ضرورت استفاده از مديريت استراتژيك
با نگاهي دقيق به مفهوم مديريت استراتژيك مي توان به ضرورت استفاده از آن پي برد. تغييرات شگفت آوري كه سازمان ها را احاطه كرده، پيچيدگي هاي تصميمات سازماني،جهاني شدن، سرعت فن آوري اطلاعات و ارتباطات، همگي لزوم كارگيري برنامه ريزي استراتژيك را براي مواجهه با اينگونه مسائل بيشتر از گذشته نشان مي دهد. مديران با هوش دريافته اند كه با تعيين و تبين اهداف و مأموريتهاي سازمان در دراز مدت بهتر مي توانند برنامه هاي خود را به ثمر برسانند. سازمان بهتر كار مي كند و نسبت به محيط واكنش مناسب تري نشان م يدهد، به كمك اين برنامه ريزي مديران جهت گيري هاي خود را در آينده مشخص كرده و سازمان را در مقابل تغييرات و تحولات فردا مجهز مي كنند. داشتن اين شيوه تفكر و برنامه ريزي به مديران كمك مي كند تا تصوير روشني از سازمان و هدف هاي آن بدست آورند و فعاليت هاي سازمان را تحت يك برنامه واحد هماهنگ كنند. داشتن تفكر استراتژيك به معناي آمادگي ذهني و اجرايي همه آحاد سازمان براي انطباق با شرايط يا تقدم زماني و معنايي بر تغييرات محيطي است. تغييرات شديد و سريع عوامل محيط بيروني ضرورت استفاده از مديريت استراتژيك و داشتن تفكرات استراتژيك را الزامي مي سازد. محيط هاي بيروني و اهميت آن كه ضرورت داشتن اين برنامه ريزي را روشن مي سازد بشرح زير است:
محيط اقتصادي:
- رويكرد تجارت جهاني.
- تجارت الكترونيكي و تهديدها و فرصتها.
- تعامل اقتصادي بين كشورها.
- بي ثباتي اقتصاد جهاني.
- تعامل شديد بين مؤلفه هاي اقتصاد جهاني.
محيط فرهنگي واجتماعي.
- سرعت فن آوري اطلاعات و دسترسي مردم به آن.
- افزايش خواسته هاي مشتري.
- بهبود ارتباطات فرهنگ
محيط تكنولوژيكي:
- تغييرات شديد تكنولوژيكي.
- بهبود ارتباطات تكنولوژيكي جهاني.
- تكنولوژي سخت افزاري در صورت توزيع شديداً افزايش يافته.
- هر روز شاهد ابداعات و اختراعات جديد هستيم.
محيط رقابتي:
- شكل گيري رقابت دائماً در حال تغيير است.
- رقباي ناشناس و جديد به سرعت وارده عرصه هاي جهاني شده و تهديد جدي محسوب مي شود.
- رفتار رقبا غير قابل پيش بيني است.
- سرمايه گذاران در رفتار خود نسبت به سرماي هگذاري در شركتها با تأمل برخورد مي كنند.
محيط مشتريان:
- مشتري بصورت گزينشي عمل م يكند.
- توقع مشتريان با توجه به تسهيلات و جوايز رقبا افزايش يافته است.
- رويكرد به مشتري در شركتها، رويكرد مشاركتي است.
- رضاي تمندي مشتري و جلب همراهي و درك او يك اصل ضروري است.
محيط منابع انساني:
- دانايي محوري سازمانها بر منابع انساني متمركز است.
- رويكرد نوين بر خلاف مديريت پرسنلي بر مديريت استراتژيك منابع انساني استوار است.
- معيشت، تضمين شغلي و آيند ه نگري منابع انساني همه يكديگر را تحت تأثيرقرار مي دهد.
- خلاقيت و نوآوري وجه كليدي و بنيادي مديريت منابع انساني است.
چالشها و موانع اجراي مؤثر استراتژيها از ديدگاه صاحبنظران:
موضوعاتي كه ذكر شد، جدي و بالقوه بوده و مانع اجراي استراتژي هستند. با اين وجود، هنوز چالشها و موانع ديگري نيز وجود دارند كه از اجراي موفقيتآميز استراتژي جلوگيري ميكنند. از ديدگاه “جانسون و شولز” تصميمات استراتژيك به اين دليل كه ماهيتا داراي ويژگيهاي ذيل هستند، ميتوانند از موانع مهم اجراي موفق استراتژيها محسوب شوند.
تصميمات استراتژيك ماهيتا پيچيدهاند. اين امر بويژه در مورد سازمانهايي كه محدوده جغرافيايي وسيعي را پوشش ميدهند (شركتهاي بينالمللي يا چند مليتي) مصداق دارند. تصميمات استراتژيك ممكن است در شرايط نبود قطعيت اتخاذ شوند. بسياري از تصميمات استراتژيك در شرايط حادث ميشوندكه در آنها امكان پيشبيني آينده به وضوح وجود ندارد.
تصميمات استراتژيك نياز به رويكرد يكپارچه مديريتي دارند. با توجه به اين واقعيت، مديران براي حل مسائل پيچيده و چند بعدي استراتژيك، ناگزير از توافق و مباحثه با ديگر مديران بوده و چه بسا علايق و اولويتهاي آنها تفاوت بسياري با هم داشته باشد. همچنين، مديران ميبايستي شبكه ارتباطي خود را به خارج از سازمان و تا حد تأمينكنندگان، توزيعكنندگان و مشتريان گسترش دهند. تصميمات استراتژيك ممكن است مستلزم تغييرات بنيادي در فرهنگ و ساختار سازمان شوند. اين كار بويژه در مورد سازمانهايي كه اقدام به ايجاد شراكتهاي استراتژيك ميكنند، بسيار مشكل بوده و بسياري از اينگونه شركتها از همين ناحيه متحمل شكست ميشوند.
به اعتقاد “فرد آر ديويد” برخي موانع اجراي برنامهريزي استراتژيك، عبارتند از:
- انجام برنامهريزي استراتژيك صرفاً براي كسب كنترل در مورد تصميمات و منابع از سوي بعضي مديران
- انجام برنامهريزي استراتژيك صرفاً براي براوردهسازي الزامات قانوني از سوي بعضي مديران
- شكست در تفهيم برنامهها به كارمندان و افراد سازمان
- فقدان حمايت مديران ارشد از فرايند برنامهريزي استراتژيك
- ناتواني در استفاده از برنامه به عنوان استانداردي براي ارزيابي عملكرد
- فقدان توانايي بهكارگيري كارمندان كليدي در مراحل مختلف برنامهريزي استراتژيك
- فقدان بهكارگيري تمامي مديران در فرايند برنامهريزي
- رسميت بيش از حد در برنامهريزي، بهطوري كه انعطافپذيري و خلاقيت از بين برود
از نگاه صاحب نظراني همچون “تامسون” و “استريكلند” از ميان تمامي وظايفي كه مديران برعهده دارند، هيچ چيز به اندازه تدوين درست و اصولي جهتگيري بلندمدت سازمان، بر پيروزي و شكست سازمان اثر ندارد. البته تنها طراحي و تدوين استراتژي خوب كافي نيست زيرا تيم مديريت ميبايستي از توانايي پيادهسازي استراتژي را نيز برخوردار باشد. بنابراين، استاندارد مديريتي خوب در گرو طراحي استراتژي بهطور صحيح وپيادهسازي كامل آن در هر نوع شرايطي از جمله شرايط نبود قطعيت است. در نظر گرفتن نبود قطعيت و تغييرات پيشبيني نشده محيط نيز جزء وظايف اصلي تدوين يك استراتژي خوب است. به عقيده “نورتون” و “كاپلان” موانع اساسي در پيادهسازي استراتژي عبارتند از:
- عدم تخصيص منابع
- عدم تعهد مديريت
- عدم همسويي كاركنان
- عدم انتقال استراتژي
“آكر” نيز معتقد است، يك تجزيه و تحليل سازماني ميتواند به براورد هزينهها و قابليت امكان اجراي استراتژيهاي خاص كمك كند. اين تجزيه و تحليل، با بررسي اجزاي سازماني نظير ساختار، سيستمها، افراد و فرهنگ بهتر ميتواند انجام گيرد.ساختار سازماني، خطوط اختيار و ارتباطات را تعريف ميكند و ميتواند با توجه به درجه تمركزگرايي و رسميت كانالهاي ارتباطي، متغير باشد. سيستمهاي مديريت نظير: برنامهريزي، بودجهبندي و حسابداري، اطلاعات و ارزيابي حقوق و دستمزد، همه و همه ميتوانند اجراي استراتژي را تحت تأثير قرار دهند. نوع افراد و انگيزههاي آنها زمينه مهارتهاي مورد نياز براي حمايت از مزاياي رقابتي پايدار را فراهم ميكند. فرهنگ سازماني كه شامل ارزشهاي مشترك، هنجاهاي رفتاري و نمادها و فعاليتهاي نمادين است، سخت تغيير مييابد و سازگاري استراتژي جديد با فرهنگ سازماني از اهميت بسزايي برخوردار است .
کارکردهای تفکر استراتژیک:
کارکرد اصلی تفکر استراتژیک، خلق چشم انداز است. چشم انداز، سمت و سوی مطلوب برای حرکت سازمان را مشخص می کند. شکل گیری استراتژی در راستای چشم انداز صورت می گیرد و سازمان را به سوی آن به حرکت در می آورد. علاوه بر این چشم انداز از تعامل مؤثر در کسب و کار و چگونگی پاسخگویی به آن ها شکل می گیرد و برای مدیران یک الگوی ذهنی می سازد تا منابع سازمان بر فعالیت های ارزش آفرین متمرکز شده و از پرداختن به همه امور اجتناب شود. چشم انداز حاصل از تفکر استراتژیک همچنین به صورت یک آرمان مشترك، سازمان را یکپارچه می سازد، ارزش های کلیدی سازمان را شکل می دهد و در نهایت حاصل کار، خلق بالاترین ارزش برای مشتری، مزیت رقابتی برای سازمان و تمایز از رقباست.
منبع
بازارخاک، سیامک(1394)، تاثیر موانع استراتژی بر پیاده سازی و اجرای استراتژی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید