عوامل استرس زا و ارزیابی آنها

در یک طبقه بندی دیگر که جامعتر می باشد و فرضیه های تحقیق حاضر نیز از آن گرفته شده است، ليستي از عوامل استرس‌زاي بازدارنده و چالشي ارائه مي‌شود. بعضي از اين عوامل ممكن است در محيط كار و بعضي نيز خارج از محيط كار خود را نشان دهند. عوامل استرس‌زاي بازدارنده   ، تقاضاها و الزامات استرس‌زايي است كه مانع پيشرفت فرد شده و او را از رسيدن به اهدافش بازمي‌دارد. عوامل استرس‌زاي بازدارنده با عكس‌العمل‌هايي از قبيل خشم و اضطراب همراه است. در مقابل افزايش مسئوليت‌ها و حجم كار باعث شكوفايي استعدادها و توانایی‌های فرد شده و مي‌تواند در بلندمدت براي وي سودمند باشد. اين نوع از عوامل استرس‌زا، عوامل استرس‌زاي چالشي  نام دارند. عوامل استرس‌زاي چالشي فرصت‌هاي مطلوبي است كه باعث يادگيري، رشد و پيشرفت فرد مي‌شوند. اين گونه عوامل با وجود خسته كننده بودن، باعث بروز احساسات مثبت از جمله غرور و اشتياق و هيجان مي‌شوند.

عوامل استرس‌زاي بازدارنده شغلي

يكي از عوامل استرس‌زاي بازدارنده مرتبط با محيط كار، تعارض نقش  است. تعارض نقش به انتظارات متضادي كه ديگران ممكن است از یک فرد داشته باشند، اطلاق مي‌شود. تعارض نقش اپراتور مركز اطلاعات مي‌تواند مثال مناسبي براي توصيف تعارض نقش باشد. افرادي كه در مركز اطلاعات مشغول به كار هستند، معمولاً در طول ساعات كار خود با افراد زيادي سروكار دارند، هم چنين زماني كه اپراتور براي هر تماس گيرنده اختصاص مي‌دهد، چندان طولاني نيست. از طرف ديگر تماس گيرندگان انتظار دارند كه اپراتور در كوتاه‌ترين زمان پاسخ سؤالات آن‌ها را دقيقاً بدهد، اما از آن جايي كه دقت بيشتر در كار زمان‌بر مي‌باشد، بنابراين اپراتور قادر نيست در آن واحد پاسخگوي هر دو انتظار فوق باشد و به ناچار با تعارض نقش روبرو می شود.

تعارض نقش زمانی رخ می دهد که تن دادن به مجموعه ای از الزامهای شغلی با پذیرش مجموعه دیگری از الزامهای شغلی، مغایر و یا به کل ناممکن باشد. در بررسیها چهارگونه تعارض نقش شناخته شده است. نخستین آنها به تعارض درون فرستنده  مرسوم است. این تعارض زمانی روی میدهد که شخص درخواستهای متعارضی از شما به عمل می آورد از قبیل:

 برایم اهمیتی ندارد که چگونه کار را انجام بدهی، صرفاً آن را انجام بده لیکن در جریان کار هیچ مقرراتی را نقص مکن ؛ گاهی افراد مختلف شما را متفاوت می بینند. مثال قدیمی، سرپرست کارگاه ممکن است از بین کارگران عادی انتخاب شود و متصدی آن شغل شود. آیا این شخص جزئی از مدیریت است یا وفاداری وی نسبت به کارگران کارگاه است؟ این شغل به داشتن تعارض درون نقش ، زیاد توصیف شده است. گونه دیگر هنگامی روی می دهد که یک شخص، دو یا چند نقش متعارض را بر عهده داشته باشد. این گونه تعارض به تعارض میان نقش  موسوم می باشد و چنین می نماید که با افزایش پیچیدگیها و وابستگیهای متقابل که امروزه در سازمانها وجود دارد این تعارض رو به افزایش است. سرانجام تعارضی وجود دارد که موسوم به تعارض نقش شخص   است، جایی که نگرشها و ارزشهای شخصی ما با شرایط و ملزومات نقش متباین می باشد.

ابهام نقش ،  به عدم اطلاعات و يا آگاهي اندك از نحوه انجام كار و عدم پيش‌بيني نتايج عملكرد در آن نقش اطلاق مي‌شود. گاهي اوقات كاركنان در پروژه‌هايي به كار گمارده مي‌شوند كه آگاهي و اطلاعات كافي در مورد آن ندارند. در اين مورد كاركنان ممكن است اطلاع دقيقي از حجم سرمايه مورد نياز براي اجراي پروژه، زمان لازم براي اجراي آن و حتي شكل محصول نهايي ندارند. ابهام نقش معمولاً در بين كاركنان جديدي كه فاقد تجربه كاري، آموزش‌هاي كافي و همكاري با كاركنان ارشد بوده‌اند، ديده مي‌شود. دانشجويان نيز زماني كه در مورد روش تدريس و ارزيابي استاد در درس خاصي داراي اطلاعات كافي نباشند، مي‌توانند ابهام نقش را تجربه نمايند. در اين مورد، چون دانشجو دقيقاً نمي‌داند كه چه نمره‌اي را به عملكرد استاد اختصاص دهد، مضطرب و استرس دار‌ خواهد شد.

ابهام نقش زمانی به وجود می آید که روشن نباشد نقش فرد چیست، از جمله هنگامی که به روشنی معلوم نباشد که هدف از یک شغل معین چیست یا حدود مسئولیتهای آن کدام است. به طور کلی ابهام ممکن است از آموزش ناکافی، ارتباطات ضعیف، یا دریغ ورزیدن عمدی از دادن اطلاعات یا تحریف عمدی اطلاعات از سوی یک همکار یا سرپرست ناشی شود. هرچند که ابهام نقش در بیشتر سازمانها مسئله ای اجتناب ناپذیر است، اما سازمانها به رهبرانی نیاز دارند تا ابهامهای موجود در نقشهای محول به کارکنان را برطرف کنند. ابهام نقش در واقع زمانی به تنیدگی منجر می شود که فرد را از بهره وری و پیشرفت زیاد باز می دارد. وانگهی، وقتی تنیدگی در نتیجه ابهام نقش پدید می آید که فرد حس اطمینان و پیش بینی خود را در نقش کاریش از دست می دهد.

حجم زياد نقش ،  پس زماني اتفاق مي‌افتد كه وظايف محول شده به يك فرد بسيار بيشتر از ظرفيت و توانايي وي باشد. در چنين وضعيتي اين فرد قادر به انجام كليه يا قسمتي از مسئوليت‌هاي خود نخواهد بود. در بخش‌هاي مختلف حجم زياد نقش در ايجاد استرس‌ ميان كاركنان بسيار رايج است. به‌عنوان مثال حجم كار مديران و مسئولاني كه در بخش‌هاي مالي، مشاوره‌اي و حقوقي هستند، به طور نرمال حدود 80 ساعت در هفته مي‌باشد. شايد چنين موضوعي براي شما چندان تعجب‌آور نباشد، اما واقعيت اين است كه اين افراد معتقدند كه حجم كار آن‌ها آن قدر زياد است كه حتي اگر دو برابر زمان فوق در هفته نيز كار كنند باز تمام نخواهد شد. از طرف ديگر در صورتي كه وقت كافي براي انجام كارها در اختيار اين گونه افراد گذاشته شود، ديگر ارتباط آن‌ها با زندگي بيروني قطع شده و دفتر كارشان به خوابگاه تبديل خواهد شد.

آخرين عامل استرس‌زا بازدارنده، درگيري‌هاي روزمره ،  نام دارد. منظور از درگيري‌هاي روزمره، موانع فرعي و كوچكي هستند كه فرد را از انجام وظايفش باز مي‌دارند. كاغذبازي‌هاي دست و پاگير، نقص فني تجهيزات اداري، درگيري‌ها با كاركنان ناهنجار و جروبحث‌هاي بي‌مورد مثال‌هايي از درگيري‌هاي روزمره هستند. اگرچه تمام اين موارد در يك روز كاري كمتر اتفاق مي‌افتد، اما همين موانع كوچك بسيار وقت‌گير و استرس‌زا هستند. در حقيقت آمار نشان مي‌دهد كه حدود 40% از مديران، يك يا نصف روز از وقت خود در هفته را صرف گفتگوهاي غير ضروري مي‌كنند .

عوامل استرس‌زاي چالشي شغلي

عوامل استرس‌زاي چالشي فرصت‌هاي مطلوبي است كه باعث يادگيري، رشد و پيشرفت فرد مي‌شوند. اين گونه عوامل با وجود خسته كننده بودن، باعث بروز احساسات مثبت از جمله غرور و اشتياق و هيجان مي‌شوند:

  • كمبود وقت : يكي از عوامل استرس‌زاي چالشي شغلي محسوب مي‌شود. منظور از كمبود وقت يا فشار زمان به ناكافي بودن زمان مورد نياز براي انجام يك كار مربوط مي‌شود. از نظر بسياري از كاركنان موضوع فشار زمان علاوه بر استرس‌زا بودن، چالش‌برانگيز است تا بازدارنده. به عبارت ديگر فرد مجبور است براي انجام وظايف خود در محدوده زماني مشخص تلاش و كوشش بيشتري از خود بروز دهد. برای فرد پيامد كارهايي كه انجام مي‌شود با وجود استرس‌زا بودن بسيار رضايت‌بخش مي‌باشد و از ديدن نتيجه كارش احساس لذت و خشنودي مي‌كند .
  • فشار زمانی : مدیریت زمان چیزی جدا و منفک از واژه مدیریت به مفهوم عام نیست و هدف آن جلوگیری از اتلاف وقت و نظم و نسق دادن به زمان کاری می باشد.

منبع

قربانی، داریوش(1393)، اهمیت نسبی عوامل استرس زای چالشی در خوداتکایی با تأکید بر تیپ شخصیتی،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت اجرائی، دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0