شروط اصلی دلگرمی

احترام گذاشتن به دیگر انسان‌ها و کمک به آن‌ها برای دست­یابی به اهداف خود به معنی عمل به شیوه‌ای دلگرم کننده است. نویسندگان متعددی شیوه‌های مراوده‌ی دلگرمی مانند گوش دادن و درک کردن، غیر قضاوتی بودن، با دیگران صبور بودن، القای ایمان و اطمینان به شخص و توانایی‌هایش، تصدیق عمل، تمرکز بر تلاش و پیشرفت، و تمرکز بر تواناییها و داشته‌ها را توصیف کرده‌اند. نشان دادن یا اثبات عملی و ارزش قائل شدن برای دیگران، ماهیت اصلی دلگرمی است .

 دلگرمی پاسخی به ترس است ما برای برآورده شدن نیازهای خود در زندگی به دلگرمی نیاز داریم. به هرحال، دلگرمی با عدم ترس مساوی نیست و باعث از بین رفتن ترس نمی‌شود دلگرمی یک احساس قوی در زمان دشواری‌هاست که کمک می‌کند بدانیم چه کسی هستیم و چه کسی می‌خواهیم باشیم. دلگرمی نشانه‌ی روبرو شدن با ترس است که هوش، همدلی و تحمل لازمه‌ی آن هستند. دلگرمی به ما امکان می‌دهد تا قدرت خطر پذیری داشته باشیم، با توانایی‌های خود روبرو شویم و مشکلات را حل نماییم. بهتر است که بین دلگرمی و کارهای مبتنی بر دلگرمی تمایز قائل شویم، وقتی در تشخیص موقعیت‌های خطرناک با شکست مواجه می‌شویم، ارزیابی‌های مبتنی بر ترس از موقعیت‌ها را به همراه داریم. در واقع افراد دلگرم شده موقعیت‌های ترس آمیز را به خاطر امتیازات آن‌ها انتخاب می‌کنند و این در حالی است که افراد شبه­دلگرم به ندرت به مزایا توجه می‌کنند و آن‌ها اغلب ترس از دست دادن را با خود به همراه دارند. در حضور ترس یا ناامیدی، دلگرمی صحیح نیازمند ارزیابی مناسبی از موقعیت است و توسط احساس شفقت و صبر افراد و ایجاد اعتماد میان آن‌ها و در نتیجه عدم مقایسه افراد با یکدیگر شکل می‌گیرد. نگرش ارزیابانه برای دلگرمی مناسب، لازم می‌باشد.

دلگرمی رابطه‌ای نزدیک با اعتماد دارد. این جنبه منطقی از دلگرمی می‌تواند هنگامی مشاهده شود که سؤال کنیم که دلگرمی ما توسط چه کسی صورت گرفته است و دلیل آن چه چیزی بوده است. ارزش دلگرمی نه تنها به اهداف و دلایل آن‌هاست، بلکه به نگرش ما نسبت به دیگران مربوط می‌شود. همچنین وقتی افراد فداکاری، صداقت و درستی را انتخاب می‌کنند، دلگرمی را می‌توان در آن‌ها مشاهده کرد. در روانشناسی فردنگر ، تمایل انسان‌ها برای محافظت نه تنها برای خود بلکه برای حفظ بشریت نیز می‌باشد. به طور کلی، دلگرمی می‌تواند در افرادی دیده شود که نگرش‌های خاصی نسبت به زندگی و جهان دارند که مثبت و خلاق و درجهت مشارکت‌های اجتماعی می‌باشند. عدم دلگرمی و علاقه اجتماعی منجر به شکست در زندگی اجتماعی می‌شود. دلگرمی در پیشرفت و بهزیستی افرادی که دارای علاقه اجتماعی هستند، کمک زیادی می‌کند، با این احساس افراد به خود ارزشمندی و مشارکت در زندگی اجتماعی دست می‌یابند .

اصول دلگرم سازی

داگلی و همکاران،  بر این باورند که دلگرمی سه اصل دارد که ابعاد آن را می‌سازد. این ابعاد عبارتند از:

  • نگرش و دید مثبت به خود
  • یک حس تعلق داشتن
  • جرأت ناکامل بودن.

دلگرمی دادن کلید ایجاد انتظارات مثبت در افراد است. افراد به دلیل کمبود اعتماد به نفس و دلسردی رفتارهای ناسازگارانه انجام می‌دهند و در حلقه‌ی باطل سرخوردگی قرار می‌گیرند و دلگرمی موجب شکستن این حلقه می‌شود .مطابق اصول روانشناسی فردنگر، گرایش به تعلق داشتن از طریق این فرض مورد مطالعه قرار می‌گیردکه تمام انسان‌ها برای ارتباط اجتماعی و به دست آوردن فرصت همکاری و مشارکت در خیر عمومی تلاش می‌کنند و کودکان در تلاش‌هایی بد هدایت شده برای نیاز به تعلق بد رفتاری را بر می‌گزینند .

دلگرمی مفهومی کلیدی در ارتقاء و فعال سازی علاقه اجتماعی در افراد است. آدلر، علاقه اجتماعی را تمایل افراد به متحد شدن با دیگر انسان‌ها برای انجام وظایف خود با همکاری دیگران توصیف کرد. یک فرد با علاقه اجتماعی کاملاً رشد یافته می‌داند که به اجتماع انسانی تعلق دارد و عضو با ارزشی از آن است چنین افرادی تلاش می‌کنند که با دیگران همکاری و مشارکت کنند. آن‌ها هر چه بیشتر دلگرم شوند، تعلق بیشتری را تجربه می‌کنند و از تحمل درونی بیشتری برای نبرد با چالشهای زندگی برخوردار خواهند بود. خلاصه اینکه افراد دارای علاقه اجتماعی بدون اینکه ستیزه جو شوند، زندگی را رو به جلو حس می‌کنند .یک شخص دلگرم کننده بودن در جهانی که بر اشتباهات و سرزنش‌ها متمرکز است، مشکل می‌باشد.پذیرش خصوصیات شخصیتی فرد و اجتناب ناپذیری از اشتباه کردن، اولین گام در ایجاد یک شیوه دلگرم کننده برای خود و دیگران است. در این زمینه درایکورس، تأکید کرد که افراد قبل از اینکه بتوانند دیگران را دلگرم کنند نیاز دارند جرأت ناکامل بودن را ایجاد نمایند و برای آن ارزش قائل شوند.

جرأت بمعنی تمایل به یادگیری از اشتباهات شخصی است و دلگرمی به افزایش جرأت منجر می‌شود. وقتی دلگرمی بکار می‌رود افراد توانایی‌شان را برای پیشرفت عملشان افزایش می‌دهند، همکاریشان را بالا می‌برندو بجای واکنش دفاعی درباره‌ی تجارب زندگی از آن‌ها استفاده می‌کنند. جرأت ناکامل بودن فرد را از ترس اشتباه کردن رها می‌سازد و به آنها کمک می‌کند، تا از این تجارب یاد بگیرند. ناکامل بودن بخشی از انسان بودن است و شرم آور نیست، پذیرفتن این واقعیت موجب می‌شودکه ناکامل بودن را بعنوان راهی بسوی رشد و تغییردرزندگی بپذیریم و در راه پیشرفت و ترقی دلسرد نشویم. نکته مهم اینست که ما نه برای کمال بلکه برای بهتر شدن تلاش کنیم، این امر تا حد زیادی دلگرمی فرد را افزایش می‌دهد.

منبع

وازپور، شبنم(1392)، اثربخشی آموزش خوددلگرم سازی مادران برتعارض والد-فرزند، پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی مشاوره تحصیلی،دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0