سیاست و رفتار سازمانی
به کاربرد قدرت در سازمان سیاست گفته میشود. یکی از مفاهیمی که ارتباط نزدیک با قدرت دارد سیاست یا رفتار سیاسی است. مانند هر زاویهای از زوایای رفتار سازمانی، سیاست نیز یک فرایند ساده نیست و میتواند از یک سازمان تا سازمان دیگر متفاوت باشد
تعاریف سیاست
جفری ففر سیاست سازمانی را مجموع فعالیتهایی میداند که به وسیله افراد برای بدست آوردن، افزایش یا به کارگیری قدرت و دیگر منابع انجام میشوند تا از آن طریق بتوانند در شرایط عدم اطمینان و ناهماهنگی به هدفهای دلخواه خود برسند. بنابراین رفتار سیاسی ابزاری است که افراد با استفاده از آن سعی در به دست آوردن و استفاده از قدرت دارند . به عبارتی هدف فرد از چنین رفتاری یافتن راهی انحصاری میباشد. آلوین تافلر نیز بیان میداردکه سازمانها همیشه درگیر نزاعهای سیاسی داخلی، نزاعات قدرت ، رقابت و غیره میباشند. سیاستهای سازمانی شامل کارهای عمدی است برای نفوذ که توسط افراد و گروهها برای ارتقاء یا حفظ خواسته ها وتمایلاتشان انجام میشود که سبب بروز تعارض در عمل میشود . از طرف دیگر، افراد در حین اعمال رفتار سیاسی به منظور بزرگ نشان دادن خواسته های خود تمایل به فرصت طلبی نیز دارند.
دلایل بروز رفتار سیاسی در سازمان
رابرت مایلز 5 دلیل برای رفتار سیاسی در سازمان قائل است: هدفهای مبهم، کمبود منابع، تکنولوژی و محیط، تصمیم های برنامه ریزی نشده و تغییر سازمانی. والتر نورد نیز 4 اصل قدرت را در سازمان که منجر بهبروز رفتارهای سیاسی میشوند به این صورت بیان میکند:
- سازمانها از ائتلافهایی ساخته شده اند که بر سر منابع، انرژی و نفوذ با هم رقابت میکنند.
- هر ائتلاف به دنبال حفظ علائق و موقعیت نفوذ خود است.
- توزیع نابرابر قدرت اثرات غیر انسانی دارد.
- کاربرد قدرت در سازمانها زاویه حیاتی کاربرد قدرت در یک سیستم اجتماعی بزرگتر است.
عوامل بروز رفتار سیاسی
رابینز و جاج و هوی و میسکل این عوامل را به صورت زیر دسته بندی کرده اند:
عوامل فردی: برخی خصایص فردی مثل؛ خود کنترلی بالا، حیطه کنترل داخلی و نیاز به قدرت سبب میشوند فرد به سمت رفتار سیاسی تمایل داشته باشد. چنین افرادی سطح بالایی از تأثیر اجتماعی داشته و عقیده دارند که میتوانند محیط خود را کنترل کرده و به دنبال وسیله ای برای پیشبرد علایق فردی خود هستند بنابراین به کارهایی دست میزنند که این عوامل را به طرز مناسبی پاسخ دهند.
عوامل سازمانی: شامل؛ کمبود منابع که فرصت برای پیشرفت رقابت برای منابع محدود را زیاد میکند.
- زمانی که پاداش دهی به صورت ذهنی و سلیقه ای باشد.
- زمانی که اعتماد در سازمان کاهش یابد.
- زمانی که نقش فرد در سازمان مبهم باشد.
- فرهنگ سازمانی که بر رویکرد برد و باخت تأکید دارد.
- فشاری که برای انجام کار به افراد وارد میشود.
- زمانی که افراد بالا دست به رفتار سیاسی دست میزنند جوی را بوجود میآورند که به افراد زیر دست نیز این اجازه داده میشود که رفتار سیاسی داشته باشند.
سطوحعمل سیاسی در سازمان
گرچه بیشتر رفتارهای سیاسی در سطح فردی رخ میدهد، ولی میتوانند در سطوح گروهی یا سازمانی نیز صورت پذیرند . هر سطح نیز ویژگیهای برجسته خاص خود را دارد. در سطح فردی، افراد به دنبال منافع فردی خود هستند. ولی ابعاد سیاسی
ائتلافها و شبکهها به روشنی عمل سیاسی در سطح فردی نیست. در قالب سازمان نیز، یک ائتلاف یک گروه غیر رسمی است که برای پیگیری یک موضوع به هم پیوستهاند. ائتلافها میتوانند با عضویت در گروه غیر رسمی تقارن داشته یا نداشته باشند.
دیدگاههای مربوط به سیاست درسازمان
دو دیدگاه غالب رایج در مورد سیاست سازمانی عبارتند از دیدگاهی که بر گرفته از فلسفه ماچیاولی است و سیاست را بر حسب علائق فردی و استفاده از ابزار تأئید نشده تعریف میکند. در این حالت سیاست سازمانی عبارت است از مدیریت نفوذ برای رسیدن به اهدافی که توسط سازمان مجوز ندارند یا بدست آوردن و تحقق اهداف دارای مجوز از طریق ابزار نفوذ بدون مجوز امکان پذیر است. افراد معمولاً سیاسی محسوب میشوند و این زمانی است که آنها به دنبال اهداف خود یا استفاده از ابزاری هستند که توسط سازمان به آنها اجازه استفاده از آن داده نشده یا محدودیت های قانونی مانعی برای آن محسوب میشوند.
دومین دیدگاهی که وجود دارد با سیاست به عنوان یک کارکرد لازم و ضروری که از تفاوتها در علائق فردی افراد ناشی میشود برخورد میکند. در این حالت سیاست سازمانی هنر مصالحه خلاق در بین علایق رقیب است. سیاست سازمانی همچنین استفاده از قدرت برای توسعه اهداف قابل قبول جمعی و اهدافی است که علایق جمعی و فردی را به حالت توازن میرساند. این دو رویکرد در مورد سیاست سازمانی از آن یک شمشیر دولبه میسازد. در تحقیقاتی که انجام گرفته 53% افراد بیان داشتند که سیاست سازمانی تحقق اهداف سازمان و بقای آن را میسر میسازد. با این وجود سیاست های سازمانی به خودی خود خوب یا بد نیست.
سیاست به عنوان وسیله ای برای حفاظت شخصی
با وجود اینکه سیاست سازمانی برای سازمان به طور کلی مفید است، این واژه بیشتر در حوزه فردی با عنوان حفاظت فردی بهتر شناخته شده و درک میشود. این مسأله خواه مورد قبول سازمان باشد یا نه تمامی کارکنان به این اعتقاد دارند که در هر سازمانی آنها باید ابتدا مراقب خود باشند. در بسیاری از سازمانها اگر کارکنان از خود مراقبت نکنند هیچ کس دیگر نیز این کار را برای آنها نخواهد کرد.
انواع راهبردهای سیاسی
افراد ممکن است از 3 راهبرد سیاسی برای حفاظت از خود استفاده کنند.
ممانعت از عمل و خطر پذیری: زمانی استفاده میشود که حالت جنجالی و بحث برانگیز است و خطر کردن ممکن است منجر به تنبیه شود. در این حالت افراد بیشتر به قوانین و سیاستها و راهبردهایی اکتفا میکنند که باعث انحراف نباشد و کارمندان با تجربه نیز در چنین شرایطی از روش طفره رفتن استفاده میکنند.
هدایت مجدد مسئولیت و پاسخگویی: افرادی که حساس هستند از قبول سرزنش برای پیامدهای منفی اعمال خود سر باز میزنند و برای این کار از روشهایی استفاده میکنند که رایج ترین آنها از زیر مسؤلیت شانه خالی کردن یا کاسه و کوزه را سر دیگران شکستن است . یعنی وظایف را طوری تعریف میکنند که مسؤولیت فرد دیگری به نظر برسد.
دفاع از محدوده خود: این بخش از طبیعت ائتلافی سازمان نشأت میگیرد. یعنی سازمان ممکن است به صورت مجموعه ای از علائق در حال رقابت باشد که به وسیله گروهها و بخشهای مختلف هدایت می شوند.
شکل گیری رفتار سیاسی و تأثیر آن در سازمان
به زعم هوی و میسکل زمانی که فردی وارد سازمان میشود دارای نیازهای فردی است وعلاوه بر آن در صدد تأمین نیازهای سازمان نیز برمیآید.ولی در حین برآوردن نیازهای خود با گروهی از افراد هم آوا میشودتا ازطریق گرایشهای مشترکی که بین آنها وجود دارد، برای رفع نیازهای خود اقدام کند.به این جریان ارتباطی که میان افراد به وجودمیآید روابط قدرت میگویند. قدرت در سازمان مقوله بسیار مهمی است.چون قسمت مهمی از فعالیتهای سازمان و افراد را تحت تأثیر قرار میدهد.از فعل و انفعالات روابط قدرت درسازمان نیز سیاست به وجود میآید، که براساس نظریات مینتزبرگ معمولا غیر مشروع میباشد.چون فعالیتهای طراحی شده برای سود بردن گروه یا افراد خاصی در سازمان میباشد. مهمترین نتایج روابط قدرت ،دو دستگی، تعارض ونزاع میباشد.
با این وجود سیاست همیشه عامل مخربی درسازمان نیست بلکه پیامدهای مثبتی نیز دارد به عنوان مثال:
- باعث میشود که قوی ترین افراد در موضع رهبری قرار گیرند که برای سازمان نیز سود آور باشند وآنرا به اثربخشی برسانند
- درسازمان تمامی سطوح ازلحاظ اقتدار ایدئولوژی وحتی تخصصی به طور همه جانبه رشد میکند.
- گاهی سازمانهای رسمی جلوی تغییرات را میگیرند ولی با بازیهای قدرت وسیاست میتوان آنها را کنار زد.
- تصمیم گیری راحت تر انجام میشود.مدیران سازمان از بازیهای سیاسی برای کاربردی کردن تصمیمات استفاده میکنند.
- درعین حال ضمانتی برای این وجود ندارد که افرادی که در سازمان قدرت بدست میآورند از راه قانونی ازآن استفاده کنند.
انواع رفتارهای سیاسی در سازمان
در سازمانی که از ساختار سازماندهی شده برخوردار است،برخی ازافرادبه صورت گروهی برسرمنابع قدرت باهم رقابت دارندوهر یک سعی دارند به گونه ای بر بر اهداف و تصمیمات سازمانی تأثیر بگذارند که درجهت تآمین نیازها و تعلقات خودشان باشد.آنهابرای رسیدن به این مهم که در ذهن دارند از انواع رفتارهای سیاسی شامل؛ تاکتیکهای سیاسی، بازیهای سیاسی و بازیهای قدرت بهره میبرند. درزیر به ارائه شرح مختصری از انواع این رفتارها اشاره میشود.
انواع تاکتیکهای سیاسی
رفتارتملق آمیز (چاپلوسی):تاکتیکی است که توسط افراد برای جلب نظر دیگران مورد استفاده قرار میگیرد. این رفتار با اعمالی چون؛ لطف کردن به دیگران،خودرانگران مسائل دیگران نشان دادنومحبت کردن به دیگران همراه است.روانشناسان اجتماعی این عمل را هنجار مقابله به مثل یاعمل متقابل نیزمینامند.براساس این هنجار، اگر به همکار یا مافوق محبتی شود، آنها خود راملزم به جبران محبت میدانند.
شبکه سازی:فرایندی است که طی آن افرادروابطی راباافراد تأثیرگذار یا با افرادی که لزوما درای موقعیت نیستند ولی به اطلاعات دسترسی دارند شکل میدهند.
مدیریت اطلاعات:افرادازاین تاکتیک برای کنترل دیگران یا ایجاد وضعیت مطلوب مورد نظر خود استفاده مینمایند.داشتن اطلاعات به خودی خود مفید است ولی اگر بدانند که چگونه اطلاعات را پخش کنند میتوانند سبب ارتقای خود درسازمان شوند.کلید استفاده از مدیریت اطلاعات ابتدا بدست آوردن اطلاعات وسپس استفاده ماهرانه از آنست.اگر افراد خود را مطلع از آنچه اتفاق میافتد نشان دهند، وجه دیگری بین افراد گروه پیدا میکنند
مدیریت تأثیر:ساده ترین نوع تاکتیک است که افراد در هر موقعیتی میتوانند ازآن استفاده کنند تا تصویری مطلوب ومناسب از خود به جا گذارند.پوشیدن لباس مناسب،داشتن رفتار مناسب،برجسته نشان دادن موفقیتهای دیگران ازموارد قابل ذکر است.مثلا معلمان مدرسه در جمع نشان دهند که صحبت و فعل آنها دارای اعتباراست و ازاهمیت برخوردار است.یعنی به نحوی رفتار کنند که در نظر دیگران افرادی بادانش بالا،معقول وحساس و دارای موقعیت اجتماعی خوب جلوه گر شوند.در این صورت میتوانند نظر دیگران را به خود جلب کنند.
ائتلاف سازی:دراین تاکتیک افراد به یکدیگر میپیوندندتا به هدفهای مشترکی دست یابند.
مثلا در مدرسه معلمان در مواقعی که بخواهند با سیاستی که خلاف منافعشان است مقابله کنند یا جلوی تغییر نامطلوب از نظر خودشان را بگیرند یا باعث تغییر شوند ازاین تاکتیک استفاده میکنند.به عنوان مثال برای تغییر مواددرسی آن تغییری اتفاق میافتد که افرادبیشتری خواهان آن باشند یا طرفداران بیشتری داشته باشد.همیشه گروه تأثیر بیشتری نسبت به فرد دارد.افرادی که در گروهها از تأثیر بیشتری برخوردارند بازیگران قدرتمندتری دراین عرصه هستند.
ارتقاء یا افزایش ضرورتها: وقتی افرادی یا واحدی بخواهد حضورخودشان را در سازمان الزامی یا حیاتی جلوه دهند از این تاکتیک استفاده میکنند.برخی افراد و واحدها با دانش ومهارت خود سازمان را ملزم میکنند که حضورشان را مهم تلقی کند.این افراد وقتی در سازمان مشکلی به وجود میآید با ارائه راه حلهلی مناسب مشکل را حل میکنند پس ارزش وموقعیت خودشان را در سازمان بالا میبرند.
تاکتیک سپر بلا: زمانی استفاده میشود که اوضاع خوب پیش نرود و بهم ریخته است.در این حالت افرادباحمله به دیگران ومقصرجلوه دادن آنها سعی بر نجات خود از وضعیت موجود دارند.یعنی فرد دیگری را سپر بلای خود قرار میدهند..این تاکتیک بدون استثنا در تمام سازمانها مورد استفاده قرار میگیرد.وقتی افراد، فرد دیگری را مقصر جلوه دهند فرصت جلب توجه پیدامیکنند وبه عضوی قویتر آویزان میشوند تاجبران مافات کنند.
انواع بازیهای سیاسی
به علاوه افراد در سازمانها بر اساس قوانین موجود از بازیهای سیاسی استفاده میکنند.قوانین باعث تثبیت موقعیت و مسیرهای رسیدن به موقعیت، بدست آوردن قدرت موقعیت و کانالهای عمل میشوند.
بازیهای تمردی:بازیهایی هستند که برای مقابله با اقتدار رسمی به کار میروند.زمانی که دستوری صادر میشود همیشه تعللی برای انجام آن وجود دارد.ضمانتی برای اجرای دستوری که به فرد صادر میشود وجود ندارد.اگر دستور صادر شده مطابق با خواسته ها و هدف فرد باشدمورد اجرا قرار میگیرد.این نوع بازی بیشتر توسط افرادی که در سطح پایین سازمان قرار دارند انجام میشود چون قدرت کمتری در سازمان دارند بنابراین گاهی بادستکاری ساختار رسمی ،دور زدن ساختاررسمی یا خرابکاری از زیر آن شانه خالی میکنند.مثلا افرادی که در سازمان از قدرت کمتری برخوردارند، نظیر کارمندان جزء در سازمانها، به محض صادر شدن دستور ازمافوق مثل مدیر یا رئیس سازمان، ازخود مقاومت بروز میدهندودر کاری که به آنها محول شده تا علاوه برکاراصلی خودشان خارج از وقت اداری انجام دهند تعلل میکنند.درچنین حالتی مافوق سعی میکند اختیار رسمی رابیشتربه کار ببندد.
بازیهای قدرت ساز: توسط مافوق،افراد همتا یازیردستان برای ساختن بستری برای قدرت استفاده میشود.بازیهای حمایتی و اسپانسری بازیهایی هستند که فرد زیر دست باآنهاسعی میکند تا خود را به مافوق نزدیک وابراز وفاداری کند تافردمافوق کاری رابرایش انجام دهد.برای مثال فردی که تازه مدیر شده است برخی وقتها سعی میکند که ازحمایت مدیران باسابقه استفاده کند.این امر باعث ارسال پیامی به بقیه میشود مبنی براینکه قدرت فرد وابسته به قدرت بالاتری است و اینسبب ایجاداحترام وقبول توسط دیگران میشود.فردکانالهای رسمی را دور میزند واطلاعات مورد نیاز رابدست میآورد.
بازی تشریک مساعی: بین همکاران رواج دارد. زمانی به کار میرود که افراد احساس کنند که مسأله ایبرایشان حائز اهمیت است ونیاز به حامی دارند یا گروهی نسبت به امری حساس میشوند ویابه دنبال یک رهبر غیررسمی هستند که به نحوی باعث نمایان شدن موقعیت آنها شود.
بازی ساخت امپراطوری: معمولا درمدیریت سطوح میانی برای ارتقای قدرت خویش از طریق حامیان وگروههااستفاده میشود.این بازی درواقع نبردی برای توسعه قلمرو خویش است.به عنوان مثال در یک سازمان مدیران برای بدست آوردن بودجه مورد نیاز خود ازمقام مافوق ،دست به انجام این بازی میزنند چون هرکدام میخواهند قلمرو نفوذ خود رابیشترکنند تا بودجه مورد نظر برای انجام کارهای خود را بدست گیرند پس تلاش میکنند حامیان خود را بیشتر کنند در واقع نوعی تلاش برای منابع کمیاب میباشد.
بازی تخصص:به وسیله افراد متخصص انجام میشود که مهارتها و تخصص مورد نیاز سازمان را دارا میباشند.این افراد با تأکید بردانش خود ومنحصر به فرد بودن آن سعی در بدست آوردن قدرت دارند.به عنوان مثال فردی که درسازمان ازهمه باتجربه تر است وقتی موقعیت خودرادرخطرببیند سعی میکند کاری که درسازمان انجام میدهد وتخصص خودش را مهم جلوه دهد تا خطری راکه احساس میکند دفع شود و قدرت درمعرض خطر اوبرگردد.
بازی ولی نعمتی: افرادی که در سازمان قدرت رسمی و قانونی دارند قدرت خود رابه زیر دستان اعمال میکنند .این افراد نسبت به افرادبالا دست خویش قدرت کمتری دراند بنابراین ازهمان قدرت کم برای نفوذ بر زیردستان استفاده میکنند.این فرد توسط قوانین بروکراتیک تحت فشار قرار دارد پس با اعمال قدرت بر روی دیگران ضعف خویش را جبران میکند.
بازیهای رقابتی: این بازی بین افراد دارای قدرت قانونی و افراد دارای قدرت تخصصی انجام میشود. زمانی که یک تغییر بخواهد در سازمان اتفاق بیافتد هر یک از این دو گروه با دیگری برسر بدست گرفتن حیطه تغییرات با دیگری نزاع دارد.
بازیهای تغییر: توسط یک فرد یا گروهی از افراد برای تغییر سازمان وعملکردهای آن مورد استفاده قرار میگیرد.یاجلوی تغییراتی را که در سازمان مخرب هستند میگیرد.یعنی تغییراتی که با کارهای خلاف فرهنگ رایج در سازمان یا خلاف عرف سازمانی همراه باشد.
بازی ترکتازی: برای مخالفت با قدرت رسمی یا تغییرات ابتدایی نیست بلکه برای تغییرات بنیادین یا زیر سؤال بردن فرد دارای قدرت رسمی استفاده میشود.برای واژگون کردن مأموریت سازمان،انتقال تخصص های افراد،جایگزین کردن ایدئولوژیهای اساسی ،یا بدست گرفتن رهبری به کار میرود.نوعی طغیان مهم میباشد که پیامدهای بسیار شدیدی به همراه دارد.
انواع بازیهای قدرت
هیرش من در تحقیق خود به بیان این مطلب میپردازد، که اعضاء هر سازمان از سه فرصت انتخاب برخوردارند که میتوانند در سازمان از طریق آنها قدرت بدست آورند. این فرصتها عبارتند از:
- ترک سازمان: میتوانند از سازمان خارج شوند و به سازمان دیگری بپیوندند.
- اعتراض: با اعتراضات خود تلاش در تغییر سیستم دارند.
- وفاداری:نسبت به سازمان وفادارند. در سازمان میمانند و مطابق با انتظارات رفتار میکنند.
نقش سیاست در رفتار
با توجه به آنچه بیان گردید، سیاست در سازمان به کاربرد قدرت اطلاق می شود. زمانی که افراد در سازمان به این نتیجه برسند که برای دسترسی به منابع یا جریان دادن فعالیتها در کانالهای مورد نظر آنها باید از موانع سازمانی نظیر قوانین و مقررات عبور کرد به رفتار سیاسی دست میزنند یعنی از نفوذ قدرت خود در سازمان برای تأثیر در سیاستهای سازمانی استفاده میکنند. لوتانز عقیده دارد که مطالعه رفتار سیاسی در سازمان دارای اهمیت است، زیرا بر اساس تحقیقات، رفتار سیاسی بر تصمیم های سازمانی در زمینههایی مثل حقوق و دستمزد، یا استخدام تأثیر گذار است. از طرفی رفتار سیاسی خارج از نیازهای شخصی فرد است و در عین حال نیازمند تلاش برای استفاده از بستر قدرت یک فرد میباشد. رفتار سیاسی در سازمانها فعالیتهایی را شامل میشود، که جزعی از نقش رسمی افراد در سازمان نیستند ولیبه وسیله آنها توزیع مزایا و معایب در سازمان تحت تأثیر قرار میگیرد.
سازمانها سیستمهای سیاسی هستند، که درآنها قدرت و نفوذ در شکلگیری روابط، تعاملات و رفتارها در بین کارکنان سازمان و دیگر ذینفعاننقش کلیدی ایفا میکنند . سیاست سازمانی عنوانی کلی است که روابط قدرت و تاکتیکهای نفوذ و سیاست از آن برگرفته شده است همانطور که بسیاری از مطالعات نشان داده است سیاست بخش جدا نشدنی هر سازمانی است ولیکن در سطح و شدت سیاست در بین سازمانها تفاوتهای کلی وجود دارد و تفاوتهای موجود ممکن است پیامدهای سازمانی کاملاً متمایزی را ایجاد کند. به عنوان مثال، در عملکردکارکنان، فضای سازمان، جو، اثربخشی و کارایی سازمانتفاوت ایجاد کند.
نتایج برخی از پژوهش ها در رابطه با تأثیر سیاست بر رفتار در سازمان نشان میدهد که بین رفتار سیاسی در سازمان و تعهد، عملکرد و رضایت شغلی افراد رابطه منفی وجود دارد و با کم کاری افراد درون سازمان و تمایل به خروج آنها از سازمان رابطه مثبت دارد. همچنین میزان ارتباط گریزی افراد از جلسات با ادراک آنها از فضای سیاسی سازمان نسبت مستقیمی وجود دارد. رفتار سیاسی از طرف دیگر به عنوان منبع فشار عصبی و تضاد در محیط کار شناخته شده است که از پیامدهای بالقوه منفی آن عملکرد ضعیف در هر دو سطح فردی و سازمانی است. اگر چه ممکن است دیگر پیامدهای منفی در سازمان به دلیل درک نامناسب از سلسله مراتب سازمانی مانند ارتباط ضعیف کاری با سرپرست باشد یکی از نتایج محتمل در پی بروز رفتار سیاسی در سازمان ترک روانی و فیزیکی از کار بویژه غیبت است.
منبع
دهقان هراتی، فرزانه(1392)، تحلیل مقایسه ای مبانی رفتار سازمانی، پایان نامه ی کارشناسی ارشد، مدیریت آموزشی، دانشگاه شیراز
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید