قالب های فکری جنسی

تجلی به ویژه جالبی از قالب فکری سازی ، در ادراک تفاوتهای جنسی روی می دهد. کی دیوکس و همکارانش نشان دادندکه تقریبا در جهان، زنان نسبت به مردان کم جرات تر  و بیشتر اهل مراقبت و آرامشند. امکان دارد که این ادراک کاملا وابسته به نقش باشد بدین معنا که به طور سنتی، نقش فراهم کننده محیط مناسب در خانه، به زنان واگذار شده است و بدین ترتیب ممکن است آنها مراقبت کننده تر تلقی شوند.

آلیس ایگلی، وندی وود، و جانت سوییم نشان دادند در مقاسه با مردان زنان تمایل به نشان دادن  رفتارهایی دارند که به بهترین وجه می توان آنها را از لحاظ اجتماعی حساس، دوستانه تر، و دلواپس تر برای بهروزی دیگران توصیف کرد، در حالی که مردان به رفتارهایی تمایل دارند که سلطه گرتر مهارکننده تر، و مستقل تر هستند، لازم به گفتن نیست که در این خصوصیات بین مردان و زنان وجه اشتراک زیادی وجود دارد  همه ما مردانی را دیده ایم  که از لحاظ اجتماعی حساس بوده اند  و زنانی را که چنین نبوده اند  و مسئله مورد نظر درست همین است : خواه زیر بنای این قالب فکری، اجتماعی، و خواه زیستی باشد بکار گیری قالب فکری برای همه زنان و یا همه مردان فرد را از این حق محروم میسازد که با او به عنوان یک فرد با خصوصیات و استعدادهای ویژه اش رفتار شود.

اشکال ظریفی از پیشداوری در مورد زنان نیز اعمال می شود داریل و ساندرابم پیشنهاد می کنند که پیشداوری علیه زنان در جامعه ما نمونه ای از یک طرز فکر ناآگاهانه است ،یعنی مجموعه عقایدی که ما تلویحا می پذیریم بدون اینکه از آنها آگاه باشیم زیرا حتی نمی توانیم مفاهیمی مغایر با آنها را درباره دنیا تصور کنیم. در این فرهنگ مثلا ما چنان بار آمده ایم که نمی توانیم حتی تصور هم بکنیم که زنی به عنوان  راننده کامیون یا نگهبان به کار مشغول شود و شوهرش در خانه بماند و  جارو کند  و از بچه ها نگهداری کند اگر چنین موقعیتی به اطلاع ما برسد فورا به این نتیجه گیری می پردازیم که آن زوج باید عیب و نقصی داشته باشند برای اینکه در جامعه ما حق انتخاب چنین ترتیبی از زندگی وجود ندارد همان طور که ماهی از مرطوب بودن محیطش آگاه نیست ما نیز وجود این طرز فکر را تشخیص نمی دهیم زیرا بسیار متداول و معمول است .

مرد محوری هم به مردان و هم به زنان لطمه می زند چرا که مرد محوری  همه افکار و احساساتی را که از لحاظ فرهنگی زنانه است را تحقیر می کند به گونه ای که رد شدن از مرزهای جنسیتی برای مردان معنای منفی تری نسبت به زنان دارد . مطالعات روت هارتلی، به راستی نشان  می دهند که کودکان  در پنج  سالگی مفاهیم کاملی از آنچه را که رفتار مناسب زنان و مردان را تشکیل می دهد کسب کرده اند. به طور سنتی از مردان انتظار می رود که نان آور، آغاز کننده و پرخاشگر باشد و احساسات لطیف تر و آسیب پذیری های خود را پنهان کنند . بطور سنتی زنانگی همراه با اضطراب بالا و عزت نفس پایین و پذیرش اجتماعی پایین مربوط بوده است .

در تحقیقی که خمسه ای در سال 1385 انجام داد به این نتیجه رسید که زنان دارای کلیشه های جنسیتی صرفا زنانه نارضایتی جنسی بیشتری را گزارش کردند طرحواره های نقش جنسیتی زنانه مبتنی بر کلیشه های فرهنگی (مطیع بودن، تسکین بخش دیگری بودن…….) در ارزیابی ذهنی زن هنگام پردازش اطلاعات جنسی ؛ هنگام برخورد با محرک جنسی از سوی همسر مداخله می کند و به  تفسیر متفاوتی از محرک های جنسی می انجامد در واقع طرحواره های نقش جنسیتی زن متن و زمینه ای را فراهم می کندکه محرک جنسی صرفا جنسی ارزیابی نشود و زنان به علت وجود طرحواره های ذهنی و کلیشه های فرهنگی که در این زمینه بازداری کننده است در این قسمت با اشکال بیشتری مواجه هستند.

چرا که زنان در فرهنگ ما پذیرفته اند که درباره تمایلات جنسی خود در زندگی زناشویی کمتر صحبت کنند و نارضایتی خود را کمتر ابراز دارند محرک جنسی از طریق دو جنبه پردازش می شود پردازش نخست تحریک نیمه آگاه در سیستم لیمبیک که طی چند ثانیه پرخون شدگی اندام تناسلی را به دنبال دارد و این محرک همزمان به شکل شناختی نیز پردازش می شود که این پردازش شناختی در زنان تحت تاثیر کلیشه های جنسیتی است: آیا رفتار جنسی من مناسب اسب؟ آیا حامله نخواهم شد؟ آیا مورد پسند همسر خود هستم؟ زنان همیشه با این کلیشه روبه رو هستند که نارضایتی خود را کمتر ابراز کنند .

منبع

یعقوبی،پوران(1393)، سبک های ابراز هیجان و سبک اسناد کنترل در خشونت­های خانگی علیه زنان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشکده روان شناسی و علوم تربیتیخوارزمی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0