ماهيت سرمايه درگردش
سرمايه درگردش یک واحد انتفاعی مجموعه مبالغی است که در داراییهای جاری سرمایه گذاری میشود که مشتمل بر وجوه نقد، اوراق بهادار، حسابها و اسناد دریافتنی، پیش پرداختها و سفارشات، موجودی مواد و کالای ساخته شده و نیمه ساخته است. تفاوت بدهیهای جاری از داراییهای جاری، خالص سرمایه در گردش تعریف میشود. بدهیهای جاری مشتمل بر حسابها و اسناد پرداختنی، پیش دریافتها ، اعتبارات کوتاه مدت و هزینههای معوق است.
مديريت سرمايه درگردش عبارتست از: تعيين حجم و تركيب منابع و مصارف سرمايه درگردش به نحوي كه ثروت سهامداران افزايش يابد. مدیریت سرمایه در گردش شامل برنامهریزی و کنترل داراییهای جاری و بدهیهای جاری به شیوهای که خطر ابتلا به ناتوانیهای مالی را از بین ببرد تا از این طریق از تعهدات کوتاه مدت نابجا جلوگیری و سرمایهگذاری بیش از حد در این داراییها نیز تحت کنترل باشند.
اهميت روزافزون سرمايه درگردش در تداوم فعاليت واحدانتفاعي موجب گرديد كه راهبردهايي گوناگونی در رابطه با مديريت سرمايه درگردش مدنظر قرار گيرد. واحدهاي انتفاعي با به كارگيري راهبردهاي گوناگون در رابطه با مديريت سرمايه درگردش ميتوانند ميزان نقدينگي شركت را تحت تاثير قرار دهند.اين راهبردها ميزان خطر و بازده آنها را مشخص ميكند.
اهمیت مدیریت سرمایه در گردش
اهمیت مدیریت سرمایه در گردش باعث شده که این موضوع به صورت یک رشته تخصصی مدیریت مالی درآید. در شرکتهای بسیار بزرگ، تعدادی مدیر اجرایی متخصص حضور دارند که تمام وقت و انرژی خود را منحصراً صرف اداره سرمایه در گردش شرکت میکنند. دلایل اهمیت این موضوع به شرح زیر است:
- سطوح واقعی و مطلوب داراییهای جاری (با توجه به تغییراتی که در فروش واقعی و پیش بینی شده رخ میدهد) دستخوش تغییرات دايمی است. این وضع باعث میشود که درباره سطح مطلوب یا مورد انتظار از داراییهای جاری، به صورت مستمر (روزانه ) تصمیماتی گرفته شود.
- شاید با توجه به تغییراتی که در میزان داراییهای جاری رخ داده است، مدیران مجبور شوند در تصمیماتی که قبلاً برای تامین مالی گرفتهاند تجدیدنظر کنند؛ مثلاً اگر برای تامین مالی داراییهای جاری از مبالغ سنگینی وام کوتاه مدت استفاده شده است، گرفتن وامهای اضافی و تمدید وامهایی که سر رسید میرسند مستلزم صرف وقت و انرژی بیشتر مدیریت شرکت خواهد بود.
- میزان منابع و مصارف وجوهی که به سرمایه در گردش تخصیص داده میشود باید مشخص شود. داراییهای جاری حدود 75 درصد کل داراییهای شرکت و بدهیهای جاری حدود 60 درصد ساختار سرمایه هستند. این بدان معناست که به عنوان مثال اگر کل داراییهای یک شرکت 500 میلیارد ريال باشد، مبلغ 375 میلیارد ريال آن ممکن است به صورت داراییهای جاری باشد و بدهیهای جاری هم حدود 300 میلیارد ريال خواهد شد.
- اگر مدیریت سرمایه در گردش صحیح نباشد، احتمال دارد فروش و سود شرکت کاهش یابد و چه بسا شرکت در پرداخت بموقع دیوان و تعهدات خود ناتوان بماند.
عوامل مؤثر بر سرمایهدرگردش
عوامل زيادي ممكن است بر روي سرمايهد گردش و سياستهاي سرمايهدرگردش سازمان تاثير بگذارد. در اينجا چهار مورد از اين عوامل كه از اهميت بيشتري برخوردار است توضيح داده ميشود و بقية عوامل نيز در حد اشاره خواهد آمد.
مديريت وجوه نقد
شركتها استراتژيهاي مديريت وجوه نقد خود را بر محور دو هدف تعيين ميكنند: ۱) تهيه و تأمين وجه نقد براي انجام پرداختهاي شركت. 2) به حداقل رساندن موجوديهايي كه در شركت به صورت راكد باقي ميماند پلاك و كوكورك نيز اهداف مديريت وجوه نقد را افزايش نقدينگي، كنترل جريان نقدي، افزايش ارزش سرمايه و كاهش هزينههاي سرمايه بيان كردهاند و در مطالعهاي كه در جمهوري چك داشتهاند به اين نتيجه رسيدهاند كه بسياري از فعاليتهاي بانكداري و خزانهداري در جمهوري چك بر روي مديريت وجوه نقد كه شامل بودجهبندي سرمايه، مديريت بدهيها، روابط خوب با بانكها، پرداخت به عرض كنندگان، جمعآوري وجوه از مشتريان، كنترل پول خارجي و گزارش و حمايت فني از اين وظايف متمركز شدهاند. بنابراين ميتوان با توجه به اين وظايف براي مديريت وجوه نقد اين چنين استدلال كرد كه مديريت مناسب و بهينة وجوه نقد بر روي مديريت سرمايهدرگردش سازمان تاثير خواهد گذاشت چرا كه بر روي مدت زمان وصول مطالبات و مدت زمان پرداخت بدهيها تاثير ميگذارد و آنها را در سطح بهينه نگه ميدارد.
نسبت بدهي
با اين نسبت كل وجوهي كه از محل بدهيها تامين شده محاسبه ميشود و از تقسيم كل بدهيها بر كل داراييها به دست ميآيد. چيووچنگ در مطالعهاي كه بر روي عوامل موثر بر مديريت سرمايهدرگردش داشتهاند، دريافتند كه نسبت بدهي ارتباط منفي معناداري با چرخه نقدی خالص و نيازمنديهاي سرمايهدرگردش و در نتيجه با مديريت سرمايهدرگردش دارد و هر چه ميزان نسبت بدهي بالاتر باشد ميزان سرمايهدرگردش لازم براي عمليات روزمرة سازمان كاهش مييابد.
جريان نقدي عملياتي
چيو وچنگ در مطالعة اثر جريان نقدي عملياتي بر روي مديريت سرمايهد گردش دريافتند كه جريان نقدي عملياتي ارتباط مثبت معناداري با چرخه نقدی خالص و ارتباط منفي معنادار با نيازمنديهاي سرمايه در گردش دارد و در نتيجه بر روي مديريت سرمايهد گردش سازمان تاثيرگذار ميباشد.
ابزارهاي كنترل ريسك
يكي از مرتبطترين ريسكها به سرمايهدر گردش سازمان، ريسك نقدينگي ميباشد. ريسك نقدينگي ريسك نبود وجه نقد براي بازپرداخت تعهدات است. عموماً شركتها هنگامي كه به علل مختلف نتوانند محصولات خود را به فروش برسانند (افزايش موجودي كالا)، يا نتوانند وجوه نقد ناشي از فروش را دريافت كنند (وصول مطالبات) و يا اين كه هزينههاي آنها افزايش بي رويه داشته باشد با مشكل نقدينگي مواجه ميشوند. بروز مشكل نقدينگي باعث نقصان در ساختار مالي شركت گرديده و متعاقب آن خريد مواد اوليه و پرداخت تعهدات جاري با مشكل مواجه ميشود در اين شرايط مديريت ريسك به عنوان عاملي مؤثر براي حل مشكل نقدينگي شركتها در نظر گرفته ميشود.
گانداولي بحث ميكند كه مديريت ريسك بخش مهمي از فرآيند جريان نقدي ميباشد و شركتها ميتوانند با انجام اقداماتي همچون سياستهاي اعتباري مناسب، هزينههاي بدهي را كاهش داده و ريسك اعتباري خود را بهتر مديريت كنند. ابزارهاي مديريت ريسك زيادي موجود است كه بر روي سرمايهدرگردش سازمان تاثير ميگذارد. در اينجا در مورد استفاده از بيمه توضيحات مختصري ارائه ميشود. بيمه يك ابزار است كه به وسيلة آن ريسك دو يا چند نفر يا شركت از طريق مشاركت واقعي يا تعهد شده براي پرداخت به زيان ديده تركيب ميشود و ميتوان مزاياي آن را اين چنين برشمرد: ۱) افراد يا شركتهايي را كه متحمل خسارات غير مترقبه ميشو ند تامين مالي ميكند. ۲) ناراحتيهاي فكري و فيزيكي ناشي از ترس و نگراني بيمهگذار را از بين ميبرد. ۳) منجر به توليد، سطوح قيمت و ساختارهاي قيمت بهينه ميشود. ۴) وجوه مورد نياز براي سرمايهگذاري را مهيا ميكند. ۵) وضعيت رقابتي شركتهاي كوچك را بهبود ميبخشد غير از عوامل اشاره شده در بالا عوامل ديگري نيز ميتوان در مديريت سرمايهدرگردش را تحت تاثير خود قرار دهد كه از آن جمله ميتوان به خطمشي توليد شركت، خطمشي اعتباري عرضهكنندگان، فعاليت شركت در خصوص رشد و توسعه، سهولت دستيابي به مواد اوليه، سطح سود، سطح ماليات، خطمشي تقسيم سود، شيوههاي مديريت عمليات و غيره به عنوان عوامل موثر در تعيين ميزان سرمايهدرگردش سازمان اشاره كرد.
نكتة مهمي كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين مسأله است كه سازمانها بايد توجه كافي به اين عوامل بنمايند و با شناسايي دقيق اين عوامل تاثير گذار واثرات آنها بر روي مديريت سرمايهدرگردش، از تاثيرات مثبت اين عوامل در سازمان بهره مند گردند. همچنين ذكر اين نكته نيز لازم به نظر ميرسد كه عوامل اشاره شده در بالا ميتواند بر سياستهاي سرمايهدرگردش سازمان تاثيرگذار باشد و سازمانها ميتوانند با توجه به اين عوامل سياستهاي جسورانه يا محافظهكارانه در خصوص سرمايهدرگردش اتخاذ نمايند.
راهبردهاي مختلف سرمايه درگردش و تامين مالي
اهميت روزافزون سرمايه درگردش در تداوم فعاليت واحدهاي انتفاعي موجب گرديد كه راهبردهاي مختلفي براي مديريت سرمايه درگردش مدنظر قرارگيرد. واحدهاي انتفاعي با بكارگيري راهبردهاي گوناگون در رابطه با مديريت سرمايه درگردش ميتوانند ميزان نقدينگي شركت را تحت تاثير قرار دهند. اين راهبردها ميزان خطر و بازده آنها را مشخص ميكند. به طور كلي مديران در اداره واحدهاي انتفاعي يا خطرپذير هستند (اصطلاحاً جسورانه عمل ميكنند) ويا اينكه خطرگريز هستند كه به تعبيري محافظهكارانه عمل مينمايند. مديران سرمايه درگردش نيز از اين مقوله مسثني نيستند. اين مديران از دو راهبرد براي مديريت سرمايه در گردش استفاده مينمايند.
مدیریت داراییهاي جاري
داشتن نوعي مدیریت در اداره امور سرمايه مدیریت داراييهاي جاري:
- مدیریت محافظهكارانه داراییهای جاری
مدیریت محافظهکارانه آن است که شرکت با نگهداری پول نقد و اوراق بهادار قابل فروش میکوشد قدرت نقدینگی خود را حفظ کند. ریسک این نوع مدیریت بسیار اندک است، زیرا داشتن قدرت نقدینگی نسبتاً زیاد به شرکت این امکان را میدهد که موجودی کالا را به مقدار کافی تهیه و اقدام به فروش نسیه کند. از این رو برای این شرکتها ریسک از دست دادن مشتری بسیار اندک است، از طرف دیگر، نقدینگی نسبتاً زیاد به آنها این امکان را میدهد که بدهیهای سررسید شده را به موقع بپردازند و با خطر ورشکستگی مواجه نشوند. معمولاً مدیران مالی وصول مطالبات را به عنوان یکی از منابع تهیه پول برای پرداخت بدهیهای خود به حساب میآورند و توقع دارند که با وصول آنها بتوانند بدهیهای جاری خود را بپردازند. اگر در مواردی وصول مطالبات کمتر از مبلغ مورد انتظار شود یا شرکت نتواند برخی از اقلام بدهی را که سررسید شدهاند تمدید کند، آنگاه قدرت نقدینگی شرکت این توان را به وی میدهد که از عهده پرداخت این نوع بدهیها برآید. مدیر مالی که در اداره امور سرمایه در گردش محافظهکارانه عمل میکند بازدهی اندکی خواهد داشت، زیرا پول نقد و اوراق بهادار قابل فروش، یا اصلاً بازدهی ندارد یا بازدهی بسیار ناچیزی خواهد داشت به علاوه، اجرای این سیاست گاه باعث میشود که سطح موجودی کالا به چندین برابر مقدار مورد نیاز برسد، زیرا نظر مجری این سیاست این است که بتواند پاسخگوی سفارشهای پیش بینی نشده مشتریان احتمالی باشد. وجوه به کار گرفته شده در موجودی کالای اضافی هیچ نوع سودی را عاید شرکت نخواهد کرد، از این رو نرخ بازدهی شرکت کاهش مییابد.
- مدیریت جسورانه داراییهای جاری
مدیر شرکتی که این نوع مدیریت را اعمال میکند، همواره میکوشد تا وجوه نقد و اوراق بهادار قابل فروش را به حداقل ممکن برساند. اگر مدیر جسورانه عمل کند، درصدد بر میآید تا وجوهی را که در موجودی کالا سرمایهگذاری میشود به حداقل برساند. شرکتی که شهامت این را دارد تا وجوه نقد و اوراق بهادار را به حداقل برساند باید ریسک عدم پرداخت به موقع بدهیهای سررسید شده را بپذیرد. چنین شرکتی شاید نتواند پاسخ گوی سفارشهای مشتریان باشد و از این لحاظ هم متحمل ضرر خواهد شد (چون نمیتواند فروش کند). شرکت برای جبران چنین ضررهایی، در اجرای سیاست جسورانه خود در صدد بر میآید تا برای تهیه داراییهای ثابت، منابع مالی را مورد استفاده قرار دهد.
- مدیریت بدهيهاي جاري
در گردش مستلزم تعيين و حفظ سطح معيني از هر يك از اقلام دارايي جاري و كل داراييهاي جاري است. بنابراين اگر نوع مديريت داراييهاي جاري مشخص باشد، مديريت بدهيهاي جاري شركت ميكوشد، تا تركيبي مطلوب از منابع مالي ترسيم كند. در اجراي چنين سياستي فرض بر اين گذاشته ميشود كه نرخ بهره وامهاي كوتاه مدت از نرخ بهره براي وام بلند مدت كمتر است.
- مدیریت محافظهكارانه بدهيهاي جاري
مديريت بدهيهاي جاري ميكوشد تا در ساختار مالي شركت، ميزان وامهاي كوتاه مدت را به حداقل ممكن برساند. براي تهيه داراييهاي جاري سعي ميشود تا از وامهاي بلندمدت که بهره شناور دارند، استفاده کند اما مدیری که بیش از حد محافظهکار است، میکوشد به جای گرفتن این گونه وامها از منابع مالی دیگری مثل سرمایه صاحبان سهام استفاده کند. ساختار سرمایه شرکتی که مدیر آن چنین سیاستی را در پیش میگیرد تقریباً از دو قلم تشکیل میگردد: حسابهای پرداختنی و حقوق صاحبان سهام. شرکتی که وامهای کوتاه مدت را به حداقل ممکن میرساند احتمال ریسک ورشکستگی (ناتوانی در باز پرداخت به موقع وامها یا تمدید آنها) را به شدت کاهش خواهد داد.
اگر شرکتی به جای وامهای کوتاه مدت از وامهای بلند مدت و حقوق صاحبان سهام استفاده کند باعث میشود که هزینه سرمایهاش بیشتر شود و نرخ بازده سهامداران شرکت کاهش یابد.
- مدیریت جسورانه بدهيهاي جاري
اگر مدیری سیاست جسورانه اتخاذ کند، میکوشد تا سطح وامهای کوتاه مدت را به حداکثر برساند و داراییهای جاری خود را از محل این وامها تامین کند. اجرای این نوع مدیریت مستلزم این نیست که شرکت اصلاً از وام بلند مدت استفاده نکند، زیرا داراییهای ثابت شرکت را میتواند از محل وامهای بلند مدت تامین مالی کند. اگر وامهای کوتاه مدت یک شرکت به حداکثر ممکن برسند، خطر و احتمال اینکه شرکت نتواند به موقع آنها را باز پرداخت نماید افزایش خواهد یافت.روشهاي تامين منابع مالي به لحاظ گستره زماني با نرخ بهره رابطه مستقيم دارند. بنابراين شناخت انواع روشهاي تامين مالي، دستيابي به اهداف مديريت مالي را تسهيل خواهد كرد.جدول زیر رابطه بین داراییهای نقد و روشهای تامین مالی را با توجه به خطر و بازده و ارتباط آنها با مدیریت سرمایه در گردش نشان میدهد.
زمانی که، میزان نقدینگی پائین و تامین مالی کوتاه مدت باشد، نوع مدیریت سرمایه در گردش جسورانه است. بنابراین بازده و خطر بالاست. در مقابل وقتی که نقدینگی بالا و تامین مالی کوتاه مدت است نوع مدیریت سرمایه در گردش محافظهکارانه خواهد بود. آنچه كه توجه به آن ازاهميت خاصي برخورداراست، انتخاب مناسب ترين نوع مديريت سرمايه در گردش در شرکت است. در شرايطي، مدیریت محافظه كارانه، كارآمدتر و اثربخشتر است اما در شرايط ديگر، مدیریت جسورانه ميتواند موثرتر باشد. انتخاب اين دو نوع مدیریت و توجه به ساير شرايط هر واحدانتفاعي، كيفيت مديريت سرمايه درگردش را ارتقاء خواهد بخشيد. عواملي نظير بازار، موقعيت زماني و مكاني واحد انتفاعي، حجم عمليات، نوع فعاليت، سياست مديريت، درجه مخاطره پذيري مديران، زمان و شرايط تامين مالي، محدوديت ابزار و بازار مالي، ميزان ریسک و بازده مدیریت، الگوهاي رفتاري و تجربيات مديران سرمايه درگردش، هر يك به سهم خود در انتخاب مناسب مديريت سرمايه در گردش تاثير دارند.
مدیریت سرمایه در گردش، ریسک و بازده
شرکتها میتوانند با کارگیری روشهای گوناگون، در رابطه با مدیریت سرمایه در گردش، میزان نقدینگی شرکت را تحت تاثیر قرار دهند. این روشها را میزان ریسک و بازده آنها مشخص میکند. مدیران سرمایه در گردش به دو دسته تقسیم میشوند: محافظهکار و متهور (جسور). مدیریت محافظهکارانه در مدیریت سرمایه در گردش باعث خواهد شد که قدرت نقدینگی بیش از حد بالا برود. در اجرای مدیریت محافظهکارانه سعی میشود که ریسک ناشی از ناتوانی باز پرداخت بدهیهای سر رسید شده به پایینترین حد برسد. مدیر، در این نوع مدیریت، میکوشد تا مقدار زیادی دارایی جاری (که نرخ بازده شان پایین است) نگه دارد، از اینرو، شرکتهایی که مدیریت محافظهکارانه داشته باشند به اصطلاح دارای ریسک نقدینگی و بازده اندک خواهند بود. مدیر سرمایه در گردش با اجرای مدیریت جسورانه میکوشد تا با داشتن کمترین میزان دارایی جاری، از بدهیهای جاری بیشترین استفاده را ببرد و شرکت را به این گونه اداره کند.
در اجرای این مدیریت، ریسک نقدینگی بسیار بالا خواهد رفت و شرکتی که این نوع مدیریت را به اجرا در آورد، بارها در وضعیتی قرار میگیرد که نمیتواند بدهیهای سر رسید شده را بپردازد. از سوی دیگر، چون حجم داراییهای جاری به پایین حد میرسد، نرخ بازده سرمایهگذاری بسیار بالا میرود (البته اگر شرکت ورشکست نشود). شرکتهایی که مدیریت جسورانه در پیش میگیرند ریسک بالایی را میپذیرند و نرخ بازدهی شان بالاست. شرکتها میتوانند در مدیریت داراییهای جاری و بدهیهای جاری، روشهایی گوناگونی را به کار ببرند. با ترکیب این روشهای گوناگون میتوان مدیریتی را در پیش گرفت که سرمایه در گردش به حد مطلوب برسد.
نسبتهای مالی و مدیریت سرمایه درگردش
شرکتی که مدیریت سرمایه در گردش آن محافظهکارانه عمل میکند موقعیت زیر را خواهد داشت: نسبت نقدینگی، نسبت جاری و نسبت سرمایه در گردش خالص آن بالا خواهد بود. مدیر مالی شرکتی که مدیریت جسورانه در پیش میگیرد میکوشد تا مقدار این نسبتها را کاهش داده و چه بسا سرمایه در گردش خالص شرکت را منفی کند دو معیار مشخص کننده مدیریت سرمایه در گردش عبارتند از:
- تجزیه و تحلیل روند زمانی نسبتها و سرمایه در گردش خالص
- مقایسه نسبتهای شرکت با مقادیر متعلق به متوسط است.
در این تحقیق از روش اول برای مشخص کردن نوع مدیریت سرمایه در گردش یک شرکت استفاده شده است. بدین ترتیب که از روند نسبتها در دو سال مالی، سال مالی 1382 به عنوان سال مبنا (پایه) و سال مالی 1385به عنوان سال مورد بررسی استفاده شده است و با مقایسه اطلاعات به دست آمده نوع مدیریت سرمایه در گردش تشخیص داده شده است که در فصل بعدی تشریح شده است. متداولترین و رایجترین روشهای تجزیهوتحلیل صورتهای مالی، استفاده از نسبتهای مالی است. نسبتهای مالی در حقیقت ارتباط دو یا چند عنصر مالی نظیر داراییها، بدهیها، سرمایه، درآمدها، هزینهها و سود را با یکدیگر میسنجد تا ازنقاط قوت و ضعف مالی یک واحد انتفاعی آگاهی لازم به دست آید.
با توجه به اینکه دارایی جاری هر واحد انتفاعی به عنوان سرمایه در گردش آن واحد تلقی میشود، چنانچه بدهیهای جاری را از آن کسر نماییم خالص سرمایه در گردش محاسبه میگردد. توجه به دو عنصر مالی یعنی داراییهای جاری و بدهیهای جاری در تجزیهوتحلیل سرمایه در گردش با اهمیت است. به کمک نسبتهای نقدینگی، تحلیلگر مالی داراییهای جاری و بدهیهای جاری را به عنوان متغیرهای مالی عملیاتی با یکدیگر میسنجد. مهمترین نسبتهای نقدینگی عبارتند از:
1-نسبت جاری 2- نسبت آنی 3- نسبت نقد 4- نسبت سرمایه در گردش 5- نسبت دوره وصول مطالبات 6-نسبت دوره نگهداری موجودیها 7- نسبت وجوه نقد عملیاتی 8- نسبت دوره پرداخت بدهیها
در جدول زیر رابطه و هدف هر یک از نسبتهای فوق ارائه شده است :
نام نسبت | رابطه | هدف |
جاری | داراییهای جاری بدهیهای جاری | سنجش توان پرداخت تعهدات کوتاه مدت |
آنی | حسابهای دریافتنی +اوراق بهادار+وجوه نقد بدهی های جاری | سنجش سرعت توان پرداخت تعهدات کوتاه مدت |
نسبت داراییهای نقد به داراییهای جاری | اوراق بهادار +وجه نقد داراییهای جاری | سنجش قدرت نقدینگی داراییهای جاری |
نسبت داراییهای نقد به بدهیهای جاری | اوراق بهادار +وجه نقد بدهیهای جاری | سنجش سرعت توان پرداخت تعهدات کوتاه مدت |
خالص سرمایه در گردش | بدهیجاری – دارایی جاری | سنجش توان پرداخت تعهدات کوتاه مدت |
دوره وصول مطالبات | حسابها و اسناد دریافتنی ×360 فروش اعتباری خالص سالانه | سنجش مدت زمان وصول مطالبات ناشی از فروش نسیه جهت ارزیابی سرعت توان پرداخت تعهدات کوتاه مدت |
دوره نگهداری موجودیها | موجودیها×360 فروش خالص | سنجش مدت زمان نگهداری موجودیها جهت ارزیابی توان پرداخت تعهدات کوتاه مدت |
وجوه نقد عملیاتی | خالص وجوه نقد عملیاتی متوسط ناخالص کل داراییها | سنجش تولید وجه نقد ناشی از عملیات از کل داراییها |
دوره پرداخت بدهیها | حسابها و اسناد پرداختنی×360 خرید اعتباری سالانه | سنجش مدت زمان پرداخت بدهی ناشی از خرید نسیه |
نسبتهای مالی مذکور، ابزار تجزیهوتحلیل سرمایه در گردش هستند. استفاده مطلوب از اطلاعات این نسبتها در مدیریت سرمایه در گردش بسیار مفید خواهد بود.
اجزاء سرمایه در گردش
- داراییهای جاری
ماتور دو ویژگی اصلی را برای داراییهای جاری، عمر کوتاه مدت آن و تبدیل آن به سایر اشکال دارایی، بر میشمرد. شرکتها میتوانند از طریق اداره صحیح موجودی نقد، حسابهای دریافتنی و موجودی کالا، نرخ بازده را حداکثر کند و ریسک نقدینگی و تجاری را به حداقل برساند. بالا بودن مانده داراییهای جاری یا هریک از حسابها، ریسک را افزایش میدهد.
- وجه نقد
وجه نقد هم شامل تنخواه و هم شامل پول نقد نزد بانک میشود. یک شرکت برای معاملات و اهداف سوداگری نیاز به وجه نقد دارد. وجه نقد منجر به توسعه نقدینگی شرکت می شود اما سوال اینجاست که چرا شرکت در زمانیکه اختیار سرمایهگذاری در اوراق بهادار کوتاه مدت را دارند، باید ذخایر نقدی داشته باشد؟ پاسخ این سوال ایجاد نقدینگی بیشتری در زمانی است که اوراق بهادار قابل معامله باشد. وجه نقد باید در سرمایه گذاریها مورد بررسی قرار گیرد که برای یک کسب و کار اطمینان پیوستهای از این سرمایهگذاری حاصل شود. بدون شک یک شرکت زمانی میتواند از وجه نقد خود بهره جوید که آنرا در اوراق بهادار قابل معاملهای که نیز قابل پرداخت باشد سرمایه گذاری نماید.
نگهداری ذخایر نقدی برای تمامی کسب و کار امری قابل توجیه میباشد اما چه مقدار وجه نقد بایستی یک شرکت نزد خود نگه دارد؟ سوال خیلی مهمی است، زیرا حداقل وجه نقد ممکن است شرکت را در موقعیتی که توانائی پرداخت بدهیهای جاری خود نداشته باشد، قرار میدهد. از سوی دیگر تراز نقدی ممکن است هیچ بازدهای را حاصل نکند. سطح حداقل ذخایر نقدی وابسته به توانائی یک شرکت در جهت افزایش وجه نقد در زمانی است که اولاً مورد نیاز باشد، ثانیاً در آینده به وجه نقد نیاز داشته باشیم و بر این اساس وجه نقد را درجهت مقابله با وقایع ناگهانی آتی نگه دارند.
شرکتها همچنین می توانند با ذخایر نقدی کافی از فرصتهای سرمایه گذاری در دسترس بهره ببرند اما داشتن سطح بالائی از ذخایر نقدی یک منبع بیهوده (بلا استفاده) را ایجاد نماید. افزایش ذخایر نقدی معمولاً به فرصتهای سرمایهگذاری در دسترس آتی، بازده سرمایهگذاری و هزینه معاملات سرمایهگذاریها در بازار وابسته میباشد. ما کمینه و ماکزیمم کردن تراز نقدی را مورد بحث قرار دادیم اما تراز نقدی بهینهای که میتواند با سودآوری و نقدینگی تراز شود، چیست؟ میلر-اور معتقد است که مدل مدیریت نقد، مدلی ریاضیاتی میباشد که فقط به شرکتها جهت درک تراز نقدی بهینه هدف، یاری نمیکند بلکه در جهت درک سطح ماکزیمم ذخایر نقدی میباشد.
مدیریت یک شرکت تصمیم روی تراز نقدی کمینه و یا حد نقدی تحتانی را از طریق بخاطر آوردن فاکتورهای که قبلا بحث کردیم، می گیرد. به گفته میلر در صورتی یک شرکت وجه نقد بیشتری از تراز نقدی هدف داشته باشد، در آن زمان بایستی اقدام به خرید اوراق بهادار نماید تا بتواند سطح نقدی خود را کاهش دهد. و اگر منابع نقدی کمتری نسبت به جریان نقدی هدف داشته باشد، در آن زمان بایستی اقدام به فروش اوراق بهادار نماید. چیزهائی زیادی در این مدل نهفته است اما بطور کلی تراز نقدی باید شامل دو محدودیت تشریح شده باشد.
- سرمایهگذاری کوتاه مدت
سرمایه گذاریهائی میباشند که در بازارهای پول صورت میگیرد و شامل اوراق بهادار کوتاه مدت، اوراق خزانه، اسناد تجاری و… میباشند. هنگامیکه یک شرکت نیاز بیشتری به وجه نقد داشته باشد، اقدام به ذخیره نقدی میکند. ایجاد وجه نقد از طریق به نقد تبدیل کردن سرمایه گذاریها صورت میپذیرد. سرمایهگذاریها یک ذخایر اولیه یا ثانویه (مکمل) برای فرایند نقدینگی میباشد. از این گذشته سرمایهگذاری در بازار پول از طریق بکارگیری پول بلا استفاده میتواند منجر به خلق بازده شود. مدیران مالی باید نرخ کوتاه مدت، هزینه معاملات و شرایط بازار را قبل از انجام سرمایهگذاری مورد بررسی قرار دهند. اگر منفعت سرمایهگذاری برابر با هزینه آن باشد، در آن زمام هیچ ارزشی از وجه سرمایهگذاری شده بدست نمیآید.
- حسابهای دریافتنی
حسابهای دریافتنی عمدتاً از فروش نسیه کالا یا خدمات بوجود میآیند. جنتری و همکاران بیان میکند که ”حسابهای دریافتنی نشان دهنده تاخیر در جریان نقدی است، و این جریان باید توسط شرکت تامین مالی شود“. تصمیمگیری اصلی در ارتباط با حسابهای دریافتنی، تعیین مبلغ و شرایط اعطای اعتبار به مشتریان میباشد. انتخاب مشتری در فروش نسیه (یا در زمان اعطای اعتبار) براساس اعتیار مشتری، توانایی مالی، ثبات مالی، وثیقه اخذ شده و شرایط اقتصادی است. دوره وصول مطالبات تا حدی به خط مشی اعتباری شرکت و شرایط اقتصادی (مانند دوران رکود و تورم) بستگی دارد.
- موجودی کالا
ماتور موجودی کالا را شامل مواد اولیه (خام)، مصرفی فروشگاهها و قطعات یدکی (درجریان ساخت و کالای ساخته شده) میداند. بطور معمول هر شرکت تولیدی این سه عنصر را حدود 25 تا 30 درصد از کل داراییهای شرکت را، دارا میباشند. مدیریت موجودی کالا مستلزم ایجاد تعادل بین هزینههای مربوط به نگهداری موجودی کالا و منافع حاصل از نگهداری آنها است. هرچه سطح موجودی کالا افزایش یابد، هزینههای انبارداری، بیمه، ضایعات و … بیشتر میشود. در مقابل امکان از دست رفتن فروش و کاهش حجم تولید (حاصل از نداشتن موجودی کالای کافی) را کاهش میدهد. بعلاوه، خرید در حجم بالا استفاده از تخفیف بیشتر را امکانپذیر میسازد.
- بدهیهای جاری
بدهیهای جاری سازشی بین ریسک و بازده را با خود بههمراه دارند. بدهیهای جاری یکی از منابع تامین مالی انعطاف پذیر شرکتهای است. بدهیهای جاری به عنوان منابع تامین مالی کوتاه مدت میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
- حسابهای پرداختنی
بریلی و همکاران حسابهای پرداختنی را خرید مواد اولیه و پرداخت نکردن بلافاصله صورتحساب آن تعریف میکند. این فاصله زمانی بین خرید تا پرداخت بدهی را دوره حسابهای پرداختنی مینامند. تأخیر در پرداخت بهعنوان کشش حسابهای قابل پرداخت مطرح میشود. حسابهای پرداختنی منبع تامین مالی کوتاه مدت است.
- وامهای کوتاهمدت
از ابزارهای تامین مالی کوتاهمدتی هستند که در شرکتها از آن استفاده میکنند و شامل بدهی به بانک، اسناد تجاری، حواله و برات کتبی غیر مشروط میباشد و نیز وام از شرکتهای تامین مالی تجاری و غیره صورت میگیرد. همه این تعهدات سررسیدی کمتر از یکسال دارند. یک دلیل برای اینکه شرکتها باید سیاست سرمایه در گردش مناسبی داشته باشند اینست که وامها کوتاه مدتند و سیاست سرمایه در گردش نامناسب ممکن است سبب نابسامانی نقدی شود که از اینرو شرکت ممکن است توانائی پرداخت بدهیهای وامهای کوتاه مدت را نداشته باشند. نتیجه کوتاهی (قصور) در پرداخت برای شرکت میتواند آثار مخربی داشته باشد، زیرا بعد از چنین وضعیتی یک شرکت توانائی دستیابی اعتماد نهادهای مالی دیگر را برای استقراض بیشتر را ندارند. در این وضعیت درک از بازار، درک منفی خواهد بود و ارزش سهم کاهش مییابد، عرضه کنندگان و اعتباردهندگان ممکن است نسبت به بستن قرارداد جدید با شرکت از خود تمایلی نشان ندهند.
منبع
ذبیحی نوملی، سوده(1394)، رابطه بین تورم و چرخه عملیاتی با انباشت وجه نقد، پایان نامه کارشناسی ارشد، حسابداری مالی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید