عوامل موثر بر سلامت روان

جائوهانگ،عوامل موثر بر سلامت روان را به شش دسته عمده طبقه بندی می کند که هر کدام از این عوامل کلی نیز ، به عوامل جزئی تری تقسیم می شوند:

الف ـ محرومیت های جسمانی

  • تغذیه بد:

نداشتن درآمد کافی و رژیم غذایی ناسالم یکی از عواملی است که در نگهداری و مراقبت جسمانی اثر سوء می گذارد و با ایجاد اختلالاتی همچون ضعف عمومی ، سردرد، سرگیجه و غیره از توانایی انسان برای احاطه شدن بر مشکلات و تفکر صحیح می کاهد.

  • محرومیت از خواب و خستگی روانی:

نداشتن خواب کافی و راحت که می تواند از شرایط بد محیطی یا مشکلات فردی ناشی شده باشد عاملی مهمی در داشتن روحیه شاداب و توانایی مقابله با مشکلات محسوب می شود.

  • فرآیندهای عاطفی اسیب زا:

منظور از این فرآیند ها نوع و شیوه تعامل فرد با نیازهای خود و شرایط اجتماعی حاکم بر محیط زندگی است که چگونگی سازگاری فرد را تعیین می کند.

  • آسیب مغزی:

آسیب مغزی نیز یکی از عوامل جسمانی است که در صورت بروز آن کل زندگی بدنی و مهمتر از آن سلامت روانی ـ اجتماعی شخص را تحت الشعاع قرار می دهد.

ب ـ عوامل روانی ـ اجتماعی:

  • محرومیت ذهنی:

یکی از مهمترین عوامل رشد و تحول  روانشناختی سالم برای انسان لزوم برخورداری انسان از محیطی آرام، طبیعی و نشاط انگیز است تا با مواجهه با محرکهای سالم و متنوع بتواند عواطف و احساسات مثبت خودش را بپروراند.

  •  موسسه ای کردن:

امروزه ایجاد مؤسسه های نگهداری که در آن اشخاص با محیط ارتباط سالم و مؤثری ندارند باعث شده تا سلامت روانی افراد تا حدودی به مخاطره بیفتد.

  • محرومیت در خانه:

مکان های مسکونی بسته و نبودن امکانات رفاهی و سرگرمی سالم در محیط خانه نیز از عوامل روانی ـ اجتماعی مخل سلامت روان به شمار می آید.

ج ـ الگوهای بد خانوادگی:

  •  فقدان رابطه والد ـ کودک:

در صورتیکه والدین در محیط خانه رابطه صمیمانه و توأم با تعامل مثبت با فرزندان خود نداشته باشند، تحول عاطفی و شناختی کودک دچار اختلال شده و سبب می شود که فرزند آنها در بزرگسالی از سلامت روانی رضایت بخش برخوردار نباشد.

  •  طرد کردن:

کانون خانواده به عنوان هسته اصلی برطرف کننده نیازهای روانی  و جسمانی فرزندان به حساب می آید و چنانچه والدین نتوانند به نیازهای فرزندانشان پاسخ مثبتی بدهند و به دلایل مختلف آنها را طرد کنند، این شرایط زمینه ساز بروز اختلال روانی و جسمانی شده و آنها را از داشتن  شخصیت سالم محروم می سازد.

  •  فزون حمایت گری و محرومیت های عاطفی:

توجه بیش از حد به نیازهای فرزندان سبب ایجاد روحیه توأم با وابستگی بیش از حد  اختلال شخصیتی و بالعکس محرومیت های عاطفی و صحبت نکردن با فرزندان آنها را با مشکل ناپختگی عاطفی و نداشتن سلامت روانی  مواجه می سازد.

  •  خودمختاری بیش از حد کودک:

چنانچه کودک بیش از اندازه خودمختار باشد و توجههی به امر و نهی و راهنمای های والدین نشان ندهد، سبب الگوبرداری نامناسب با محیط اجتماعی شده و سلامت روانی وی را مختل می سازد.

  •  خواسته های غیر واقعی والدین:

والدین به عنوان رکن اصلی تربیت فرزندان اثر مستقیم و اجتناب ناپذیری بر شکل گیری شخصیت فرزندانشان دارند، به نوعی که توقع بیش از حد از توانایی کودک و به زحمت انداختن کودک سلام روانی و جسمانی وی را به مخاطره می اندازد.

  •  فقدان انضباط:

فقدان اصول و قوانین فردی و گروهی در منزل سبب خودمختاری فرزندان می شود که همراه با بزرگتر شدن آنها و ضرورت پیوری از قوانین اجباری که در محیط وسیع تر خارج زا خانه شخص نمی تواند با شرایط محیطی خودش را سازگار نماید و بروز چنین مشکلاتی در آینده سبب بر هم خوردن تعادل روانی شخص می شود.

  •   کمبود ارتباط:

در صورتیکه افراد در محیط خانه و با اعضای خانواده ارتباط موثر رضایتبخش نداشته باشند، در دراز مدت این افراد از ارائه بازخوردهای مثبت و تشویق شدن برای برقراری رابطه موثر با دیگران باز می مانند، و با احساسات منفی ، تنهایی و افسردگی روبرو می شوند که آنها را در شرایط روانی آسیب زا گرفتار می سازد.

د ـ ساختار خانوادگی ناسازگار:

  •  خانواده بی کفایت:

در برخی  از خانواده ها سست بودن پایه های اقتصادی ، عاطفی ، فرهنگی والدین و اعضای خانواده باعث رشد نامطلوب شخصیت افراد خانواده و فرزندان می شود.

  •  خانواده از هم پاشیده:

از هم پاشیدگی خانواده و جدایی والدین خصوصا اگر در سنین پایین اتفاق بیفتد سبب رشد ناسالم انسان از بعد عاطفی و ناتوانی برای رسیدن به کمال شخصیتی می شود.

  • خانواده ضد  اجتماعی:

اگر والدین در محیط خانه به هنجار شکنی و ناسازگاری با محیط اجتماعی بپردازند بر فرزندانشان و چگونگی تعاملات افراد با آنها اثر می گذارد، در نتیجه باعث می شود که فرزندان و خود آنها امنیت روانی مطلوب را جهت برقراری ارتباط موثر با محیط اجتماعی کسب ننمایند.

  •  آسیب روانی اولیه:

عدم توجه به محبت کافی و توجه به فرزند در ماهها و سالهای اولیه تولد باعث وابستگی نا ایمن در فرزند شده و اثرات جبران ناپذیر بر سلامت روان وی می گذارد.

ه ـ فشارهای ناشی از زندگی جدید صنعتی:

  •  رقابت ناسالم:

رقابت های ناسالم  و نامشروع و غیر قانونی اقتصادی در افراد می تواند زمینه ساز فشارهای روانی و اختلافات بین فردی در افراد شود، در نتیجه سلامت روانی آنها را به خطر بیندازند.

  •  خواسته های شغلی :

توجه بیش از حد به رقابت های تسلیحاتی و فن آوری  پیشرفته صنعتی ، باعث ایجاد توقعات نامعقول و بالاتر از توانایی در افراد و در نتیجه فشار روانی شدید بر آنها می شود.

  •   پیچیدگی زندگی جدید:

مشکلات زندگی شهرنشینی باعث غفلت از توجه به نیازهای روانی ـ اجتماعی افراد می شود ک اثرات جبران ناپذیری بر سلامت روانی آنها می گذارد.

وـ عوامل اجتماعی ـ فرهنگی:

  •  جنگ و جنایت :

بروز جدال های بین اقوام صدمات جبران ناپذیری بر زندگی اجتماعی و اقتصادی افراد می گذارد که در نتیجه باعث برآورده نشدن نیازهای مادی و معنوی افراد می شود و این امر که سلامت روان آنها را به مخاطره می اندازد.

  •   تبعیض نژادی و پیش داوری:

گروهی باعث ایجاد مشکلات روحی و اختلافات برای گروه اقلیت و در نتیجه عدم آرامش و امنیت می شود.

  •   مشکلات اقتصادی و استخدامی:

که به دلیل عدم برآورده شدن نیازهای افراد باعث بروز فشارها و تنش های روانی شدید در افراد می شود که این امر سلامت روانی آنها را به مخاطره می اندازد.

منبع

دین پرست،آرزو(1394)، رابطه خنده درمانی یوگایی و سلامت روان دختران و پسران جوان ،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0