سازگاری و ناسازگاری درخانواده
کودکی که به دنیا می آید دارای کامل ترین و عالی ترین امکانات رشدی است و اما ظرفیت آن را دارد که به بهترین وجهی پرورش یافته و برترین کمالات را پیدا کند کافی است او سالم به دنیا بیاید و خانواده و محیطی مناسب در اختیارش قرار گیرد این محیط را والدین به وجود می آورند والدین هستندکه انرژی نهفته در وجود کودک را شکوفا کرده خط و جهت می دهند غالباً فرزندان به دلیل خطاها و ناسازگاری هایشان محکوم می شوند و فراموش می شود که خطاها و عدم آگاهی والدین دلیل بروز مشکلات آنان می باشد.
سازگاری زناشوئی
سازگاری زناشوئی انطباق وضعیتی است که وجود دارد ، و وضعیتی که مورد انتظار است ، می باشد . طبق این تعریف سازگاری زناشوئی وقتی وجود دارد که وضعیت موجود فرد در رابطه زناشوئی مطابق با آنچه که وی انتظار داشته باشد و ناسازگاری زناشوئی وقتی وجود دارد که وضعیت موجود فرد در رابطه زناشوئی با وضعیت مورد انتظار و دلخواه فرد منطبق نباشد .اساساً اگر سازگاری زناشوئی حاصل مبادله رفتارهای پاداش بخش باشد . عدم سازگاری فقط هنگامی خواهد بود که دو شریک از چیزی رنج ببرند .
البته نظر افراد در این باره که چه اموری رضایت بخش است با گذشت زمان ، رشد طبیعی انسان تغییر کند . رابطه ای را که یک زوج در بیست سالگی ، فوق العاده می دانند ممکن است در چهل سالگی ، با ایجاد علایق و شغلهای جدید در این ساهل چندان رضایت بخش نیابند . همچنین نامزدی که زمانی بهترین انتخاب تلقی مشده است،در صورت امکان نامزدهایی زیباتر و بهتر وجود داشته باشد . احتمالاً دیگر آنچنان راضی کننده نخواهد بود . همچنین ممکن است با شروع زندگی و دیدن خطاهای همسر در طول سال ها ، رضایت از همسر کاهش می یابد .
السون و دیگران ، سلیمانیان ، نیز برای سیکل زندگی خانوادگی مراحلی را مطرح می کند و معتقد است که میزان سازگاری و رضایت زناشوئی در هر یک از این مراحل متفاوت است . مراحلی که وی مطرح می کند و معتقد است که میزان رضایت زناشوئی در هر یک از این مراحل متفاوت است .
مراحلی که وی مطرح می کند عبارتند از :
- زوجهای جوان بدون بچه
- خانواده با بچه های پیش دبستانی
- خانواده با بچه های دبستانی
- خانواده با فرزندان نوجوان
- خانواده با بچه های که شروع به ترک خانه می کنند
- خانواده بدون فرزند ؛ فرزندان در این مرحله خانه را ترک گفته اند
- خانواده در دوران بازنشستگی و پیری .
ولف ، سیف ، بیان دارد که سازگاری ورضایت و خشنودی مادران از زندگی زناشوئی ، پس از جدا شدن فرزندان نوجوان و 19 ساله به بالا در خانه حضور داشته اند . فلمن ، سیف، نیز معتقد است رضایت از زندگی در همسرانی که به دوره پدر و مادری انتقال یافته اند نسبت به دوره زندگی زناشوئی قبلی کاهش یافته است . همچنین بررسیهای جدیدتری توسط رولین و کانون و اسپانیر و همکاران ، سیف ، به طریقه پژوهش مقطعی انجام گرفته و چنین نتیجه گرفته اند که تنشهای مربوط به نقشهای زناشوئی پس از استقلال زندگی فرزندان نسبت به زمانی که آنان در خانواده حضور داشتند کمتر شده است و زوجها از رفتار خود نسبت به یکدیگر کمتر شکایت دارد.
عوامل مؤثر در رضایت و سازگاری زناشویی
از دهه 1350 پژوهشگران عوامل مؤثر بر رضایت و سازگاری زناشوئی را بررسی می کردند.جذابیتهای جسمی ، عاطفه ، سن ازدواج ، فرزندان ، زمینه اقتصادی – اجتماعی ، داشتن علایق و هدفهای یکسان و فعالیت جنسی ، همه عواملی هستند که مورد توجه بوده اند .
وینچ و دیگران به نقل از سلیمانیان ، هشت معیار موفقیت زناشوئی را که در سه دهه گذشته به کار رفته اند را مشخص کرده اند این رضایت و سازگاری زناشوئی مؤثر باشد و هر کس با توجه به نگرش خاص خود و یا نتایج پژوهشهایش ، عواملی را برای رضایت و سازگاری زناشوئی بیان می کند . عده ای بلوغ فکری و عاطفی زوجین ، داشتن تحصیلات و طبقه مشابه و یا داشتن علاقه و طرز تفکر مشترک را از عوامل تأثیر گذار بر روابط زناشوئی می دانند،برخی دیگر نیز عوامل دیگری را ذکر می کنند.در ذیل به بررسی مهمترین عاملها می پردازیم .
ابراز محبت و عشق زوجین نسبت به یکدیگر :
احساس شدیایی اوایل ازدواج ، به مرور می تواند به عشقی بالغانه تبدیل شود . زن می تواند از گفتن « دوستت دارم» و شوهر از شنیدن لذت ببرند . زیرا محبت و جذابیت متقابل دریافت صمیمیت ، وفاداری ، اعتماد و دوستی به هم گره خورده . عشق قوی تر و عمیق تری را پایه گذاری می کند .
رسول اکرم (ص) می فرماید : وظیفه زن نسبت به شوهرش این است که مهر و محبتش را در دل بپروراند و در این خصوص حضرت علی (ع) نیز می فرماید :«در هر حال با زنان سازش و مدارا کنید و به انها گفتار خوش نشان دهید باشد که آنان نیز کردار خوش نشان دهند» از نظر روانی هم نرم زبانی در تحکیم روابط زناشوئی ، دوام مهر و محبت تأثیر بسزائی دارد . در حدیث آمده است که گفتار مرد به همسر خود که من تو را دوست دارم ، هرگز از دل او بیرون نمی رود .
آنچه در ازدواجهای پریشان وجود ندارد ابراز محبت و صمیمت است . زن و شوهر که به دلیل ابراز خشم خود را درک نمی کنند در مراودات خود به جایی می رسند که هر دو یا دست کم یکی از آنها به این نتیجه می رسند که به قدر کافی مورد عشق و محبت همسر خود قرار ندارند .
از بهترین وبا شکوهترین تجلیات زندگی متعادل ،سرمایه گذاری انسانی یا داد و ستد عاطفی بین زوجین است . اول زندگی مشترک را به منزله شروع تبادلات عاطفی و هم حسی زوجین تلقی کنیم و آن را فرصتی برای درک روحیات هر یک به حساب آوریم در دهه های بعد داد و ستد عاطفی ، نیاز به جلوه بیشتر و مساعدتری خواهد داشت . به ویژه در سالهای میانی و پایانی زندگی مشترک که احساس تنهائی از دست رفتن جوانی به مشکلات زوجین دامن می زند . تلاش آنها برای اثبات عواطف صادقانه و صمیمانه شان ، ضرورتی بیش از گذشته می یابد و دوام و استحکام زندگیشان را تضمین نمود .
برودریک ، در پژوهش رابطه عاطفی ، نگرشها و رفتارها را با رضایت زناشوئی مورد مطالعه قرار داد و به این نتیجه رسید که متغیرهای عاطفی و نگرشی ، با واریانس بسیار منحصر به فرد در رضایت زناشوئی نقش دارند .
احترام به همسر
تاجیک اسماعیل ، در رابطه با نقشهای شوهر می نوسید : مرد بایستی به همسر خود ، به خصوص در حضور دیگران احترام بگذارد . این احترام باید توأم با صمیمیت و مهربانمی باشد . زن نیازمند دریافت محبت و احترام از شوهر است . به ویژه هنگامی که در حضور دوستان و آشنایان قرار داشته باشد . این عنصر باعث می شود که زن از داشتن شوهر احساس افتخار و سربلندی کند و این احساس ، شوق او را به زندگی زناشوئی و آمادگی وی را برای گذشت و بردباری در برابر محرومیتها و سختیهای احتمالی بیشتر کند و همچنین در مورد نقشهای زن معتقد است با توجه به این که در زندگی زناشوئی نقش محبت و اظهار عواطف بیشتر مناسب ساختار روانی و جسمی زن است و احساس دلگرمی و اطمینان خاطر را به شوهر باید در فضای خانواده ایجاد کند .
زن بایستی دقت داشته باشد که احترام او نسبت به شوهر هم یک نیاز روانی و عامل علاقه و محبت بیشتر شوهر به اوست . پژوهشهای ویگن و مودی، به نقل از سلیمانیان ، نشان می دهد که زوجهائی که به راحتی افکارشان را با یکدیگر در میان می گذارند قادر به پذیرش و درک احساسات یکدیگر هستند و از سازگاری و رضایتمندی بیشتری برخوردارند . همچنین پژوهشی که توسط میشل، به نقل از موسوی در کشور آمریکا ، فرانسه و شوروی انجام شد به این نتیجه رسید که 70 تا 90 درصد زنان احترام متقابل را بهترین مسئله درسازگاری و رضایت زناشوئی می دانند .
برقراری روابط اجتماعی
نباید از اهمیت بسیار زیاد ارتباط در گروه غافل شویم . ارتباط باعث می شود تا این مجموعه که برای رسیدن به اهدافی مشترک با هم تعامل بر قرار می کنند وحدت پیدا کنند . دلیل لزوم برقراری ارتباط بین اعضای گروه وجود مشکلات و موانع بیرونی و درونی است .مارکوسی و گرین وود ، به این نتیجه رسیدند که یک ارتباط مثبت میان سازگاری اجتماعی و سازگاری زن و شوهر وجود دارد . بدین معنی که افرادی که در زندگی زناشوئی سازگار و موفق هستند در روابط اجتماعی خود نیز افرادی سازگار و موفق اند .
روابط جنسی
عشق و تمایل جنسی در افراد سالم اغلب به طور کامل با یکدیگر آمیخته اند و اگر چه عشق و تمایل جنسی دو مفهوم کاملاً مختلف اند و به هم آمیختن این دو مفهوم جایز نیست . با این وجود باید بگوئیم که در زندگی افراد سالم این دو مفهوم به هم می پیوندند و با هم می آمیزند . شوارتز در کتاب روانشانسی جنسی خود می نوسید : اگر چه انگیزه های جنسی و عشق ، طبایع مختلفی دارند لیکن مکمل یکدیگرند . در یک انسان کامل و کاملاً بالغ تنها در هم آمیختگی جدائی ناپذیر انگیزه جنسی و عشق وجود دارد، بیشتر مطالعاتی که در صدد برآمدند تا بررسی کنند این سؤال را که رضایت در فعالیت جنسی تأمین کننده رضایت زناشوئی است .
بیشتر از یک عامل را بر رضایت زناشوئی مؤثر می دانند . وونگلیستی، یک مطالعه طولی بین روابط عاطفه علاقه جنسی ، منفی بافی و رضایت زناشوئی انجام داد . آنها با 106 زوج که بیشتر از دو سال از ابتدای ازدواجشان می گذشت مصاحبه کردند . آنها دریافتند که علاقه جنسی زنان با رضایت شوهرانشان مرتبط بود اما به طور کلی عاطفه جنسی با سازگاری و رضایت زناشوئی همسرانشان رابطه نداشت . آنها سعی کردند این مطلب را در یک سری از روشها توضیح دهند .
آنها نظر دارند که ممکن نیست اهمیت مسائل جنسی در رضایت زناشوئی برای سالهای متمادی بعد از ازدواج در یک سطح می باشند . پژوهشها نشان می دهند که مسائل جنسی از لحاظ اهمیت در ردیف مسائل درجه اول یک زندگی زناشوئی قرار دارند و سازگاری در روابط جنسی از مهمترین عوامل خوشبختی زندگی زناشوئی است به طوری که این روابط ارضا کننده و کامل نباشد منجر به ناراحتی شدید ، اختلافات و حتی از هم پاشیدگی خانواده می باشد .
نجاتی ، در این خصوص بیان می دارد : در ابتدای ازدواج ، زوجین جهت بهبود شناخت و اصلاح روابط جنسی خود باید در مورد توقعات ، رفتار و ارزشها با هم به گفتگو بنشینند . گفتگو به منظور بهبود روابط جنسی بسیار سازنده است و موجب تقویت جنبه های مختلف ازدواج می شود . اگر زوجین قادر نباشند در مورد مسائل جنسی و چگونگی آمیزش آزادانه با هم به گفتگو بنشینند مسلماً از نحوه ی بینش یکدیگر با خبر نشده و نمی توانند به طور مطلوب رضایت خاطر هم را فراهم آورند .شاملو ، نیز معتقدست تعادل و تناسب در مقدار تمایل جنسی در زن ومرد نیز از عوامل موفقیت زناشوئی است .
مسائل اقتصادی و اجتماعی
نوابی نژاد ، بیان می دارد که کارشناسان خانواده توصیه می کنند که خانواده دختر و پسر از نظر طبقه و وضع اقتصادی – اجتماعی مشابه باشند تا سازگاری بیشتری را در کنار هم تجربه کنند .مسائل مربوط به دخل و خرج هم اغلب موجبات اختلافات زن و مرد را فراهم می سازد . در زمینه دخل و خرج اغلب با انواع مشغله های ذهنی در خصوص انعطاف ، کنترل و سایر معانی نمادین ، که به فعالیتهای مشترک لطمه می زند برخورد می کنیم . بسیاری از زوجها بر سر چگونگی پرداخت مخارج با هم اختلاف نظر دارند . بسیاری از آنها پس از رسیدگی چندین ساعته فهرست مخارج ، یکدیگر را به بی توجهی در خرج کردن درآمدها متهم می سازند و آتش خشم یکدیگر را بر می افروزند .
ارتباط با اقوام و اطرافیان
وابستگی های عاطفی زن و شوهر به خانواده های خود می تواند بر روابط زناشوئی تأثیر سوء بگذارد . در بسیاری از موارد توجه زیاد زن یا شوهر به پدر و مادر در اسباب تکدر دیگری را فراهم می سازد . اقوام هم گاهی مسائلی برای فرزندان ازدواج نکرده خود ایجاد می کنند . آنها هم مانند فرزندانشان احساس ، بی عدالتی ، تعمیم مبالغه آمیز و تفکرات نمادین هستند .والدین حتی اگر دخالت ظاهری نکنند و به طور غیر مستقیم در زندگی فرزندانشان مؤثر می باشند . چرا که افکار زن و شوهر و شخصیتشان تحت تأثیر افکار والدینشان شکل گرفته است و هر دو همان رفتاری را با یکدیگر می کنند که از پدر و مادرشان گرفته اند .
نقش خانواده اصلی ازدواج به قدری قوی است که دو نفر به هم پیوند زناشوئی می بندند در واقع والدین پسر و والدین دختر همه در تمام ابعاد و اوضاع و شرایط زندگی زوج جدید حضور دارند . حال اگر والدین طرفین هر دو زندگی سازگار ، رضایتمند و خشنودی داشته باشند زوج جدید هم سازگار خواهند بود و اگر هر دو آنها در خانواده ناسازگار و نا سالم بزرگ شده و رشد یافته باشند در آن صورت زوج جدید قادر نخواهد زندگی سالمی را تشکیل دهند .
تردید در احساس تعهد نسبت به رابطه زناشوئی ممکن است زمانی به وجود آید که زن ، شوهر یا هر دو آنها در ارتباط با والدین خود دشواریهایی داشته اند . این مسئله مشترک ممکن است تحت تأثیر پدر و مادر در دست برداشتن از فرزند خود تشدید شود . پدر و مادر به فرزند می چسبند و کودک توان رفتار مستقل را ندارد . در شرایطی که تنها یکی از طرفین زناشوئی ، زن یا شوهر ، نتواند از پدر و مادر خود جدا شود .
شخصیت همسر نقش مهمی در زندگی زناشوئی ایفا می کند . اگر همسر نتواند در نقش پدر و مادر خود ظاهر شود ممکن است مسئله فیصله پیدا کند . اما اگر زن و شوهر هر دو به والدین خود وابسته باشند موقعیت دشوارتر می شود و مشکل زمانی تشدید می شود که زن یا شوهر یا هر دو احساس می کنند که با ازدواج به پدر و مادر خود لطمه می زنند و این موقعیتی است که پدر و مادر با طرز برخورد خود می توانند آن رابه وجود آورده یا تشدید کنند .
مسائل ارزشی ، عقیدتی و مذهبی
گاه ازدواج به علت نا آگاهی زن و شوهر از قابلیتهای ذهنی و یا در اثر بی اطلاعی از نظامهای ارزشی و پایبندهای اخلاقی یکدیگر با اشکال مواجه می شود . پس از آنکه زن و شوهر به نتیجه رسیدند زوجه مشترک چندانی با هم ندارند . پیوندهای زندگی زناشوئی آنها سست شده ، در هم فرو می پاشد .
همسانی میان زن و شوهر از نظر مذهبی ، سبب جذب و وابستگی هر چه بیشتر زن و شوهر و استواری پیوند زناشوئی شان می باشد و بر عکس ناهمسانی سبب و سرچشمه کشمکشهای خانوادگی است . بعقیده ورد، همگونی میان دو همسر از نظر مذهب و نژاد کمتر باشد اختلافات و کشمکشها بیشتر است . ناهماهنگی مذهبی علاوه بر ایجاد اختلاف بین زن و شوهر مشکلاتی نیز در روابط ایشان با والدین همسرشان ایجاد می کند .
روانشناسان ازدواج دو نفر از مذاهب مختلف را کار غیر عاقلانه ای می دانند . اگر یکی از زوجین به عقاید مذهبی خود با ایمان کامل پایبند باشد امکان اختلاف نظر در این مورد زیاد است . تربیت کودکان بسیار متأثر از نگرش مذهبی زوجین است . مثلاً اگر پدر مسلمان و مادر مسیحی باشد و هر یک پایبند به عقاید خود باشند تلاش در تربیت کودکان مبتنی بر اندیشه دین خود خواهند داشت و این امر سبب بروز اختلاف خانوادگی خواهند شد .
علایق و طرز تفکر
الیس ، به نقش تفکر در سازگاری و ناسازگاری زناشوئی پرداخته است . توافق زن و مرد در مورد مسائل مختلف زندگی نقش عمده ای دارد که این توافق متأثر از طرز فکر علایق آن دو می باشد و زوجین می بایست در زمینه موضوعاتی از قبیل آزادی افراد در خانواده ، تعهد فرزندان ، تحصیل و تربیت فرزندان ، مداخله اطرافیان و غیره با هم به یک توافق منطقی برسند . این توافق خصوصاً در مورد نحوه ی تربیت فرزندان حائز اهمیت است . در زمینه علایقی مانند نحوه گذراندن اوقات فراغت از قبیل سینما رفتن ، شرکت در مجالس مذهبی ، خواندن کتاب ، گوش دادن به موسیقی و رادیو و غیره نیز باید توافق نسبی حاصل گردد . اگر یکی از زوجین بدون در نظر گرفتن علایق طرف مقابل خود تعصب نشان دهد موجبات دلسردی و ناکامی طرف مقابل را فراهم خواهد ساخت . داشتن توافق نسبت به موضوعات مهم زندگی یکی از مسائلی است که در موقعیت و رضایت زندگی زناشوئی نقش دارد .
مزاج و شخصیت
بلوم ، مطالعه ای بر روی 166 زوج که در ترکیب 20 تا 85 سال سن داشتند انجام داد . همه شرکت کنندگان در یک مقیاس سازگاری زناشوئی جدید و جامعه که به آن مقیاسها مزاج سلطه گر خوشایند و بر انگیزاننده مهرابین اضافه شده بودند تقسیم شدند . یافته ها نشان می دهد که کلاً افرادی که در گروه مزاج خواشایند تر و سلطه گرتر بودند تمایل به ازدواجهای شادتر داشتند به علاوه آنهایی که با مزاج خوشایندتر دست به انتخاب همسر می زدند ، در ازدواجهایشان شادتر بودند . خلاصه خوشایندی مزاج ؛که ارزیابی بسیار کلی از سازگاری روانشناختی در مقابل ناسازگاری است یک کلید پیش بین در رضایت از ازدواج مورد توجه بود . آنهائی که با سازگاری بهتر دست به انتخاب همسر می زدند از ازدواج راضی تر بودند . همچنین یافته های ویژه در خصوص زنان نشان داد که ناخوشایندی و سلطه پذیری ؛ برای مثال افسرده ساز ویژگیهای زنانی بود که کاملاً در سازگاری زناشوئی مضر بودند . اساس مزاج پراکنش (واریانس) بیشتری (30 تا 34 درصد) در سازگاری زناشوئی را توضیح دهد که این تأثیرات قبلاً در نوشته های سازگاری زناشوئی – شخصیت گزارش شده بود .
تأثیر رضایت و سازگاری زناشوئی بر کودکان
در اینجا به این واقعیت باید توجه کرد که تحقیقات صورت گرفته تحت عنوان کیفیت زناشوئی ، در برگیرنده مفاهیمی هستند که به صورت متفاوتی نام گذاری شده اند . نامهایی همچون سازگاری ، خشنودی ، هماهنگی ، رضایت و کیفیت زناشوئی و غیره . البته بین این مفاهیم تمایزات اساسی وجود دارد با این حال پژوهشها نشان داده است که همبستگی های بسیار نیرومندی ما بین این شاخص ها وجود دارد و این شازه ها شاخص های الزامی تجارب ذهنی کلی طرفین ارتباط هستند تعارض و ناهماهنگی نیز به عنوان بخشی از تجربه زناشوئی مد نظر گرفته اند در حقیقت تعارض ممکن است در سه بعد تعریف شود : محتوا و تداوم تغییرات در هر یک یا در تمامی این ابعاد می تواند تلویحات کاملاً متفاوتی را برای پیگشتهای کودک داشته باشد . در حال حاضر ، این روابط بالقوه به طور گسترده ای نامکشوف مانده اند .
توافق همگانی بر سر این نکته که تجربه تعارض بین والدین با رشد اجتماعی کرودک رابطه منفی دارد . جالب توجه به نظر می رسد ، نکته توجه آن است که محققان بین شدت ، تداوم شیوه اموری مشابه ، افتراق قایل شدند . توافق هایی در خصوص رابطه کیفیت زناشوئی و پیگشتهای کودک ظهور یافته اند . تجربه تعارض بین والدین با رشد اجتماعی و سلوک اجتماعی کلی کودک نسبت عکس دارد . این مسئله که ناهماهنگی زناشوئی به پیامهای نامطلوب بسیاری در کودک می انجامد بر اساس شواهد برگرفته از مطالعات تحقیقی متونعی بنا شده است . از این مطالعات این گونه بر می آید که تعارض مداوم بین والدین و نه طلاق ، عامل مهمی است که سرانجام تأثیر منفی بر سازگار کودک برجای می گذارد . تحقیقات بعدی این ادعای بنیادین را حمایت کرده و آن را گسترش داده اند .
در سنین اولیه ، کودکان ظاهراً ناهماهنگی زناشوئی حساس هستند . کودکان 10 ماهه به عاطفه منفی دیگران پاسخ می گویند و پاسخهای عاطفی به تجربه تعارض زناشوئی تا نوجوانی ادامه می یابد . شکل پاسخ رفتاری کودکان در طول زمان تغییر می کند .از نوزادی تا نو پائی ، افزایش فاحشی در پاسخ های مطلوب اجتماعی و کاهش قابل ملاحظه ای در نمایش های خشم به وجود می آید . کودکانی که تعارضات مداومی را بین والدینشان شاهد بوده اند ، واکنش های آشفته بیشتری را طی سالهای اول مدرسه به نمایش گذارده اند . علاوه بر این بین افزایش تعارض زناشوئی و مسائل کودک ظاهراً تا نوجوانی نیز ادامه می یابد . زمینه یابی های صورت گرفته در مورد کودکان در سطح ملی حاکی از آن است اضطراب ، افسردگی ، انزوا ، رفتار ضد اجتماعی و رفتار تکانشی بین فعالی نوجوانان ، با افزایش تعارض زناشوئی رابطه مستقیم دارد .
مطالعات چندی شواهدی را مبنی بر تأثیر ناهماهنگی زناشوئی بر روابط والد – کودک فراهم آورده اند مسئله مورد توجه این است که چگونه روابط بین والدین ممکن است به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر تربیت ، تعامل والد – کودک و یا روابط والد – کودک تأثیر گذارند . در کل ، طبق گزارش هایی کودکان ، فروپاشی در روابط زناشوئی با روابط ضعیف والد – کودک در ارتباط است . اگر چه بعضی از مطالعات تفاوت های جنسی را در تأثیر پریشانی روابط زناشوئی برروابط والدین با دختران و پسران گزارش کرده اند اما این امر ظاهراً ، مصداقی کلی دارد . بلسکی، در سال 1981 بیان کرد حمایتی که یک والد از همسرش دریافت می دارد ممکن است تربیت مثبت را تسهیل کند . امروزه برای این ادعا شوهاد محمی در دست است حمایت همسر عموماً با قابلیت تربیتی مادر رابطه مثبت دارد.
منبع
یادگاری،محمدعلی(1393)، ناسازگاری های زناشویی با مشکلات رفتاری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی استان هرمزگان
ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید