كيفيت زندگي و شخصيت فرد ،يا خصوصيات فردي

  كيفيت زندگي، براساس شواهد مختلفي كه در تست QLQ موجود است، يك ساختار چند بعدي محسوب مي‌شود. محققان مختلفي ارتباط ميان خصوصيات فردي و كيفيت زندگي از قبيل زندگي خوب، رشد ارزشها، مناعت طبع، ميزان كنترل، استرس، نگراني و يكنواختي را مورد بررسي قرار داده‌اند. در مطالعات و بررسي‌هايي كه در مورد ارتباط ميان مناعت طبع، شوخ طبعي، مشكل پسندي و كيفيت زندگي ؛ آنطور كه درتست QLQ ارزيابي مي شود  انجام گرفته، نشان می دهد كه بين رشد شخصيت و مناعت طبع و بعضي عناصر ديگر همچون شوخ طبعي، هماهنگي و سازگازي وجود دارد. در نمونه‌اي از هفتادویک نفر كانادايي همين هماهنگي ميان عوامل گوناگون نظير كيفيت زندگي و جنبه‌هاي گوناگون شخصيت بدست آمده است.

مفهوم کیفیت زندگی در پژوهشات اجتماعی، مفهوم تازه ای است. اما توجهات و تلاش های بسیاری در دهه های اخیر در این زمینه انجام گرفته است. در اواسط قرن بیستم، با توسعه اقتصادی،  اجتماعی، فرهنگی کشورها و پیشرفت علوم و تکنولوژی، انسانها تدریجاً  از رفاه بالاتری برخوردار شده و خواستار کیفیت زندگی بیشتری شدند. به همین دلیل کیفیت زندگی در قرن بیستم، مورد توجه زیادی قرار گرفت و تلاش هایی در هر حوزه، در رابطه با مفهوم سازی و تعریف کیفیت زندگی در جهان انجام گرفت. به طوری که مقالات  موجود تحت عنوان کیفیت زندگی بین سالهای 1985 تا 1995 از بیست ویک درصد به هفتادوشش درصد افزایش یافت. همچنین، طی دو دهه گذشته، دانشمندان و محققان بسیاری تلاش کردند تا تعریفی جامع و استاندارد از کیفیت زندگی ارائه دهند. تا مدتها، کیفیت زندگی بیشتر در حوزه طب و پزشکی مورد توجه بود، اما طی سال های آتی، محققان حوزه های دیگری همچون: روانشناسی، اقتصاد، جامعه شناسی و حتی جغرافیا نیز به این مفهوم توجه نشان دادند و سعی کردند تعاریفی برای آن بیابند.

با این حال، با وجود توافق عمومی که در مورد ارزش بالقوه عناصر، ابعاد و مقیاس های کیفیت زندگی وجود دارد، توافق واضحی درباره تعریف کیفیت زندگی دیده نمی شود و هر حوزه و رشته با توجه به دیدگاه خود و در راستای هدف پژوهش، تعریفی خاص در رابطه با این مفهوم ارائه می دهد. به هر حال واقعیت چند بعدی بودن کیفیت زندگی پذیرفته شده است. و این ابعاد بیشتر شامل ابعد جسمانی، روحی، روانی، و اجتماعی می شود. در واقع افراد چیزهای متفاوتی را در کیفیت زندگی خود، مهم می دانند. اما آنچه در تعریف کیفیت زندگی مهم و اساسی است، این است که بعد سلامت، همواره باید مد نظر قراربگیرد . یک تعریف نسبتاً جامع از کیفیت زندگی را سازمان ملل ارائه داده است که شامل ادراک فرد از موقعیت یا وضعیت خود در زندگی است که با توجه به زمینه فرهنگی، اقتصادی و نظام  ارزش ها و جایی که فرد در آن زندگی می کند، اهداف، انتظارات، استاندارها و علایقش نیز متفاوت می باشد .  در بیشتر مقالات، کلماتی مانند  بهزیستی، رفاه و زندگی مطلوب مترادف با کیفیت زندگی می آید. اما نکته مهم، این است که اندازه گیری کیفیت زندگی به خصوص کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و لحاظ کردن شرایط زندگی، دیدگاه ها و اهداف و علایق، در برنامه ریزی های ارتقاء سلامت، باعث کاهش هزینه های خدمات و بهداشت در جامعه می شود. از منظر تاریخی، گرایش به کیفیت زندگی از وجسه منبع به وجود آمده است:

  • تغییر عقیده افراد از این باور که تنها پیشرفت علمی، پزشکی و تکنولوژی می تواند منجر به بهبود زندگی شود، به این باور که بهزیستی فردی، خانوادگی، اجتماعی و جامعه از ترکیب این پیشرفت ها به همراه ارزشها و ادراکات فرد از بهزیستی و شرایط محیطی به وجود می آید.
  • کیفیت زندگی گام منطقی بعدی از جنبش عمومی سازی می باشد که بر خدمات جامعه محور به منظور ارزیابی پیامدهای زندگی فردی در جامعه تاکید دارد.
  • افزایش توانمندی مصرف کننده خدمات، به علت حرکت های حقوق مدنی و تاکید بر برنامه های فرد محور.

رضایت از زندگی و سلامت روانی

محققان مختلف نشان داده اند که رضایت از زندگی یکی از پیش بینی کننده های سلامت روانی است رضایت از زندگی از سایر سازه های روان شناختی مانند عاطفه مثبت و منفی، عزت نفس و خوش بینی متمایز است. شواهد تجربی حاکی از آن است که بعد زمانی رضایت از زندگی مهم است و رضایت از آینده سه بعد متمایز رضایت از زندگی است . سایر متغیرهای روان شناختی مرتبط با رضایت از زندگی مانند امید و خوش بینی نیز به سوی دیدگاه زمانی آینده مدار حرکت کرده اند. لازاروس،  به چندین مسیر اشاره کرده اند که دیدگاه امیدوارانه و خوش بینانه موجب فراخوانی هیجان های مثبت می شود و کیفیت مقابله با منابع استرس را بهبود می بخشد. متمایز سازی سه سطح رضایت از زندگی یعنی رضایت از گذشته، حال و آینده برای برآورد تاثیرات این سازه بر سلامت روانی به پیش بینی های دقیق تر سلامت روانی و مقابله با منابع استرس زندگی منجر می شود .

کوووما , هانکانن و همکاران،  یک فراتحلیل در زمینه رضایت از زندگی انجام دادند و دریافتند که رضایت کمتر از زندگی با خطر بالاتر خودکشی همبسته است، حتی وقتی متغیرهایی چون سن، جنس، وضعیت سلامت پایه و مصرف الکل کنترل شود. مه یر و دینر نشان دادند که رضایت از زندگی با سلامت روانی بالا همبسته است . هرچه میزان رضایت از زندگی بالاتر باشد فرد مستعد تجربه عواطف و احساسات مثبت است.  مالتبای و همکاران، دریافتند افرادی که رضایت از زندگی بالاتری دارند از سبک های مقابله ای موثرتر و مناسب تر استفاده می کنند، عواطف و احساسات مثبت عمیق تری را تجربه می کنند و از سلامت عمومی بالاتری برخوردارند .  عدم رضایت از زندگی با وضعیت سلامتی ضعیف تر، علایم افسردگی، مشکلات شخصیتی، رفتارهای نامناسب بهداشتی و وضعیت ضعیف اجتماعی همبسته است. آدلر و فاگلی نشان دادندکه رضایت از زندگی از میزان خودآگاهی به خوش بینی و معنو یت گرایی فرد متاثر است ، به عبارت دیگر هرچه افراد خودآگاه تر و خوش بین تر و از معنویت گرایی بالاتری برخوردار باشند، به همان میزان از رضایت بالاتری برخوردارند.

کیفیت زندگی و پیشرفت اقتصادی

کیفیت زندگی مفهوم وسیعی است که همه ابعاد زندگی از جمله سلامت را در بر می گیرد. این اصطلاح که در زمینه های گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هم استفاده می شود، اغلب در مطالعات پزشکی کاربرد دارد و از نظر بیشتر متخصصان شامل ابعاد مختلف فیزیکی، فیزیولوژیکی ، اجتماعی، جسمی و معنوی می باشد. کیفیت زندگی از نظر لغوی به معنی چگونگی زندگی کردن است. با وجود این مفهوم آن برای هرکس منحصر به فرد و با دیگران متفاوت می باشد. عده ای  از محققان این واژه را پیچیده تر از آن می دانند که بتوان آن را در یک جمله توصیف نمود . علیرغم اینکه در مورد تعریف کیفیت زندگی چالش های متعددی وجود دارد، ولی متخصصین در محدوده ای از مفاهیم با هم اتفاق نظر دارند. بعضی از متخصصان در مورد ذهنی بودن و پویا بودن  این مفهوم توافق دارند. اغلب آنها معتقدند کیفیت زندگی یک مفهوم چند بعدی و در برگیرنده حقایق مثبت و منفی زندگی است. از طرفی عده ای آن را یک مفهوم فردی قلمداد می نمایند، به این معنا که حتماَ باید توسط خود شخص، بر اساس نظر او و نه فرد جایگزین تعیین گردد. سازمان جهانی بهداشت تعریف جامعی از کیفیت زندگی ارائه داده است: درک فرد از وضعیت کنونی اش با توجه به فرهنگ و نظام ارزشی که در آن زندگی می کند و ارتباط این دریافت ها با اهداف، انتظارات، استانداردها و اولویت های مورد نظر فرد.

شاخص امروزه پيشرفت يک اجتماع ,کيفيت زندگي است که در برگيرنده مهم ترين عواملي است که شرايط زندگي در جامعه و رفاه شخصي افراد را تعيين مي کنند. کيفيت زندگي يکي از اساس ترين نکات علوم اقتصادي و سياسي است که درآن پارامترهاي مادي توسعه اقتصادي و توليدات داخلي در کنار پارامترهاي غير مادي اي چون کيفيت کار، سطح با سوادي و فرهنگ، استاندارد پزشکي وبهداشت، کيفيت فراغت و تفريح، شرايط محيط زيست، جوسياسي، احساس خوشبختي انفرادي و حتي آزادي و اتحاد ملي مورد بررسي قرار مي گيرند. سازمان بهداشت جهاني کيفيت زندگي را به صورت عمومي به اين شکل تعريف کرده است: کيفيت زندگي به برداشت شخصي يک فرد از موقعيت زندگي اش در رابطه با فرهنگ و نظام ارزش اجتماعش و نيز در رابطه با اهداف، انتظارات، استانداردها و احتياجاتش گفته مي شود. تعريفات جديدتر کيفيت زندگي آن  را به صورت اختلا ف بين سطح انتظارات انسان ها و سطح واقعيت ها عنوان مي کنند که هر چه اين اختلاف کمتر، کيفيت زندگي بالا تر. پارامترهاي صرفا مادي کيفيت زندگي معيار زندگي را تشکيل مي دهند، که به کميت و کيفيت کل اجناس و خدماتي ,امکاناتي  گفته مي شود که در يک اجتماع در دسترس افراد آن قرار دارند. اجزاي مهم  تعيين کننده معيار زندگي درآمد ناخالص ملي و درآمد سرانه مي باشند.

از آنجا که در نظر گرفتن عوامل صرفا اقتصادي و هدف گرفتن صرفا توسعه اقتصادي براي پيشبرد اجتماع مي تواند موجب درگيري با ساير جوامع به خاطر تسخير منابع طبيعي جديد، انبساط قلمرو وآلودگي محيط زيست گردد، شاخص هاي ديگري نيز بايد براي تعيين کيفيت زندگي مورد توجه قرار گيرند، از قبيل ميزان رشد انساني امکانات، تاسيسات و خدمات اجتماعي، امکانات آموزش و پرورش، شرايط محيط زيست، کيفيت فراغت. ميزان رشد انساني نه تنها توليد ناخالص سرانه داخلي را مدنظر قرار مي دهد، بلکه نيز سطح سواد و فرهنگ و ميزان اميد به زندگي را. پارامتر اميد به زندگي خود در برگيرنده سطح بهداشت، ميزان تغذيه و حد پاکيزگي محيط است. کيفيت زندگي همچنين به پارامترهاي ديگري چون پخش درآمدها روي عوامل توليد آن، ميزان فقر، درآمد حقيقي ,پس از در نظر گرفتن تورم  و سطح حقوق اجتماعي، ميزان امنيت، کيفيت فراغت، امکانات فرهنگي، سلا مت روحي مردم، تراکم جمعيت، شبکه اجتماعي، ثبات سياسي و استحکام اقتصادي بستگي دارد. به همين خاطر هم دو جامعه که از لحاظ مادي هم تراز يکديگر باشند، ممکن است از دو کيفيت زندگي مختلف برخوردار باشند.

براي پيشرفت يک جامعه بايد تک تک عوامل کيفيت زندگي در آن را بالا  برد. بنابراين شناسايي عوامل تعيين کننده آن و راه هاي ارتقاي آنها لازمه پيشرفت اجتماع است. بي توجهي به يک پارامتر مي تواند موجب برداشت کاملا  اشتباه از وضعيت مردم يک جامعه شود. مثلا  در جامعه اي که داراي قشر کوچکي از بزرگ ثروتمندان باشد و قشر عظيمي از فقيران، ممکن است ميانگين درآمد سرانه مردم بالا  باشد، در حالي که اکثر آنها از تهيدستي رنج مي برند يا اين که اثرات جنگ در همسايگي موجب اين مي شود که يک کشور، حتي اگر در جنگ نباشد، به آماده کردن نظامي خود بپردازد و مقدار قابل ملا حظه اي از منابع مالي خود را صرف دفاع ملي کند. از طرف ديگر اما از آن جا که، منطقه دچار بي ثباتي سياسي و اقتصادي مي شود سرمايه گذاري هاي خارجي کاهش مي يابد و شبکه هاي دادوستد بين المللي مختل مي گردند. روانشناس نامي آمريکايي، آبراهام مازلو در سال 1943، هرم احتياجات بشري را معرفي کرد.

بر اساس اين هرم، انسان ها در درجه اول سعي دارند احتياجات پايه اي خود را برطرف سازند و بعد نيازهاي لا يه هاي بالا تر را. احتياجات فيزيولوژيک و اساسي انسان شامل نيازهاي حياتي او مي باشند مثل هوا، غذا، آب، گرما، خواب، سلامت و ارضاي تمايلات جنسي. بر روي اين پايه لايه امنيت قرار گرفته است: احتياج به منزل، کار، قانون، بيمه، خدمات بهداشتي نظم وترتيب، اخلا قيات، امنيت جسمي، امنيت مالي، برنامه ريزي زندگي و آينده سازي. لا يه سوم شامل عوامل تعلقات روحي است: احتياج به دوست، هم قطار، همسر، عشق، همسايه، محاوره و ارتباط با ديگران، تيمار و پرستاري. لايه چهارم شامل عوامل احترام و قدرداني است: احترام، اعتماد، موفقيت، مقام، پيروزي، قهرماني و حتي ثروت و قدرت، رفاه اجتماعي، بالاترين لايه، لايه تحقق خويشتن است: فرديت، پرورش استعداد، از خودگذشتگي، بزرگواري، هنر، فلسفه، اعتقادات، فقدان تبعيض. سه لايه پائيني لايه رفع کمبودها هستند. به اين معني که رفع احتياجات اين سه لايه اگرچه موجب احساس رضايت انسان مي گردد، اما او را ترغيب به حرکت و پيشرفت نمي کند.

مثلا  با خوردن آب تشنگي برطرف مي شود اما شخص درصدد بيشتر خوردن آب نمي افتد. لايه چهارم و لايه پنجم، قشر احتياجات به پيشرفت هستند. اينها نيازمندي هايي هستند که هرگز برطرف نمي شوند. خلاقيت يک نقاش او را بر اين مي دارد که براي تحقق ايده هايش نقاشي کند بدون آن که اين نيروي تحرک دروني با افزايش تعداد نقاشي هاي او فروکش کند. هرم مازلو براي تجزيه و تحليل عوامل حرکت انسان ها به وجود آمد و براي لژستيک برطرف کردن نيازمندي ها. اين هرم حکم يک خط مشي را براي مسوولين امور اجتماع دارد تا بتوانند با در نظر گرفتن اولويت هاي مختلف احتياجات مردم، قواي خود را براي پيشبرد وضع اجتماع به صورت عاقلا نه روي نکات گوناگون تقسيم کنند. اين هرم پنج طبقه اکنون در بررسي هاي اقتصادي و حتي تبليغاتي مورد استفاده قرار مي گيرد. نيازهاي بالاتر فقط آنگاه مطرح مي شوند که نيازهاي پايين  برطرف گشته باشند. نکته جالب اين است که با رفع احتياجات چهار قشر پايين انسان چيز به خصوصي حس نمي کند. در حالي که برطرف  نشدن يکي از آن نيازها موجب نگراني و تشويش بسيار او مي شود. در اين قشر احتياجاتي از قبيل نياز به شناخت بيشتر و دانش وسيع تر، کشش به سوي زيبايي، نيل به مقامات متعالي و کوشايي براي به حرکت درآوردن تمام نيروهاي دروني خويش قرار گرفته اند.

منبع

میری،تهمینه(1394)، مقایسه کیفیت زندگی و خودکارآمدی هیجانی، اجتماعی و تحصیلی در دانشجویان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0