عوامل و اجزاء فرهنگ سازمان
فرهنگ سازمان از دو لایه اصلی تشكیل شده است. نخستین لایه،( ارزشها و باورها) لایهای است كه نمایشگر نمادهای ملموس مانند طرز پوشش، رفتار، مراسم، تشریفات، اسطورهها و افسانههاست. لایۀ دیگر فرهنگ سازمانی، لایۀ پایهای و یا شالودۀ اساسی فرهنگ سازمان است كه به ارزشهای زیربنایی، مفروضات، باورها و فرآیندهای فكری افراد و گروههای سازمانی اشاره دارد. این لایه درواقع فرهنگ راستین سازمان را تشكیل میدهد. عوامل تشكیلدهندۀ فرهنگ سازمان عبارت اند از: هنجارها، سنتها و تشریفات، و مفروضات. در این قسمت در مورد هریك از عوامل ذكرشده توضیح مختصری داده میشود:
ارزشها:ارزشهای فرهنگ سازمان معمولاً بازتابی از ارزشهای جامعه و محیطی است كه سازمان در آن قرار دارد. درواقع ایدهها و تمایلات و نظراتی هستند كه عمدتاً بهعنوان راه حلهای معتبر برای مشكلات پذیرفته شدهاند.
باورها: مردم باورها یا اعتقادات گوناگونی دارند مثل اعتقاد به خدا، اعتقاد به كارایی گروههای كاری و یا جمع شدن در كنار آبسردكن برای پچپچ كردن و پی بردن به ماجراهای اداری محیط كار. بعضی از باورها مربوط به نكات جزئی زندگی روزمره و بعضی از آنها در حوزۀ مسائلی است كه از نظر فرد، سازمان و یا جامعه اهمیت زیادی دارد.
بهطور كلی باورهای شكلدهندۀ تصمیمات بلندمدت و كلان سازمان را باورهای راهبردی (استراتژیك) و باورهای مشترك اجراكنندگان تصمیمات را باورهای كاربردی (عملیاتی) مینامند. همسو نمودن این دو دسته باور به همافزایی فرهنگی و توفیق سازمان در تحقیق اهداف خود كمك میكند. در غیر اینصورت انرژیها صرف خنثی كردن یكدیگر و باعث اخلال و مانع حركت سازمان بهسوی هدفهای خود خواهد شد. باورهای راهنما، جهت حركت باورهای روزمره را تعیین میكنند. درواقع باورهای راهنما، تعیینكننده روشی است كه هر كار باید بر اساس آن انجام شود و باورهای روزمره روشی است كه كارها عملاً بهطور روزانه انجام میشوند. باورهای راهنما مانند قواین بنیادی بهندرت تغییر میكنند درحالیكه باورهای روزمره، به رفتار روزمره مربوط میشوند و متناسب با شرایط تغییر میكنند.
فرآیند اجتماعی سازمان:عامل دیگری كه در ایجاد و تكوین فرهنگ سازمانی مهم است، فرآیند اجتماعی سازمان است از طریق این فرآیند افراد جای خود را در سازمان باز میكنند. یاد میگیرند كه چگونه جذب سازمان شوند، با هنجارها و استانداردهای سازمان آشنا شوند و رفتار مناسب را فرا گیرند. فرآیند اجتماعی در سازمانها بهصورت آموزشهای توجیهی و قبل از خدمت و آموزشهای حین خدمت میباشد و یا گاهی افراد خود بهتدریج هنجارها و رفتارهای مناسب را تشخیص میدهند و بهتدریج به آنها خو میگیرند. كه در حالت اول آموزش به شكل رسمی و در حالت دوم به شكل غیر رسمی میباشد. موفقیت فرآیند اجتماعی سازمان ارتباط زیادی به ماهیت فرهنگ سازمان و نوع هنجارهای غالب در سازمان دارد.
سنتها و تشریفات:سنتها الگوهایی هستند كه در سازمان شكل گرفته و بهصورت عادت پایدار شدهاند. تأكید بر الگوها، رفتارهای ویژه در مراسم عمومی، نوع برخورد با كار، افراد و ارباب رجوع، تشویق به گردهماییها پیروی از شعارها و نمادهای ارتباط (هر شیء، عمل، رویدادی كه برای انتقال معنی به كار میرود)، همگی بیانكنندۀ انتظارهای سازمان از افراد و همینطور انتظار متقابل آنها از سازمان است.
اسطورهها: نمونهای از تاریخ گذشته سازمان است كه موفقیتها و كارهای برجسته مؤسسات و یا مدیران در گذشته را بهصورت الگو بازگو میكند و هدف آن انگیزش كاركنان و پیروی آنها از آن الگوهاست. بهطوریكه در كاركنان دلبستگی ایجاد كند و باعث شود آنان از عضویت در سازمان احساس غرور كنند و به خود ببالند. پژوهشگر دیگری اجزای فرهنگ سازمانی را از لحاظ قابلیت مشاهده و تغییر و تداوم آن به دو سطح تفكیك میكند.
بهطوریكه در سطح عمیقتر كه كمتر قابل مشاهده است. شامل ارزشهای مشتركی میشود كه حتی اگر اعضای گروه هم تغییر كنند در سازمان باقی خواهند ماند. كه درواقع این ارزشها رفتار گروه را شكل میدهند. در این سطح فرهنگ به سختی قابل تغییر است در این تفاوت افراد در سازمانها از لحاظ توجه به مسائل مالی، نوآروی و یا عملكرد مشخص میشود. در سطح دیگر كه قابل مشاهده است، فرهنگ الگوهای رفتاری را نشان میدهد كه كاركنان تازهوارد بهطور خودكار از كاركنان قدیمی میآموزند. فرهنگ در این سطح قابل تغییر است. ادگار شاین نیز برای فرهنگ سازمانی سه سطح را عنوان میكند:
مصنوعات و ابداعات: این سطح شامل تمام پدیدههایی كه یك فرد میتواند ببیند، بشنود و احساس كند میشود. مانند زبان، تكنولوژی، مراسم، داستانها، جشنها، این سطح قابل مشاهده است.
ارزشهای حمایتی: شامل ارزشهایی است در مورد اینكه، كارها چگونه باید انجام شوند و یا در یك وضعیت جدید یك فرد چه عكسالعملی باید از خود نشان دهد و رفتار كند. این سطح كمتر قابل مشاهده است.
مفروضات اساسی: كه شامل عقایدی است در مورد اینكه یك سازمان چگونه باید عمل كند. بهعنوان مثال تصمیمگیری در یك سازمان توسط افرادی كه دارای اندیشه عالی هستند صورت بگیرد یا به وسیله افرادی كه در رتبۀ بالا قرار دارند. این سطح قابل مشاهده نیست.
چگونگی شكلگیری و تداوم فرهنگ سازمانی
معمولاً، هر سازمان ابتدا بهصورت یك واحد كوچك تأسیس میشود. در شروع فعالیت سازمان، فرهنگ در آن با توجه به عوامل مختلفی بهسرعت شكل میگیرد. شكلگیری فرهنگ بستگی دارد به دلایل به وجود آمدن سازمان و جایگاه آن در جامعه و عوامل موفقیت آن از قبیل كارایی، مرغوبیت كالا، كیفیت ارائه خدمات به ارباب رجوع یا مشتریان، ابداع و نوآوری، تلاش زیاد و وفاداری نسبت به سازمان.
وقتی سازمان متولد میشود تلاش زیادی از طرف كاركنان برای موفقیت سازمان صورت میگیرد. درحقیقت فرهنگ نشانگر درجۀ تلاش و تصویر كاركنان از كار خود و آینده سازمان است. بهتدریج كه سیستمهای پاداش سیاستها، خط مشیها و قوانین حاكم بر كار تدوین مییابند، مجموعه این عوامل بر شكلگیری فرهنگ اولیه سازمان تأثیرات عمیق میگذارد. این عوامل از طرف سازمان رسمی مشخصكنندۀ نوع رفتار و طرز برخوردهایی هستند كه برای موفقیت سازمان مهم خواهند بود.بنیانگذاران و مدیران ارشد، نقش اساسی در این شكلگیری ایفا میكنند. اصول اعتقادی، ارزشها، اهداف و رفتار بنیانگذار سازمان مشخصكنندۀ نوع انتظارات حال و آیندۀ سازمان بوده، این اعتقادات و رفتارها توسط دیگر مدیران سازمان به زیرمجموعه منتقل میشود.
كارمندان رفتار مدیران را پیوسته زیر نظر دارند و هر واقعۀ مهمی كه نتیجۀ عمل مدیریت است را به خاطر میسپارند. عدالت، عجله، تكبر، محبت و دیگر خصایص مدیران در شكلگیری فرهنگ سازمان تأثیر دارد. افراد آنها را به خاطر میسپارند. این رفتار نشانگر این است كه سازمان واقعاً از آنها چه میخواهد. چه چیزهایی در ارتقای كاركنان مهم است، چگونه باید مسائل را حل كرد. همۀ اینها مجموعه قوانین ننوشته رفتاری در كار را تشكیل میدهند. گروههای كار این قوانین را بهعنوان هنجارهای كار پذیرفته و آنها را یاد میگیرند و به افراد تازهوارد میآموزند و به این ترتیب یك فرهنگ تداوم مییابد.
استیفن رابینز نقش سه عامل را در حفظ و نگهداری یك فرهنگ در سازمان مؤثر میداند. این سه عامل عبارتند از:
گزینش: هدف گزینش این است كه افرادی شناسایی و استخدام شوند كه برای انجام موفقیتآمیز كار مورد نظر دانش، اطلاعات، مهارت و تواناییهای لازم را داشته باشند. در این مرحله سعی میشود تا كسانی به استخدام سازمان درآیند كه متناسب با سازمان باشند. درنتیجه كسانی در سازمان پذیرفته میشوند كه دارای ارزشهایی باشند كه سازمان برای آنها اهمیت قائل است.
مدیریت عالی سازمان: مدیران ارشد از طریق گفتار و كردار، هنجارها و معیارهایی را ارائه میكنند كه دست به دست میشود و پس از طی سلسله مراتب به همه جای سازمان میرسد.
جامعهپذیری: مسئله مهم این است كه افراد با فرهنگ سازمان خو بگیرند و آن را رعایت نمایند. اگر افراد با فرهنگ سازمان آشنا نباشند پس از استخدام موجب مخدوش شدن باورها و عاداتی میشود كه در سازمان رایج است. پذیرش و رعایت فرهنگ سازمانی را جامعهپذیری كاركنان مینامند.
جامعهپذیری كاركنان شامل سه مرحله میشود:
مرحله پیش از ورود: این مرحله مربوط به آموزشها و یادگیریهایی است كه پیش از پیوستن فرد به سازمان صورت میگیرد.
مرحلۀ رویارویی: در این مرحله فرد تازه استخدام شده متوجه واقعیت سازمان میشود و احتمالاً درمییابد كه در انتظارات و آنچه به نظر وی واقعیت بوده است، تجدید نظر كند.
مرحله دگردیسی یا تحول جامع: در این مرحله فرد استخدامشده، مهارتهای لازم را برای انجام كارها میآموزد در آنها تبحر پیدا میكند و به ارزشها و هنجارهای گروهی احترام میگذارد و با آنان همسان میگردد.
درصورتیكه مرحلۀ تحول جامع یا دگردیسی بهطور موفقیتآمیز انجام شود، بر میزان تعهد فرد به سازمان و بازدهی وی اثر مثبت خواهد گذاشت و میل او به رفتن از سازمان را كاهش میدهد.
منبع
موسوی، راحله(1394)، رابطه سرمایه روانشناختی با فرهنگ و جو سازمانی، پايان نامه كارشناسي ارشد، مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامي
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید