سلامت روان

تودور، سلامتی روان را بدین شرح تعریف می کند. سلامت روان شامل: توانایی زندگی کردن همراه با شادی، بهره وری و بدون وجود دردسر است. سلامت روان مفهومی انتزاعی و ارزیابی نسبی از روابط انسان با خود، جامعه و ارزش هایش است. سلامت روان عنوان و برچسبی است که دیدگاه ها و موضوعات مختلف مانند: وجود علایم احساسات مرتبط با بهزیستی اخلاقی و معنوی و مانند آن را در بر می گیرد. سلامت روان ظرفیت رشد و نمو شخصی می باشد و یک موضوع مربوط به پختگی است. سلامت روان یعنی هماهنگی بین ارزش ها، علایق  و نگرش ها در حوزه عمل افراد و در نتیجه برنامه ریزی واقع بینانه برای زندگی و تحقق هدفمند مفاهیم زندگی است. سلامت روان، سلامت جسم نیست بلکه به دیدگاه و سطح روان شناختی ارتباطات فرد، محیط اشاره دارد. بخش مرکزی سلامت، سلامت روان است. زیرا تمامی تعاملات مربوط به سلامتی به وسیله روان انجام می شود. سلامت روان ظرفيت كامل زندگي كردن به شيوه اي است كه ما را قادر به درك ظرفيت هاي طبيعي خود مي كند و به جاي جدا كردن ما از ساير انسان هايي كه دنياي ما را مي سازند، نوعي وحدت بين ما و ديگران بوجود مي آورد .

تعریف سلامت روان

سلامت روان را می توان براساس تعریف کلی و وسیع تر تندرستی تعریف کرد. طی قرن گذشته ادراک ما از تندرستی به طور گسترده ای تغییر یافته است. عمر طولانی تر از متوسط، نجات زندگی انسان از ابتلاء به بیماری های مهلک با کشف آنتی بیوتیک ها و پیشرفت های علمی و تکنیکی در تشخیص و درمان، مفهوم کنونی تندرستی را به دست داده که نه تنها بیانگر نبود بیماری است، بلکه توان دستیابی به سطح بالای تندرستی را نیز معنی می دهد. چنین مفهومی نیازمند تعادل در تمام ابعاد زندگی فرد از نظر جسمانی، عقلانی، اجتماعی، شغلی و معنوی است. این ابعاد در رابطه متقابل با یکدیگرند، به طوری که هر فرد از دیگران و از محیط تاثیر می گیرد و بر آن ها تاثیر می گذارد ، تاثیر و تأثر متقابل . بنابراین سلامت روان نه تنها نبود بیماری روانی است، بلکه به سطحی از عملکرد اشاره می کند که فرد با خود و سبک زندگی اش آسوده و بدون مشکل باشد. در واقع، تصور براین است که فرد باید بر زندگی اش کنترل داشته باشد و فقط در چنین حالتی است که می توان آن قسمت هایی را که درباره ی خود یا زندگی اش مساله ساز است تغییر دهد .برای سلامت روان و تندرستی تعاریف گوناگونی ارائه شده است.اما جامع ترین آن، تعریف سازمان بهداشت جهانی است . این سازمان سلامت روان را به عنوان یکی از ملاک های لازم برای سلامت عمومی در نظر گرفته است. براساس نظر کارشناسان این سازمان، سلامتی عبارت است از:حالت رفاه جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری .

سلامت روان عبارت است از رفتار موزون و هماهنگ با جامعه، شناخت و پذیرش واقعیت های اجتماعی و قدرت سازگاری با آن ها، ارضای نیازهای خویشتن به طور متعادل و شکوفایی استعداد فطری خویش. فردی از سلامت روان برخوردار است که قادر باشد تا عقده های درونی خود را حل و فصل کند و با تغییرات و مقتضیات محیط طبیعی و اجتماعی خویش سازگار باشد و تلاش کند تا تندرستی و نشاط برای خود و دیگران فراهم سازد زیرا سلامت روان حالتی مساعد برای رشد و نمو از جهت بدنی، عاطفی و شعوری، بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران است .

بنابر تحقیق  انجمن ملی بهداشت روانی؛ افراد دارای سلامت روان خصوصیات زیر را بروز می دهند:

الف  – این افراد احساس راحتی می کنند، آن ها از نظر روانی خود را آن گونه که هستند می پذیرند. از استعدادهای خود بیشترین بهره را می برند، دیدگاهی واقع گرایانه دارند، اعتماد به نفس دارند و مهم تر از همه، انها برخوردار از سیستم ارزشی هستند که از تجارب شخصی شان سرچشمه می گیرد.

ب – این افراد احساس خوبی نسبت به دیگران دارند و به علایق دیگران توجه می کنند و احترام می گذارند.

ج  – قدرت روبرو شدن با نیازهای زندگی را دارند، احساس مسئولیت می کنند و با مشکلات به همان شیوه ای که رخ می دهند برخورد می کنند، محیط خود را تا آن جا که ممکن است شکل می دهند و تا آن جا که ضرورت دارد با آن سازگار می شوند، از تجارب بنیادین زندگی لذت می برند، اما هرگز شیفته خود نمی شوند .

 نظریات مرتبط با سلامت روان

به عقیده فروید وجود هشیاری ؛خود آگاهی  برای سلامت روان شناختی ضرورت دارد. هر آن چه که ممکن است در ناهشیاری ؛ ناخودآگاهی  موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود. وا پس زنی های ناخودآگاه و غیر ضروری بایستی دگرگون شوند و انرژی صرف شده برای نگهداری آن ها در ناخودآگاه بایستی به   من  باز گردانیده شود .بنا بر نظریه آدلر، فرد برخوردار از سلامت روان شناختی، توان و شهامت یا جرات عمل کردن را برای نیل به اهدافش دارد. چنین فردی جذاب و شاداب است و روابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد. فرد سالم به عقیده آدلر از مفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد. فرد دارای سلامت روان مطمئن و خوش بین است و ضمن پذیرفتن اشکالات خود در حد توان اقدام به رفع آن ها می کند .

بنا بر عقیده ی سالیوان،  زندگی شخص برخوردار از سلامت روان، دارای جهت یافتگی است. بدین معنی که امیالش را به نحوی یکپارچه می سازد که منجر به رضایت مندی شود یا اضطراب او را نسبتاً کم کند یا از بین ببرد. اما فرد سالم کسی است که دستگاه روانی او حداقل تنش را داشته باشد و چنین  فردی معمولاً روابط  اجتماعی انعطاف پذیر،  واقعی و  اعتماد آمیز دارد.

به عقیده ی کارل راجرز،  آن کسی اساسی ترین خصوصیت زندگی سالم را داراست که در هر تجربه ساختاری را در یابد و بر اساس مقتضیات تجربه ی لحظه بعدی به سادگی دگرگون شود. انسان سالم به ارگانیزم خودش اعتماد می کند. هر چه سلامت روان انسان بیشتر باشد آزادی عمل و انتخاب بیشتری را احساس و تجربه می کند، انسان سالم محدودیت فکری و عمل خویشتن را آزادانه انتخاب می کند. انسان سالم خلاقیت دارد. زیرا انسان خلاق با محدودیت های اجتماعی و فرهنگی هماهنگی و سازش منفعلانه ندارد، تدافعی نیست و به تمجید و ستایش دیگران نیز دل خوش نمی کند.انسان سالم بنا بر نظریه گلاس کسی است که واقعیت را انکار نکند، هویت موفق داشته باشد، مسئولیت زندگی و رفتارش دا بپذیرد، توجه او به لذت منطقی و منطبق با واقعیت باشد و تاکید او بر زمان حال و آینده باشد نه بر زمان گذشته .

سلامت روان و انسان سالم به عقیده اسکینر  ، معادل با رفتار منطبق با قوانین و ضوابط جامعه است و چنین انسان هایی وقتی با مشکل روبرو شوند از شیوه اصلاح رفتار برای بهبود و بهنجار کردن رفتار خود واطرافیانشان به طور متناوب استفاده می جویند تا وقتی که به هنجار مورد پذیرش اجتماع برسند.

سلامت روان والدین کودکان مبتلا  به سرطان    

والدین کودکان مبتلا به سرطان دچار سطوح بالایی از اضطراب و تحریک پذیری یا خشم و اشکال در تمرکز می شوند که سلامت روان آن ها را کاهش داده و یا بر آن تاثیر منفی می گذارد. سرطان یک عضو از خانواده موجب درگیری کل خانواده در فرایند درمان این بیماری می شود و اثرات متعددی بر روی همه ی اعضای خانواده می گذارد. والدین بیمار سرطانی، به علت درگیری در روند درمان و مراقبت از کودک بیمارشان، وقت و انرژی زیادی در خارج از خانه و دور از سایر فرزندان خود می گذارند. دراین میان بیماری سرطان، موجب تحمیل بار عاطفی سنگین، اختلال در فرایند طبیعی زندگی، ایجاد مشکلات زیاد اقتصادی و تشنج در محیط خانه و روابط خانوادگی می شود . که هر کدام از این موارد به تنهایی تاثیرات مخربی بر روان افراد خانواده می گذارد. تحقیقات نشان داده است که داشتن یک کودک مبتلا به  سرطان می تواند به بی ثباتی عاطفی، عدم اطمینان و تنش در میان اعضای خانواده به ویژه والدین منجر شود. آن ها علاوه بر واکنش عاطفی فرزندشان نسبت به بیماری، واکنش خود را نیز دارند؛ در همان زمان، این پدر و مادر باید از اعضای دیگر خانواده ، مانند دیگر کودکان در خانواده نیز مراقبت کنند. از طرفی ارتباط مستقیم و معنی داری بین کیفیت زندگی کودکان و مادران وجود دارد؛ زیرا  یکی از عوامل موثر بر کیفیت زندگی کودکان، سلامت والدین می باشد که می تواند تحت تاثیر بار مراقبتی قرار گیرد. در برخی از مطالعات نیز ارتباط مستقیم و معنی دار بین کیفیت زندگی کودکان و مادران تایید شده است. زمانی که مادر درگیر درمان فرزند بیمارش می باشد، از توجه و مراقبتش نسبت به فرزند سالمش کاسته می شود و همین موضوع موجب می شود تا فرزندان سالم این خانواده ها از کمبود توجه و مراقبت والدین رنج ببرند .علاوه بر این که سرطان یکی از فرزندان خانواده موجب ایجاد تغییراتی در روند عادی زندگی و به وجود آمدن واکنش های روانی خاصی در این افراد می شود، به صورت مستقیم وغیر مستقیم، تاثیرات مخربی بر فرزند سالم آن ها نیز می گذارداز آنجا که رخداد بیماری فرزند خارج از دامنه شمول نظام استنباطی این والدین قرار دارد، بنابراین کنترل خود را بر این رخداد از دست می دهند و در چارچوب استنباط های خودشان گرفتار و دچار اضطراب می شوند . والدین مضطرب  حتی در مسائل بسیار کوچک نیز از قوه و کارایی خود مطمئن نیستند و از آن جایی که در شک و تردید به سر می برند، نمی توانند در هیچ موردی به سرعت تصمیم بگیرند زیرا از اشتباه کردن می ترسند .بیماری فرزند به عنوان یک بار اضافه باعث افزایش تنیدگی در والدین شده و توان مقابله را در آنان می کاهد و قدرت سازش با محیط را از آنان می گیرد. این والدین معمولا درجاتی از بی ثباتی هیجانی را تجربه می کنند .چنانچه والدین در برابر استرسورهای موجود نظیر خود بیماری و مراحل درمانی آن، با امید و انعطاف پذیری پاسخ دهند و از راهبردهای مقابله ای سازنده نظیر مقابله مذهبی مثبت و راهبردهای سازنده حل مسئله استفاده کرده و کنترل وقایع زندگی را به دست بگیرند، بهتر با مسئله مقابله می کنند و بهتر به حل مسئله می پردازند و سلامت روان بالاتری دارند  .

منبع

اعتمادی،شهرزاد(1394)، رابطه مقابله های مذهبی، سبک های حل مسئله و نشخوار فکری با سلامت روان والدین ،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی ارشد،دانشگاه خوارزمی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0