ساختار و اندازه گيري شخصيت
از نظر آيزنك شخصيت هر فرد گرايشهاي ديرپاي سرشت او و آن واقعيت بنيادين است كه زمينه ساز تفاوتهاي فردي در رفتار محسوب مي شود ،او براساس مطالعات روان شناختي و فلسفي دريافت كه توصيفات مشابهي از انواع شخصيتهاي خاص انساني پديد آمده و اين توصيفها در طول تاريخ حفظ شده اند. از زمان فلاسفه يونان تا روان پزشكي قرن بيستم تمايل به طبقه بندي افراد وجود داشته و دارد. يونانيان از چهار طبقه استفاده كرده اند:سوداوي ، صفراوي ، دموي و بلغمي . اينها طبقاتي هستند كه افراد را در آنها جاي مي دادند. اما يك شخص را نمي توان با يكي از اين طبقات توصيف كرد.
روش ديگر براي فهم تفاوتهاي فردي، استفاده از بعد است. مفهوم بعد از اين نظر از مفهوم تيپ متفاوت است كه افراد را به هر صورت مي توان در يك بعد قرار داد اما تعلق يك فرد به تيپ خاصي مسئله همه يا هيچ است، يعني در تيپها حالت مركبي وجود ندارد . آيزنگ از تئوري كرچمر؛ درباره پسيكوزها بهره گرفته است. براساس آن تئوري فرض شده افراد بهنجار و نابهنجار را مي توان تنها در يك بعد يا پيوستار پسيكوزي در دامنه اي از اسيكزوفرني تا افسردگي, شيدايي درجه بندي كرد. بيماران مبتلا به اسكيزوفرني و افسردگي, شيدايي در دو سر طيف وافراد بهنجار در وسط آن قرار مي گيرند.
آيزنک از تئوري يونگ؛ درباره شخصيت نيز تأثير پذيرفته است. يونگ معتقد بود كه افراد يا تمايل به برونگرايي دارند يعني جهت انرژي غريزي يا ليبيدوي شخص ، كه صرفاً جنسي نيست به سمت بيرون است و يا تمايل به درونگرايي دارند، يعني جهت اثري غريزي آنها به سمت دنياي دروني ذهني است . يونگ، اين مفهوم را براي تبيين اختلالات رواني نيز بكار برده، معتقد بود افراد مستعد علائم نوروتيكي هيستري، برونگرا ، و افراد مستعد اختلالات اضطرابي، درونگرا هستند.آيزنگ معتقد است كه يونگ در گسترش مفاهيم برونگرايي و درونگرايي سهمي نداشته و درباره او مي گويد: هر آنچه در نظرش تازه است درست نيست و هرآنچه درست است تازه نيست.نظر آيزنك درباره شخصيت طوري طرح شده تا همه اين ديدگاهها را دربر گيرد. او ديدگاه چند بعدي را كه در تضاد با رويكرد تيپ شناسي است پذيرفته است. ابتدا آيزنك ، تصور مي كرد فقط دو بعد براي توصيف شخصيت آدمي كافي است؛ درونگرايي-برونگرايي و نوروزگرايي- ثبات بعداً او بعد سومي بنام پسیكوزگرايي را نيز اضافه كرده است.
دو بعد درونگرايي-برونگرايي و نوروزگرايي- ثبات چهار طبقه تشكيل مي دهند كه قابل انطباق با تيپهای يوناني هستند. صفراويها و دمويها داراي سلسله ويژگيهاي مشتركي هستند كه بايد بنا به اصطلاحات امروزي آنها را برونگرا ناميد، حال آنكه سوداويها و بلغميها به درونگرايي شبيه ترند. بعد كرچمر كه بوسيله آيزنك استفاده شده مشابه بعد درونگرايي و برونگرايي است. دو تعبير نوروزها از يونگ يعني اضطراب و هيستري مشابه درونگرايي نوروتيك و برونگرايي نوروتيك، يا تيپهای يوناني سوداوي و صفراوي است .
پرورش خود برای تکامل روانی فرد و اثر مثبت برروی زندگی اش تاثیر فراوان دارد.برای پرورش شخصیت نخستین گام ؛ خود است و هیچ کس بهتر از خود فرد نمیتواند مسئول تعالی خویشتن باشد.از این رو ثبات شخصیت یک مزیت است و شخص باید زمانی را برای پرداختن به خویشتن و احتراز از دمدمیمزاجی صرف کند، هر شخصی که علا قه مند به پرورش شخصیت است باید خود را با کسب مهارتها و دانش روز هماهنگ کند، بهتر است فرد تجربیا ت گذشته را جمع آوری کند و از آنها درس عبرت بگیرد.یکی دیگر از عوامل موثر؛ خوش بین بودن است.خوش بینی و با نگاه مثبت دیدن به زندگی، کار، فعالیت دلگرمیمیبخشد.هدفمند بودن، عنصر دیگری است که در پرورش شخصیت و رهایی از بی ثباتی مفید است زمانیکه فرد با هدف روشن زندگی کند، مسیر زندگی خود را میداند و هدف برای زندگی را تعیین میکند.
آیزنک معتقد است که این ابعاد به صورت فطری در افرادست و معمولاً افراد به چهار گروه تقسیم میشوند:
- برونگرای بی ثبات
- برونگرای باثبات
- درونگرای بی ثبات
- درونگرای باثبات
به عقیده آیزنک این ابعاد مطلق نیستند و آزمون ویژگیهای مسلط فرد را آشکارا نشان نمیدهد وگرنه همه افراد به میزانی که برونگرا نیستند، درونگرا هستند و میکوشد مبنای فیزیولوژیک به این ابعاد، مخصوصاً به برونگرایی , درونگرایی بدهد. وی اساس کار خود را ترکیبی از سنخهای شخصیتی بقراط، کارهای پاولوف،یونگ، کرچمر، مکتب رفتارگرایی، تحلیلهای آماری و کاربرد قوانین فیزیولوژی و زیست شناسی برای توجیه و تبیین شخصیت انسان قرار میدهد که رفتار برونگرایان معلول پتانسیلهای قوی بازداری و پتانسیلهای قوی تحریک است آیزنک توازن و تعادل میان تحریک و بازدارندگی را از کارکردهای سرشتی شخصیت میداند و آنرا همانند جنبههای ارثی میشمارد. این بخش سرشتی با محیط در تعامل بوده و از طریق فرایندهای تجربی شکل میگیرد. آیزنک برونگرایی، اجتماعی بودن، برتری طلبی فعالیت و صفات دیگری از این قبیل را سنخهای پدیدار نامیده است.این ابعاد بیانگر آن است که جنبههای توصیفی شخصیت، حاصل آثار متقابل محیط و خطرات آدمیبر یکدیگر است.
میزان N ؛ باثبات و بی ثبات
نمره زیاد در میزان بی ثبات و هیجان پذیری، معرف گرایش به حالتهای روان نژندی و پاسخهای هیجانی است، تزلزل و عدم تعادل عاطفی، احتمال واکنش پرخاشگرانه، شکایت از دردهای جسمانی متعدد و اضطراب، وسواس، خود کم بینی، فقدان استقلال، فقدان نشاط و احساس گناه در این افراد دیده میشود. اما نمره کم، برعکس معرف ثبات، استحکام رفتاری و تعادل عاطفی، حالتهای سرزندگی، آرامش و احتمال ضعیف رفتار پرخاشگرانه در آزمودنی است.
میزان E ؛درونگرایی , برونگرایی
عوامل شخصیتی همچون درون گرایی, برون گرایی، باثباتی, بی ثباتی، روان رنجورخویی ، میتوانند به عنوان مولفههای شخصیت، براضطراب واضطراب امتحان ومکانیزمهای سازشی در مواجه با منابع تنش زا واضطراب آوراثر گذارند.برونگراها، البته جامعهگرا بوده اما توانایی اجتماعی فقط یکی از صفاتی است که حیطه برونگرایی دارای آن است. علاوه برآن دوست داشتن مردم، ترجیح گروههای بزرگ و گردهماییها، با جرأت بودن، فعال بودن و پرحرف بودن نیز از صفات برونگراهاست. آنها برانگیختگی جنسی و نیز تحریک را دوست دارند. متمایل هستند که بشاش باشند. همچنین سرخوش با انرژی و خوش بین نیز هستند.هر قدر که نشان دادن مشخصات برونگراها، آسان است به همان اندازه نشان دادن ویژگیهای درونگراها مشکل است. در برخی از توصیفها، درونگرایی باید به منزله فقدان برونگرایی در نظر گرفته شود تا به عنوان ضد برونگرایی. از اینرو افراد درونگرا، خوددارترند تا غیر دوستانه، مستقلاند تا پیرو، یکنواخت و متعادلاند تا تنبل و دیرجنب. وقتی منظور این است، افراد ترجیح میدهند تنها باشند، شاید گفته شود که این افراد کمرو هستند. افراد درونگرا لزوماً از اضطرابهای اجتماعی رنج نمیبرند. اگر چه این افراد روحیه بسیار شاد برونگراها را ندارند ولی آدمهای غیر خوشحال یا بدبینی نیستند.
خصوصیات گفته شده شاید در مواردی عجیب یا بعید به نظر میرسند، اما آنها به کمک تحقیقات متعددی برآورده شدهاند و موجب پیشرفتهای مفهومیدر مدل پنج عاملی گردیدهاند.این تحقیقات موجب شکسته شدن کلیشههای ذهنی که صفات متقابلی چون شاد، ناشاد؛ دوستانه، خصمانه؛ معاشر, کم رو را به هم متصل میکنند، گردیده و اطلاعات جدیدی را در مورد شخصیت به وجود آورده است.نمره زیاد در این میزان، معرف اجتماعی بودن، تحریک پذیری، فعال بودن، شوخ طبعی، سرعت عمل، حراف بودن، دارای قدرت بیان، حاضر جوابی، خوشبینی، بی مسئولیتی و عدم تعقل آزمودنی است. این افراد دارای بازداریهای کمتری بوده و نمیتوانند احساسات و عواطف خویش را در کنترل و ضبط خود داشته باشند.اما نمره کم در این میزان، معرف وجود حالتهایی از قبیل ساکت بودن، گوشه گیری، مردم گریزی و درونگرایی است. این قبیل افراد معمولاً دوستدار مطالعه بوده، احساسات و عواطف خود را در کنترل خویش دارند و کمتر میتوان در این افراد رفتارهای تهاجمیدید، زیرا که برای ارزشهای اجتماعی اهمیت فراوانی قایل هستند.
منبع
رضازاده،سمیه(1394)، رابطه ابعاد شخصیتی(درونگرایی، برونگرایی)و سلامت روان با کمالگرایی در کارکنان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید