ماهیت آشفتگی های هیجانی چیست؟

 اگر هدایت افراد به سمت تبدیل شدن به یک انسان خود شکوفا را به عنوان هدف روان درمانی تلقی کنیم، آنگاه می توان مفهوم آسیب شناسی یا اختلال را این گونه تعریف کنیم که فرد بیمار فردی است که از رسیدن به خود شکوفایی بازمانده است. افراد به این دلیل از خود شکوفایی باز می مانند که تجربه های تحولی آن ها مانع از رسیدن به خود شکوفایی شده است. از این رو نشانه ها یا مشکلات روان شناختی به عنوان علائم شکست در رسیدن به خود شکوفایی تلقی می شود. اضطراب، احساس گناه و پرخاشگری نتیجه ی ناکامی افراد در دست یابی به سائق خود شکوفایی است. ناهماهنگی و شکاف بین موقعیتی که فرد در آن قرار دارد با موقعیتی که فرد می تواند به آن دست یابد، منبع اضطراب و احساس گناه است. افرادی که به خود شکوفایی نرسیده اند که فاقد ویژگی های ذکر شده برای افراد خود شکوفا می باشد. این افراد در پذیرش خود مشکل دارند و دارای ارزش خود پایینی هستند. آنان به روی تجربه های محیطی گشوده نیستند و ارتباطشان با واقعیت مغشوش است. این افراد به جای مشکل مدار بودن، خود مدار هستند. آنان وابسته اند و به جای داشتن زندگی اصیل همواره نقاب به صورت خود می زنند. آنان خلاقیت خود را سرکوب کرده و نمی توانند از تمام ظرفیت های بالقوه خود استفاده کنند.

مقایسه دو انگیزه اساسی

 به کاربردن عبارت صیانت، بقا، ارتقا و خودشکوفایی به تنهایی، این سئوال را مطرح می کند که آیا واقعا دو انگیزه ی اساسی (صیانت ذات و خودشکوفایی) وجود ندارد. شاید مازلو با در نظر گرفتن مفاهیمی چون انگیزه ی کارآمدی و انگیزی رشد موثر بوده باشد. صیانت یا بقا و ارتقا و خود شکوفایی، ممکن است دو مفهوم مشابه به عنوان انگیزه که در شرایط متفاوتی به کار می روند، باشند. آدلر نکته متفاوتی را در مورد این انگیزه در افراد سالم و نوروتیک یافت. افراد روان نژند، تهدید می شوند و برای فائق آمدن بر این احساس عمیق حقارت است که دست به احیای مجدد ارزش خود می زنند، یا برای فائق آمدن بر احساس حقارت تلاش برای خود برتری می کنند. از سوی دیگر، افراد سالم، از تهدید آزادند و بدون احساس حقارت می توانند برای کمال تلاش کنند. برای افراد ناسالم، آشفته، یا نابهنجار، تحت تاثیر استرس و تهدید، تلاش مثبت و سلامتی میسر می شود، اگر آن ها دوباره تهدید یا حمله را دفاع کرده و برای حفظ و تامین آنچه هستند  و دارند، بکوشند. انرژی ها در خدمت صیانت ذات هستند. گلدشتاین نکته مشابهی را مطرح کرده است. او سائق صیانت از ذات را به عنوان یک پدیده ی آسیب شناختی در نظر گرفته است. در مورد خود شکوفایی مطرح کرده است که تحت تاثیر تغییرات ناشی از بیماری یا تهدید، فرد حیطه ی زندگی اش محدود می شود و برای حفظ و دفاع وضعیت محدود موجود اقدام می کند. بنابراین صیانت ذات و حفظ بقا شکل آسیب شناختی خود شکوفایی است. شکل غلط خود شکوفایی است که صرفا برای افراد آشفته یا تهدید ه شده وجود دارد. سئوالات جدی زیادی درباره مفهوم این انگیزه ی اساسی واحد ایجاد شده و چه کسی هست که ادعا کند فرد تعداد زیادی انگیزه و هدف متنوع طبق یک سلسله مراتب از خودش دارد؟ نظریه سلسله مراتبی مازلو نمونه ای هدفمند از این دست می باشد که نشناخته شده است. این سلسله مراتب با یک نیاز بدنی شروع شده که نیرومندترین و اولین است. این نیاز پیش نیاز نیازهای دیگر است. زمانی که این نیاز ارضاشد،  نیاز ایمنی ظاهر می شود. سپس نیاز تعلق پذیری می آید. نیاز دوست داشتن، نیاز ارزشمند بودن و سپس نیاز به خود شکوفایی. مشکل اینجاست که این نظم ثابت نیست. همانطور که خود مازلو فهمید، همیشه این طو نیست که نیاز فیزیولوژیک در بالاترین اولویت باشد. یک فرد ممکن است زندگی اش را قربانی شرافتش کند. بنابراین باید به این اصل که ناهماهنگی ظاهری دارد، دوباره سازمان دهیم. مفهوم خود شکوفایی به عنوان تنها نیاز بنیادی فراهم آورنده این اصل نظم دهنده است. این اصل می کوشد تا به اغتشاشی که ما در تلاش برای فهم،سازمان دادن یا یکپارچه ساختن انگیزه ها و سائق های اسناد داده شده به موجودات انسانی با آن روبرو هستیم، را تصریح کند یا از بین ببرد. در واقع هیچ گونه نیازی برای تلاش به سازمان  دادن به نیازها و سائق ها در یک سلسله مراتب وجود ندارد. سلسله مراتب به مفهومی که در آن یک نیاز بالاتر از نیاز دیگر قرار می گیرد، وجود ندارد. در واقع تمام نیازهای ویژه انسان ها در خدمت تمایل بنیادی انسان ها برای حفظ و ارتقاء خود قرار دارد. نیازهای خاص افراد با توجه به اولیت زمانی آن ها از نظر نوع ارتباطشان با نیاز پایه خد شکوفایی سازمان دهی می شود. در یک زمان واحد نیازی که بیشترین ارتباط را با خود شکوفایی دارد، خود را د راولیت قرار می دهد و یا به تعبیر روان شناسان گشتالت مرتبط ترین نیاز بعدی با خود شکوفایی سازمان دهی می شود و سایر نیازها در مزینه قرار می گیرد. تمامی این نیاز ها بوسیله نیاز پایه به خود شکوفایی سازمان  دهی می شوند و اهمیت و ارتباط آن نیازها از طریق این نیاز برقرا می شود.

منبع

احمدی ،ناصر(1390) ،بررسی رابطه بین تصویر ذهنی از خدا و خودشکوفایی بااظطراب مرگ در دانشجویان دانشگاه تهران ،پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی ، دانشگاه علامه طباطبایی

ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0