شناخت و عقاید والدین

عقاید و شناخت در مورد رفتار اضطرابی

مدل های تعامل والد- کودک تاکید می کنند که فرآیندهای شناختی بر روی اعمال و هیجانات اعضای خانواده تاثیر گذار است . شواهدی از تحقیقات مربوط به رشد کودک وجود دارد که عقاید والدین درباره مزاج (طبع) اضطرابی کودکان ممکن است بر راهبردهای فرزند پروری که آنها استفاده می کنند اثر گذار باشد برای مثال روبین، نلسون، هاستینگز، آسندورف ، در یک مطالعه طولی که به بررسی رابطه رفتارهای محتاطانه­ی کودکان و بی توجهی والدین نسبت به استقلال کودک می پرداخت، نشان دادند که ادراک والدین از خلق و خوی کودک، رفتارهای فرزند پروری آتی آنها را پیش بینی می کند. بیشتر والدینی که کودک دو ساله ی خود را به عنوان یک کودک خجالتی می دانستند، در سن چهار سالگی مستقل بودن (استقلال) را کمتر مورد تشویق قرار می دادند ولی در مقابل، عدم تشویق استقلال کودک در اوایل کودکی، خجالتی شدن آتی کودک را پیش بینی نمی کرد.

یک مجموعه ای از تحقیقات، اسنادهایی که مادران برای انزوای کودکان اضطرابی بکار می برند را مورد پژوهش قرار دادند و عنوان می کنند که مادران کودکان چهار ساله ای که اضطراب بالایی دارند در مقایسه با مادرانی که کودکانی با اضطراب پایین دارند؛

1-انزاوی اجتماعی را به عنوان یک صفت مزاجی (طبعی) به حساب می آورند،

2-در برابر انزوا و گوشه گیری کودک با دامنه ای از هیجان منفی پاسخ می دهند،

3-معتقدند که تغیر رفتار گوشه گیری مشکل است،

4-و برای مقابله و مدیریت این رفتار (گوشه گیری) از راهبردهایی مثل دستور دادن و کنترل بیش از حد استفاده می کنند .

این مطالعات همان مادران کودکانی که اضطراب بالایی (در سن چهار سالگی) داشتند را یک بار دیگر در سن نه سالگی مورد بررسی قرار دادند . جالب اینکه برخلاف رفتار مادران در چهار سالگی فرزندشان، همین مادران در سن نه سالگی فرزندشان، دیگر نسبت به رفتارهای اضطرابی کودک آنگونه پاسخ نمی دهند.

شواهد پیشنهاد می کند که رشد احساس درماندگی آموخته شده در والدین در این مدت ممکن است علت عدم تلاش آنها برای تغییر رفتار اضطرابی کودکشان در نه سالگی باشد.

ادراک والدین از کنترل شخصی

به طور قاطع شواهدی وجود دارد که عقاید والدین درباره کودکانشان رفتارهای فرزند پروری آنها را شکل می دهد. چند پژوهش در این زمینه صورت گرفته که عنوان می کند عقاید والدین درباره میزان کنترل و تسلط خود در موقعیت های فرزند پروری دارند، مجموعه شناخت هایی هستند که بر رفتار والدین تاثیر می گذارند. مشخص شده والدینی که احساس کنترل و تسلط  ضعیفی دارند، در موقعیت هایی که حامی و مراقبت کننده هستند (جایی که احتمال عواقب منفی برای کودک وجود دارد)، خیلی بیشتر محتمل است که از روش های فرزند پروری مستبدانه و کنترل بیش از حد استفاده کنند . با استفاده از چند مطالعه ی تجربی مشخص شده است که افرادی که احساس کنترل ضعیفی در مراقبت از کودک دارند، مستعدند که رفتارهای ظریف و جنبه هایی از رفتار و کودک را به عنوان تهدیدی برای کنترل شخصی خود تفسیر کنند و این سوگیری و اشتباه نسبت به ادراک تهدید باعث استرس و اضطراب شخص می شود و در نتیجه باعث می شود که این افراد برای اینکه کنترل خود را دوباره بدست آورند از راهبردهای فرزند پروری کنترل بیش از حد و استفاده کنند .

شناخت به عنوان واسطه ی فرزند پروری و اضطراب

نظریه ی شناختی  و تحقیقات تجربی ، وجود سوگیری های شناختی یا پردازش اطلاعات در برابر کلمات و تصاویر اضطرابی را در بزرگسالان و کودکان اضطرابی نشان داده اند.  هر چند منشا این سوگیری ها در کودکان کاملا مشخص نیست . یکی از عوامل موثر در ایجاد این سوگیری ها که مورد توجه چندین مدل مربوط به رشد قرار گرفته است ،اجتماعی شدن از طریق فرزند پروری است. تحقیقات ارتباط فرزندپروری(ابعاد فرزند پروری مثل حمایت بیش از حد،کنترل بیش از حد، خصومت، عدم گرمی) و اضطراب کودک را مشخص کرده اندکه به منظور فهمیدن ارتباط فرزندپروری و اضطراب کودک بر اجتماعی کردن کودکان توسط والدین توجه کرده اند.

بمنظور شناسایی فرایندهای موثر در رشد اضطراب کودک، برخی از مطالعات ابعاد فرزند پروری را با اجتماعی کردن هیجان در کودکان مرتبط دانسته اند. فیلد ، بر نقش اطلاعات منفی و ترس در رشد سوگیری های پردازش اطلاعات در کودکان را مورد مطالعه قرار داد و با استفاده از یک تست بررسی  نشان دادند که کودکان در پاسخ نسبت به حیواناتی که قبلا اطلاعات منفی در مورد آن دریافت کرده اند مقاوم ترند . این نتایج روشن می کند که چگونه اطلاعات منفی ترس را در کودکان افزایش می دهد و چگونه با سوگیری های پردازش اطلاعات در دریافت تهدید و خطر مرتبط است:برای مثال دنهام ، پاسخ دهی مشروط و مدل سازی هیجانی را در خانواده هایی با فرزند پیش دبستانی مورد پژوهش قرار داد و دریافت که آن نوع فرزند پروری که به کودکان کمک می کند عواطف مثبت را حفظ کنند و عواطف منفی را کوچک و کم اهمیت به حساب آورند (از طریق  الگو سازی) ، با افزایش کفایت اجتماعی- هیجانی کودکان رابطه دارد.این فرایند های رشدی به منظور دانستن ارتباط فرزند پروری با  رشد ترس و اضطراب در کودکان مطرح شده اند به عنوان مثال گینسبورگ و اسکلوسبرگ ،در مورد رفتارهای فرزند پروری افزایش دهنده ی اضطراب بحث می کنند و عنوان می کنند که این رفتارها شامل: الگوسازی، تقویت و انتظارات منفی می شود.

اولین تلاش ها برای آزمایش نقش واسطه ای تحریف های شناختی در رابطه ی بین فرزند پروری و اضطراب توسط مک گین ،کوکر و ساندرسون ، انجام شد. آنها دریافتند که طرحواره های شناختی منفی واسطه ی ارتباط فرزند پروری نامناسب و مسامحه کار وافسردگی است. نقش واسطه ای شناخت بین سورفتار های والدین و افسردکی مشخص و آشکار شده است .گلاگر و هاتون ، در پژوهش خود پیشنهاد دادند که سبک های فرزند پروری با ویژ گی خشن ، تنبیهی ، یا بی ثبات با اضطراب بیشتر رابطه دارد و  همچنین بیان کردند که شناخت منفی واسطه رابطه ی سبک های تربیت و اضطراب است .

منبع

بریزی،رحمت(1390)، نقش پیش بینی کنندگی سبک های تفکر و نگرش­های ناکارآمد فرزند پروری والدین،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه بین الملل شیراز

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0