مبانی نظری سبک هویت
دوران نوجواني از قديم دوراني دشوارتر از دوران كودكي تلقي شده است. شايد به اين دليل كه در اين دوران تغييرات قابل توجهي از نظر جسمي، روان شناختي، شناختي و هيجاني در روابط اجتماعي در نوجوان رخ ميدهد. تحولات پيچيده علوم، فنون و فرهنگ و ارتباط آنها از طريق شبكههاي ارتباطي ابعاد گوناگون حيات انسان را تحت تاثير قرار داده و او را با نيازها، شرايط پيچيده و جديد روبرو كرده است. “رشد در دوره نوجواني ناشي از تعامل عوامل چند گانه زيستي، روان شناختي، اجتماعي، ميان فردي، فرهنگي و تاريخي بوده و توجه به هر يكي از اين عوامل به تنهايي نميتواند تصوير درستي از اين تغييرات را به ما ارائه دهد. افراد در اين مرحله سني در معرض بسياري از اين مشكلات رفتاري و رواني قرار دارند. در دوره نوجواني ضعف در تصميمگيري در زمينههايي مانند مدرسه، روابط با جنس مخالف و مواد مخدر نتايج منفيتري از دوران كودكي را در بر داشته همچنين نوجوان بيشتر براي تصميمگيريها و نتايج كارهاي خود نسبت به دوره كودكي مسئول ميباشد” . هيچ چيز در دنيا براي نوجوان و جوان به اندازه سوالاتي كه به هويت او مربوط مي شود نگراني و دلواپسي ايجاد نميكند. اين كه او به گمان خويش، چگونه انساني است و درباره استنباط ديگران درباره خود چه احساسي دارد، او را براي ((تسلط بر خود)) به تلاش وا مي دارد. درك هويت خود مستلزم تقابلي رواني – اجتماعي است. به عبارت ديگر نوجوان بايد بين تصويري كه از خودش دارد و تصويري كه از استنباط و انتظار ديگران از خودش دارد، هماهنگي ايجاد كند. نوجوان زماني به ايجاد هويت دست مييابد كه ارزش هاي خود را انتصاب و نسبت به اهداف يا افراد خاصي احساس وفا داري ميكند. “بررسي ها نشان داده اند كه رفتارهاي پر خطر در دوران نوجواني افزايش مييابند و گرايش به تنوع رفتارهاي پر خطر و يا پرداختن به چندين رفتار پرخطر با هم در اين دوران ديده مي شود براي نمونه ممكن است سو مصرف مواد و روابط جنسي ناايمن با هم رخ دهند” .
هويت
در مطالعه شخصیت انسان «هویت» جنبه اساسی و درونی است که به کمک آن فرد با گذشته خود ارتباط یافته، در زندگی احساس تداوم و یکپارچگی میکند. شکل گیری هویت، ترکیبی از مهارتها، جهان بینی و همانندسازیهای دوران کودکی است که به صورت یک کل کم و بیش منسجم، پیوسته و منحصر به فرد در می آید که برای فرد، حس تداوم گذشته و جهت گیری به سوی آینده را فراهم می سازد. اریکسون بر این باور است که شکل گیری و پذیرش هویت فرد، تکلیفی به طور کامل دشوار و اضطرابزاست. افرادی که به هویتی قوی دست مییابند، برای رویارویی با مسائل بزرگسالی آماده می شوند و افرادی که نمیتوانند به چنین هویتی دست یابند، بحران هویت را تجربه می کنند. چنین افرادی نمیدانند که چیستند، به کجا تعلق دارند یا میخواهند به کجا بروند. در نتیجه ممکن است از مسیر بهنجار زندگی، تحصیل، شغل و ازدواج کنارهگیری کنند.
شکلگیری هویت تحت تأثیر عوامل بین فردی است که شامل ظرفیتهای ذاتی خود فرد و اکتساب ویژگیهای شخصیتی است. بنابراین همان قدر که شخص با افرادی که مورد احترام او هستند و به نصیحتهای آنها گوش می دهد، همانندسازی میکند و همچنین همانقدر که فرد از عوامل فرهنگی که شامل ارزشهای اجتماعی گسترده بوده و فرد در زمان رشد در معرض آنها قرار می گیرد پیروی می کند، شکل گیری هویت او موفقیتآمیز خواهد بود . دستیابی موفقیت آمیز به هویت موجب اولین تکلیف بزرگسالی یعنی رشد احساس صمیمیت حقیقی می شود.ناکامی در دستیابی به هویت به عدم صمیمیت و فاصله گذاری منجر می شود. فاصله گذاری به آمادگی برای فاصله گرفتن از مردم و موقعیتهایی که ممکن است به طور مناسبی هویت فرد را نقض می کند اطلاق می شود. بنابراین حل موفقیت آمیز مباحث هویت نه تنها برای سلامت فرد مفید است بلکه برای روابط آنها نیز اهمیت دارد. طبق نظر اریکسون صمیمیت اصیل و واقعی تنها بعد از شکل گیری هویت ایجاد می شود. ایجاد مفهومی از خود شرط لازم و قدم اول برای صمیمیت است که به صورت توانایی داشتن روابط دوجانبه با دیگر افراد تعریف می شود. دو جانبه بودن به این مفهوم است که هر دو شخص باید همزمان نیازها، احساسات و افکار دیگری را آن چنان که به نیازها و افکار خود توجه دارند، مورد توجه قرار دهند. باز شناسی مفهوم هويت نيازمند عطف توجه به ((شخصيت)) است. شخصيت عبارتند از: مجموعهاي از خصوصيات مختلف فرد مانند ساختمان بدني، خلق، رفتار، علايق، گرايش ها و توانايي ها و استعدادهاي فرد. هويت در واقع همان شخصيت است كه مورد آگاهي دروني قرار گرفته. احساس شخصيت را مي توان هويت ناميد. با توجه به اين تعريف بايد به دو نكته تاكيد كرد: هويت امري عقلاني و عاطفي است و تفسيري است سنجيده و قانع كننده از شخصيت و ابعاد آن. هويت از يك سو امري دروني است و از سوي ديگر وابسته به عوامل فراوان بيروني كه بر نگرش و تفسير آدمي اثر مي گذارد .
هويت و بحران هويت
سلامت شخصيت در گرو سازگاري آدمي با محيط اجتماعي پيرامون و رعايت امور اجتماعي و نيز تفسير متوازن و سازگار از خود، جامعه و ارزش هاست. هنگامي كه در اين فرآيند خللي وارد شود نابهنجاري و اضطراب رواني نمودار خواهد شد و آن گاه كه اين اختلال مضاعف شود و پيامدهاي ويرانگري بيافريند مي توان آن را بحران ناميد. از اين رو هويت سالم و آرام در جايي معني مي يابد كه شخص از نگرش يك دست و سنجيده اي از خويشتن و جهان بهرهمند باشد و عناصر سازنده شخصيت وي از سازگاري برخوردار باشند .
پايه هاي نظريه هويت
الف ) فرويد
فرويد، یکی از اولين روان شناسان نظريه پردازي است كه سوال بنيادي ((تعريف خود)) را مطرح كرد. فرويد بر اين باور بود كه احساس فرد از خود، از درون فكني هاي والدين در طول پديد آيي فرا خود و در پايان تعارض اودپيي شكل ميگيرد. فرويد نه تنها معتقد بود كه اين درون فكنيها پايه ((تعريف خود)) فرد در طول دوره كودكي را شكل ميدهد، بلكه اين همانند سازي ها به طور معناداري در طول نوجواني يا بزرگسالي تغيير نكرده و حفظ مي شود. وي بر اين باور بود كه مفهوم خود فرد، تابعي از فرآيندهاي همانند سازي مهمي است كه در طول سالهاي پيش دبستاني اتفاق مي افتد.
ب ) اريكسون
اگر چه فرويد درباره همانندسازي و ديگر فرآيندهاي مشابه هويت مطالبي نوشت، اولين نوشته هاي روان كاوانه كه شكلگيري هويت را امري فراتر از همانندسازي كودكي و درون سازي والديني تبديل كرد، آنهايي بودند كه اريكسون در كتاب خود با عنوان ((كودك و جامعه)) آورده است. او بر اين باور بود كه وجود عناصر انتخاب شده هويت، كودك را از نوجوان و بزرگسال متمايز ميكند. وي بر اين نكته تاكيد ميكند كه ((انسجام هويت، پايان كودكي را نشان ميدهد)).
اريكسون معتقد بود كه هر مرحله از رشد رواني – اجتماعي مي تواند به وسيله ابعاد قطبي ويژه اي مشخص گردد. اين كه چگونه افراد به طور موفقيت آميز بحرانهاي دو قطبي را در هر مرحله حل مي كنند، فر آيند رشد سالم يا مخالف آن را تعيين مي كند.
به نظر اريكسون، فرآيند رشد تحت كنترل اصل اپي ژنتيك رسش قرار ميگيرد، اين اصل كه مراحل رشد به وسيله عوامل ارثي تعيين ميشوند، اما همچنين عوامل محيطي و اجتماعي كه با آنها مواجه ميشويم بر شيوههاي تحقق مراحل رشد تعيين شده ژنتيكي تاثير ميگذارند. بنابراين رشد شخصيت هم تحت تاثير عوامل زيستي و هم عوامل اجتماعي قرار دارد .
ج ) نظريه مارسيا
مارسيا ديدگاهي ساخت و ساز گرايانه از ((هويت خود )) دارد. وي هويت را به عنوان يك ساختار خود دروني با سازماني پويا از سائق ها، تواناييها، عقايد و تاريچه فردي تصور مي كند .
مارسيا بر اساس مطالعاتي كه با دانشجويان دانشگاه انجام داد، به دليل پيچيدگي مفهوم هويت آن را از چند بعد و زاويه مورد بررسي قرار داد. مارسيا براساس دو متغير فرآيندي اكتشافي و تعهد چهار نوع وضعيت هويتي را مفهوم سازي كرد.
اين چهار وضعيت عبارتند از 1 – هويت مغشوش (سردرگمي). 2 – هويت ديررس (وقفه). 3 – هويت زودرس (بازدارندگي). 4 – هويت موفق (اكتساب شده).
دوره هويت از ديدگاه مارسيا عبارتند از:
هويت مغشوش
به حالت بلاتكليفي در زندگي اطلاق ميشود. در اين وضعيت هويتي، اگر هم تعهدات نسبت به ديگران يا مجموعهاي از باورها و اصول وجود داشته باشد، بسيار كم است. در عوض تاكيد عمده بر نسبيت و غنيمت شمردن لحظه است. فرد از هيچ حوزه اي از لذت فردي چشم پوشي نمي كند، هسته اصلي در شخصيت فرد وجود ندارد، نقشهاي اجتماعي آزموده ميشود و سريعا” رها ميشود، شخص خود بلاتكليف و سر گردان به نظر ميرسد. در وضعيت مغشوش، فرد هيچ گونه انتخاب ثابتي در مورد تعهدات خود ندارد و به جستجو و اكتشاف نمي پردازند .
افرادي كه هويت مغشوش و پراكنده دارند، فاقد جهت روشني هستند. آنها پاي بند ارزشها و اهداف نيستند و براي رسيدن به آن ها تلاش هم نميكنند. آن ها ممكن است هيچ گاه گزينه ها را كاوش نكرده باشند يا اين كار را بسيار تهديد كننده و توانكاه بدانند . اين افراد معمولا فاقد اهداف تحصيلي و شغلي ثابت هستند و از سطوح پايين مهارت تحصيلي، خويشتن داري و خود مختاري تحصيلي برخوردارند .
هويت زودرس
افرادي كه هويت زودرس دارند، خود را به ارزش ها و اهدافي متعهد ساخته اند، بدون اين كه گزينه هاي ديگري را بررسي كرده باشند، در عوض آن ها هويت حاضر و آماده اي را مي پذيرند و ضبط مي كنند كه يك فرد مقتدر آن را برايشان برگزيده است .
فرد داراي وضعيت باز دارندگي يا زودرس، اگر با موقعيتي روبرو شود كه در آن ارزشهاي والدين يا ديگران كارايي نداشته باشد، به سختي احساس ترس ميكند. اين افراد به ميزان زيادي همخواني، انعطافپذيري و وابستگي به مراجع قدرت از خود نشان ميدهند. آنها تكانشي هستند و استقلال و اعتماد به نفس كمي نشان ميدهند .
هويت ديررس
اغلب ناشي از تصميم گيري دردناك و عمدي در مورد موضوعاتي مانند مدرسه، دانشگاه يا شغل اول است. هدف ايجاد مقداري فضاي تنفسي براي جستجوي كامل تر خود روان شناختي و واقعيت عيني است. در اين جا نياز است كه فرد به بررسي و آزمون خود در تجارب خود بپردازد تا دانش عميقي درباره خود به دست آورد. تعهدات، موقتا بنا به دلايل معقولي كنار گذاشته مي شود. بنابراين ديررسي، رها كردن آماده نيست به گونه اي كه شخص بدون هدف سر گردان شود، بلكه دوره فعال جستجوي هدف و آماده شدن براي تعهدات است. برخي از اين افراد در تلاش هاي هويتي خود هيجان زده و مضطرب به نظر ميرسند، حال آن كه برخي ديگر كاملا” متفكر و آرام به نظر مي رسند. بسياري از آنها از لحاظ درون رواني مشكلاتي در جدا ساختن خود از والدين به خصوص والد جنس مخالف خود دارند .
هويت موفق
به آخرين مرحله شكل گيري هويت اطلاق مي شود. اين وضعيت از نظر تحولي پيشرفته ترين وضعيت تلقي ميشود، زيرا افراد دورهاي از جستجوگري و اكتشاف فعال را پشت سر گذاشته و تعهدات روشني ايجاد كرده اند . افرادي كه هويت كسب شده دارند، قبلا گزينهها را بررسي كرده و به يك رشته ارزشها و اهداف كه خودشان آنها را برگزيدهاند، پايبند هستند. آنها احساس سلامت رواني ميكنند، در طول زمان از احساس يكساني برخوردارند و ميدانند كه چه راهي را در پيش گرفته اند .
افراد با هويت موفق خود فرمان بوده و از اعتماد به نفس بيشتري نسبت وضعيت هاي هويتي ديگر بر خوردارند و اضطراب كمتري دارند. آنها غالبا در مورد آن چه ميدانند و ميخواهند در زندگي خود انجام دهند، ديد و احساس خوبي دارند و نسبت به نظريات و تجربيات جديد گشوده برخورد مي كنند .
انواع سبكهاي پردازش هويت
برزونسكي معتقد است نوجوانان در رويارويي با مسائل مربوط به خود و هويت، سه جهت گيري متفاوت يا سه سبك پردازش هويتي مختلف را انتخاب مي كنند كه عبارتند از: سبك اطلاعاتي، سبك هنجاري و سبك سردرگم اجتنابي.
سبك اطلاعاتي
سبك هويتي كه بيشترين انطباق با خود را به همراه دارد، سبك اطلاعاتي است. نوجواناني كه از سبك اطلاعاتي استفاده مي كنند، به طور فعال به جستجو و ارزيابي اطلاعات مربوط به خود مي پردازند. آن ها تمايل دارند به بررسي راه حل هاي چندگانه و جستجو درباره نقش هاي گوناگون بپردازند. افراد با سبک هویت اطلاعاتی در برخورد با موضوعات مربوط به هویت سنجیده عمل کرده و تلاش ذهنی زیادی نیز نشان می دهند هدفمند به جستجو و ارزیابی مبادرت ورزیده و نسبت به اطلاعات مربوط به خود اعتماد و اطمینان لازم را نشان می دهند. استفاده از سبک هویت اطلاعاتی با نیاز به شناخت، پیچیدگی شناختی، تعمق درباره خود، مقابله مسئله دار،بهزیستی ذهنی، سازگاری، وظیفه شناسی رابطه مثبت نشان می دهد ، همچنين نگرش آنان نسبت به ساختار ((خود)) شان همراه با ترديد است و اين سبك مواد زير را لحاظ مي كند:
جستجوي اطلاعات و مقابله متمركز بر مسئله ،جستجوي فعال، تعهد انعطافپذير ، نياز به شناخت و سطح بالاي عزتنفس .
در اين سبك به علت تاكيدي كه بر جستجو واكتشاف وجود دارد، به نظر مي رسد مبناي وضعيت هاي هويت موفق باشد. نوجواناني كه از سبك هويت اطلاعاتي استفاده مي كنند خود باز خورد دهنده، وظيفه شناس، پذيراي تجارب جديد، مسئله مدار و وقت شناس و حساس در تصميم گيري هستند .
سبك هنجاري
افرادي كه از این سبك استفاده مي كنند، يك ديدگاه انفعالي در تصميم گيري ها با تكيه بر نظرات و عقايد افراد مهم زندگي يا مراجع قدرت يا گروه هاي مرجع دارند. اين افراد به سختي به ساختارهاي هويت خود مي چسبند داراي خشكي و انسداد فكري هستند. افراد هنجاري وقتي با تصميمات مهم روبرو مي شوند، به جستجوي مشورت با منابع قدرت و افراد مهم ديگري مي پردازند كه اغلب اوقات اين اشخاص داراي قدرت، همان كساني هستند كه فرد هنجاري خودپنداره اش را بر مبناي استانداردهاي آن ها استوار كرده است. بدين ترتيب شخصي كه از سبكهاي هنجاري استفاده مي كند از مواجهه با اطلاعاتي كه با خودپنداره او تعارض دارد، خودداري كرده و مي تواند در برابر تغيير از خود مقاومت نشان دهد . افراد هنجاری وظیفه شناس و سازگار هستند،احساس جهتگیری آشکاری از خود نشان می دهند و احساس مثبتی ازبهزیستی دارند اما این افراد در مواجهه با ابهام تحمل کمی از خود نشان داده، نیاز بالایی نسبت به ساختار دارند و در برابر اطلاعاتی که نظام ارزشها و باورهای فردی آنها را به چالش می کشد بسته عمل می کنند .
سبك سردرگم اجتنابي
نماد به تاخير انداختن ، اما شانه خالي كردن است كه به بهترين نحو به عنوان يك رويكرد واقعي در قبال يك زندگي مشخص مي شود و شامل راهبرد مقابله اي مبتني بر هيجان مي باشد .افرادي با اين سبك هويتي معمولا در تصميم گيري هايشان تعلل نشان مي دهند و سعي مي كنند تا حد امكان آن ها را به تاخير بيندازند و تمايلي به رويارويي با مشكلات شخصي و مسائل مربوط به هويتشان و حل آن ها ندارند . سبك سر در گم اجتنابي با سطوح پايين تعهد و همچنين عزت نفس پايين و خودپنداره بي ثبات در ارتباط مي باشد.
اين سبك هويت به نظر مي رسد مبناي وضعيت مغشوش شده باشد. افراد سردرگم اجتنابي به طور كلي به آينده و پيامدهاي دراز مدت انتخاب هاي خود توجه زيادي نمي كنند. آنان تعهدي در قبال انتخاب هاي از خودشان نشان نمي دهند و فقط زماني نسبت به چيزي جديت نشان مي دهند كه شرايط بيروني به آن ها تحميل كند .
منبع
پاکروان، بنفشه (1393)، رابطه سبک های هویت و هوش هیجانی با رضایت شغلی، پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی صنعتی و سازمانی، دانشگاه آزاد اسلامي
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید