ماهیت وثبات ارزشها
اگر ارزشها کاملاً ثابت بودند، تغییر فردی و اجتماعی غیر ممکن میشد. اگر ارزشها کاملاً بی ثبات بودند، پیوستگی شخصیت انسانی و اجتماعی ممکن نبود. اگر قرار است برداشت ما از ارزشهای انسانی مفید باشد، باید بتواند ویژگی دیرپای ارزشها و نیز ویژگی متحول شوندهی آنها را توضیح دهد:
ویژگی دیرپایی ارزشها عمدتاً ناشی از این است که آنها ابتدا مستقل و جدا از دیگر ارزشها و در یک قالب مطلق همه یا هیچ آموزش داده میشوند. چنین شیوهای از رفتار یا وضع غایی، آنگونه که به ما آموزش داده میشود، همیشه مطلوب و خواستنی است. مثلاً به ما یاد نمیدهد که فقط کمی صادق یا منطقی بودن مطلوب و خواستنی است. یا اینکه تلاش برای اندکی رستگاری یا آرامش، مطلوب و خواستنی است. همچنین به ما نمیگویند که اینها گاهی خوب و مطلوب هستند و گاهی خیر. این یادگیری مستقل و در نتیجه مطلق ارزشهاست که کم و بیش تضمینکنندهی پایداری و ثبات آنهاست.
اما این پارادوکس نیز وجود دارد که ارزشها دارای ویژگی نسبی بودن نیز هستند که برای درک مسألهی تغییر ارزشها باید آن را روشن کرد. انسانها به تدریج و طی فرایند بلوغ میآموزند که ارزشهای مستقل و مطلق را که در موقعیتهای گوناگون آموختهاند، در یک نظام سازمانیافتهی سلسله مراتبی به هم پیوند بزنند که در آن، هر ارزشی با توجه به اولویت یا اهمیت نسبیاش در برابر دیگر ارزشها، جای خود را مییابد. وقتی در موقعیت خاصی، یک ارزش در امتداد ارزشهای دیگر برجسته میشود، محصول رفتاری، نتیجهی اهمیت نسبی همهی ارزشهای رقیبی خواهد بود که آن موقعیت برجسته کرده است .
ارزش از دیدگاه روکیچ
روکیچ ، سه نوع اعتقاد را از هم متمایز کرده است که عبارتاند از: اعتقادات تشریحی یا وجودی که میتوانند درست یا نادرست باشند؛ اعتقادات ارزیابانه که توسط آنها دربارهی خوب یا بد بودن چیزی قضاوت میشود؛ اعتقادات تجویزی یا منعکننده که توسط آنها، وسیله یا هدف عملی مطلوب یا نامطلوب ارزیابی میشود. ارزش، اعتقاد از نوع سوم است؛ یعنی اعتقاد تجویزی یا منعکننده است. روکیچ ، معتقد است: ارزش، اعتقادی است که براساس آن، انسان به سبب ارجح دانستن چیزی به کاری مبادرت میورزد. ارزشها مانند همهی اعتقادات دارای اجزای شناختی، عاطفی و رفتاری هست:
- ارزش، شناخت دربارهی مطلوب، ارزشهایی که یک نهاد در آنها تخصص دارد، لزوماً بطور کامل با ارزشهای دیگر نهادها تفاوت ندارند و مترادف چیزی است که موریس، ارزش شکلگرفته در ذهن و کلاکهون، برداشت ما از مطلوب نامیده است.
- ارزش به این مفهوم مقولهای عاطفی است که شخص میتواند، نسبت به آن احساسی عاطفی داشته باشد و به لحاظ عاطفی، طرفدار یا مخالف آن باشد. کسانی را که نمونههای مثبت آن هستند تأکید کند و کسانی را که نمونههای منفی آن تلقی میشوند، رد کند.
- ارزش از این لحاظ دارای یک جزء رفتاری است؛ جزئی که متغیری مداخلهگر است و با فعال شدن، موجب عمل میشود .
نظریه ساختار ارزشی شوارتز
شوارتز، بر اساس نظریه راکیچ، نظریه خود را دربارهی ارزش ها مطرح می کند ومقیاسی برای اندازه گیری ارزش ها تهیه نموده است. بر همین اساس، ارزش ها، اهداف فراموقعیتی هستند که به منزله اصول راهنما در خدمت زندگی فرد یا گروه قرار داشته و اهمیت متفاوتی دارند. با توجه به فرض شوارتز ارزش ها همان اهداف هستند. بنابراین سه ملاک تشخیص ابعاد ارزشی عبارتند از:
- نخست، ارزش ها ممکن است در خدمت منافع فردی یا جمعی باشند
- دوم، ارزش ها ابزاری هستند
- سوم، ارزشهای برخاسته از سه نیاز اساسی بشر یعنی نیازهای زیست شناختی، نیاز به تعامل اجتماعی ونیازهای رفاهی است ودرده بعد انگیزشی شکل گرفته است .
از دیدگاه شوارتز، ابعاد اﻧﮕﯿﺰﺷﯽ ارزشﻫﺎ ﺑﻪ ﺷﺮح زﯾﺮ اﺳﺖ:
خوداتکایی: ﺗﻔﮑﺮ و ﮐﻨﺶ ﻣﺴﺘﻘﻞ، اﻧﺘﺨﺎب، ﺧﻼﻗﯿﺖ، اﮐﺘﺸﺎف ﺧﻮد و رﻫﺒﺮي ﻧﯿﺎزﻫﺎي ارﮔﺎﻧﯿﺴﻤﯽ ﺑﺮاي ﮐﻨﺘﺮل و ﺗﻮاﻓﻖ (ﺗﺴﻠﻂ) ﻧﺎﺷﯽ ﻣﯽﺷﻮد و ﮐﻨﺶ ﻣﺘﻘﺎﺑﻠﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ ﺧﻮدﻣﺨﺘﺎري و استقلال است آزادی، انتخاب هدف های خود، مشتاق، استقلال .
برانگیختگی ؛انگیزش: ﻫﯿﺠﺎن، ﺗﺎزﮔﯽ و درﮔﯿﺮ ﺷﺪن در زﻧﺪﮔﯽ، ارزش ﺑﺮاﻧﮕﯿﺰش از ﻧﯿﺎزﻫﺎي ارﮔﺎﻧﯿﺴﻢ ﺑﺮاي ﺗﻨﻮع، اﻧﮕﯿﺰش ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺣﻔﻆ در ﺧﻮشﺑﯿﻨﯽ و ﺑﻪ ﺟﺎي ﺗﻬﺎﺟﻤﯽ، ﻓﻌﺎلﺳﺎزي ﻧﺎﺷﯽ ﻣﯽﺷﻮد. ﺑﻄﻮر اﺣﺘﻤﺎﻟﯽ اﯾﻦ ﻧﯿﺎز زﯾﺮ ارزشﻫﺎي ﺧﻮد رﻫﺒﺮي ﻗﺮار ﻣﯽﮔﯿﺮد .
ﻟﺬتﮔﺮاﯾﯽ: ﺧﻮﺷﯽ، ﻣﺴﺮت، ﻟﺬت ﻋﯿﻨﯽ ﺑﺮاي ﻫﺮ ﺷﺨﺺ اﺳﺖ. ارزشﻫﺎي ﻟﺬتﮔﺮاﯾﯽ از ﻧﯿﺎزﻫﺎي ارﮔﺎﻧﯿﺴﻢ ﻧﺎﺷﯽ ﻣﯽﺷﻮد ﺧﻮﺷﻨﻮدي ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ارﺿﺎء آﻧﻬﺎ اﺳﺖ .
ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ: ﻣﻮﻓﻘﯿﺖﻫﺎي ﺷﺨﺼﯽ از ﻃﺮﯾﻖ ﻧﺸﺎن دادن ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽﻫﺎ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ اﺳﺘﺎﻧﺪاردﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﺳﺖ. درﺧﺸﺶ ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽﻫﺎ ﻣﻨﺎﺑﻌﯽ را ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺮاي ﺑﻘﺎي ﻓﺮض ﺿﺮوري اﺳﺖ و ﺑﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﮔﺮوهﻫﺎ و ﻧﯿﺎزﻫﺎ ﺑﻪ اﻫﺪاﻓﺸﺎن ﻣﯽرﺳﻨﺪ. ارزشﻫﺎي دﺳﺘﺎوردي در ﺑﺴﯿﺎري از ﻣﻨﺎﺑﻊ ﭘﺪﯾﺪار ﻣﯽﺷﻮد. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻦ در اﯾﻨﺠﺎ ارزشﻫﺎي دﺳﺘﺎوردي ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻗﺎﺑﻠﯿﺘﻬﺎي ﺑﻪ اﺛﺒﺎت رﺳﯿﺪه در ﻗﺎﻟﺐ اﺳﺘﺎﻧﺪاردﻫﺎي ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻣﺘﺪاول ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽﺷﻮد ﺑﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ از اﯾﻦ رﻫﮕﺬر ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺗﺄﺛﯿﺮ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ را ﮐﺴﺐ ﮐﻨﺪ ؛ ﺑﻠﻨﺪﭘﺮواز، ﻣﻮﻓﻖ، ﺑﺎﻋﺮﺿﻪ، ﺑﺎﻧﻔﻮذ.
ﻗﺪرت: ﭘﺎﯾﮕﺎه اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﻣﻨﺰﻟﺖ و ﮐﻨﺘﺮل ﯾﺎ ﺗﺴﻠﻂ ﺑﺮ ﻣﺮدم و ﻣﻨﺎﺑﻊ اﺳﺖ. ﮐﺎرﮐﺮد ﻧﻬﺎدﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﻄﻮر آﺷﮑﺎر ﺑﻪ ﺑﺮﺧﯽ درﺟﻪﺑﻨﺪيﻫﺎ از ﭘﺎﯾﮕﺎﻫﻬﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ اﺳﺖ. ﯾﮏ ﺑﻌﺪ ﺳﻠﻄﻪ/سلطه پذیری در بسیاری از تحلیلهای تجربی روابط غیرشخصی در درون فرهنگ ها و بین فرهنگ ها ظاهر شده است. ﻣﻮﺟﻪ ﺟﻠﻮه دادن اﯾﻦ واﻗﻌﯿﺖ از زﻧﺪﮔﯽ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﺗﺮﻏﯿﺐ اﻋﻀﺎ ﺑﻪ ﻗﺒﻮل آن، ﮔﺮوه ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺪرت را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ارزش ﺗﻠﻘﯽ ﮐﻨﺪ. ارزش ﻗﺪرت ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﻫﻢ ﭼﻨﯿﻦ از ﻧﯿﺎز ﻓﺮد ﺑﻪ ﺗﺴﻠﻂ و ﮐﻨﺘﺮل ﺑﺎﺷﺪ , اﻗﺘﺪار، ﺛﺮوت، ﻗﺪرت اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ؛ ﺣﻔﻆ ﺗﺼﻮر ﻋﻤﻮﻣﯽﻣﺎن، ﺷﻨﺎﺧﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ.
ﺳﻨﺖ: بعنوان آداب و رﺳﻮم و ﺳﻨﺘﻬﺎي ارزﺷﻤﻨﺪ ﺗﺼﻮﯾﺐ و ﺗﺄﯾﯿﺪ ﻣﯽﺷﻮد. ﻣﻈﻬﺮ وﺣﺪت اﻧﺴﺠﺎم ﮔﺮوه اﺳﺖ، ارزشﻫﺎي ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮد را ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﻘﺎي ﮔﺮوه ﻫﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮐﻨﺪ. آنﻫﺎ اﻏﻠﺐ در اﺷﮑﺎل ﻣﻨﺎﺳﮏ ﻣﺬﻫﺒﯽ، ﻋﻘﺎﯾﺪ و ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎي رﻓﺘﺎر ﺑﺮوز ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ؛ اﺣﺘﺮام ﺑﻪ ﺳﻨﺖ، ﺗﻮاﺿﻊ، ﺗﺪﯾﻦ و ﻗﺒﻮل ﻗﺴﻤﺖ در زﻧﺪﮔﯽ، ﻣﯿﺎﻧﻪروي، زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺬهبی.
ارزشﻫﺎي ﺳﻨﺖ و ﻫﻤﻨﻮاﺋﯽ ﺑﻄﻮر وﯾﮋه ﺑﻪ اﻧﮕﯿﺰه ﻣﯿﻞ و رﻏﺒﺖ ﻧﺰدﯾﮏ ﺷﺪن ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻫﻤﺮاه ﻫﺴﺘﻨﺪ، آنﻫﺎ در ﻫﺪف ﻓﺮﻣﺎﻧﺒﺮداري، اﻃﺎﻋﺖ و ﻟﺬت ﻓﺮد از ﺑﺮ آوردن اﻧﺘﻈﺎرات اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﺸﺘﺮك ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻫﻤﻨﻮاﯾﯽ ﺷﺨﺺ را ﻣﻠﺰم ﺑﻪ اﻃﺎﻋﺖ از آن ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﯿﺰان ﺑﯿﺸﺘﺮي ﺑﺎ آﻧﻬﺎ در ﮐﻨﺶ اﺳﺖ ؛ ﻣﺎﻧﻨﺪ واﻟﺪﯾﻦ، ﻣﻌﻠﻢ، ﻣﺪﯾﺮ. ﺳﻨﺖ اﻃﺎﻋﺖ از اﻫﺪاف اﻧﺘﺰاﻋﯽ ؛ ﻣﺬﻫﺐ، آداب رﺳﻮم ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و ﻋﻘﺎﯾﺪ را اﻟﺰاﻣﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ارزش ﻫﻤﻨﻮاﺋﯽ ﺗﻔﺎﻫﻢ راﯾﺠﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ اﻧﺘﻈﺎرات ﻣﺘﻐﯿﺮي را ﺑﻄﻠﺒﺪ اﻣﺎ ارزش ﺳﻨﺖ ﺗﻔﺎﻫﻤﯽ ﺑﺎ اﻧﺘﻈﺎرات ﺛﺎﺑﺖ از ﮔﺬﺷﺘﻪ را درﺧﻮاﺳﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ .
ﺧﯿﺮﺧﻮاﻫﺎﻧﻪ: ارﺗﻘﺎي رﻓﺎه و آﺳﺎﯾﺶ درونﮔﺮوﻫﯽ ؛ در ﺗﻤﺎسﻫﺎي ﺷﺨﺼﯽ و ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ از آن اﺳﺖ. ارزشﻫﺎي ﺧﯿﺮﺧﻮاﻫﺎﻧﻪ از ﻧﯿﺎز اﺳﺎﺳﯽ ﺑﺮاي ﻫﻤﻮار ﮐﺮدن ﮐﺎرﮐﺮد ﮔﺮوه و از ﻧﯿﺎز ارﮔﺎﻧﯿﺴﻢ ﺑﻪ ارﺗﺒﺎط ﻧﺎﺷﯽ ﻣﯽﺷﻮد. اﻧﺘﻘﺎديﺗﺮﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻪ رواﺑﻂ در ﺣﻮزه ﺧﺎﻧﻮاده و ﮔﺮوه اﺑﺘﺪاﯾﯽ اﺳﺖ. ارزشﻫﺎي ﺧﯿﺮﺧﻮاﻫﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬﺎي داوﻃﻠﺒﺎﻧﻪ ﺑﺮاي رﻓﺎه دﯾﮕﺮان ﺗﮑﯿﻪ دارد :ﻣﻔﯿﺪ ﺑﻮدن، ﺻﺪاﻗﺖ، ﺑﺨﺸﺶ، ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ، وﻓﺎداري، واﻗﻌﯿﺖ، دوﺳﺘﺎﻧﻪ، ﻋﺸﻖ ﻣﻌﻘﻮﻻﻧﻪ ؛ ﺣﺲ ﺗﻌﻠﻖ، ﻣﻌﻨﺎ در زﻧﺪﮔﯽ، ﯾﮏ زﻧﺪﮔﯽ روﺣﺎﻧﯽ. ارزشﻫﺎي ﺧﯿﺮﺧﻮاﻫﺎﻧﻪ و ﻫﻤﻨﻮاﯾﯽ ﻫﺮ دو ﻫﻤﮑﺎري و رواﺑﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ را ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺑﻪ ﻫﺮ دوي ارزشﻫﺎي ﺧﯿﺮﺧﻮاﻫﺎﻧﻪ ﯾﮏ اﻧﮕﯿﺰه دروﻧﯽ را ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ رﻓﺘﺎر اﺳﺖ. در ﻣﻘﺎﺑﻞ ارزشﻫﺎي ﻫﻤﻨﻮاﯾﯽ ﻫﻤﮑﺎري را ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر اﺟﺘﻨﺎب از ﻧﺘﺎﯾﺞ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﺮاي ﺧﻮد ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ اﻣﺎ اﻧﮕﯿﺰه ﻫﺮ دوي ارزشﻫﺎ ﻣﻤﮑﻦ ﻋﻤﻞ ﻣﻔﯿﺪ، ﺑﻄﻮر ﻣﺠﺰا ﯾﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ.
درك ﺟﻬﺎﻧﯽﮔﺮاﯾﯽ: ﻫﻤﺪردي، ﻫﻤﺪﻟﯽ، ﻗﺪرداﻧﯽ، ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ و ﺣﻔﺎﻇﺖ ﺑﺮاي آﺳﺎﯾﺶ ﻫﻤﻪ اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ و ﻃﺒﯿﻌﺖ اﺳﺖ و اﯾﻦ ﺑﺎ ارزشﻫﺎي ﺧﯿﺮﺧﻮاﻫﺎﻧﻪ درون ﮔﺮوﻫﯽ ﻣﻐﺎﯾﺮت دارد. ارزش ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﺪن از ﻧﯿﺎزﻫﺎي اﻓﺮاد و ﮔﺮوهﻫﺎ ﺑﯿﺮون آورده ﺷﺪه اﺳﺖ و اﻣﺎ ﻣﺮدم اﯾﻦ ﻧﯿﺎز را ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻣﯽدﻫﻨﺪ ﺗﺎ اﯾﻨﮑﻪ آﻧﻬﺎ ﺑﺎ دﯾﮕﺮان ﻓﺮاﺗﺮ از ﮔﺮوهﻫﺎي اﺑﺘﺪاﯾﯽ درﮔﯿﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ و ﭘﺲ از آن ﺑﺮاي ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﮐﻤﯿﺎﺑﯽ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﯿﻌﯽ آﻣﺎده ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ. ﻣﺮدم ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﺑﺪﻫﻨﺪ در ﻧﮕﻬﺪاري از ﻣﺤﯿﻂ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮردﻧﺪ و ﻣﻨﺎﺑﻊ ﮐﻪ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﺑﻪ آن واﺑﺴﺘﻪ اﺳﺖ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺷﺪه اﺳﺖ و ﭘﺲ از اﯾﻦ اﺣﺴﺎس ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ دﯾﮕﺮاﻧﯽ را ﮐﻪ ﻣﺘﻔﺎوت ﻫﺴﺘﻨﺪ را ﻗﺒﻮل ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﺪن دو ﻧﻤﻮﻧﻪ از ﻧﮕﺮاﻧﯿﻬﺎ را ﺑﺮاي آﻧﻬﺎ اﯾﺠﺎد ﻣﯽ ﮐﻨﺪ اول ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﺟﻬﺎﻧﯽ را ﮐﻪ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ و دوم ﻧﮕﺮاﻧﯽ ﺑﺮاي ﻃﺒﯿﻌﺖ اﺳﺖ ؛ روﺷﻨﻔﮑﺮ، ﻋﺪاﻟﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﺑﺮاﺑﺮي، ﺟﻬﺎﻧﯽ در ﺻﻠﺢ، ﺟﻬﺎن زﯾﺒﺎ ﻫﻤﺮاه ﻃﺒﯿﻌﺖ، ﺧﺮدﻣﻨﺪي، ﺣﻔﺎﻇﺖ از ﻣﺤﯿﻂ زﯾﺴﺖ.
ابعاد ارزشى در مجموع، دو محور دو قطبى را تشکیل مىدهند: نخست، آمادگى براى تغییر در برابر محافظهکارى و دوم، توجه به ماوراى خود در برابر تقویت خود. به عبارت دیگر بعد آمادگى براى تغییر شامل نوعهاى ارزشى خود اتکایى، برانگیختگى و لذتگرایى است. ارزشهاى قدرتگرایى، موفقیت و لذتطلبى، نمایانگر بعد تقویت خود است و ارزشهاى سنتگرایى، همنوایى و امنیت، بیانگر بعد محافظهکارى است و در نهایت جهانگرایى و خیرخواهى، بعد خودتعالى بخشى یا توجه به ماوراى خود را نمایان مىسازد.
همچنین انواع ارزشى دهگانه در مجموع به دو بعد ارزشهاى جمعگرایانه و ارزشهاى فردگرایانه به شیوه زیر تقسیم مىشوند:
- ارزشهاى جمعگرایانه: شامل خیرخواهى، جهانگرایى، سنت، امنیت و همنوایى.
- ارزشهاى فردگرایانه: شامل قدرت، استقلال، زندگى هیجانانگیز و لذتگرایى .
براساس این مفروضات، شوارتز ارزشهاى انسانى را در ده طبقه به نام سنخهاى انگیزشى ارزش به شرح زیر طبقهبندى مىکند:
جدول نوعهاى انگیزشى ارزشهاى شوارتز
نوع ارزشى | تعریف | مثال |
خیرخواهى | تلاش براى حفظ رفاه و آسایش دیگران | مفید بودن، درستکارى، بخشنده بودن، وفادارى، مسئولیتپذیرى |
سنت | پایبندى به آداب و رسوم و اعتقادات مذهبى و فرهنگى | خضوع، فروتنى، پذیرش سهم خود در زندگى، دیندارى، احترام به سنت و اعتدال |
همنوایى | خوددارى از کنشها و تمایلاتى که سبب ناراحتى و آسیب دیگران مىشود و تعدى از هنجارها و انتظارات اجتماعى بهشمار مىرود | مؤدب بودن، مطیع بودن، نظم فردى، احترام به والدین و بزرگترها |
امنیت | سلامت، هماهنگى و ثبات در جامعه و در روابط خود با دیگران | امنیت خانوادگى، امنیت ملى، نظم اجتماعى |
قدرت | پایگاه اجتماعى و پرستیژ، کنترل و تسلط بر مردم و منابع | قدرت اجتماعى، اقتدار، ثروت، حفظ اعتبار اجتماعى فرد |
موفقیت | موفقیت فردى از طریق رقابت براساس معیارهاى اجتماعى | موفقیت، توانایى، جاهطلبى، داراى نفوذبودن |
انگیزش | هیجان، نوخواهى، مبارزه در زندگى | شهامت، داشتن زندگى متنوع و هیجانانگیز |
لذتطلبى | احساس رضایت و کامروایى در زندگى | لذت و خشنودى نفسانى، زندگى لذتبخش |
خوداتکایى | تفکر و انتخاب کنش مستقل، خلاقیت، کشف | خلاقیت، آزادى، استقلال، کنجکاوى، مُصر به انتخاب اهداف خود |
جهانگرایى | مدارا و حمایت از رفاه همه افراد و طبیعت | وسعتنظر، فهم، عدالت اجتماعى، برابرى، صلح جهانى، جهانى از زیبایى، هماهنگى با طبیعت و حفظ محیطزیست |
شوارتز ، در تحلیل در زمینه ارزشها، سه پرسش اساسى به شرح زیر مطرح مىکند:
- نخست، چگونه اولویتهاى ارزشى افراد توسط تجربههاى اجتماعى آنها تحتتأثیر قرار مىگیرند؟
- دوم، چگونه تجربیات مشترکى که افراد به دلیل دارا بودن موقعیتهاى مشترک در ساختار اجتماعى مانند : تحصیلات، سن، جنس، شغل و… دارند، بر اولویتهاى ارزشى آنها تأثیر مىگذارد؟
- سوم، چگونه تجربههاى منحصربهفرد افراد، مانند ضربههاى روحى، روابط با والدین، مهاجرت و غیره بر اولویتهاى ارزشى آنها تأثیر مىگذارد؟
شوارتز، معتقد است که براى طرح فرضیاتى درباره روابط اولویتهاى ارزشى با متغیرهاى بیرونى، بایستى نظام ارزشى افراد را به صورت یک ساختار پیوسته از نوعهاى ارزشى در نظر گرفت. وى معتقد است که اهمیت ارزشهاى همنوایى با افزایش سن بیشتر مىگردد و اهمیت ارزشهاى برانگیختگى با افزایش سن کاهش مىیابد. همچنین اهمیت ارزشهاى سنت و امنیت با افزایش سن فزونى مىگیرد و اهمیت لذتگرایى و خوداتکایى کاهش مىیابد.
ارزش به شیوهای از رفتار یا وضع غایی وجود
وقتی گفته می شود فلان شخص چنین ارزشی دارد، ممکن است منظور اعتقادات این شخص دربارهی شیوههای رفتار مطلوب یا وضع غایی وجود مطلوب باشد. این دو نوع ارزش را ارزشهای ابزاری و ارزشهای پایانی نامیده می شوند. تمایز میان این دو نوع ارزش- ابزاری و پایانی- بسیار اهمیت دارد و در اندیشهی تئوریک یا تلاشهای عملی برای ارزیابی ارزشها نمیتوان این تمایز را نادیده گرفت. تعداد کل ارزشهای پایانی لزوماً برابر با تعداد ارزشهای ابزاری نیست. همچنین، میان ارزشهای ابزاری و پایانی رابطهای کاربردی وجود دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت. انواع ارزشهای پایانی عبارتاند از: ارزشهای شخصی و ارزشهای اجتماعی. یکی از راههای طبقهبندی ارزشهای پایانی، طبقهبندی استقرایی است، ارزشهای پایانی ممکن است خودمحور یا جامعهمحور، و درونفردی یا بین فردی باشد .
برخی ارزشها مانند :رستگاری و آرامش ذهن، ارزشهای درونفردی هستند، اما «صلح» و «اخوت جهانی» ارزشهای بین فردی محسوب میشوند. اشخاص هم ممکن است، حسب اولویتهایی که برای ارزشهای اجتماعی و شخصی قائل هستند، یکسان عمل نکنند. همچنین، افزایش در یک ارزش اجتماعی، به افزایش در دیگر ارزشهای اجتماعی و کاهش در ارزشهای شخصی منجر خواهد شد و برعکس، افزایش در یک ارزش شخصی، به افزایش دیگر ارزشهای شخصی و کاهش ارزشهای اجتماعی میانجامد. انواع ارزشهای ابزاری عبارتند از: ارزشهای اخلاقی و ارزشهای شایستگی. ارزشهای اخلاقی عمدتاً به شیوههای رفتار اشاره دارند و لزوماً، ارزشهایی را که با وضع غایی وجود مرتبط میشوند، در بر نمیگیرند. ارزشهای اخلاقی فقط به انواع معینی از ارزشهای ابزاری اشاره میکنند؛ ارزشهایی که ویژگی بین فردی دارند و در صورت نقض شدن، احساس تقصیر و گناه بهوجود میآید.
ارزشهای موسوم به شایستگی ، بیشتر ویژگی شخصی دارند تا بین فردی و به نظر نمیرسد، توجه چندانی به اخلاق داشته باشند. نقض شدن آنها موجب میشود، انسان به سبب برخی ناتوانیها احساس شرم کند، نه احساس گناه. آیا میان دو نوع ارزشهای ابزاری مرتبط با اخلاق و شایستگی و دو نوع ارزشهای پایانی مرتبط با وضع غایی اجتماعی و شخصی ارتباطی هست؟ برخی معتقدند، ارتباط نظیر به نظیری در این خصوص وجود ندارد، مثلاً شخصی که گرایش بیشتری به سوی وضع غایی شخصی دارد، ممکن است به صورت دفاعی اولویت بیشتری برای رفتار اخلاقی قائل شود و برعکس، شخصی با گرایش اجتماعیتر ممکن است، برای دستیابی به برخی شایستگیهای فردی تلاش کند. تقریباً همهی نویسندگان به ویژگی «باید» ارزشها اشاره کردهاند.
آیا میتوان گفت همهی ارزشهای پایانی و ابزاری یک ویژگی «باید» دارند؟ شاید بتوان گفت که «باید» بیشتر ویژگی ارزشها ابزاری است تا پایانی و این ویژگی بیشتر در ارزشهای ابزاری دیده میشود که جنبهی اخلاقی دارند نه آنهایی که بیشتر با شایستگی سروکار دارند. به نظر میرسد که «باید» لزوماً ویژگی همهی ارزشها نیست. یک ارزش، هرچه در میان افراد بیشتری خواهان داشته باشد، درخواست جامعه در مورد آن بیشتر خواهد بود و در نتیجه، ویژگی باید برجستهتر خواهد شد. به نظر میرسد که «باید» برخی ارزشها از درون جامعه نشأت میگیرد؛ جامعهای که از همهی ما میخواهد به گونهی معینی عمل کنیم که به نفع دیگران باشد نه به ضرر آنها. اگر شخصی به شیوهای اخلاقی رفتار کند، اما دیگران چنین رفتاری نداشته باشند، رفتار او بی فایده خواهد بود. برعکس، به نظر میرسد که جامعه در خواستههایش در خصوص الگوهای رفتار شایسته یا وضع غایی پایانی، کمتر اصرار دارد. به نظر نمیرسد که ویژگی باید در این ارزشها به همان اندازه باشد که در ارزشهای اخلاقی وجود دارد. در ارزشهای شایستگی، ویژگی باید بسیار خفیفتر است.
ارزش، ترجیح دادن چیزی و نیز منعکسکنندهی برداشت از ارحج
ارزش از دید کلاکهون، برداشت از مطلوب است و نه چیزی که صرفاً طلب میشود. این تلقی از ماهیت ارزشها ناشی از آن است که تعریف مطلوب بی نهایت دشوار است. برداشت از مطلوب ظاهراً چیزی بیش از نوع خاصی از ارجحیت نیست: ارجح دانستن شیوهی رفتار خاصی بر شیوهی رفتار دیگری، یا ترجیح دادن یک وضع غایی بر وضع غایی دیگر، ارجحیت را از دید دیگر نیز میتوان درنظر گرفت؛ افراد، رفتاری خاص یا یک وضع غایی خاص را نه فقط در مقایسه با رفتارهای دیگر و وضع غایی دیگری ترجیح میدهند، بلکه آن را با دیگر ارزشها در درون نظام ارزشی خود مقایسه میکنند و با توجه به جایگاه سلسله مراتبی آنها، یکی را بر دیگری ترجیح میدهند .
منبع
ماندگاری،محبوبه(1392)، نظام ارزشها در خانوادههای دارای عضو معتاد به مواد مخدر،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی هرمزگان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید