طبقه بندی تعارضات زناشویی
منابع درونی : منابعی از تعارض هستند که در افراد وقتی شروع می شوند که غرایز، سایق ها و ارزشهایی بر خلاف فرد دیگری در میان باشد این نوع تعارض اساساً با یک شخص نیست بلکه با خود شخص و فشارهای درونی که از نبرد درونی حاصل می شود نتیجه این تنشهای درونی این است که افراد درموقعیت هایی که این تنشها تحریک یا تقویت می شود شروع به نزاع می کنند ترسهای غیر منطقی یا اضطراب ها یا نیازهای عصبی می تواند منبع اصلی اصطکاک زن و شوهر باشد مثلاً زنی که ترس عمیقی برای از دست دادن شورهش دارد و بی نهایت نسبت به زنان دیگر حسادت می کند حتی اگر شوهرش فقط به آنها تماس سطحی داشته باشد ناراحتیهای عاطفی ،یک منبع عمده اصطکاک و مباحثه هستند مردم دچار بیماری روانی اغلب وقتی زندگی زناشویی شان تهدید می شود روش های مخرب و عجیبی را پیش می گیرند وقتی یک همسر افسرده است زوج او در تعاملات خود بادیگران شروع به رفتارهای گسیخته و خصومت آمیز می کند.
افسردگی قبل از ازدواج منجر به انزوا در زندگی زناشویی می شود حتی افراد سالم از نظر هیجانی نوساناتی در خلق خود دارند که رفتارهای آنها را تحت تأثیر قرار می دهد علت عمده تعارضات درونی بطور عمیقی با روان آنها گره خورده است معمولا اضطراب هایی که این افراد در دوران کودکی خود تجربه کرده اند و نیز رابط اولیه در خانوده، آشفتگی هایی که در ازواج به دلیل این تجارب قبلی رخ می دهد مشکل ساز هستند .
منابع جسمی: خستگی جسمی یکی از این عوامل است فرسودگی جسمانی، تحریک پذیری، آشفتگی هیجانی، بی حوصلگی، کاهش تحمل وآشفتگی را به دنبال دارد این باعث می شود مردم کارهایی را انجام دهند و حرف هایی را به زبان بیاورند که بطور معمول انجام نمی دهند .
منابع بیرونی : منابعی هستندکه در رابطه با دیگران واقع می شوند همه زوجین مشکلات زناشویی دارند اما زوج های ناخرسد به احتمال بیشتری از غفلت و کمبود عشق، عاطفه، رضایت از ارضای میل جنسی، درک ، احترام ، همکاری نسبت به زوج های خرسند شکایت دارند، به علاوه تصویر ذهنی این افراد مورد حمله قرار می گیرد. اشتباهات آنها توسط همسرشان بزرگ جلوه داده می شود باعث می شود احساس بی ارزشی کنند این شکایات مرکز تعارضات می شوند و عدم ارتباط ناتوانی در حل تعارضات و کنار کشیدن از دیگر افراد تفاوت ها را همیشگی می کند .
وقتی وزجین نیازهای روانی اجتماعی همدیگر را ارضا نمی کنند احساس رنجش ، آسیب و آشفتگی می کنند روابط با اقوام اجتماع یا خارج از خانواده به اندازه روابطی که با همدیگر دارند نمی توانند بر آنها اثر داشته باشد زوجین انتظار دارند نیازهای روانی اجتماعی شان در زمینه درک، ارتباط، عشق، عاطفه، همکاری ارضاء شود همۀ مشاورانی که در زمینه مشکلات زناشویی کار می کنند می دانند مشکلاتی که زوجین از آنها شکایت دارند ممکن است فقط نشانه ای از نقطه کانون تعارض باشد علل واقعی مشکلات اغلب عمیقتر است بعضی مواقع زوجین ممکن است خودشان علل اصلی مشکلات شان را نیابند.
منابع محیطی یا موقعیتی: این منابع شامل مواردی مثل شرایط زندگی،فشارهای اجتماعی روی اعضای خانواده ، وقایع غیر منتظره که به عملکرد خانواده آسیب می زند می باشد مثلا فرزند بیشتر در خانواده ، استرس و تعارض بیشتری ایجاد می کند، بعضی مواقع یک رابطه زناشویی در حالتی از تعادل باقی می ماند با این که بعضی وقایع ناگهانی این رابطه را می شکند مرگ یکی از والدین ممکن است باعث تعارض در زندگی زوجین شود زوج داغدیده ممکن است منزوی شود .
درهر یک از موارد بالا یک واقعه خاص باعث تعارض می شود گرچه وقایع غیر منتظره مثل بیکاری ،تغییر شغل، جنگ ، بلا ، بیماری، عدم تنظیم خانواده مرگ، جدایی تحمیلی یا جابجایی ممکن است در ایجاد بحران کافی باشد زوجینی که از نظر هیجانی عاطفی نا ایمن و بی ثبات هستند معمولا نسبت به دیگر زوجها مشکل بیشتری دارند زوجهایی که وقتی با هم هستند بخاطر بازنشستگی بیماری یا کاهش اشتغال، تنش بالایی بینشان وجود دارد تعارضات بیشتری دارند.
بین تعارضات سازنده و غیر سازنده و مخرب باید تمایز قائل شد مباحثات سازنده آنهایی هستند که درگیر شدن با مشکلات منجر به یک تفاهم کاملتر به منظور مسالحه ، توافق یا حل مشکلات می شود. این تعارضات هیجان های منفی را کاهش می دهد احترام و اعتماد ایجاد کرده و باعث می شود زوجین در کنار هم قرار گیرند و آنها را در یک جو معتمد و دوستانه قرار میدهد تا مخالفت های مشرع را مورد بحث قرار دهند که مفهوم باز شود .
تعارضات مخرب آنهایی هستند که ( خود ) شخص ماقبل را بیشتر از مشکل مربوطه درگیر می کند این تعارضات ، شرمندگی ، تحقیر یا تنبیه شخص مخاطب را بحثهای حساس در روحی از تنفر، تلخی و اهانت، باعث می شود این تعارضات به منظور تحت تاثیر قرا ردادن همسر، تکیه بر انتقادگیری ، همچنین ایده های منفی نسبت به طرف مقابل دارد این تعارضات یا عدم ارتباط واقعی ، شک و تردیدم شخص می گرددو گاهی بر پایه استراتژیهای فردی در زمینه تهدید میبادش تعارضات مخرب، رنجش، خصومت نسبت به شخص مخاطب، کاهش اعتماد ، اطمینان دوستی و صمیمیت را باعث می شود که همکاری زوجین را کاهش میدهد.
منابع تعارضات را بصورت دیگری نیز می توان طبقه بندی کرد :
بافت اجتماعی : نفسها و روابط متغیر برای زوجین ارموزی چالش انگیز است تغییرات اجتماعی مثل دو شغلی شدن، تقسیم مسئولیتهای والدینی، عوامل استرس رأی اقتصاد ، بی ثباتی اجتماعی، منابع بالقوه تعارض هستند .
تئوری رشدی: مطابق با این تئوری نتیجه تجارب زوجین در زمینه استرس در مراحل پیش بینی شده و مراحل پیش بینی نشده رشدی می باشد این در مراحل انتقالی در چرخۀ زندگی خانوادگی است که به احتمال بیشتری تعارض ایجاد می کند .
تقسیم بندی دیگری از تعارض شامل تعارضات کلامی و غیر کلامی می باشد. تعارض و خشم در رابطه نزدیک با هم هستند بسیار ی از ما از خشم می ترسیم چون در خشم کنترل ما از دست می رود ولی خشم یک علامت است می تواند یک پیام باشد که ما آسیب دیده ایم یا حقوق ما مورد تعدی قرار گرفته است یا نیازها و خواسته های ما برآورده نشده است زوجین می توانند به طرز سازنده ای درروابطشان با خشم روبرو شوند خیلی وقتها خشم بعنوان دفاعی بر علیه آسیب استفاده می شود و بعضی مواقع برای برانگیختن طرف مقابل به حل تفاوتها استفاده می شود .
یک شیوه تعارض معمول، انزوا است که بعضی وقتها بر روابط تاثیر می گذراد و روحیه هر دو همسران تضعیف شده از هم دور می شوند هسمران یا والدین منزوی، انکار و احساسات خود را سرکوب می کنند آنها ار از تحقیر و حق ندانستن احساساتشان ترس دارند آنها ممکن است از ابزار تعارض بخاطر آزاری که به همسرشان وارد می شود خودداری می کنند. مقدار زیادی از تعارضات در ازدواج در زمینه کنترل قدرت تساوی می باشد زوجین قوانین و مقررات را ایجاد کرده و نقشهایی را طرح می کنند که قدرت در دست چه کسی باشد.
مباحث کنترل حول منابعی مثل پول، کودکان و … می چرخد و این باعث می شود زوجین درگیر تعارض شوند و برای تفاوتهای موجد در این زمینه به مذاکره بنشینند اگر یک همسر در اغلب مواقع پیروز باشد دیگری ممکن است احساسبی ارزشی، ناکامی و عصبانیت کند سرزنش نیز نسبت دادن علت مشکل به طرف مقابل است اغلب یک همسر طرف مقابل خود را به منظور محافظت از عزت نفس خود سرزنش می کند سرزنش باعث می شود ما موقتاً احساس بهترین داشته باشیم .
مادنس، عوامل موثر بر بروز تعارضات خانواده را به شرح ذیل بیان می دارد :
عوامل بیرونی
- عدم وجود تشابه فرهنگی
وی معتقد است وقتی که زن و شوهر از دو فرهنگ متفاوت باشند و قبل از ازدواج نسبت به ویژگی های فرهنگی خود اطلاعی نداشته و یا از درک عمیق این تفاوت عاجز باشند در شروع زندگی مشترک اولین متغییر تعارض آمیز، عامل تفاوت فرهنگی خواهد بود زیرا هر یک درصدد قالب نمودن ویژگی های فرهنگی خود بر جو خانواده می باشند که همین موضوع موجب جنگ و نزاع بین آنها را فراهم نموده و در نتیجه عدم تحمل یکدیگر و فروپاشی خانواده را موجب می گردد.
- عدم شناخت حقوق یکدیگر
بسیاری از زنان و مردان در شروع زندگی نسبت به حقوق یکدیگر آگاهی چندانی نداشته و همین موضوع موجب می گردد که ناخودآگاه حقوق یکدیگر را در فرایند زندگی نادیده بگیرند نادیده گرفتن حقوق همدیگر، موجب احساس شکست و سرخوردگی را در زندگی مشتکر برای زوجین فراهم می کند و به تبع زمینه بحث و مشاجره را بوجود می آورد احساس زن و مرد در زندگی نسبت به یکدیگر از روی عشق و علاقه نیست و با کوچکترین مشکل باید منتظر فروپاشی زندگی مشترک بود.
- روابط جنسی
روابط جنسی یکی از مهمترین مسائل زندگی مشترک است که خانواده ها باید بیشتر به آن توجه نمایند متاسفانه درشروع زندگی مشترک، شاهد غرور در روابط جنسی در بین زوج های جوان هستیم و بدو ناطلاع از اهمیت این غریزه موجبات نارضایتی جنسی را برای خود فراهم می کنند به واقع روابط جنسی یک منبع پر انرژی و مهم جهت حل تعارضات زندگی زناشویی و یا حل تعارضات زندگی زناشویی می باشد ، که نیاز است زوج های جوان به آن توجه خاصی داشته باشد.
رضایت جنسی موجب تداوم بیشتر خانواده و نارضایتی جنسی موجب تعارضات زناشویی و فروپاشی خانواده می گردد.
عوامل درونی
- عوا مل شناختی
گاهی وقت ها واژه ها، حرکات ، نگاه ها ، معانی واقعی خود را از دست می دهند و با معانی جدید ذهن تبادر می گردند هر چه بیشتر از زندگی مشترک می گذرد بر مفاهیم نمادین موجود بین آنها افزوده می شود به طور یکه سالهای اول ازدواج هر یک چند حرکت ساده همسر خود را می تواند تفسیر کنند ولی با شنخت بیشتر حرکات بیشتری را تجزیه و تحلیل می کنند این نمادها و افکار زمانی که باعث مسموم کردن زندگی مشتکر شود تعارضات زندگی زناشویی را فراهم خواهد نمود بطورمثال زوج ها به جای برقراری ارتباط کلایم جهت رفع مشکل، فقط از طریق فکر خوانی و تعمیم ذهنی سعی در حل مشکل دارند که این خود می تواند موجب تضاد و تعارض بیشتر شود یکی از عوامل مهم در تعارضات زناشویی انواع مشکلات نشاختی است که طرفین بعلت تشخیص اشتباه و غلط به نتیجه گیری غیر منطقی رسیده و آنها را به اجراء گذرانده و در نهایت موجب بروز تعارضات بیشتری می شوند.
- عوامل عاطفی
عدم توجه به مسایل عاطفی در زندگی زناشویی، بخصوص برای نزان یکی ازم نابع مهم بروز تعارضات زندگی مشترک است . زنان بعلت ویژگی ها ی زنانگی خود نیاز به عشق ورزی ،محبت و توجه بیشتر دارند و در صورتی که موارد مذکور در زندگی کم رنگ و یا از بین برود آنها به کوچکترین مشکلات زندگی واکنش منفی نشان داده و موجبات نزاع و مشاجره را بوجود می آورند
مشاجره عاملی برای بروز تعارضات زندگی زناشویی
به جای خود مطلب اغلب طرز گفتار ماست که تولید رنجش می کند غالباً وقت مرد احساس می کند که به مبارزه طلبیده می شود خود را محقق می داند و در این شرایط مهر و محبت صحنه منتفی می شود. مرد نه می داندکه تا چه اندزه علاقه خود را ا زدست داده و نه میداند این روش تا چه اندازه همسرش را رنج می دهد در این زمان یک اخلتاف عقیده ساده حمله به زن تلقی می شود و یک در خواست و توقع پیش پا تفاده به امر و نهی مبدل می گردد .
در این شرایط کاملا طبیعی است که زن حتی در صورت تایید مضمون سخن همسرش در برابر او مقاومت به خرج دهد وقتی مرد بی ملاحظه توضیح می دهد که چرا زنش نباید ناراحت باشد ندانسته و ناخواسته او را رنج می دهد اشکال بر سر موضوع محتوای صحبت نیست بلکه طرز بیان غیر دوستانه و عاری از محبت اوست که زنش را ناراحت می کند و چون واکنش همسرش را درک نمی کند به جای تجدید نظر در طرز صحبت خود به توضحی معانی و مضمون گفته خود می پردازد .
مرد نمی داند که مشاجره ای پایه ریزی می کند به گمانش این زن اوست که بحث می کند و به همین دلیل از نقطه نظر خود دفاع می کند و این در حالی است که زن او نیز به دلیل توضیحات تند و جهت دار مرد از او رنجش به دل گرفته است.وقتی مرد احساسات جریحه دار شده همسرش را در نظر نمی گیرد در مقام انتقاد از روحیه زنش حرف می زند و در نتیجه بر میازن رنجش او می افزاید درک رنجش همسر برای او دشوار است زیرا مرد در برابر نقطه نظرات غیر دوستانه و لحن و طرز صحبت همسرش هبه اندازه آسیب پذیر نیست .
به همین شکل زنها هم نمی دانند که تا چه اندازه همسر خود را آزار می دهند بر خلاف مرد وقتی زن احساس کند که به مبارزه طلبیده می شود لحن و طرز صحبتش بطور فزاینده نشانه های بی اعتمادی و بی اعتنایی را به نمایش می گذارد . بی اعتنایی زن، بخصوص اگر درگیری احساسی و عاطفی درمیان باشد مرد را بیشتر رنج می دهد زنها با مطرح کردن احساسات منفی خود نسبت به رفتار همسرشان مشاجره را پایه ریزی می کنند چون وضع از آنچه هست خراب تر می شود ، تصویه های ناخواسته و راهنمایی های بی جهت ارائه می دهند .
وقتی زن فراموش می کند احساسات منفی خود را با پیام اعتماد و اطمینان و پذیرش و پذیرش ارائه دهد مرد نیز واکنش منفی به نمایش می گذادر و با این طرز برخورد زنش را گیج می کند بار دیگر زن نمی داندکه بی اعتمادی او نسبت به شوهرش تا چه اندازه او را رنج می دهد برای اجتناب از مشاجره باید بخاطر داشت که همسر ما نه به آنچه می گوییم بلکه به طرز ادای مطلب بما اعتراض دارد هر مشاجره به دو نفر احتیاج دارد اما تنها یک نفر از آنها کافیست که به مشاجره پایان دهد توصیه من به شما این است که مسئولیت درک این مطلب را که درجه زمانی اختلاف نظر به مشاجره تبدیل می شود بپذیرد .در بررسی که فلاجدار، انجام داد نشان داد که تاثیراتی که پدر و مادر ، خواهران و برادران بر روی خلق خوی کودکان دارند از سایر عوامل مهمتر می باشند گاردنر، در یافت که تفاوت بین فرزندان طبیعی و فرزندان دشوار در روابط نامطلوب آنها با مادرانشان نهفته است . به عنوان مثال فقدان گرمی مادر در غین حال که می تواند یکی از علائم افسردگی مادر باشد رابطه نزدیکی با مشکلات فرزندان دارد .
منبع
یادگاری،محمدعلی(1393)، ناسازگاری های زناشویی با مشکلات رفتاری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی استان هرمزگان
ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید