دانند. البته محققان مكتب خلاقيت كه در مورد صادرات به تحقيق پرداخته بودند ميان عوامل خارجي مؤثر بر شروع صادرات و متغيرهاي داخلي (شركت) كه مي توانند توضيح مهمي براي درك فرآيند تصميم به شروع صادرات باشند، تميز قائل شدند.

اين محققان عنوان كردند كه صادرات بخشي از يك تعهد داخلي شركت در رابطه با انجام هر گونه فعاليت است يعني اينكه اين محققان به طور كلي رخدادهاي مربوط به شركت را به عوامل داخلي آن منسوب مي­دانستند در تحقيق خود در مورد « لئونيداس لئونيدو » همچنين نشان داد كه « محرك هاي صادراتي از ديدگاه غيرصادركنندگان فاكتورهاي كليدي مؤثر بر شروع صادرات عواملي هستند كه ماهيت خارجي و تأثيرگذار دارند و نه داخلي و انفعالي، همچون دريافت سفارش هاي ناخواسته كه مهم­ترين و تأثيرگذارترين عامل در تحريك شركت­ها به آغاز فعاليت­هاي صادراتي است. از ديدگاه او دومين و سومين عوامل مهم عبارتند از موجود بودن ظرفيت مازاد توليد در سازمان و نيز وجود فرصت­هاي محدود تجاري در بازارهاي داخلي آنچه مي توان عنوان كرد اين است كه شركت ها به دلايل مختلف داخلي و يا خارجي اقدام به شروع صادرات مي­كنند. اما آنچه در مسير توسعه صادرات اولويت بيشتري دارد، تداوم صادرات يا به عبارت ديگر تعهد به صادرات در ميان شركت­ها مي­باشد. اين موضوع در بر گيرنده عوامل زيادي است كه شامل مشكلات و محدوديت­هاي صادراتي و عوامل تأثيرگذار بر عملكرد صادراتي مي­باشد.

موانع، مشکلات و محدودیت­های صادرات

بسياري از عوامل ساختاري، رويه اي، عملياتي، رفتاري و … هستند كه باعث مي­گردد توليد كننده­ها در اقدام به امر صادرات، توسعه آن و نيز حفظ توان صادراتي خود ناتوان بمانند. برخي موانع صادراتي شركت­ها ريشه داخلي داشته در حالي كه برخي ديگر از موانع صادراتي ناشي از محيط خارجي شركت هستند. از طرف ديگر مي توان موانع را از نظر ذهني، عيني بودن نيز تقسيم كرد. در اين صورت چهار دسته موانع داخلي  عيني، داخلي ذهني، خارجي  عيني، خارجي  ذهني وجود خواهد داشت.

اما نه تنها ماهيت اين موانع بلكه تواتر، اهميت و شدت و ضعف آنها در هر كدام از مراحل مربوط به فعاليت هاي صادراتي شركت مي­تواند متفاوت باشد. حل موانع صادراتي براي شركت­ها در مراحل اوليه صادرات از اهميت زيادي برخوردار است، زيرا اگر شركت­ها نتوانند در همان مراحل اول به اين موانع به صورت مناسب واكنش نشان دهند، براي هميشه فعاليت هاي صادراتي را كنار خواهند گذاشت. البته شركت­هاي  مختلف در يك مرحله واحد ممكن است موانع متفاوتي را مقابل خود متصور شوند. مي توان گفت دانش اندك از بازارهاي بالقوه جهت توسعه فعاليت هاي صادراتي و نيز فقدان منابع مالي لازم براي بررسي بازارهاي خارجي از مهمترين عوامل بازدارنده صادرات است.

در ادامه تحقيقاتي كه به بررسي موانع صادراتي پرداخته اند آورده شده است. مهم­ترين عوامل بازدارنده شركت­ها « آلراندريدز » در تحقيق در شروع فعاليت­هاي صادراتي شامل وجود رقابت شديد خارجي، فقدان دانش و اطلاعات كافي در مورد صادرات، درك ناكافي از رويه هاي پرداخت صادراتي و مشكلات مربوط به يافتن بازارهاي صادراتي شناسايي شده اند.نيز نشان داد كه ناتواني شركت ها « ويلكينسون و بارت » تحقيق در دستيابي به قيمت هاي رقابتي در مقابل شركت­هاي خارجي و نيز هزينه هاي بالاي حمل و نقل در فروش كالا به بازارهاي خارجي موانع مهم پيش روي شركت ها براي صادرات هستند. نشان دادند كه مهم­ترين « يو و تسنگ » در تحقيق ديگري موانع موجود براي صادرات عبارتند از فقدان دانش و اطلاعات در مورد بازارهاي خارجي، دانش محدود تجاري در ميان پرسنل و نامناسب بودن قيمت و كيفيت براي نيازهاي اين بازارها.

صادرات در شركت­ها مربوط به ناكافي بودن منابع براي بازاريابي صادرات، مسائل مربوط به دستيابي استانداردهاي كيفي و ايجاد يك طرح و تصوير مناسب براي بازار خارجي و مسائل مربوط به سازماندهي ضعيف و كمبود كاركنان شايسته براي مديريت فعاليت هاي صادراتي، ناتوانايي مالي و نبود اطلاعات كافي درباره بازارهاي خارجي و موانع خارجي شامل عملكرد كاملاً تفاوت مشتريان خارجي، ناآشنايي با رويه ها و فعاليت هاي كاري، موانع تعرفه اي و قوانين مربوط به واردات كشورهاي ديگر، نيروهاي رقابتي، نرخ تورم و محدود بودن عرضه بعضي از پول­ها است.

مانع صادراتي را بررسي « يانگ » در تحقيق ديگري نمودند و ۵ عامل را عمده تشخيص داد كه عبارت بودند از: تفاوت بازاريابي نسبي، اطلاعات مربوط به صادرات و بازار، فقدان منابع داخلي، نبود منابع شخصي و موانع محيطي. بر ماهيت پويا و در حال تغيير موانع « بايكلي و تزار » تحقيق صادراتي تأكيد كردند و نشان دادند كه هر چقدر شركت­ها بيشتر درگير امر صادرات مي شوند، مشكلات پيش روي خود را بيشترمرتبط به عدم درك مناسب از فعاليت هاي تجارت خارجي مي كنند. البته برخي از تحقيقات نيز بين موانعي كه صادركنندگان و غير صادركنندگان ادراك مي كنند تفاوت قائل شده اند كه به مروري اجمالي از اين دست تحقيقات مي­پردازيم: در تحقيق خود به وجود تفاوت ميان صادركنندگان و غير صادركنندگان در موانعي كه براي صادرات تصور مي­كنند تأييد كرد.

عمده موانع پيش روي غيرصادركنندگان نگراني­هاي آنها در مورد كمبود اطلاعات درباره صادرات، تماس هاي محدود با بازارهاي خارجي و ايرادهاي فردي و شخصي بودند، در واقع مشكل عمده، محدوديت اطلاعات در مورد بازارهاي خارجي بوده كه بر عدم اطمينان موجود در زمينة انجام فعاليت­هاي تجاري مؤثر واقع مي­شود. مشكلات مربوط به صادركنندگان فعال ظاهراً ماهيت عملياتي داشته، مقدمتاً مربوط به متغيرهاي خارجي از قبيل پيچيدگي­هاي زياد كارهاي اداري و سازماني، تأخير در پرداخت خريداران خارجي و نيز شرايط نامناسب اقتصادي در اين بازارها بود.

منبع

سان احمدی، شکوفه(1394)، انتخاب بازار برای فعالیت صادرات اولیه،تفاوت بین صادرات اولیه و ثانویه، پایان نامه ی کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0