عوامل موثّر در شادماني
آرگايل ؛ بر اساس مطالعههاي متعدّد عمدهترين منابع مبتني بر شرايط موقعيّتي و بيروني شادماني را چنين عنوان ميكند:
الف)تمرين بدني و ورزش:
مؤثّرترين و سادهترين شيوه براي ايجاد خلق مثبت، تحت شرايط تجربي، ورزش است كه آن را ضدّ افسردگي ناميدهاند. تأثير آن به خاطر اثر فيزيولوژيكي ورزش روي ترشّح اندورفينهاست كه موجب ايجاد احساس سرخوشي، لذّت و نيز كنترل روي جسم و بدن ميشود. ورزش در ايجاد روابط اجتماعي نيز مؤثّر است. بهخصوص در انجام تمرينهاي بدني و ورزشي به ويژه در ورزشهاي تيمي كه با تعامل نزديكتر و گاهي تماس جسماني نيز برقرار ميگردد، تعامل بيشتري هم به چشم ميخورد. تأثير ورزش روي عزّتنفس، نه فقط با برندهشدن، بلكه با انجام سطح معقولي از رقابتجويي نيز ديده شده است. ضمناّ انجام آن به صورت فردي يا گروهي، شكلي از گذران اوقات فراغت به شيوهاي سالم است كه خود بيانگر شادماني است .
ب)موفّقيّت و تأييد اجتماعي:
عزّتنفس در واقع خودارزيابيهايي است كه انسان در زندگي با آن روبهرو ميشود. مطالعات متعدّد نشان دادهاند كه خودپذيري در سلامت روان از اهمّيّت اساسي برخوردار است. عزّتنفس يكي از مهمترين پيشبينيكنندههاي شادي است. اهمّيّت عزّتنفس در ايجاد شادي به حدّي است كه برخي از صاحبنظران و پژوهشگران روانشناسي شادي آن را جزء جداييناپذير شادي يا اساسيترين عنصر شادي و داراي قويترين همبستگي با مقياسهاي خوشبختي ميدانند . براون و مك گيل، در تحقيقات خود دريافتند كه هنگام وجود احساس ناراحتي و فقدان شادماني، عزّتنفس افراد كاهش مييابد. به عبارت ديگر، بين شادماني و عزّتنفس ارتباط علّي متقابل وجود دارد، اما آرگايل و لو ؛ ضمن مخالفت با اين نظر معتقدند كه عزّت نفس شادماني را افزايش ميدهد، امّا فقدان شادماني موجب كاهش عزّتنفس نميشود.
ج)استفاده از مهارتها:
رضايت شغلي فرد به ميزان زيادي به استفاده از مهارتها بستگي دارد و اين فرآيند نه فقط به خاطر پاداشهاي دريافتي، بلكه به خاطر رضايت دروني براي انجام يك كار ماهرانه است. كاربردهاي مشابه آن در ورزش نيز مشاهده ميشود. مثلاً مردم از فعّاليّتهايي مثل اسكي و شنا كه در آن مهارت دارند لذّت بيشتري ميبرند. اين نكته موافق و مؤيّد نظر ميهالي؛ است كه عنوان ميكند رضايت نتيجهي چالشها و برگرفته شده از مهارتهاي ضروري است. در مقابل، برخي فعّاليّتهاي غير چالشي همچون تماشاي تلويزيون را ترجيح مي دهند.
موزيك و مذهب:
انجام اين فعّاليّت با ارضاي فيزيولوژيكي هيچ رابطهاي ندارد و در واقع اصلاً ارزش بقا ندارد، زيرا هيجانهاي مثبت داراي ارزش تكاملي و بقا هستند. وليكن در شنيدن موسيقي و نيز انجام امور و آداب مذهبي به فرد هيجان عميقي دست ميدهد كه بسيار مفرّحتر از مطالعهي يك كتاب خوب است. كوبي؛ به نحو جالبي اركستر سمفونيها و موزيكهاي گروهي طنز را لذّت ذهني ناميد.
محيط و شرايط جوّي:
افراد در هواي آفتابي خلق بهتري دارند تا هواي كمي گرم با رطوبت كم . خورشيد از ديرباز براي انسان داراي اهمّيت بوده و هست و در مذاهب قديم نيز مورد تحسين و پرستش بوده است. فقدان و كمبود آن نيز احتمالاً موجب افسردگي ميشود. باران نيز همواره مورد توجّه و مهم بوده است .
استراحت و آرامش:
شادماني از حدّ كم تا زياد وجود دارد. تحقيقات دربارهي اوقات فراغت حاكي از اين است كه مثلاً تماشاي تلويزيون حدّي از شادي هر چند اندك را ايجاد ميكند. در حال حاضر بعد از خواب و كار، بيشترين زمان را در دنياي مدرن امروزي، تماشاي تلويزيون ؛حدود سه ساعت براي اكثر مردم به خود اختصاص داده است. آرامش نيز جايي بين خواب و بيداري است. در مقابل كساني هم در جستوجوي هيجان و ماجراجويي هستند. در اين افراد جوهر شادبودن، در بيشتر موارد، در برانگيختگي بالاي بدون ترس است. از نظر افراد هيجانخواه، سطح خطر ممكن است خيلي هم بالا نباشد. اين افراد ميدانند مقداري خطر وجود دارد اما معتقدند كه سطح معيّني از خطر براي شادبودن لازم است .
الكل و موادّ ديگر:
الكل نيز باعث افزايش خلق مثبت و تشكيل خلق منفي طي فعّاليّت انتقالدهندههاي عصبي در مغز ميشود. اثر لذّت بخش الكل به خاطر توانايي آن در تحريك دستگاههاي توليدكنندهي دوپامين و اندروفين ميباشد . لازم به ذكر است هر چند الكل داراي تأثير كوتاهمدّت بر خلق است ولي بر اساس طبقهبندي شادماني، اين عامل از جمله مواردي است كه صرفاّ موجب لذّتجويي و نه شادماني اصيل و واقعي ميگردد .
اين چند عامل كه مطرح شد از ديدگاه آرگايل ذكر شده است، در تحقيقات ديگر عوامل ديگري هم مطرح شده است:
- خوشبيني و تفكّر مثبت:
خوشبيني انتظاري تعميميافته براي رخدادن پيامدهاي خوب به هنگام برخورد با مشكلات در حيطههاي مهمّ زندگي است. رابطهي مثبتي بين خوشبيني، سلامتي و بهبودي بعد از عمل جرّاحي وجود دارد. پژوهشها نشان ميدهند كه افرادي كه خوشبينترند، نسبت به افراد بدبين و واقعبين ميزان شادماني بيشتري دارند و يكي از راههاي افزايش شادماني، خوشبيني است .
- هدفمند بودن زندگي:
هدفمندي زندگي به وسيلهي تعهّد به اهداف واقعبينانه ايجاد ميگردد و براي آنها منابعي وجود دارد. مذهب يك منبع هدفمندي است. كار و شغل، مراقبت از خانواده، فعّاليّت سياسي، كار داوطلبانه و فعّاليّتهاي تفريحي از ديگر منابع هدفمندي زندگي به شمار ميروند. به عقيدهي شلدن و اليوت؛ اهداف هماهنگ با خود مهم هستند؛ به اين معنا که اعتقاد به اهمّيّت اهداف و انتخاب آنها براي تفريح و لذّت مهم است نه اينكه اهداف از بيرون به فرد تحميل و يا به منظور اجتناب از احساس گناه و اضطراب پيگيري شوند. آنها يك الگوي علّي را تأييد كردهاند كه بر اساس آن اهداف هماهنگ با خود منجر به تلاش بيشتر و نيل به اهداف و افزايش خوشبختي ميشود. نمرات مقياس هدف زندگي، به طور قوي با نمرات شادي همبستگي دارد .
- روابط مثبت با ديگران :
توانايي برقراري روابط مثبت با ديگران، جزء مهمّي از سلامت رواني تلقّي ميشود. كامان و فلت؛ دريافتند كه مردم شاد احساس نزديكي بيشتري با ديگران دارند، احساس اعتماد و مورد علاقهبودن ميكنند، بيشتر علاقهمندند با ديگران باشند و نه تنها تعامل اجتماعي بيشتري با ديگران دارند، بلكه كيفيّت ارتباط آنها بهتر است. نتايج چندين مطالعه نشان داده است كه مردم شاد همديگر را بيشتر دوست دارند و بيشتر به وسيلهي ديگران دوست داشته ميشوند و كساني كه وقت بيشتري را با آنها ميگذرانند، ميگويند باز هم دوست دارند آنها را ملاقات كنند. افراد شاد به احتمال بيشتري تن به ازدواج ميدهند و از كودكانشان بهتر نگهداري مي كنند مزلو و شولتز ؛ مطرح كردند كه انسانها داراي نياز به محبّت ميباشند، برطرفكردن اين نياز به حسّ شادماني آنها كمك ميكند. اين نياز از طريق روابط بينفردي صادقانه برآورده ميشود .شركت داوطلبانه در كارهاي گروهي نيز هم در ميزان سلامتي و هم در شادي فرد تأثير مثبت دارد كه به نظر ميرسد، حضور فرد در گروه، از طريق كاهش نگراني موجب افزايش شادي ميگردد . بنابراين شادي، اشتياق انسانها را براي پرداختن به فعّاليّتهاي اجتماعي افزايش ميدهد و ميتوان گفت شادي ابراز شده، يك برچسب اجتماعي است كه روابط را تسهيل ميكنند.
- ويژگيهاي شخصيتي:
در پژوهشهايي که توسّط فارنهام و چنگ؛ در رابطه با همبستگي شادماني با ويژگيهاي شخصيّتي انجام شده پنج عامل عمدهي برونگرايي، سازگاري، وظيفهشناسي، رواننژندي و تجربهپذيري به عنوان مقياس در نظر گرفته شده و همبستگي هر يک با شادماني مورد مطالعه قرار گرفت. رواننژندي بيشترين همبستگي منفي را با شادماني داشته و همبستگي بالايي ميان شادماني با برونگرايي افراد و نيز بار وظيفهشناسي آنها مشخّص گرديده است.
- رفتار انطباقي:
زماني كه فرد باور كند كه با اصلاح شايستگيهاي خود قادر خواهد بود با موقعيّتها برخورد كارآمدتري داشته باشد به معني ارائهي يك رفتار انطباقي است. ارائهي پاسخ انطباقي موجب آزادشدن نوراپينفرين ميشود و موجب توليد عاطفهي مثبت ميگردد و زماني كه فرد احساس خودكارآمدي زيادي داشته باشد به احتمال زياد دست به عمل ميزند و تمام تلاش خود را به خرج ميدهد. دستيابي به هدف، به احساس خود رضامندي ميانجامد. البته برخي تحقيقات نيز به اين موضوع پرداختهاند كه سازگاري بصورت نسبي در شادماني فرد تأثيرگذار است. مثلاً رايزو همكاران، در ارتباط با بيماران دياليزي نشان دادند كه آنها نسبت به افراد سالم كمتر احساس شادي ميكنند. در واقع اين بيماران با موقعيّت خود سازگاري يافتهاند .
- سطح درآمد:
تحقيقات زيادي در رابطه با ميزان درآمد و شادماني صورت گرفته است و بيانگر اين مسأله است كه رضايت از زندگي بستگي به سطح درآمد مرتبط با ميانگين درآمد جامعه دارد.
منبع
رحیمیان،افسانه(1393)، رابطهي بين سبکهاي هويّت و تابآوري با شادماني در دانشآموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید