اميدواري وسلامت روانی

تا پايان دهه 1970 خوش بيني يک کمبود رواني و نشانه ناپختگي يا ضعف منش تلقي مي شد، در حالي که ارزيابي متوازن و بي طرفانه از اميدواري هاي آينده فرد نشانه اي از سلامت رواني، پختگي و نيرومندي به حساب مي آمد،اين ديدگاه منفي خوش بيني در اثر ولتر ، آنجا که دکتر پانگلاس ساده لوحانه اصرار مي ورزد که ما در بهترين جهان ممکن زندگي مي کنيم، پولياناي پورتر، که بدبختي را جشن گرفت، و تحليل زيگموند فرويد ، از مذهب به عنوان خطاي ادراکي خوش بينانه به چشم مي خورد.

گفته فرويد، در کتاب آينده یک پندار داير بر اينکه اعتقاد به خالق مهربان پدرگونه که اگر غرايز پرخاشگرانه و جنسي مان را کنترل کنيم در جهان ديگر ما را پاداش خواهد داد، يک خطاي ادراکي اساسي براي تمدن بود. بدون اين خطاهاي ادراکي مردم اغوا مي شدند غرايز پرخاشگرانه جنسي خود را به نمايش بگذارند. اما اين خطاي ادراکي خوش بينانه ارزش پيدا کرد و انکار واقعيت غرايز جنسي و پرخاشگري را موجب شد. از طريق فرايند روان تحليلي، افراد مي توانستند نسبت به دفاع هاي گوناگون، مصالحه هاي روان رنجورانه و خطاهاي ادراکي خوش بينانه بينش پيدا کنند و بدين ترتيب بين نياز به ارضاي تکانش هاي جنسي و پرخاشگري و نياز به رفتار کردن به شيوه جامعه پسند تعادل برقرار کنند. هدف تحليل ، رسيدن به سطحي از پختگي رواني بود که در آن شخص مي توانست واقعيت را به روشني ببيند و خطاهاي ادراکي خوش بينانه را کنار بزند.

در اواخر دهه 1970 روان شناسان شناختي به انبوهي از داده هاي پژوهشي دست يافته بودند که توسط ماتلين واستانگ، در کتابي با عنوان اصل پوليانا ترکيب شده بود و نشان مي داد که فرايندهاي تفکر مردم خوش بينانه است. بنابراين، بيشتر مردم چيزهاي مثبت را زودتر از چيزهاي منفي به ياد مي آوردند. آنان در زبان گفتاري و نوشتاري از واژه هاي مثبت بيشتر از واژه هاي منفي استفاده مي کردند و خود را مثبت تر از ديگران ارزيابي مي کردند. تنها استثنا در اين مورد افراد مضطرب و افسرده است که خود را به شيوه واقع بينانه تر يا بدبينانه مي بينند. تايگر ، در اثر خود (خوش بيني، زيست شناسي اميد) استدلال مي کند که توان انديشيدن به شيوه خوش بينانه يکي از ويژگي هاي نوع است که به طور طبيعي انتخاب شده و به هنگام پرورش توان تعمق در مورد آينده تکامل يافته است. آن دسته از افراد گونه انسان که نسبت به آينده خود واقع بين يا بدبين بودند و خطر، بيماري و مرگ را گريز ناپذير مي ديد، براي اقدام هاي لازم جهت ادامه حيات برانگيخته نمي شد. برعکس، همتايان خوش بينشان براي تلاش براي ادامه حيات برانگيخته مي شدند زيرا فکر مي کردند که کارها به نفع آنها ادامه خواهد يافت.

در روان­شناسي مثبت سه سنت پژوهش، بر چگونگي و چرايي ديدگاه مثبت انسان نسبت به جهان نور قابل ملاحظه­اي تابانده اند. اين سنت­ها بر خطاهاي ادراکي مثبت و خودفريبي، خوش بيني، و اميد تأکيد دارند.

اميدواري را که سازه اي بسيار نزديک به خوش بيني است، اشنايدر و لوپز ، به دو مؤلفه مفهوم سازي کرده اند: توانايي طراحي گذرگاه هايي به سوي هدف هاي مطلوب به رغم موانع موجود، و عامل انگيزش براي استفاده از اين گذرگاه ها. اميدواري مجموع اين دو مؤلفه است. طبق اين مفهوم سازي، اميدواري هنگامي نيرومند است که هدف هاي ارزشمندي را دربرگيرد و با داشتن موانع چالش انگيز ولي نه برطرف نشدني، احتمال دستيابي به آنها در ميان مدت وجود داشته باشد. جايي که ما به رسيدن به هدف ها اطمينان داريم، اميدواري غير ضروري است. جايي که مطمئن هستيم به هدف نخواهيم رسيد، در اين صورت نوميد مي شويم. طبق اين مفهوم سازي، هيجان هاي مثبت و منفي محصول جنبي تفکر هدفمند اميدواري و نا اميدي هستند.

ظريه اشنايدر و لوپز، در مورد فرايند تجربه کردن اميد در يک وضعيت خاص مطرح است. در هر موقعيتي که هدف ارزشمند دنبال مي شود، رفتار هدفمند و اميدبخش به وسيله تعامل موارد زير تعيين مي شود:

  1. ميزاني که به بازده يا به هدف ارزش داده مي شود.
  2. تفکرات در مورد گذرگاه هاي ممکن به سوي هدف ها و انتظارات مرتبط و اينکه در دستيابي به بازده يا هدف چقدر مؤثرند.
  3. تفکرات در مورد منابع شخصي و اينکه فرد در پيگيري گذرگاه ها به سوي هدف تا چه اندازه مؤثر خواهد بود.

هر يک از عوامل بالا به دو دسته تفکر که از تجارب گذشته به موقعيت فعلي آورده شده اند استوارند:

  1. تفکر درباره گذرگاه ها به سوي هدف ها براساس درس هاي تحولي در روابط همبستگي و علّت و معلولي.
  2. تفکر در مورد منابع مبتني بر درس هاي تحولي در مورد خود به عنوان عوامل به وجود آورنده يا حلقه هاي علي رويدادها.

رفتار هدفمند از طريق تعامل با افکار فعلي و بلند مدت مربوط به گذرگاه هاي معطوف به سوي هدف ها، و نقش کارگزاري فردي در نيل به اين هدف ها؛ و ميزان ارزشگذاري به هدف هاي جاري تأثير مي گذارد.

گروه اشنايدر ، براي اندازه گيري جنبه هاي مختلف اميد يک رشته مقياس تدوين کرده اند .مقياس اميد سرشتي بزرگسالان و مقياس اميد حالت، سنجه هاي کوتاه خودگزارشي صفت و حالت اميد براي بزرگسالان هستند. مقياس اميد کودکان براي کودکان دبستاني و مقياس اميد کودکان خردسال براي کودکان پيش دبستاني ساخته شده اند. تمام اين مقياس هاي خودگزارشي و مشاهده اي علاوه بر نمره هاي مربوط به کارگزاري اميدوارانه و گذرگاه هاي اميدوارانه، نمره هاي کلي اميد را هم به دست مي دهند. علاوه بر اين مقياس ها، يک مقياس اميد حيطه خاص بزرگسالان نيز تهيه شده است که اميد را در حيطه هاي مشخص زير: اجتماعي تحصيلي، خانوادگي، روابط رومانتيک، فعاليت هاي شغلي و فراغت، مي سنجد. در مورد همه اين مقياس ها اطلاعات مربوط به پايايي وروايي موجود است.

منبع

جمشیدیان،شیما(1390)، پیش بینی امیدواری بر اساس مولفه­های معنویت با واسطه­ گری سلامت ­روان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه بین الملل شیراز

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

  

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0