سبک های عشق ورزی
عشق و سبک های عشق ورزی
اغلب مردم نمی توانند به معنای واقعی دیگران را دوست داشته باشند :عشق از بلوغ کامل، دانش فردی و شجاعت تشکیل می شود عشق نیز مانند هر هنر دیگری نیازمند ممارست و تمرکز بوده و به بصیرت و درک هوشمندانه نیاز دارد. اریک فروم، یکی از روانکاوان صاحب نام ونیز یکی از فلاسفه اجتماعی در هنر عشق ورزیدن موضوع عشق را نه تنها از تمامی ابعاد مورد بررسی قرار می دهد، بلکه به مطالعه انواع عشق اعم از عشق برادرانه، عشق شهوانی، عشق به خداوند و عشق فرزند به والدین می پردازد. اريك فروم كه به پدر عشق معروف است، عشق را پاسخي به مسأله وجودي انسان مي دانست. او در تعريف عشق گفت؛ عشق عبارت از رغبت جدي به زندگي و پرورش آن چيزي است كه بدان مهر مي ورزند. دلسوزي، توجه، احساس مسئولیت، احترام و شناخت با هم مرتبط هستند و ابعاد عشق را مي سازند .
بر خلا ف پیوند همزیستی ،عشق بالغ نوعی پیوند همراه با حفظ یکپارچگی فردی است که در واقع همان فردیت انسان است .نیرویی که دیوار های جدا کننده انسان از همنوعانش را فرو می ریزد ،و اجازه می دهد که او با دیگران متحد شود ،عشق انسان را یاری می دهد که بر احساس تنهایی و انزوای خود فایق آید و در عین حال خودش باشد و یکپارچگی وجودی خود را حفظ کند. در عشق نوعی تضاد وجود دارد که باعث می شود دو انسان باهم یکی شوند، اما در عین حال که هر یک فردیت خود را حفظ کنند عشق بیش از هر چیز نثار کردن است نه بخشیدن است ،نه گرفتن .نثار کردن یعنی زنده بودن ،یعنی سرشار از حس بودن .عشق عبارتند از گرایش شدید و حقیقی به زندگی و پرورش آن چه مورد محبت و علاقه فراوان ماست. بر طبق تعاریف عشق، مبنای عشق کودکانه این است که من دوست دارم چون دیگران هم مرا دوست دارند. عشق پخته و کامل می گوید: مرا دوست دارند چون من هم آنها را دوست دارم و عشق نابالغ می گوید: دوستت دارم چون به تو نیازمندم و عشق رشد یافته می گوید: من به تو نیازمندم چون دوستت دارم.
از دیدگاه اریک برن یکی از تواناییهای انسان عشق است که در موقعیتهای مختلف، به درجات و سطوح متفاوت ، متجلی می شود گاهی عشق محدود است و ظرفیت آن چندان رشد نکرده و در سطوح نازل است. در آن صورت ما از عشق خود الزاماً به دنبال لذت بردن و دست یافتن به احساس خوب هستیم یا می خواهیم از این عشق ورزیدن سود و منفعتی عایدمان شود. در واقع به خاطر دست یافتن به چیزی عشق ورزی می کنیم و حلقه رابطی وجود دارد. این دو نوع عشق ورزیدن ,منفعت طلبانه و لذت جویانه ,هر دو «کودکانه» است و ما به خاطر «کودک » درو نمان این احساس را داریم .هر دو نوع عشق برای زندگی کاربردهایی دارد و در شرایطی هم لازم به نظر می رسد .در نگاه اول این طور به نظر می رسد که در هر رابطه عشقی باید سود و منفعت یا لذت و احساس خوشایندی باشد تا عشق حاصل شده و جلوه گر شود.
وقتی بیشتر تعمق می کنیم متوجه می شویم که نوع دیگری بالنده تر، رساتر، کامل تر، پویاتر و رشد یافته تر از عشق وجود دارد که آن عشق بالغانه و عشق حقیقی است. در عشق کودکانه ما به آن لذت یا منفعت احساس وابستگی می کنیم اما در عشق بالغانه احساس آزادی می کنیم. در عشق کودکانه می خواهیم بدست بیاوریم ولی در عشق بالغانه می خواهیم نثار کنیم و با نثار کردن خود را لبریز، فیاض، زنده و شاد احساس می کنیم و می دانیم و می توانیم آگاهانه از شادیها، علایق، دانایی ها و داریی های خود ببخشیم در عشق بالغانه احساس مسئولیت پذیری داریم بدون آنکه چیزی را دریافت کرده باشیم، به خاطر خود معشوق، که دوستش داریم. در عشق حقیقی احترام موج می زند و صادقانه با تمام وجود عشق می ورزیم. یکی از نشانه های عبور از سه وضعیت نخست ؛ وضعیت های اول، دوم و سوم ؛ این است که از عشق کودکانه عبور کنیم و بتوانیم نخست توانایی درک عشق بالغانه را در خود بیابیم و دوم اینکه آنرا در خود ایجاد نموده و گسترش دهیم .فقط از طریق است که می توانیم موسیقی خوش آمد به وضعیت چهارم: من خوب هستم – تو خوب هستی. را با گوش جان بشنویم و از عشق ورزیدن لذت ببریم ،ولی محدود نشویم .با عشق ورزیدن رشد کنیم و رشد بدهیم. بگذاریم عشق ما عالم گیر شود .
يكي از مهمترين روابطي كه انسان ها در طول زندگي خود ايجاد مي كنند و انتظار دارند كه نياز روحي آنها را، دوست داشتن و دوست داشته شدن را تأمین كند «عشق» است. عشق بیش از هر موضوع ديگري در ادبيات جهان، در طول تاريخ مطرح شده است. اين در نهاد آدمي است كه دوست بدارد و دوست داشته شود، عاشق شود و عاشقي داشته باشد . عشق فريبنده ترين هيجان آدمي است. شاعران، ترانه سرايان، فيلسوفان و دانشمندان همگي كوشيده اند اين حالت راز آميز را توصيف كنند ولي هيچ يك موفق به اين كار نشده اند. با اين همه، ايده عشق رمانتيك هنوز پابرجاست و همه در جستجوي همسري هستند كه به تصور آنان، آرمان رمانتيك را، تحقق بخشد.
هر فرد در اعماق روان خود نياز به شخصي دارد تا او را درك كند و از صمیم دل او را عزیز بدارد، كسي كه نيازهاي او را بشناسد، به تفاوت ها به خوبي واقف باشد و كسي كه بتواند پاسخگوي مناسبي به نيازهاي عاشقانه او باشد . عشق و محبت از كيفيتي برخوردار است كه مي تواند بسياري از تنش هاي ميان زوجين را محو كرده، بر خود محوري ها سرپوش بگذارد اما چگونه است كه چراغ هاي تابان عشق و عاشقي به تدريج كم سو مي شود و يكي پس از ديگري رنگ مي بازد؟ چگونه بر زبان ها «از ازدواجم راضي نيستم» بر زبان ها جاری می شود. عوامل زيادي در روابط عاشقانه، خلل می آورند، در عين حال، مهارت هاي زیادی وجود دارند كه مي توانند عشق و حمايت زن و شوهر از يكديگر را تداوم بخشند. مهارت هاي لازم براي ايجاد و حفظ زندگي زناشويي اثر بخش، آموختني است ولي متأسفانه بسياري از آنها را به زوجين ياد نمي دهند .
برای افزايش مهر، عشق، محبت و مهرباني در زندگي هيچ گاه دير نيست كافي است كه راه جديدي يافته شود. انسان هاي اين كره خاكي شايسته آنند كه از زندگي مملو از مهر، محبت و عشق برخوردار گردند. به مرور احساس شيدايي اوايل ازدواج مي تواند به عشقي بالغانه تبديل شود. زن می تواند از گفتن «دوستت دارم» و شوهر از شنیدن آن لذت ببرند. زيرا محبت و جذابيت متقابل در بافت صميميت، وفاداري، اعتماد و دوستي به هم گره خورده، عشق قوي تر و عميق تري را پايه گذاري مي كند. بنابراين ايجاد روابط زناشويي سالم، موثر، پر دوام و سرشار از عشق و محبت براي رسيدن به سلامت رواني زوجين، خانواده ها و جامعه يك ضرورت اساسي به شمار مي رود. در زمينه عشق و ازدواج پژوهش هاي زيادي انجام شده است و نظريه پردازان مختلف سعي نموده اند با رويكرد خود به معماي عشق پاسخ گويند. روبرت استرنبرگ يكي از نظريه پردازاني است كه در زمينه عشق پژوهش هايي انجام داده است. استرنبرگ ، عشق را مركب از سه جزء صميميت ؛ میل ؛ تعهد معرفي كرد.
تركيبات مختلف اين سه جزء انواع مختلف عشق را به وجود مي آورد. این نظریه بیان می کند میزان عشقی که یک نفر بیان می کند بر قدرت این سه عنصر مبتنی است .به علاوه نوع عشقی که هر فرد تجربه می کند بر قدرت این سه عنصر مبتنی است .در این نظریه تاکید میشود که روابط ثابت و پایدار عشقی شامل همه عناصر شهوت، صمیمیت و تعهد است .صمیمیت شامل ابراز احساس و احساس وابستگی عاطفی به یکدیگر میشود .رابطه صمیمانه رابطه ای است که در آن احساس آرامش وجود دارد . شهوت شامل علاقه ی شهوانی زن و مرد به یکدیگر است .انرژی که منجر به عشق رمانتیک ،تماس فیزیکی و جذبه ی فیزیکی و احساس جنسی می شود ،می تواند به عنوان شهوت توصیف شود .شهوت ممکن است در رابطه ی بعضی از زوجها خیلی زود ظهور کند ،اما ممکن است در دراز مدت کاهش یابد .
عنصر تعهد در رابطه رشد می کند و شامل تصمیم به وفاداری است .تصمیم –تعهد به این موضوع اشاره دارد که زن و شوهر تصمیم گرفته اند به یکدیگر وفادار باشند و رابطه وفادارانه را تشکیل دهند. احساس خیانت می تواند لطمه شدیدی به رابطه وارد کند. عشق ،صمیمیت و رابطه ی جنسی ،جنبه های بهم پیوسته یک رابطه نزدیک است که اثر اتی مثبت و منفی بر یکدیگر دارند .برای مثال اگر سطح صمیمیت پایین باشد ممکن است رابطه ی جنسی بدون صمیمیت و عشق به وجود بیاید ،اما باید به خاطر داشت که رضایت بخش ترین رابطه ی جنسی در بافتی ایجاد میشود که عشق و صمیمیت وجود داشته باشد .بر طبق اين نظريه آن دسته از زوج هايي كه مثلث هاي همسانی دارند میزان رضایت زناشويي آن ها بیشتر است . استرنبرگ با انتقاد از نظريه مثلث عشق در سال 1994 نظريه ی جديدي را مطرح نمود، تحت عنوان ؛ عشق به مثابه قصه.
در این نظریه فرض بر این است که هر فردي گرایش دارد عاشق كسي شود كه قصه اش با او يكي يا مشابه باشد اما نقش اين شخص در قصه، مكمل نقش خود اوست و بدين ترتيب، اين شخص از جهاتي مثل خود اوست و از جنبه هايي بالقوه متفاوت است. اگر از سر اتفاق عاشق كسي شود كه قصه اي کاملاً متفاوت دارد، آن وقت است كه هم رابطه آنان و هم عشقي كه زير ساخت اين رابطه است، وضعيتي متزلزل پيدا مي كند. از طرفي شواهد و یافته هاي وي و همكارانش ، نشان داده است كه وقتي دو همسر قصه هاي مشابه و همساني دارند رابطه آنها دوام بيشتري دارد و سطح رضامندي آنان از زندگي زناشويي خويش بالاتر است .الين هاتفيلد، با تأكيد بر هيجان، عشق را به صورت تمايل شديد و مدت دار براي پيوند با ديگري بيان مي كرد كه حالتي از برانگيختگي عميق فيزيولوژيك دارد.
امروزه بیشتر روان شناسان معتقدند كه عشق، واكنشي آموختني و احساسي فراگرفتني است يعني هر آدمي عشق را با توجه به آموخته ها، باورها، شرطي ها و محدوديت هايش مي شناسد و سپس تجربه مي كند. بنابراين محيط تاثير عميقي بر سبك و روش عشق ورزي دارد. سبك هاي عشق ورزي اشاره به اين امر دارد كه چگونه افراد عشق را تعريف مي كنند يا عشق ورزی می کنند .افراد برای عشق ورزيدن نسبت به همسر خود از يك سبك و روش خاصي استفاده مي كنند و اين سبك متأثر از ارتباط متقابل و مداوم بين زن و شوهر و تعبيري است كه از محيط زندگي خود دارند. از مهمترين نظريه هايي كه به تبيين انواع عشق مي پردازد، نظريه شش بعدی لي؛ است. لی بر اساس براوردهای به دست آمده از ایالات متحده، کانادا و بریتانیا شش، نوع عشق ورزي را بيان مي كند:
- عشق رمانتيك
- عشق رفاقتی
- عشق بازيگرانه
- عشق شهوانی
- عشق واقع گرايانه
- عشق همراه با از خودگذشتگي
با استفاده از مقياس سبك هاي عشق ورزي هندريك و هندیک، كه براساس نظريه لي ساخته شده، مطالعات زيادي در فرهنگ هاي مختلف صورت گرفته كه نتايج آنها ارتباط سبكهاي عشق ورزي را با كيفيت روابط زناشويي ، رضايتمندي زوجي ، سبک دلبستگي ، نحوه تعامل و ارتباط زناشويي همكاران، خودشيفتگي و فردگرايي ، تجربه هاي رمانتيك خود تسكيني ، مهارت هاي ارتباطي و كيفيت روابط زناشویی و كيفيت زندگي را نشان داده اند. همچنين ، یافته هاي پژوهش نوري و جان بزرگي، نشان داد كه توان پيش بيني ازدواج از طريق انواع عشق وجود دارد. عشق پلي است كه مي تواند روابط زناشويي را به هم نزديك كرده، آنرا استحکام بخشد. زوجين براي اينكه زندگي موفق و سرشار از عشق و محبت داشته باشند، نياز به برقراري ارتباطي صحيح دارند. يكي از نظريه هايي كه در بهبود روابط انساني كاربردهاي مؤثري دارد، نظريه تحليل رفتار متقابل است. تحليل رفتار متقابل يكي از ملموس ترين نظريه هاي روانشناسي نوين است.
اين نظريه كه، توسط اريك برن مطرح شد، با سازه هاي «والد، بالغ ، کودک» آن، در امور باليني، درماني، سازماني و در روانشناسي رشد، ارتباطات، مديريت، شخصيت و روابط و رفتار بسيار كاربرد دارد. تحليل رفتار متقابل به عنوان نظريه شخصيت، تصويري از ساختار روا نشناسي انسان ها به ما ارائه مي دهد. بدين منظور از يك الگوي سه بخشي به عنوان الگوي حالات نفساني خود استفاده مي كند. همين الگوي شخصيتي به ما كمك مي كند تا دريابيم انسان ها چگونه عمل و رفتار مي كنند و اين كه چگونه شخصيت خود را در قالب رفتارهايشان آشكار مي سازند. افراد با يكي از سه حالت ايگويي والد، بالغ و يا كودكشان، با ديگران ارتباط برقرار مي كنند. البته اين كه با كدام يك از آنها ارتباط برقرار كنند، به احساس آن ها در لحظه مورد نظر بستگي دارد. ضمنا اين كه در هر لحظه عاملي مي تواند افراد را از حالتي به حالت ديگر ببرد. پاسخ هاي افراد نيز توسط يكي از اين سه حالت ايگويي صادر مي شود. جوهر تحليل رفتار متقابل تحليل همين محرك ها و پاسخ ها است .
به نظر برن ، تحليل روابط اصولًا در روابط زناشويي و پيوندهاي اجتماعي كاربرد دارد. در اين موقعيت ها، تحليل روابط مي تواند پيش بيني ها و بازنگري هاي مفيد و قانع كنند هاي را به دست دهد. اعتقاد بر اين است كه اگر افراد روابطي سالم، مثبت و رضایت بخش با يكديگر داشته باشند و آن را جايگزين روابط تخريبي، منفي و تحقير آميز نمايند، قادر خواهند بود كه از فشارهاي رواني خود و ديگران بكاهند و از زندگي خود لذت بيشتري ببرند .
نظر به اينكه اشكال در چگونگي عشق ورزيدن از مسائل مهم مورد شكايت زوج هاست و از طرفي اشكال در عشق ورزيدن با بسياري از شكایتهاي متداول مانند: عدم تفاهم، توجه ناكافي به يكديگر، ناخشنودي از يكديگر، اشكال در گوش دادن، اشكال در حل مسأله، لذت نبردن از زندگي و در نهايت عدم رضایت زناشويي ارتباط پيدا مي كند. به همين منظور پژوهش حاضر به دنبال بررسي اثربخشي آموزش به شيوه تحليل رفتار متقابل بر سبك هاي عشق ورزي زوجين است.
منبع
اردشیری لردجانی،فهیمه(1393)، اثر بخشي تحليل رفتار متقابل بر تعارضات زناشویی، سبک های عشق ورزی، هوش هیجانی و هوش معنوی زوجین،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید