مبانی روانشناختی آموزش خانواده

مدرسان آموزش خانواده در آموزش های خود با نظریه های کلاسیک مربوط به روابط والدین – فرزند آشنا می شوند. این مدرسان بایستی علاوه بر آگاهی از پیچیدگی فزاینده رشد کودک و والدین ، نظریات روانشناسانی چون فروید،اریکسون ،گزل،پیاژه،ویگوتسکی و…، رادر مورد نقش والدین در تربیت فرزند را مورد بررسی قرار دهند؛برخی از نظریات مربوط به حوزه آموزش خانواده را بدین شرح بیان می کند.فروید، والدین را به عنوان افرادی که عمدتاً مسئول نتایج فرایند رشد کودک هستند در نظر می گیرد واین ایده فروید بر بسیاری از آموزشهای خانواده آغازین اثر گذار بوده است. نطریه ژنتیک رفتاری گزل، خاطر نشان می سازد که نقش محوری والدین ، پشتیبانی از شکوفایی استعدادها وآمادگی های موروثی کودک وفراهم کردن محیطی است که با آمادگی رسش کودک سازگار شده است .نظریه های ویژگی های شخصیتی برشخصیت یا سبک والدین متمرکز می شود تا برتوانایی والدین درجهت سازگاری با کودکانی با سنین، جنسیت ها وخلق وخوی متفاوت.پرطرفدارترین نظریات ویژگی شخصیتی مربوط شیفر

شیفر،پیوستارهای مربوط به صمیمت وکنترل را موردبحث قرار می دهد. نظریه اریکسون، درباره رشد روانی – اجتماعی، بیشتر بر عوامل بیولوژیک درونی وعوامل اجتماعی بیرونی که بررشد جسمانی وعقلانی کودک تأثیر می گذارند تأکید دارد تا برعمده بودن تأثیرات والدین در تمامی مراحل رشد در فراخنای عمر فرد . پژوهش پیاژه واینهلدر،در مورد مراحل مختلف رشد شناختی کودکان، اطلاعات زیادی را در مورد تئوریهای چگونگی ارتباط والدین با فرزندانشان در جهت زمینه سازی رشد حداکثری کودکان که مبتنی بر درک این امر است که کودکان چگونه قادر به اندیشیدن واستدلال کردن در سنین مختلف می باشند به ما ارائه می دهند. مینوچین، در زمینه درک فرایندهای والدین – فرزندی ، نظریه نظام های خانواده را مطرح کرد. این بدان معناست که به منظور درک کامل عملکرد های خانواده بایستی روابط بین همه اعضای خانواده مورد شناسایی قرار گیرند . پژوهش های ویگوتسکی، به ما نشان می دهد که تعاملات اجتماعی بین کودکان فعال و اندیشیدن و مراقبت کنندگانش ،کلید رشد کودک است . نظریه ویگوتسکی ، در مورد ناحیه تقریبی رشد مرتبط با این امر است که بزرگسالان می توانند تسهیل کننده رفتارپخته تر کودکان از طریق بودن با آنها در هنگامیکه کودکان بواسطه تکالیف پیشرفتهتر به چالش فراخوانده می شوند .

تئوری شناختی اجتماعی بندورا ، بر توانایی های پردازش شناختی و اطلاعات فردی چون مادر که واسطه ایجاد رفتارهای مناسب اجتماعی در فرزند می باشد ، تأکید می کند. این نظریه به دانش پایه ما که باید در برنامه های آموزش خانواده به آنها منتقل می گردد،جنبه های بسیاری را اضافه می کند . هولدن ومیلر، رویکرد ویژگی شخصیتی را به عنوان قدیمی ترین و برجسته ترین رویکرد در مطالعه والدین توصیف می کند اما این نکته را نیز اضافه می کند که رویکرد ویژگی شخصیتی منعکس کننده فقط یک تعامل نیست بلکه نشان دهنده میانگینی از تعاملات است.

منبع

خاتمی،مسعود(1393)، اثر بخشی آموزش خانواده بر دیدگاه تربیتی مادران،پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی تهران

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0