علل تاخیر ازدواج در دختران
یکی از علل تاخیر ازدواج در دختران بیکاری است. با این که غریزه جنسی در جوانان بسیار نیرومند است و آنان را به سوی ارضای مشروع و قانونی و تشکیل خانواده دعوت می کند اما از آنجا که تشکیل زندگی مشترک و متعهد شدن به تامین هزینه های خانواده تازه تاسیس شده مانند هزینه های ازدواج، مسکن، خوراک، پوشاک، درمان، تفریح های اعضای خانواده، تحصیل فرزندان، رفت و آمد و … را به دنبال دارد و روشن است که تأمین کامل چنین مخارجی تنها در صورتی امکان پذیر است که مردان به مشاغلی با درآمد کافی دسترسی داشته باشند. در غیر این صورت، ناگزیز خواهند بود یا زندگی فقیرانه ای را پس از ازدواج در پیش گیرند و یا تا زمانی که شغل مناسب به دست نیاورده اند ازدواج را تا پیدا کردن شغل و درآمد به تأخیر بیندازند. اما گاهی داشتن شغل مانع ازدواج می شود و آن در صورتی است که دختران شاغل باشند. بسیاری از دخترانی که شاغل می شوند رغبت خود را نسبت به ازدواج از دست می دهند. دلایلی که موجب کاهش میل آنها به ازدواج می شود عبارتند از؛
- دختران وقتی شاغل می شوند توان مالی شان بالا می رود و به استقلال اقتصادی می رسند. از آنجایی که یکی از انگیزه های دختران برای ازدواج، نیاز مالی است و از مجرد ماندن خود احساس سربار خانواده بودن دارند با رسیدن به استقلال اقتصادی به دلیل آنکه مزایای اقتصادی اشتغال، امنیت و رضایت شخصی بیشتری در مقایسه با ازدواج برایشان فراهم می آورد، به اهداف شغلی اولویت بیشتری داده در نتیجه انگیزه ازدواج در آنها از بین می رود و آن را به تأخیر می اندازند.
- داشتن شغل از این نظر که هم منبع اقتصادی و هم سرگرمی خوبی است که می تواند در انسان نشاط و شادی به وجود آورد، جایگاه خاصی در بین دختران دارد. گاهی علاقه به شغل در دختران چنان زیاد می شود که به خاطر ترس از دست دادن آن، ازدواج نمی کنند و خواستگاران را به بهانه های گوناگون رد می کنند. بنابراین یکی از انگیزه های ازدواج دختران که بیرون آمدن از تنهایی و انس گرفتن به همسر است با شاغل شدن آنان از دست می رود، زیرا نزد آنها شغل به جانشین مناسبی برای ازدواج تبدیل شده است.
- دخترانی که شاغل می باشند معمولاً خواستگاران بیشتری نسبت به سایر دختران دارند. به همین دلیل از تاخیر انداختن ازدواج واهمه ای ندارند و پیشنهادهای ازدواج را برای یافتن همسری بهتر به تاخیر می اندازند و گاهی درآمد بالا به اشکال دیگر باعث افزایش سن ازدواج و تاخیر در ازدواج می گردد. مثلا؛ دسترسی به امکانات، تفریح و سرگرمیهای فراوان سبب می شود که رغبت کمتری به ازدواج به وجود آید،یا در خانواده های مرفّه و با درآمد بالا،ازدواج به عنوان مقوله ای برای کاستن ازهزینه ها و سربارخانواده نبودن مطرح نیست،و یا وضع مالی خوب باعث بالارفتن سطح توقعات و انتظارات می شود و این افراد نسبت به همسر آینده خود حساسیت به خرج می دهد وهمین امر منجر به تاخیردر ازدواج می گردد.
در جوامع سنتی، بیشتر فنون و مهارت ها در خانواده و به صورت غیررسمی به نسل جدید آموخته می شد و کودکان غالباً وقتی به سنّ نوجوانی می رسیدند، مهارت شغلی خود را فراگرفته بودند و نیازی نبود که پس از بلوغ نیز سالیانی را صرف یادگیری فنون و مهارت های مورد نیاز کنند(بستان، 1388: 12)؛ اما با دگرگونی های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و گذر از دنیای سنتی به دنیای مدرن و به تبع آن افزایش آموزش های عمومی و نیاز به کسب تخصص در یک حرفه خاص با توجه به بازار، شدت رقابتی به یک ضرورت اجتناب ناپذیر تبدیل شده است. و به دلیل زمان بر بودن تحصیلات عالی برای کسب تخصص و در مقابل عدم ظرفیت کافی برای اشتغال در رشته مورد نظر و نیاز به کسب مدارج علمی بالاتر و پیامد اینها؛ استقلال مالی دیررس، باعث افزایش سن و تاخیر در ازدواج و عدم گرایش به تشکیل خانواده شده است. افزایش سن توأم با تحصیلات و بالا رفتن سطح دانش از چند جنبه مختلف می تواند بر سن ازدواج تاثیر گذارد:
زنان با تحصیلات بالاتر نسبت به سایر زنان در بازار ازدواج از امتیاز بالاتری به لحاظ وجهه اجتماعی و شخصیتی و نیز پتانسیل درآمدی، برخوردارند و این امر قدرت انتخاب و تاخیر در پاسخ به پیشنهادهای ازدواج برای یافتن همسری دلخواه با انتخاب خودشان را برای آنان میّسر می نماید، که این خود فرایندی تاخیری در ازدواج زنان به شمار می رود. زنان با تحصلات بالاتر به لحاظ اقتصادی مستقل هستند و به این ترتیب می توانند از ازدواج امتناع نموده یا آن را برای یافتن همسر بهتر به تأخیر اندازند.تحصیلات موجب تغییر نگرش ها و رفتارهایی می شود که گاهی در جامعه و گزینش سنتی ازدواج ناپسند به نظر می آید، و در نهایت ارزش ها و باورهای جدیدی را برای دختران ایجاد می نماید که در مقابل سنت ها مقاومت نموده، و اگر در شیوه سنتی ازدواج، نظر و ملاک های دختر کمتر دخالتی در گزینش همسر داشت با ادامه تحصیل و پیدایش ایده ها و ملاک ها باعث محدود شدن دایره همسر گزینی و ایجاد این تمایل در آنها می شود که یا به انتخاب خود ازدواج کنند و یا ازدواج را بـرای کسب یک انتخاب بهتر به تاخیر اندازند.
به طور معمول مردان به دلیل سرپرستی خانوار یا به دلیل برخی از مسائل اجتماعی تمایل دارند با زنانی ازدواج نمایند که از نظر تحصیلی بالاتر از خود نباشند و از طرف دیگر زنان تحصیل کرده به ویژه در سطح عالی، تمایل دارند با مردانی ازدواج نمایند که از نظر تحصیلی بالاتر از خود باشند. این تمایل در گذشته مشکلی را به وجود نمی آورد زیرا امکان آموزش و ادامه تحصیل برای مردان بیشتر فراهم بود و تعداد مردان تحصیل کرده بیشتر از زنان بود. اما در سال های اخیر با پیشی گرفتن تعداد دانشجویان دختر نسبت به پسر امکان ادامه این روند وجود ندارد و زنان در صورتی که بخواهند با مردانی ازدواج نمایند که از نظر تحصیلی در سطحی بالاتر از خود باشند دچار مضیقه خواهند شد و چنانچه بخواهند با مردانی ازدواج نمایند که علاوه بر تحصیل از نظر سن نیز بالاتر باشداین مسئله تشدید خواهد شد و این طرز تفکر منجر به کاهش فرصت ازدواج دختران دانشجو می گردد.
فرهنگ و نگرش یک جامعه در خصوص ازدواج یکی از علل تعیین کننده سن ازدواج در آن جامعه است. اگر چه تأثیر عوامل فرهنگی و فکری به صورت غیر مستقیم و غیر قابل ارزیابی به عدد و رقم می باشد ولی نمی توان از تأثیر آن بر امر ازدواج غفلت کرد. چنان که در کشورهای غربی فلسفه مادی، دیدگاه های لیبرالی، تأکید افراطی بر حقوق و آزادی های فردی، فمنیسم مبتنی بر برترانگاری زن، سُست شدن پایه های ایدئولوژیک و دین گرایانه ازدواج، ارضای نیازهای عاطفی و جنسی در خارج از چارچوب نهاد خانواده آموزه های فلسفی و نظری هستند که تمام شئون و ابعاد خانواده و از جمله زمان ازدواج را تحت تأثیر قرار داده اند. در جامعه ما اگر چه با پیروزی انقلاب، نظام خانواده بر پایه آموزه ها و تعالیم ارزش مدارانه و قداست آمیز اسلام در خصوص خانواده شکل گرفت، ولی نمی توان از پایه های تمایلات و ذهنیت ها در خصوص ازدواج، غفلت کرد.
میل به استقلال اقتصادی در کنار تمایل به استقلال و جدایی از خانواده، گرایش به محدود کردن مسئولیت های ناشی از زندگی مشترک، کم رنگ شدن نقش خانواده ها در انتخاب همسر و در مقابل، نقش مؤثر فرزندان در این امر، کم رنگ شدن سنت ها و آداب و رسوم بومی و محلی و گرایش به سمت روش ها و سبک های ملّی و عمومی تر، در مجموع، گرایش هایی هستند که ذهنیت و گرایش های درونی نسل امروزی را شکل می دهند. توجه و گرایش بیشتر به هماهنگی روحی و فکری و مفاهیمی همچون عشق و دوست داشتن و درک متقابل جایگزین مناسبات تحکم آمیز فامیلی و آمریت والدین شده است.
رشد فکری و معنوی جوانان امروزی سبب شده است که در خود صلاحیت انتخاب همسر را ببینند و بر مبنای اهدافی که خود تعیین میکنند اقدام به همسرگزینی می کنند؛ بنابراین برخلاف گذشته که ازدواج با رعایت مسائل طبقاتی و گرایش به وصلت های اجتماعی همسان صورت می گرفت، جوان امروز در انتخاب همسر به هماهنگی روحی می اندیشد. به طور کلی در نگاه فرهنگی به مقوله ازدواج، شکاف نسلی و اختلاف بین فرزندان با والدین مانند؛ تفاوت در نگرش، تفاوت در نیازها و چگونگی زندگی، تفاوت در سطح توقعات، تفاوت در خواسته ها و آرمان ها که در بسیاری از موارد با واقعیات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اکثر جوانان سازگار نبوده و به ناچار سن ازدواج را افزایش می دهد.
مفهوم ترس از ازدواج یا گاموفوبیا شاید مفهوم جدید و مهجوری به نظر آید اما اصطلاحی است که برای توصیف ترس های غیرعادی از تعهد و ازدواج به کار می رود و از مسائل عمده و پیچیده ای است که ذهن اغلب دختران را به خود مشغول کرده است تا جائی که این مساله در بسیاری از موارد باعث سخت گیری های زیادی در زمینه ازدواج شده و منجر به بروز مشکلاتی از جمله افزایش سن ازدواج و تاخیر در ازدواج گشته است.
عواملی که منجر به ترس از ازدواج می شوند عبارتند از؛ ابهام در تصویر آینده و اینکه فرد نمی داند با چه چیزی رو به رو خواهد شد،ترس از بازمانده در نیمه راه پیشرفت، ترس از سختی ها، موانع، مشکلات و هزینه های سنگین ازدواج، ترس از احتمال انتخاب نادرست در سرنوشت ساز ترین انتخاب و تصمیم گیری بزرگ زندگی، ترس از تعهد و مسئولیت پذیری خانواده جدید و عدم توان تحمل پاسخ گویی به آن، ترس از محدود شدن آزادی های فردی، ترس از عدم امکان پیشرفت در شغل و تحصیلات، ترس از عدم شناخت کامل طرف مقابل، ترس از عدم تفاهم و رابطه موفق، ترس از عدم تحقق وعده های طرف مقابل و … .بدیهی است که افراط در بها دادن به عوامل فوق مشکل ساز می شود به خصوص با بالا رفتن سن و دور شدن از هیجانات نوجوانی، فرد بیش از پیش به زندگی و حقایق آن فکر می کند و اگر در این زمینه دچار افراط شود همین تفکر زیاد باعث وسواس و تاخیر در ازدواج می شود.
وجود خواهر و برادر ازدواج نکرده
در جامعه سنتی، دختران تا هنگام ازدواج برادر و خواهر بزرگ تر از خود، ازدواج را به تأخیر می اندازند. گاهی ازدواج دختر به هر دلیل آن قدر به تأخیر می افتد که از سن معمول و متعارف ازدواج بالا می رود و شانس آمدن خواستگار کمتر می شود. اگر تک دختر یا دختری با فاصله سنی زیاد با خواهر بعدی، باشد مشکل کمتری به وجود می آید. اما اگر خواهر کوچک تری که شرایط ازدواج را دارد، داشته باشد، در این صورت مشکل پیش می آید. اگر خواهر کوچک تر ازدواج کند دختر بزرگ احساس شرمندگی و شکست می کند و تصور می نماید که نقطه ضعفی برایش محسوب می شود و شانس وجود خواستگار برایش کمتر خواهد شد و اگر خواهر کوچک تر خواستگارش را رد کند امکان دارد او هم به سرنوشت خواهر بزرگ تر گرفتار شود و اگر چندین خواهر پشت سر هم باشد دلهره و مشکل شدیدتر خواهد شد. شبیه این مشکل اما خفیف تر امکان دارد بین دو برادر به وجود آید. این مشکل در شهرهای بزرگ و قشر تحصیل کرده بیش از سایرین دیده می شود.
امروزه شاهد توسعه روزافزون ارتباطات و تکنولوژی های نوین ارتباطی می باشیم که بنا به تقدیر جهانی این امر، تاثیرات ژرفی در مناسبت های انسانی و اجتماعی گذاشته و نظام فرهنگی را به شدت دگرگون کرده است. گسترش تلفن همراه، اینترنت، ماهواره و دیگر وسایل ارتباطی جمعی، به شکل گیری یک جامعه شبکه ای انجامیده که در آن انسان ها بیش از گذشته به هم نزدیک شده اند و دامنه ارتباطات انسانی گسترش یافته است. این شکل جدید از ارتباطات بر روابط دختران و پسران اثر گذاشته و برخی محدودیت های فرهنگی که در گذشته در این رابطه وجود داشته، برداشته شده و دو جنس مخالف از فرصت و امکان بیشتری برای ارتباط با یکدیگر برخوردار شدند. این مساله به ویژه از طریق اینترنت، چت کردن، فیس بوک و دیگر امکانات تکنولوژی عمق بیشتری گرفته است. این امر به لحاظ روان شناسی بخشی از نیازهای عاطفی دو طرف را رفع می کند و تا حدودی عطش ارتباط با جنس مخالف را تعدیل می کند. از آنجا که یکی از انگیزه ها و نیازهای مهمی که منجر به ازدواج و یا تصمیم به ازدواج می شود پاسخ به حس تنهایی و نیازهای عاطفی است. با رفع بخشی از این نیاز به واسطه روابط مجازی انگیزه به ازدواج در دختران نیز تا حدودی کاهش می یابد که در دراز مدت منجر به تاخیر در ازدواج می گردد.
تصویر سازی های منفی جامعه رسانه ای از ازدواج
عامل تعیین کننده دیگری که ازدواج دختران را به تاخیر می اندازد تصویری است که جامعه رسانه ای از فرایند ازدواج پیش روی جوانان می گذارد. عوامل مختلف فرهنگی، اجتماعی و … می تواند بر ملاک، معیارها و دیدگاه ها نسبت به ازدواج تاثیر گذارد از جمله عوامل اثر گذار رسانه های جمعی می باشد. نقش رسانه های جمعی در این زمینه قابل توجه و بی بدیل است، چه آنجا که با فرهنگ سازی و تغییر ذائقه مردم نسبت به ازدواج، به شدت می توانند عمل به سنت های موجود را به خطر اندازند و سنت های دیگری را جایگزین آن کنند و چه آنجا که ملاک های واقعی را در اذهان جوانان و خانواده های آنها اشاعه دهد.
متاسفانه در بسیاری موارد جامعه رسانه ای با تصویرسازی منفی و نادرست و دور از واقعیت های جامعه، مانند نادیده گرفتن برخی معیارهای مهم در ازدوج، پر رنگ کردن برخی ملاک های غیرضروری، ترویج فرهنگ های غلط و غرب زده، محکوم کردن برخی سنت ها و … تغییراتی را در نگرش نسبت به ازدواج ایجاد می کند که موجب می شود دخترانی که قصد ازدواج دارند دچار دو دلی، نگرانی، تشویش شده و با احتیاط و نگرانی و در بسیاری موارد با تاخیر اقدام به ازدواج نمایند.
سیاست های تنظیم خانواده و کنترل باروری نیز عاملی است که در تاخیر در ازدواج مؤثر است. تنظیم خانواده به دستور العمل هایی اطلاق می شود که طی آن ها بارداری زنان، کنترل و فاصله گذاری می شود و در نتیجه تعداد جمعیت خانواده کاهش می یابد. آگاهی و مسئولیت پذیری زوجین در این تعریف دخالت جدی دارد. این دستورالعمل ها گاهی جنبه حکومتی پیدا می کند و به یک برنامه تبدیل می شود، در این صورت به عنوان یکی از سیاست های دولت ها شناخته می شود. مجموع سیاست های دولت مبنی بر کنترل موالید و شعار پُر جذبه «فرزند کمتر، زندگی بهتر» بسیاری از افراد را به این نتیجه می رساند که برای نیل به شعار مزبور بهتر است ازدواج دیرتر صورت بگیرد. انگیزه داشتن فرزند و در آغوش گرفتن او که قبلاً از محرک های قوی برای اقدام به ازدواج بود، اینک قدرت و نفوذ کمتری دارد.
غریزه جنسی از جمله علل و انگیزه های اصلی گرایش انسان به ازدواج است. انسان ها در کلیه جوامع در طول تاریخ برای پاسخ گویی به نیازهای جنسی نوعاً به ازدواج و تشکیل خانواده روی آورده اند. حال اگر این نیاز از راهی آسان تر، کم هزینه تر، متنوع تر و با کمترین مسئولیت فردی و اجتماعی تأمین و تدارک شود، بدیهی است که دستیابی به شریک جنسی و ازدواج و تشکیل خانواده، در بدو امر مطلوبیت خود را از دست می دهد و دیگر نمی تواند انگیزه اولیه ازدواج باشد. در نتیجه شمار زیادی از جوانان ترجیح می دهد از ازدواج امتناع ورزیده و نیاز جنسی خویش را به شیوه های کم هزینه تر برآورده سازند. از این رو رشد هم خانگی یا زندگی مشترک زنان و مردان ازدواج نکرده،روابط آزاد،مبتنی بر فریب،صیغه ای و … با تاخیر در ازدواج همراه است.
مقام معظم رهبری در رابطه با نقش غریزه جنسی می فرمایند: «اسلام همین غریزه جنسی را پشتوانه بنای خانواده قرار داده است …. یعنی وقتی زن و مرد عفیف اند و متدین و خدا ترس اند و طبق دستور اسلام از گناه در باب غریزه جنسی اجتناب می کنند، طبعاً نیاز زن و مرد به یکدیگر در این مورد بیشتر خواهد شد» و «اسلام می خواهد این پشتوانه را از خانواده نگیرد، می خواهد این انسان ها بیرون از محیط خانواده این غریزه را اشباع نکنند، تا نسبت به خانواده بی قید و بی اعتنا و لاابالی بشوند لذاست که جلوی راه را سد می کنند».
افزايش جرايم و آسيب هاى اجتماعى
بالا رفتن جرايم و آسيب هاى اجتماعى و خانوادگى مانند: اعتياد، بى بند و بارى، همسرآزارى، طلاق، روابط سرد همسران، دخالت اطرافيان و مانند آن، نه تنها موجب از هم پاشيدگى خانواده ها شده، بلكه موجب سلب اعتماد دختران از ازدواج گرديده و سبب شده است جوانان امروز به ازدواج به عنوان عامل خوش بختى، نگاه نكنند و سرنوشت خود را به كسانى كه در دام اين آسيب ها گرفتار شده اند، تشبيه كنند. وقتى جوانان به اطراف خود مى نگرند و ازدواج هايى را مى يابند كه پس از مدت كوتاهى دچار بحران مى شوند و هر يك از پسر و دختر اظهار پشيمانى مى كنند كه چرا زود خود را در اين دام انداختند، انگيزه خود را از دست مى دهتد و اجازه نمى دهند آزادى شان به خاطر اين سنّت اجتماعى به خطر افتد. بخصوص در مواردى كه افراد در ازدواج شكست بخورند، نسبت به دوستان مجرّد خود احساس مسئوليت مى كنند و سعى مى نمايند آنها را از دچار شدن به سرنوشت خود باز دارند. در اين وضعيت، طبيعى است كه برخى دختران و پسران جوان تحت تأثير قرار گيرند و نسبت به ازدواج بدبين شوند و انگیزه ای برای ازدواج نداشته باشند و آن را به تاخیر اندازند.
مهاجرت و شهرنشینی نیز از جمله مواردی است که موجب به تاخیر افتادن ازدواج می شود. از آنجایی که در زمینه انطباق میان نیازمندی به شغل و محیط روستایی و نیز ناسازگاری نیازهای ضروری با محیط، مدیریت و برنامه ریزی ضعیفی اعمال شده است پدیده مهاجرت روستائیان به شهر خصوصا در میان پسران اتفاق می افتد. امکان مهاجرت بیشتر در بین پسران برای آنان شغل، توانایی مالی، دسترسی به امکانات آموزشی، تحصیلی، رفاهی فراهم می سازد این عوامل و نیز با تحت تاثیر قرار گرفتن رفتار و تفکر شهری موجب می گردد با تغییر فرهنگی و تجدد گرایی انگیزه پسران مهاجر برای انتخاب همسر از میان دختران شهری افزایش یابد که این امر باعث می شود سن ازدواج بسیاری از دختران در روستاها افزایش یابد و یا مجرد باقی بمانند. پسران مهاجر با الگو قرار دادن زندگی مرفّه شهری، به امید زندگی بهتر و متفاوت از همسالان خود و به منظور پس انداز بیشتر، ازدواج خود را به تأخیر می اندازند. همچنین از بعد دیگر می توان گفت پسران مهاجر به خاطر مشکل مسکن با زندگی در محله های حاشیه نشین و روی آوردن به شغل های کاذب و کارهایی که درآمد کافی ندارند بر مشکلات شان می افزایند که اگر در روستا می ماندند دچار این مشکلات نمی شدند و عملا اینگونه سن ازدواج خود را افزایش می دهند.
رواج بی اعتمادی اجتماعی و عدم اعتماد به جنس مخالف
همه اجزاء و عناصر اجتماعی به هم وابسته اند و بر روی یکدیگر تاثیر می گذارد. بر همین اساس گسترش بی اعتمادی و دورویی در روابط اجتماعی و گسترش انواع بزه کاری های اخلاقی در سطح جامعه به نهاد خانواده و مناسبات انسانی هم تسری یافته و اساساً کیفیت ارتباط با دیگران را دچار شک و تزلزل نموده است. افزایش اعتیاد، فریب کاری و کلاه برداری و تجربات تلخ دیگران در این موارد که هر روزه درصفحه حوادث روزنامه ها و رسانه ها منتشر می شود. در کنار توسعه کمی شهرنشینی و افزایش جمعیت که آدم ها را با هم بیگانه کرده است موجب بی اعتمادی و حداقل دیراعتمادی افراد به یکدیگر می شود.
همچنین خروج روز افزون دختران از خانه، تغییر در نگرش های مرتبط با روابط بین دختران و پسران قبل از ازدواج، که در اثر تحولات اجتماعی جامعه ایرانی، به ویژه تحصیل دختران اتفاق افتاده، صرف نظر از نتایج مثبت، کارکرد منفی نیز به همراه داشته است. کارکرد منفی آن عبارت است از پایین آمدن سطح اعتماد به جنس مخالف. ناهنجاری هایی که در مناسبات برخی از گروه های اجتماعی، اعم از دختران و پسران، مشاهده می شود بر جوّ سوء ظن و بدگمانی و بی اعتمادی به جنس مخالف دامن زده است. نقطه عطف و حساس این مساله در ازدواج و وصلت با دیگری خود را نشان می دهد. چه بسیار شکست های عاطفی و زناشویی که به واسطه اعتماد کاذب و خوشبینانه به دیگری رخ می دهد. بدیهی است هرچقدر اعتماد میان افراد جامعه بیشتر باشد ریسک ازدواج بالا تر می رود و افراد محتاطتر از پیش اقدام به اینکار می کنند. البته این مساله در شهرهای بزرگ به دلایل جمعیتی و فرهنگی بیشتر به چشم می خورد و در شهرستان ها شیوع کمتری دارد. لذا یکی از دلایل مهم تاخیر ازدواج همین عدم اعتماد متقابل و شناخت کم طرفین نسبت به یکدیگر است. این مساله از سوی دیگر نتایج مثبتی هم دارد و ازدواج را با ضرورت تحقیق و انتخاب آگاهانه عجین می کند و از آسیب های احتمالی پیشگیری می کند. به همین دلیل امروز «سالم بودن» به لحاظ اخلاقی و انسانی بار دیگر منزلت از دست رفته خود را در انتخاب همسر باز یافته و بر معیارهای مالی رجحان می یابد.
همزمان با کوچک شدن نهاد خانواده و تغییر کارکردهای آن، فرزندسالاری در خانواده های ایرانی شکل گرفت و والدین آرزوهای دست نیافته خود را در فرزندانشان جستجو می کردند. این مساله موجب شد تا بهترین شرایط را برای بچه هایشان فراهم کنند تا آنها فقط به درس و مشق خود بپردازند و از این طریق آینده خود را تضمین کنند. لذا اکثر جوانان امروز معمولا تا بیست و پنج سالگی به تحصیل مشغولند و اکثر آنها زندگی اجتماعی را فراتر از کلاس و مدرسه و دانشگاه تجربه نمی کنند در حالی که والدین آنها از سنین نوجوانی وارد بازار کار شدند و فراز و نشیب های زندگی را تجربه کرده اند. به دلیل همین تاخیر در ورود بازار کار و تجربه عملی زندگی نسل جدید نسبت به نسل گذشته اگرچه پراستعداد است اما کم تجربه تر است. بدیهی است این فاصله اجباری و تاریخی بلوغ عاطفی و روانی نسل جدید را به تاخیر می اندازد به طوری که مثلا یک دختر ۲۰ ساله یا حتی پسر ۲۵ ساله همچنان به خانواده و والدین خود وابستگی دارد و آمادگی و استقلال روانی آن را پیدا نکرده است که مستقل شود.
منبع
نصیری راد، فخرالسادات، بهشتی راد، رقیه و سلطانزاده، وحید(1396)، بررسی عوامل موثر بر بالا رفتن سن ازدواج بانوان و افزایش تعداد زنان بازمانده از ازدواج در استان همدان، گزارش نهایی طرح تحقیقات استانداردی همدان.
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید