طبقه بندی هیجان ها

بسیاری از روانشناسان تلاش می کنند هیجانات را به طبقات مختلف تقسیم بندی کنند.برای مثال ویلهم وانت، روانشناس مشهور قرن 19 معتقد است که زیر بنای همه هیجانها را سه هیجان محوری است که هر یک از انها از حالتهای متضادی تشکیل شده اند.

  •  خوشایند / ناخوشاینده غمگین
  •  تنش / رهایی ، اسودگی
  •  شور و شوق / ارامش .

هیجانها را به هشت دسته در چهار طبقه متضاد تقسیم بندی می کند:

  1. شادی / غم
  2. مقبولیت / پذیرش / طرد
  3. خشم / ترس
  4. تعجب / انتظار.

ازنظر پالت چیک ،همه هیجانها به صورت ترکیبی شکل می گیرند.تعدادی از پژوهشگران ،هیجانها را به دو دسته مثبت و منفی تقسیم بندی می نماید :

هیجانهای مثبت شامل :

  •  شادی : از رسیدن به هدف به دست می اید
  •  علاقه : در تمایل ما به یادگیری ، پرورش شایستگیها و مهارتها نهفته است.
  •  هیجانهای منفی (علائم هشدار دهنده ) : که می توان از انها به عنوان علائم هشدار دهنده مطمئن یاد کرد عبارتند از:
  •  تعجب : در اثر حوادث ورویدادهای ناگهانی مانند رعد و برق ، طوفان و دیدن یک دوست قدیمی بوجود می اید.
  •  ترس : هشدارهای هیجانی است و هنگامی بوجود می اید که در معرض اسیب های جسمی یا روانی قرار بگیریم
  •  خشم : در اثر  عدم تحقق هدف و خواسته ها شکل  می گیرد.
  •  انزجار : عامل این هیجان عدم پذیرش و مطرود شدن است.
  •  اندازه : منفی ترین و ازار دهنده ترین هیجان است و علت ان شکست و جدایی است .

محاسن هیجان های مثبت و منفی

فریجد اولازاروس، معتقدند که :هیجانهای مثبت دایره تفکر و عمل ادمی را وسعت می بخشد ، این بدین معناست که ادمی  را در فشار می گذارند تا به شیوه های خاصی عمل کند .هنگام خشم بجنگد ، هنگام ترس بگریزند یا هنگام نفرت ابراز انزجار کند .هیجانهای مثبت منابع شخصی می افرینند ، هرچند هیجانها معمولاً دیر پا نیستند  کوتاه مدت و زود گذرند ، لیکن می توانند اثرات دراز مدت و طولانی بر ادمی بگذارند هیجانها در در زمره توانهای سازگاری تکاملی هستند ارزش سازگاری هیجانهای مثبت در گسترش و ساختن است .هیجانهای منفی ما را     برمی انگیزند ، هر هیجان منفی نقش مهمی بازی می کند ،مثلاً ترس واضطراب بی اندازه مفید هستند . اگر ترس نبود بی مهابا به وسط خیابان پر از ماشین تندرو می دویدیم .احساسات منفی به ما اطلاعات می دهند .این هیجانها خیلی بیشتر از احساست مثبت ، اطلاعات در بر دارند .هیجانهای منفی فراوانی از قبیل ترس ، خشم ،اندازه بیزاری ،شرمساری و غیره وجود دارد که هر کدام از اینها اطلاعات خاصی را نشان می دهند . هیجانهای منفی به یادگیری کمک می رسانند.

سرچشمه هیجانات

هیجانها در مغز به ویژه سیستم لیمبیک شکل می گیرند .سیستم لیمبیک ساختار کوچکی دارد که وسط مغز پایین تر از مرکز یا ساقه مغز و بالاتر از مرکز قشر مخ قرار دارد .ساقه مغز، هوشیاری را کنترل و تحریک می کند و پیامهای حسی را از طریق دستگاه لیمبیک به قشر مخ ارسال می کند .بیشترین افکار و یادگیری ها در قشر مخ شکل می گیرند.حافظه نقش مهمی در یادگیری دارد و دستگاه لیمبیک را درگیر می کند ، دستگاه لیمبیک هیجانها و رفتارها را تفسیرو جهت می دهد.خانم پرسیلیا وایل ،کارشناسی در زمینه یادگیری هیجانها اینگونه بیان می کند که : وقتی کلید برق خاموش است ، سیستم غیر فعال است و فقط توان بالقوه یادگیری در ان وجود دارد . وقتی کلید برق روشن باشد مسیر یادگیری باز است.

وقتی دستگاه لیمبیک اطلاعات حسی را تفسیر و برای پردازش به قشر مخ ارسال می کند ، در این حالت مجموعه ای از هماهنگی های هیجانی از دریافتهای اطلاعاتی و ارسال ان به قشر مخ برای پردازش صورت می گیرد.اگر دستگاه لیمبیک اطلاعات را مثبت ، تفسیر و ارسال کند پیام می تواند هدف را منتقل و رفتار را به سمت یک هدف سوق و هدایت دهد.وقتی این عمل اتفاق می افتد مشوقی برای فعالیت می شود و فکر کردن و یادگیری ارتقا می یابد در مقابل وقتی تفسیر اطلاعات منفی باشد ، کلید برق خاموش می شود و اندیشیدن و یادگیری متوقف می شود .سیستم تفسیر و برداشت اطلاعات حسی بر مبنای حافظه فرد و واکنش سریع را حوادث جاری صورت می گیرد.هر چه حافظه فرد واکنش او نسبت به حوادث جاری ؛ وضعیت هیجانی مثبت تر باشد، یادگیری بهتر انجام می شود و بر عکس حالت هیجانی منفی مانند خشم بر یادگیری و انگیزش اثر منفی دارد .

منبع

احمدی پور،مهدیه(1392)، رابطه سرسختی روانشناختی و هوش هیجانی بر رضایت زناشوئی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی سیرجان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0