سبک های یادگیری کلب

سبکهای یادگیری خود به سه دسته: سبک شناختی ،سبک عاطفی  و فیزیولوژیکی  تقسیم می گردد. در این میان سبک شناختی به این مفهوم اشاره می نماید که یادگیرنده چگونه مطالب را درک می کند و به خاطر می سپارد چگونه اندیشیده و مسائل را تحلیل می نماید. سبکهای یادگیری شناختی نیز دارای طبقه بندیهای مختلفی هستند که از آن جمله می توان به سبک های وابسته به زمینه و مستقل از زمینه،سبک های تکانشی  و تأملی  و سبکهای یادگیری بر مبنای الگوی یادگیری تجربی کلب  اشاره نمود؛

 بر اساس نظر کلب یک الگوی یادگیری بر اساس یک چرخه چهار مرحله ای به وجود می آید:

در مرحله تجربه عینی  افراد بیشتر براحساس ها و توانایی های خودشان متکی هستند تا یک رویکرد منظم نسبت به حل مسئله و موقعیت ها. افراد از طریق احساس، تجربه های خاص، ارتباط با دیگران یاد می گیرند و نسبت به احساس خود و افراد دیگر حساس هستند. در مرحله مشاهده تأملی  فرد به حوصله و عینیت و قضاوت دقیق متکی است ولی الزاماً اقدامی انجام نمی دهد. افراد برای تشکیل عقاید خود، به افکار و تئوری ها مراجعه می کنند. معمولاً از راه گوش دادن و دیدن، مشاهده دقیق قبل از پیش داوری، دیدن امور از زوایای مختلف، و جستجو برای یافتن معانی امور یاد می گیرند.در مرحله مفهوم سازی انتزاعی برای درک مسائل و موقعیت ها بیشتر از منطق و اندیشه استفاده می شود تا از احساس و نهایتاً در مرحله چهارم که  شیوه آزمایشگری فعال  است یادگیری از راه انجام دادن کارها،یعنی به صورت تجربه کردن با تاثیرگذاری و تغییر موقعیت صورت می گیرد.

از تفریق دو به دوی نمره ها حاصل از چهار مرحله یادگیری، یعنی تفریق مفهوم سازی انتزاعی از تجربه عینی و آزمایشگری فعال از مشاهده تأملی، دو نمره به دست می آید. این دو نمره بر روی دو محور مختصات ؛با توجه به منفی و مثبت بودن نمره حاصل قرار می گیرد. یکی محور عمودی یعنی تجربه عینی_مفهوم سازی انتزاعی و دیگری محور افقی یعنی مشاهده تأملی_آزمایشگری فعال است که نوع سبک هر فرد را مشخص می کند. درسبک واگرا  افراد در دیدن موقعیتهای عینی از دیدگاه های مختلف، بیشترین توانایی را دارند. رویکرد آنها به موقعیتها بیشتر مشاهده کردن است تا عمل کردن . در سبک همگرا افراد بیشترین توانایی را در کاربرد عملی اندیشه ها و  نظریه ها دارند.

آنها بیشتر ترجیح می دهند با تکالیف و مسائل فنی سروکار داشته باشند تا با مسائل اجتماعی، بنابراین مشاغل فنی و تخصصی مناسب این افراد است.در سبک جذب کننده افراد می توانند مقدار زیادی از اطلاعات را درک و به طور منطقی از آنها استفاده نموده در نتیجه به مفاهیم انتزاعی توجه بیشتری نشان  می دهند. این سبک یادگیری برای مشاغلی که مستلزم اطلاعات و دانش اند موثر ست و نهایتاً افرادی که سبک آنها انطباق یابنده است از طریق تجربه کردن و انجام دادن می آموزند توانایی این افراد کارکردن با اشیاء و کسب تجربیات جدید در هنگام انجام فعالیت است، این افراد توانایی بالقوه بازاریاب یا فروشنده موفق شدن را دارند.

دیوید کُلب ، به‌منظور فراهم ساختن درک بهتری از روش‌های متفاوت افراد در یادگیری و حل مسئله، نظریه‌ی سبک‌های یادگیری خود را مطرح ساخت. وی که سبک یادگیری را روش فرد در تأکید بر برخی از توانایی‌های یادگیری نسبت به دیگر توانایی‌های یادگیری می‌داند، معتقد است آگاهی افراد از پیامدهای سبک‌های یادگیری خود و دیگر روش‌های یادگیری در دسترس مزیت‌هایی برای آنان دارد .

نظریه‌ی یادگیری تجربی اساس نظریه‌ی کُلب است. از آنجا که این نظریه بر نقش محوری تجربه در فرایند یادگیری تأکید می‌نماید، یادگیری تجربی نامیده می‌شود.. در این نظریه، یادگیری فرایندی توصیف می‌شود که از تغییر شکل تجربه، دانش یا علم تولید می‌کند. از نظر کُلب، یادگیرندگان در هنگام یادگیری دو وظیفه‌ی اصلی دارند که با ترجیحات دوقطبی متمایزی آن‌ها را انجام می‌دهند. اولین وظیفه‌ی آنان کسب تجارب یا درک اطلاعات است، که با یکی از این دو روش انجام می‌گیرد:  عینی یا  انتزاعی.

دومین وظیفه‌ی یادگیرندگان نیز پردازش یا تبدیل اطلاعات است،به یکی از این دو روش انجام می‌گیرد: مشاهده‌ی تأملی یا آزمایشگری فعال.

در نظریه‌ی کُلب، چهار شیوه‌ی اصلی برای یادگیری وجود دارد:

  • تجربه‌ی عینی
  • مشاهده‌ی تأملی
  • مفهوم‌سازی انتزاعی
  • آزمایشگری فعال

اینچهار بعد را شرح می‌دهیم:

تجربه‌ی عینیدر این مرحله از چرخه‌ی یادگیری، فرد از طریق تجارب ویژه، ارتباط با مردم و حساسیت به    احساسات افـراد را یاد می‌گیرد. در ایـن مرحله از چرخه یـادگیری فـرد بیش‌تر بر احساسات درونی و توانایی‌های خود متکی است تا بر یک رویکرد نظام‌دار نسبت به حل مسئله و موقعیت‌ها. وی در این مرحله به احساسات خود اعتماد می‌کند و نمی‌تواند ذهنی باز داشته باشد و نسبت به امور و قضایا به‌صورت انعطاف‌پذیر عمل کند. تجربه عینی را می توان معادل فعل احساس­کردن دانست.

مشاهده‌ی تأملیاین بعد مشاهده دقیق قبل از قیاس و قضاوت، نظاره چیزها و اشیاء از جنبه‌های مختلف و جست‌وجوی مفاهیم و معنای چیزها را دربرمی‌گیرد. بیش‌تر اندیشه‌ها و موقعیت‌ها را از دیدگاه‌های متفاوت درک می‌کند. وی به عینیت، حوصله و قضاوت دقیق متکی است، ولی الزاماً اقدامی انجام نمی‌دهد. همچنین، فرد برای تشکیل عقاید خود به افکار و نظریه‌ها مراجعه می‌کند.مشاهده تاملی را می توان معادل فعل تماشاکردن  دانست.

 مفهوم‌سازی انتزاعیاین بعد شامل تحلیل منطقی دیدگاه‌ها، طراحی اصولی و منظم، و ادراک عقلانی موقعیت‌ها می‌شود. بر این اساس، در این مرحله از یادگیری، فرد برای درک مسایل و موقعیت‌ها بیش‌تر از منطق و تفکر استفاده می‌کند تا احساس. مفهوم­سازی انتزاعی را می توان معادل فعل فکر کردن  دانست.

 آزمایشگری فعالاین بعد توان فراهم‌آوری اسباب کار، ریسک و تأثیرگذاری در افراد و وقایع را در طول عمل شامل می‌شود. در این مرحله، یادگیری شکلی فعال می‌یابد، یعنی به‌صورت تجربه کردن برای تأثیرگذاری و تغییر موقعیت درمی‌آید.همچنین، فرد صرفاً موقعیت را مشاهده نمی‌کند، بلکه علاقه‌ای واقعی و  روی ‌آورد فعالی به مسئله دارد. آزمایشگری فعال را می توان معادل فعل انجام دادن دانست.

هسته‌ی اساسی نظریه‌ی کُلب این است که یادگیرنده از طریق چرخه‌ی یادگیری پیشرفت می‌کند: ابتدا تجارب منجر به تأمل و مشاهده و از این طریق مفاهیم تشکیل می‌شود. در ادامه، توسعه و تحول مفاهیم به تجارب جدید و آزمایشگری بعدی می‌انجامد. یادگیرنده‌ی کارآمد تمایل به دنبال کردن هر چهار مرحله دارد، اما ممکن است که در یکی از این مراحل مسلط تر باشد. ‌منظور کمک به دانش‌آموزانی که سبک‌های یادگیری آنان با روش‌های معمول آموزشی به‌خوبی هماهنگی ندارد، برخی از راهبردهای آموزشی ارائه شده است.

 توانمندی‌های یادگیری و موقعیت‌های یادگیری ترجیحی، برحسب سبک‌های یادگیری کُلب

توانمندی‌های یادگیریموقعیت‌های یادگیری ترجیح داده شده
تجربه‌ی عینی
یادگیری از راه شهود؛یادگیری از راه تجارب تازه، بازی‌ها، ایفای نقش و …؛
یادگیری از راه تجارب خاص؛ارزش­گذاری
یادگیری در محیط غیر رسمیمشاوره‌ی فردی؛
حساسیت به احساسات درونی.معلم به‌عنوان کمک‌کننده و همدل
مشاهده‌ی تأملی
یادگیری از راه ادراک؛استفاده از عناصر بصری
مشاهده‌ی دقیق قبل از تصمیم‌گیری؛فعال بودن و مشاهده‌ی زوایای مختلف مسئله؛
در نظر گرفتن امور از زوایای مختلف؛آزمون‌های از دانش فرد در رابطه با یک موضوع؛
جست‌وجوی درونی برای یافتن معانی (درون‌گرایی).معلم به‌عنوان راهنما و نشان دهنده.
مفهوم‌سازی انتزاعی
یادگیری از راه تفکر؛خواندن نظریه‌ها؛
تحلیل منطقی عقاید؛مطالعه‌ی انفرادی؛
برنامه‌ریزی نظام‌دار؛ارائه‌ی سازمان‌یافته، مناسب و واضح عقاید؛
عمل کردن براساس درک موقعیت (تفکر قیاسی).معلم به‌عنوان منتقل‌کننده اطلاعات.
آزمایشگری فعال
یادگیری از راه انجام دادن کارها؛تمرین و دریافت بازخورد؛
توانایی انجام دادن کارهابحث در گروه‌های کوچک؛
خطرپذیری؛پروژه‌ها و فعالیت‌های یادگیری فردی؛
عمل کردن برای تأثیر در افراد و رویدادها (برون‌گرایی).قرارگیری معلم به‌عنوان الگویی برای چگونگی انجام دادن.

چرخه یادگیری کلب

از ترکیب تجربه‌ی عینی و مفهوم‌سازی انتزاعی (چگونگی ادراک) با مشاهده‌ی تأملی و آزمایشگری فعال ؛ چگونگی پردازش چهار سبک یادگیری ایجاد می‌شود: واگرا، هم‌گرا، جذب‌کننده و انطباق‌یابنده .

منبع

معینی،مریم(1392)، رابطه جهت گیری هدف، سبک های یادگیری با یادگیری خودتنظیم،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی ارسنجان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0