شخصیت و نوجوان

تعریف نوجوانی

در انتقال از مرحله آخر کودکی را به مرحله بالندگی در دوره‌ای از جریان تدریجی زندگی نوجوانی می‌گویند که به تحول عمیق در جسم و روان و قدرت تجسم و تخیل زیاد همراه است.

نوجوانی دوره تغییرات فیزیکی که اوج آن در تکامل و رسیدگی در تولید مثل است می‌باشد که در ضمن آن مسائل بیولوژیکی ـ روانی و اجتماعی مانند ارتباطات با جنس مخالف، آگاهی‌های شغلی، رشد ارزش‌ها، خود محوری و غیره رخ می‌دهد.

کلیات:

نوجوانی با پیدایش بلوغ آغاز میشود و به موازات آن تغییراتی در شخصیت و رفتار شخص پدیدار می‌شود نوع این تغییرات در اشخاص مختلف متفاوت می‌باشد.به طور کلی شروع نوجوانی را می‌توانیم به دو مرحله تقسیم کنیم. در مرحله اول قوای غریزی افزایش پیدا می‌کند و دو غریزه جنسی و تهاجمی در کودک تازه بالغ به شدت ظاهر می‌شود.پسر نوجوانی که تا دیروز نسبت به لباسهای زیر خواهر خود توجه نمی‌کرد حالا این حالات وی را دچار یکسری احساسات و تخیلات می‌کندو این احساسات و افکار از یک طرف لذت بخش است و از طرف دیگر سبب احساس شرم و گناه و تقصیر می شود.بعلاوه نوجوان احساس می‌کند که قادر نیست احساسات خود را به کسی بگوید و یا در جایی بازگو کند در اینجاست که تعادل روحی نوجوان بر هم می‌خورد و به بهانه جزئی با خواهر و خانواده به جدال می‌پردازد. هر جدال احساس گناه و تقصیر او را بیشتر می‌کند و برای رهایی از احساس گناه ممکن است به کارهایی که یک لذت آنی می‌دهد مثل استمناء مبادرت ورزد و پس از استمناء احساس گنتاه شدید تر می‌شود.

در نوجوانی که تازه به مرحله بلوغ رسیده یک دایره معیوبی بین احساسات و افکار و رفتار او وجود دارد. قسمتی از شخصیت را که اصطلاحاً «من» گفته‌اند مدام در معرض تهدید قرار می‌گیرد. نوجوان برای دفع این تهدید و حفاظت از شخصیت خود ممکن است دچار افکار بزرگ منشی گردد و گاه‌گاهی که قدرت دفاعی نمی‌تواند این تهدید را که ناشی از احساسات درونی اوست دفع کند، آثار تنبلی و افسردگی در او پیدا می‌شود.

مرحله دوم نوجوانی که معمولاً از 15 سالگی به بعد پیدا می‌شود جنگ بین «نهاد» و «من» است که به پیروزی «من» خاتمه پیدا می‌کند. علت پیروزی من و سرکوبی احساسات نهاد از نظر علمی و روان‌شناسی به طور واضح معلاو نیست اما به طور کلی عوامل مختلفی را برای توجیه این پیروزی فرض می‌کند که به طور خلاصه به قرار ذیل است:

الف) ممکن است منظم و مرتب شدن ترشح هورمون‌ها و تکامل بیولوژیکی سبب پیروزی من گردد.

ب)چون ترس و وحشتی که در ابتدای بلوغ پدید آمده بود در مرحله دوم نوجوانی از بین می‌رود بنابراین می‌تواند با قدرت بیشتری در محیط آرام درونی به مبارزه با احساسات آنی و درونی خویش بپردازد مثلاً نوجوانی که تا قبل از سن 15 سالگی می‌خواست که خواسته‌های خود را به زور به مورد اجرا بگذارد اکنون به دلیل و منطق متوسل می‌شود و تا خود را به هدفش برساند.

ج) بعلت تغییر خلق و پیدایش علایق جنسی و احساس استقلال و جدائی از پدر و مادر ممکن است باعث رشد پیروزی قسمت من شخصیت بگردد.

مطالعه در روحیه نوجوانان در ابتدای بروز شباب و اواخر سنین 17-18 سالگس نشان می‌‌دهد که کم کم  نوجوان در اواخر دوره نوجوانی افکار فیلسوفانه پیدا می‌کند و از خودش سئوالات بسیاری در مورد حقیقت زندگی می‌کند. در بحث‌ها و اجتماعات سیاسی و مذهبی شرکت می‌جوید و برای هر موضوعی عقیده به خصوص دارد.

پیدایش این نوع حالات خود دلیل بر این است که ما بتوانیم دوران نوجوانی را به دو مرحله ذکر شده تقسیم کنیم. در اواخر مرحله دوم دیگر نوجوان از غرایز جنسی و تهاجمی خود بیمناک نیست . قسمت عالی شخصیت او کامل به شهواتی که از نهاد او بر می‌خیزد دارد. او می‌تواند با بکار بردن قوای هوشی و عقلانی خویش کارهای خود را بسنجد و به نقش خویش آشنایی بهتری پیدا کند. یکی از مشخصات مهم نوجوانی در مرحله اول و یا چه در مرحله دوم این است که گاه حالت سرکشی پیدا می‌کند و اختلالات زیادی در رفتار وی نمودار می‌شود. این نوع حوادث سرکشانه را شاید بتوان این طور توجیه کرد که در هنگام جنگ و جدال بین من وفوق من از یک طرف و نهاد از طرف دیگر قبل از اینکه پیروزی نهایی نصیب دو نیروی اولی گردد. گاه‌گاهی نهاد به طور موقت غلبه می‌کند و در نتیجه رهایی یافتن غرایز جنسی و تهاجمی از قید و بند ضمیر ناخودآگاه یک نوع حالت سرکشی و عدم اطاعت و پشت پا زدن به قوانین اجتماعی پدیدار می‌گردد، بروز حالت سرکشی ممکن است چند دقیقه و یا چند ساعت و گاهی چند ماه دوام داشته باشد.

بالاخره دوران نوجوانی هنگامی پایان می‌پذیرد که عدم تعادل روحی در اواخر مرحله دوم به یک تعادل و ثبات روانی منجر می‌گردد و در نتیجه این ثبات بین قوای سه‌گانه شخصیت یعنی نهاد و من و فوق من تعادل و صلح برقرار می‌گردد. به طور طبیعی پس از دوران نوجوانی فوق من خود را با محیط تطبیق می‌دهد و در ضمن از سرسختی زیاد نیز پرهیز می‌کند. من قادر است غریزه جنسی و تهاجمی را تحت کنترل بگیرد و در عین حال این غرایز و نیروهای آن به طوریکه جامعه و محیط قبول می‌کند مورد استفاده قرار می‌دهد حال اگر این تعادل برقرار نشد یعنی نیروهای نهاد تحت کنترل در نیامد و یا فوق من از سخت‌گیری و بی‌رحمی خود نکاست ، آن وقت پس از اتمام دوران نوجوانی انسان شخصیتی مرضی پیدا می‌کند و اثرات ناراحتی روانی بروز می‌کند.

شخصیت نوجوان و بزرگسال

بیشتر بزرگسالان که با روحیه نوجوانان آشنا نیستند تحمل افکار و رفتار نوجوانان را ندارند بدین معنی که رفتار آنها را بی‌دلیل و بی‌حرمتی دانسته و با عکس‌العمل شدیدی به نوجوانان پاسخ می‌دهند. این عکس‌العمل شدید به نوبه خود حس مخالفت و خودخواهی و عدم اطاعت را در روحیه نوجوان تشدید می‌کند. قضاوت نوجوان در این مورد این است که پدر و مادر او و یا دیگر بزرگسالان که با او به مراتبی ارتباط دارند اشخاصی ریاکار هستند که هرفی جز فریب دادن وی ندارند پدران و مادران و معلمان و مربیان اجتماعی باید به افکار و اندیشه‌های نوجوانان توجه مخصوصی معزوف دارند و به آنان اطمینان دهند که عقایدشان با ارزش و قابل اهمیت می باشد. چه در غیر اینصورت جدایی عمیقی بین این دو گروه از افراد جامعه پدید خواهد آمد.

جیمز آنتولی می‌نویسد:«عدم تفاهم بین نوجوانان و بزرگسالان باعث شده که آنها بسیاری از بزرگسالان را دشمن خود پندارند.» در همین زمینه لیدز می‌گوید:«بر حسب عقیده یک نوجوان پدر و مادر او متعصب، خشک، قدیمی و بی‌منطق هستند و با روش‌های نوین زندگی اختلاف زیادی دارند . روان‌کاوان معتقد هستند که نوجوان برای مبارزه با کشمکش‌های ادیپال خود که دوباره زنده شده‌اند چاره‌ای جز این ندارند که پدر و مادر خود را تحقیر کنند.

روان‌شناسان متوجه شدند که مردان و زنانی که ازدواجشان محکم و پابرجا بوده و علائق زناشویی بین زن و مرد بر پایه عشق و محبت گذارده شده فرزندان نوجوان آنها زودتر به مرحله تکامل شخصیتی می‌رسد و برعکس کسانی که بین آنها محبت زناشویی وجود ندارد و مرد وزن هر کدام سعی می‌کنند که از فرزند خود محبت و خشنودی لازم را بگیرد نوجوان آنها دیرتر قدرت پیدا می‌کند که خود را به مرحله عالی تکامل برساند. این نوجوانان شخصیتی ضعیف داشته و ترقی اجتماعی آنها نیز دچار اشکال می‌گردد. کم کم که نوجوان به مرحله انتهایی خود می‌رسد میفهمد که حقیقت زندگی با تخیلات و امیال تفاوت دارد. پس از اینکه نوجوان هویت خود را یافت علی‌رغم سرکشی‌هایی که نسبت به پدر و مادر نموده احتیاج دارد که یک تصویر ذهنی مثبت و مفیدی از آنها داشته باشد.

خصوصیات عاطفی نوجوانان

نوجوانی دوره‌ای است که حیات انفعالی (عاطفی) میدان وسیع‌تری برای عمل می‌یابد و نوجوان از این حیث آماده بروز عکس‌العمل‌های هیجانی و عاطفی شدید است بعبارت دیگر ضربه هیجان و عکس‌العملی که از آن ضربه در نوجوان بوجود می‌آید تناسب چندانی وجود ندارد و عکس‌العمل‌ها معمولاً قوی‌تر و حادتر از ضربه‌های هیجانی است.

به زبان ساده در این دوره حساسیت‌، به خود گرفتن‌ها، و زود‌رنجی‌ها بیش از هر دوره دیگری شخصیت نوجوان را تحت تأثیر قرار می‌دهند و این جنبه از شخصیت او نمایان‌تر و مشخص‌تر جلوه می‌کند. این حساسیت‌ها در نوجوانان هیچگاه خود را در یک محیط محصور نمی‌نماید بلکه به راحتی گسترش می‌یابد.

بی‌ثباتی عاطفی:

نوسان‌های عاطفی یکی از بزرگترین مشخصه‌های این دوره است به همین علت اگر نوجوان در اثر بی‌اعتمادی و عدم اطمینان نسبت به انتقاد دیگران حساس می‌شود جای تعجب نیست. متأسفانه غالباً بی‌ثباتی عاطفی و هیجانی ناگزیر آنها را موجه با انتقاد می‌سازد مثلاً گاهی با وجود داشتن دوستان متعدد علاقه‌مند است اوقات خود را در تنهایی بگذراند. در برخی موارد بی‌ثباتی عاطفی نوجوان با برخوردهای نامناسب بزرگسالان در هم می‌آمیزد به نوعی پریشانی عاطفی منجر می‌شود. به گونه‌ای که نوجوانان احساس می‌کنند که فرو میریزند و تکیه‌گاهی برای سامان بخشیدن به وضعیت عاطفی خود ندارند.

خواهش‌های متضاد:

بی‌ثباتی عاطفی امکان انتخاب قطعی و صحیح و مشخص را برای نوجوان محدود می‌سازد به گونه‌ای که تقریباً می‌توان گفت نوجوان در برخوردهایش فاقد قاطعیت همیشگی و پایدار است.

این دوران را برخی از روان‌شناسلن دوره خواهش‌های متضاد نام نهاده‌اند. گه‌گاه از نوجوانان احساسات ظریف و گاهی احساسات خشن سر میزند کنجکاوی او در این دوران شدیداً تحریک می‌شود و تمایل زیادی به حل مسائل پیدا می‌کند البته گاهی نسبت به این مسائل بی‌اعتماد است. های این تظاهرات ضد و نقیض را از جمله خصایص مهم دوران بلوغ می‌داند آن را در چارچوب مفهوم طوفان و فشار بیان می‌کند.

افراط در احساسات

نوجوانان در دوران بلوغ زود انگیخت بوده و به اصطلاح سریع تأثیر می‌باشند به گونه‌ای که واکنش آنها در برابر مسائی غالباً از کودکان بیشتر و پر هیجان‌تر است. همانطور که شدت هیجانات زیاد می‌شود تعداد و نوع تأثیرات نیز توسعه می‌یابد و هیجانات مذکور مبهم‌تر و فراوان‌تر می‌شود.

احساسات نا‌مطبوع:

اگرچه نوجوان گاهی امیدوار و گاهی ناامید و. مأیوس است اما در مجموع غلبه و برتری با احساسات نامطبوع و منفی است در کنار این موضوع باید به مسئله در خود فرو رفتگی نوجوان اشاره کرد. بلوغ زمان تأمل در افکار، احساسات و اندیشه‌های گونگون است و فرد بیشتر به دنیای درون گرایش دارد تا دنیای برون از آنجا که نوجوان در این شریط نیازمند تفکر و خود اندیشی است لذا اولیا و مربیان باید این فرصت را به او بدهند تا با خود تنها باشد در عین حال باید از او غفلت نکنند و مراقب حالات و روحیات او باشند.

تخیل گرایی:

صفت بارز و مشخص این دوره از نظر عاطفی خیال پردازی شدید و وسیع نوجوان است نوجوانان حقیقت را از ورای امواجی از تصاویر و تخیلات تعبیر می‌نمایند لذا باید در مشاهده نوجوانان و قضاوت درباره ایشان احتیاط نمود، خیالبافی نوجوانان بر حسب جنسیت و سن آنها متفاوت و شامل موضوعات متنوعی است. از سوی دیگر توسعه خیالبافی با رشد عقلانی نسبت معکوس دارد یعنی هر اندازه رشد نیروی تشخیص و واقع بینی بیشتر شود از میزان حجم خیال پردازی کاسته می‌شود.

کشف خود:

از اهداف تخیلات و تصورات نوجوان وجود خود اوست زمانی که موضوع‌های متنوعی هدف تخیلات نوجوانان قرار گرفتند توجه او به جانب آن مسائل و از جمله شخصیت خود او معطوف می‌گردد. در این مرحله نوجوان دوست دارد که حالات روانی و افکار و اندیشه‌های خویش را تجزیه و تحلیل نماید به این حالات اصطلاحاً خودگرایی می‌گویند.

ماجراجویی:

ویژگی عاطفی دیگری که نوجانان را از سایر گروههای سنی متمایز می‌کند علاقه شدید آنها به حوادث ناشناخته و دنیای اسرار آمیز وقایع می باشد. به طور کلی مجهولات بیش از معلومات نظر آنها را به خود جلب می‌کند. نوجوان به تدریج با عبور از مرز 15 سالگی قدری از حیث ماجراجویی متعادل و به اشعار سمبلیک و رمان‌های احساسی و تراژدیک علاقمند می‌شود.

منبع

شريفي، سيمين (1391)، رابطه اختلالات شخصيتي و فرار دختران، پایان نامه کارشناسی، علوم تربيتي ،دانشگاه پیام نور

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0