فرايند ايجاد انواع تعهد سازماني

پيش شرط تعهد عاطفی:

رستيرز و پورتر براي ايجاد تعهد (عاطفي) سه مرحله به شرح زير مطرح مي كنند:

  • پذيرش: در اين مرحله شخص نفوذ ديگران را براي بدست آوردن چيزي مثل حقوق مي پذيرد.
  • تعيين هويت كردن: در مرحله دوم فرد نفوذ را به منظور ادامه روبط ارضا كننده و خود مطرحي مي پذيرد. افراد به خاطر پيوستن به سازمان احساس غرور مي كنند.
  • دروني شدن: در اين مرحله فرد متوجه مي شود كه ارزشهاي سازمان ذاتاً پاداش دهنده هستند و با ارزشهاي شخصي فرد منطبق مي باشند.

پيش شرط تعهد مستمر:

  • حجم و اندازه سرمايه گذاري و نيروي صرف شده در سازمان
  • فقدان خدمت هاي شغلي خارج از سازمان

پيش شرط تعهد هنجاري:

  • اثرپذيري خانوادگي، فرهنگي و سازماني
  • سرمايه گذاريهاي سازمان
  • جبران متقابل خدمات مي باشد.

اگر ايجاد تعهد را به شيوه فوق الذكر مد نظر قرار دهيم به ما كمك خواهد كرد تا بدانيم سازمانهاي متفاوت چگونه در بين پرسنل خود ايجاد تعهد مي كنند. در واقع مي توان اين سازمانها را بر اساس نوع تعهدي كه بوسيله اعضاي آنها نمايش داده مي شود طبقه بندي كرد. براي مثال سازمانهاي مذهبي ارزش هاي سازمان در افراد دروني شده است.

سازمان هاي ژاپني و سازمان هاي با فرهنگ قوي به وسيله اعضايي كه خودشان را با سازمان تعيين هويت مي كنند شناخته مي شوند. اين افراد خودشان را با اين سازمانها تعيين هويت مي كنند زيرا سازمان خواهان چيزهايي مي باشد كه براي اعضا با ارزش باشد. در بعضي از سازمانها، اعضاء دستورات را مي پذيرند اما ممكن است تعهد كمي نسبت به سازمان داشته باشند. بدين معنا كه فرد بيش از تبادل كار براي پول و مقام به سازمان متعهد نيست.

اما از مباحث مطرح شده در زمينه تعهد سازماني مي توان چنين نتيجه گرفت كه در ميان تعاريف راجع به تعهد سازماني معمول ترين آنها همين است كه تعهد سازماني را نوعي وابستگي عاطفي به سازمان در نظر مي گيرد و علاوه بر اين مفاهيم ذيل از جمله مسائلي است كه در بحث تعهد سازماني عنوان مي شوند:

  • حمايت و پيوستگي با اهداف و ارزشهاي يك سازمان به خاطر خود سازمان.
  • نگرشهاي مثبت يا منفي افراد نسبت به كل سازمان (نه شغل) است.
  • پاي بندي به اصول و فلسفه و قراردادهايي است كه انسان به آن معتقد است.
  • نگرش يا جهت گيري كه هويت فرد را به سازمان مرتبط يا وابسته مي كند.
  • تمايل عاملان اجتماعي به اعطاي نيرو و وفاداري خويش به سيستم هاي اجتماعي.
  • تمايل قوي به ماندن در سازمان – تمايل به اعمال تلاش فوق العاده براي سازمان-
  • اعتقاد قوي به پذيرش ارزشها و اهداف، ميزان درگيري و مشاركت و همكاري فرد با سازمان.

عناوين فوق به هم نزديك و تشابه زيادي دارند ولي وجه تشابه اين موضوعات به خاطر كلمات كليدي است كه موجب تشابه موضوعات مطرح شده است.

فرد- ارزشهاي حاكم بر سازمان- خود سازمان- هدف سازمان

از جمله كلمات كليدي هستند و بدينگونه بايد گفت كه فرد براي تحقق اهداف سازماني بايد به ارزشهاي حاكم توجه نمايد و يا احترام بگذارد تا بتوان او را فردي متعهد ناميد در غير اين صورت نمي تواند فرد متعهدي براي سازمان او را به شمار آورد. متغيرهايي مانند سن، جنسيت، تحصيلات و سابقه خدمت و … بر شخص اثر مي گذارند تا درجه تعهد او نسبت به سازمان كه خود مي تواند داراي متغيرهاي اثرگذار مثل تمركز، عدم تمركز، سلسله مراتب و … را نشان دهد. هر چند مطالب آورده شده پيرامون انواع تعهد (تعهد به سازمان- مشتري و مردم) بحث مي شود.

منبع

 خدادادهمداني، مهدي(1394)، رفتار شهروندي سازماني با توانمندسازي و تعهد سازماني كاركنان اداري، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، مديريت دولتي،دانشگاه پیام نور

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0