سودآوري چيست؟

ايجاد ارزش در شركت ها يكي از مهمترين وظايف مديران محسوب مي شود. جهت نشان دادن ميزان موفقيت مديران در ايجاد و افزايش ارزش از معيارهاي ارزيابي عملكرد استفاده مي شود. يكي از بهترين معيارهاي ارزيابي عملكرد، معيار ارزش افزوده اقتصادي مي باشد. اين معيار توسط شركت استوارت ارائه شده و عبارت است از باقيمانده سودي كه بعد از كسر هزينه سرمايه از سود حاصل از عمليات بدست مي آيد. كسب سود و سودآوري از اهداف اصلي شركت ها محسوب مي شود، ولي آيا منظور از سود همان سودي است كه در صورت هاي مالي نشان داده مي شود، آيا همين كه شركت نسبت به سال قبل توانسته باشد سود بيشتري را كسب كند كافي است؟ مطمئناً اينطور نخواهد بود چراكه اين سؤال پيش مي آيد اين ميزان سود در ازاي چه ميزان هزينه سرمايه بدست آمده است. معيار ارزش افزوده اقتصادي شرايطي را فراهم مي كند تا با در نظر گرفتن هزينه سرمايه به كارگرفته شده (هم هزينه بدهي و هم هزينه حقوق صاحبان سهام) سود حسابداري را به سود اقتصادي تبديل كرده و به اين صورت عملكرد واقعي شركت را بررسي و ارزيابي نمود .

سرمايه گذاران در بازار سهام همواره در صدد كسب سود بالا هستند. آنها سهامي را خريداري مي كنند كه از نظر آنها بهترين سهام باشد و بيشترين سود و بازده به آنها تعلق گيرد و در نتيجه اقدام به خريداري و نگهداري آن سهام مي نمايند. اين كه چقدر فعاليت مديران در راستاي خواست سهامداران بوده، به عبارتي چه قدر اهداف آنها همسو و هم جهت با منافع سهامداران بوده و مديران تا چه اندازه توانستند در ايجاد ارزش و ثروت براي سهامداران موفق باشند از طريق سيستم ارزيابي عملكرد تعيين مي شود. اصولاً معيارهاي ارزيابي عملكرد شركت ها در بازار سرمايه به دو دسته معيارهاي سنتي و معيارهاي مبتني بر ارزش تقسيم مي شوند.

بسياري از اقتصاددانان و نظريه پردازان سازماني پذيرفته اند كه حداكثرسازي سود و رشد، از اهداف رقيب شركت ها بوده و از آن جا كه حركت همزمان به سمت هر دو هدف براي مديران دشوار است، بنابراين جهت گيري آنها به سمت سودآوري يا رشد شركت و نه هر دوي آنها است. از اين رو بين سود و رشد رابطة متقابل وجود دارد.همچنان كه شركت بزرگتر مي شود (رشد ميكند)، بهبود سودآوري براي مديريت دشوارتر شده و مطابق با نظريه هاي سنتي اقتصاد خرد فرض مي شود. شركت ها نخست پروژه هاي سودآورتر را تقبل مي كنند و پس از آن به توسعه پروژه هايي مي پردازند كه سودآوري كمتري دارند و اين امر منجر به كاهش سودآوري به علت رشد مي شود.

اگر مديران از اختيار خود براي انتقال ارزيابي خود از سودهاي آتي استفاده کنند هموارسازي سود از لحاظ پيش بيني سودهاي آتي مفيد تر خواهد بود. به عبارت ديگر، در اين حالت سود شرکت هايي که اقدام به هموارسازي سود مي نمايند، با استفاده از سودهاي گذشته قابليت پيش بيني بيشتري دارد و از سوي ديگر، اگر مديران بي آنکه داراي اين گونه اطلاعات از وضعيت آتي شرکت باشند، سودهاي شرکت را به صورت واقعي گزارش کنند، آنگاه هموارسازي سود باعث ايجاد دردسر مي شود؛ چراکه بروز مشکلات در واحدهاي داراي عملکرد ضعيف در آينده نزديک مي تواند مي تواند خطرناک باشد .

با توجه به اهميت سود براي استفاده کنندگان صورت هاي مالي و همچنين وجود رابطه مستقيم بين سود گزارش شده شرکت با سودآوري آتي، هموارسازي سود ارزيابي سرمايه گذاران از سود آتي شرکت را تحت تأثير قرار خواهد داد . با بررسي توانايي اقلام تعهدي اختياري براي نشان دادن سودآوري آينده شرکت، مي توان مديريت سود را در شرکت ها تشخيص داد. اگر مديريت سود مؤثر باشد، اقلام تعهدي اختياري، که معيار مديريت سود است با سودآوري آينده رابطه مثبت و معناداري دارد و اگر فرصت طلبانه باشد، اين رابطه، منفي و معنادار است.

برآورد قدرت سودآوري و ارزيابي سطح و روند سود بهترين برآورد ممکن از متوسط سود يک شرکت که انتظار حفظ و يا تکرار آن با درجه اي از نظم در يک محدوده زماني آتي مي رود را قدرت سودآوري مي گويند. بيشتر مدل هاي ارزيابي به نحوي قدرت سودآوري را از طريق يک عامل يا ضريب که هزينه سرمايه و نيز ريسک و بازده هاي مورد انتظار آتي را در بر مي گيرد، سرمايه اي  مي کنند. سود هر سهم در صورتي براي ارزيابي قدرت سودآوري مناسب است که با تأکيد بر اقلام مستمر سود و زيان محاسبه شده باشد. تحليلگران بر شناسايي اجزائي از جريان درآمد و هزينه تمرکز مي کنند که با ثبات و قابل پيش بيني باشند.

سياست تقسيم سود براي ساليان متمادي يکي از چالش هاي مهم مسائل مالي بوده است. تا کنون مطالعات بسياري در زمينه عوامل تأثيرگذار بر سياست تقسيم سود و ميزان سود تقسيمي صورت گرفته است. در اين ميان نقدينگي به عنوان عاملي مؤثر بر سودآوري از اهميت ويژه اي برخوردار است که مورد توجه خاص مديران مالي شرکت ها قرار دارند. جهت اندازه گيري نقدينگي از دو معيار سنتي و نوين استفاده شده است. در معيارهاي سنتي که براي اندازه گيري نقدينگي ارئه شده است تأکيد اصلي بر اين بوده است که هر چه دارايي هاي جاري بيشتر از بدهي هاي جاري باشد ميزان نقدينگي شرکت مطلوبتر است. کارشناسان مالي به دليل عدم لحاظ نمودن درجات مختلف نقدينگي اقلام دارايي هاي جاري و همچنين دادن وزن يکساني به بدهي ها در صورتي که زمان سر رسيد آنها متفاوت است، به محاسبه شاخص هاي نوين نقدينگي رو آورده اند. سودآوري مقدار پولي است که شرکت مي تواند منابعي را ايجاد کند. هدف نهايي هر سازمان  حداکثر سازي سود است. در نتيجه شرکت ها مي توانند از منافع مرتبط افزايش سود را به دست آورند .

سودآوري صنايع مختلف معمولاً يكسان نيست و نسبت هاي سـودآوري از صـنعتي به صنعت ديگر، تغييرات عمده ای مي تواند داشته باشد. سودآوري متغيري اسـت كـه در رابطه مستقيم با ريسك  مي باشد و حتي گاهي در ادبيات مالي بين ها آن يك رابطه خطي ترسيم و بيان شده است. معمولاً سودآوري گذشته موجب انتظـار سـودآوري در آينـده مي گردد و بين سودآوري مورد انتظار و ريسك يك رابطه مستقيم وجود دارد. رقابت و انحصار بين شركت هاي فعال در هر صنعت و شدت رقابت و انحصـار در بـين صـنايع مختلف معمولاً يكسان نيست. در برخي از صنايع تعدد شركت ها و نزديك بودن سـطح كيفي محصولات آن ها به همديگر رقابت را در بين ها آن تشديد نموده است و هـر چـه  اين رقابت بيشتر باشد بازدهي اين ها شركت و به تبع آن بازدهي سهام آن هـا از احتمـال نوسان بيشتري برخوردار خواهد بود واين موضوع ريسك بالقوه شركت را تحـت تـأثير قرار داده و از اين جهت موجب افزايش هزينه سرمايه آن خواهـد شـد.

سـاختار بهـاي تمام شده ي محصولات در صنايع مختلف و حتي در بـين شـركت هـا ي فعـال در هـر صنعت متفاوت است. برخـي از صـنايع كاربرنـد و برخـي ديگـر سـرمايه بـر هسـتند. شركت هايي كه بيشتر سرمايه بر هستند، هزينه ثابت زيادي داشته و ريسك مـالي آن هـا بيشتر خواهد بود. لذا هزينه تأمين مالي ها آن بيشتر خواهد بود در مقابل،   شـركت هـايي كه كاربري بيشتري دارند، هزينه ها آن عمدتاً هزينه متغيـر بـوده و ريسـك مـالي آن هـا  كمتر خواهد بود كه در نهايت اين مسئله باعث مي شود هزينه تأمين مالي ها آن كمتـر از هزينه تأمين مالي ساير شركت ها باشد. دسترسي به مواد اوليـه و اطمينـان بـه تـداوم آن يكي ديگر از عواملي است كـه مـي توانـد در صـنايع مختلـف، يكسـان نباشـد. برخـي واحدهاي اقتصادي در دسترسي به مواد اوليه همواره با يك عدم اطمينان مواجه هسـتند.

رابطه ساختار سرمايه و سودآوري

به طوركلي دو نظريه موازنه ايستا و سلسله مراتبي، عوامل مؤثر بر ساختار سرمايه را تبيين مي كنند. يكي از عواملي كه بر اساس هر دو نظريه بر ساختار سرمايه تأثير دارد، سودآوري شركتها است. بر اساس نظريه موازنه ايستا مزيت مالياتي بدهي، ارزش شركت بدهي دار را افزايش مي دهد. از سوي ديگر، هزينه هاي ورشكستگي احتمالي به واسطه عدم ايفاي به موقع تعهدات، ارزش شركت (بدهي دار) را كاهش مي دهد. لذا ساختار سرمايه شركت را مي توان به منزله توازن بين مزيت هاي مالياتي بدهي و هزينه هاي ورشكستگي احتمالي ناشي از بدهي تلقي نمود. از اين رو، اين دو عامل خنثي كننده يكديگر (توازن مزايا و مخارج ناشي از بدهي) به استفاده بهينه از بدهي در ساختار سرمايه منجر مي شود. نظريه سلسله مراتبي بيان مي كند كه شركت ها در تأمين منابع مورد نياز خود سلسله مراتب معيني را طي مي كنند. شكل گيري اين سلسله مراتب، نتيجه يا پيامد عدم تقارن اطلاعات است. طبق اين نظريه در مواردي كه بين مديران و سرمايه گذاران برون سازماني عدم تقارن اطلاعاتي وجود داشته باشد مديران، تأمين مالي از محل منابع داخل شركت را به منابع خارج از شركت ترجيح مي دهند. بر اساس اين نظريه شركت هاي سودآور كمتر استقراض مي كنند مديران مالي شركت ها با توجه به ارتباط تنگاتنگ بين ساختار سرمايه با سودآوري و ارزش شركت، درصدد دستيابي به تركيب بهينه منابع تأمين مالي يا ساختار بهينه سرمايه مي باشند.

منبع

خدادادی، معصومه(1393)، رابطه اندازه شرکت با ساختار سرمایه با تاکید بر سطوح مختلف، پایان نامه جه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0