تعاریف هوش معنوي

هوش معنوي مجموعه اي از قابلیت هاي سازگارانه ذهنی است که براساس جنبه هاي غیرمادي و متعالی واقعیت قرار گرفته؛ به خصوص آن جنبه هایی که مرتبط با طبیعت وجودي فرد، معنی سازي فردي، تعالی و حالات مبسوط هوشیاري است. این فرآیندها نقشی سازگارانه در تسهیل معنی سازي فردي، حل مسئله، و استدلال انتزاعی دارند .با این وجود که هیچ یک از محققان نتوانسته اند تعریف جامعی از هوش معنوی ارایه دهند امَا توانسته اند با استفاده از درک خود، بینش و دیدگاه هایی را نسبت به هوش معنوی ایجاد کنند.

تعاریف متنوع زیادی برای هوش معنوی وجود دارد که توسط نویسندگان مختلف ارائه شده است . هر یک از این محققان برای به دست دادن یک تعریف روشن از هوش معنوی، سعی کرده اند پس از نقل قول از محقق دیگر با استفاده از درک خود تعریف دقیق تری را ارایه دهند . برخی از این تعاریف به قرار زیرند:

ایمونز، با طرح این که معنویت باید از دیدگاه هوش مورد بررسی قرار گیرد تعریف زیر را ارائه داده است.

 هوش معنوی عبارت است از مجموعه توانایی ها و شایستگی های  فرد که اساس دانش شخصی و مهارت های او می باشد؛ بر این اساس، هوش معنوی چارچوبی است برای تشخیص و سازماندهی توانایی ها و مهارت های مورد نیاز برای تطبیق و استفاده از معنویت.

واگان ، چارچوب متفاوتی از هوش معنوی را ارائه میدهد، او هوش معنوی را  بصورت زیر تعریف می کند :

هوش معنوی ظرفیتی برای فهم عمیق سؤالات وجودی و بیشتر در جهت سطوح چندگانه هوشیاری است که دلالت دارد برآگاهی های ما از روابط با دیگران، جهانماورای زمین و موجودات دیگر .

زهر و مارشال  ،مطرح می کنند که هوش معنوی هوشی است که نشان دهنده و حلال مسائل معنایی و ارزشی است. هوشی که به وسیله آن می توان به زندگی مان وسعت بخشیده و آن را غنی تر ساخت و معنای بودن را دریافت، هوشی که به وسیله آن می توان مسیرها و راهکارهای موجود در زندگی را ارزیابی کرد. این تعریف، همچنین به رابطه هوش معنوی با داشتن احساس ارتباط با یک کل بزرگ تر و عظیم تر اشاره دارد. بر این اساس، هوش معنوی این گونه نیز تعریف شده است: هوش معنوی بیان کننده رابطه فرد با خودش و دیگران و کل عالم خلقت است .

امرم ، هوش معنوي را شامل داشتن حس معنا و داشتن مأموریت در زندگی، حس تقدس در زندگی، درك متعادل از ارزش ها و معتقد به بهتر شدن دنیا می داند. وي همچنین هوش معنوي را توانایی کاربرد و بروز ارزش هاي معنوي می داند به نحوي که باعث ارتقاء عملکرد روزانه و سلامت جسمی و روحی فرد شوند.

سانتوس ، معتقد است هوش معنوي مرتبط با آفریینده جهان است. وي این هوشئرا توانایی شناخت اصول زندگی، قوانین طبیعی و معنوي و بنا نهادن زندگی بر اساساین قوانین می داند.

سیسک ، هوش معنوي را توانایی کاربرد رویکرد چند حسی در حل مسئله و یادگیري همراه با گوش سپردن به نداي درون معرفی میکند. به عبارت دیگر، هوش معنوي خودآگاهی عمیقی است که فرد بیشتر از جنبه هاي درونی اش آگاه شده و آنها را درك می کند به گونه ايکه بشر در این حالت تنها جسم نبوده بلکه مجموعه اي از فکر، روح و بدن است.

نوبل ، هوش معنوي را پتانسیل ذاتی و استعدادي درونی در بشر توصیف می کند و آن را بیانگر عملکرد ذهنی انسان می داند چون ما انسان ها با کمک هوش معنوي به مسایل مربوط به هستی می اندیشیم تا ارتباطات درونی آن ها را بیابیم.

هوش معنوي هوشی است که ما را قادر می سازد تا به حل مسایل معنایی و ارزشی خود بپردازیم و همچنین هوشی است که می توانیم اعمال و زندگی خویش را بوسیله آن دربافتی وسیعتر، غنی تر و بامعناتر قرار دهیم .

هوش معنوي قابلیتی است که باعث می شود فرد از طریق امکانات و توانمندي هاي معنوي خود، مباحث علمی و معنوي مربوط به هستی را به گونه اي بهتر بشناسد و معناي آن را درك کند.

وگان ، هوش معنوي را بعنوان فهم عمیق سئوالات معنوي وبصیرت همراه با سطوح چندگانه هوشیاري میداند.

ویگلزروث ، هوش معنوي را معرفت درونی، حفظ تعادل فکري، آرامش درونی و بیرونی، و توانایی به دست آوردن قدرتی تعریف می کند که ما را براي رسیدن به رؤیاهای مان یاري می دهد.

ولمن، هوش معنوي را قابلیت پاسخ به سئوالات در مورد معناي زندگی و ارتباط و اتصال بین هر یک از ما و جهانی می داند که در آن زندگی می کنیم.

ایمونز ، هوش معنوي را کاربرد سازگارانه اطلاعات معنوي در تسهیل حل مسایل روزانه و هدف یابی و دستیابی به آن ها می داند.از دیدگاه کینگ ،هوش معنوی به عنوان یک مجموعه از ظرفیت های ذهنی تعریف می شود که در وحدت و یکپارچگی و کاربرد انطباقی جنبه های غیر مادی و مافوق هستی فرد و رسیدن به نتایجی از قبیل اندیشه ی وجودی عمیق، بهبود معنا و شناخت خویشتن برتر می باشد و دارای چهار بعد اساسی از نظر کینگ می باشد :

  • تفکر انتقادی وجودی: ظرفیت تفکر انتقادی وجودی نسبت به متافیزیک و مربوط به هستی، جهان، زمان،فضا، مرگ وغیره
  • ایجاد معنای شخصی: توانایی استفاده از تجارب فیزیکی و روحی جهت ایجاد معنا و هدف شخصی
  • آگاهی متعالی توانایی شناسایی جنبه های متعالی خویشتن ،جهان و دیگران با استفاده از هوشیاری
  • توسعه موقعیت هوشیاری: توانایی ورود به موقعیت های معنوی بالاتر از جمله تفکر عمیق ، نیایش و مراقبه و خروج از آن .

تحقیقات این محقق نشان داد مناسبات متقابل این توانایی ها توسط دو خصوصیت مشترک روشن می شود:

  • آن ها فی نفسه در آفرینش معنوی هستند؛
  • آن ها بر جنبه های برتر و غیر مادی حقیقت احاطه دارند؛

این ها اصول توانایی های منحصر بفردند. این ثابت خواهد کرد که این مؤلفه ها در حقیقت توانایی ها و ظرفیت ها ذهنی اند نه راه های برگزیده رفتار.

عوامل مؤثر در هوش معنوی که در متون اسلامی تقوا و پرهیزگاری قلمداد شده است، به همراه تمرینات روزمره از قبیل تدبردر خلقت، تدبر در آفاق و انفس، روزهداری، عبادات، خواندن قرآن و تدبر صادقانه در آیات آن می توانند نقش اساسی در تقویت هوش معنوی داشته باشند .

هوش معنوي همان توانایی است که به ما قدرت می دهد در راستاي تحقق رؤیاهای مان تلاش و کوشش نماییم. این هوش زمینه اي براي چیزهایی است که به آنها معتقدیم و در واقع نقش باورها و هنجارها، عقاید وارزش ها را در فعالیت هایی دارد که ما بر عهده می گیریم  .

منبع

هاشمی نیا،طاهره(1394)، نقش هوش معنوی و راهبرد های یادگیری خودتنظیمی بر عملکرد تحصیلی دانشجویان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی بندرعباس

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0