زيان ها و هزينههاي ناشي از استرس شغلي
استرس يا فشار رواني موضوع اصلي است و هيچ راه گريزي از آن نيست ميگويند علت اين عموميت ميتواند آن باشد كه فشار رواني مفهومي است كه با بسياري از مشكلات عمده ؟؟ كه از قبل گريبان گير جامعه بوده مورد بررسي قرار گرفته پيوندي دروني دارد يا حتي اگر بدبينانهتر بگويم پيامدها حاصل زنجيرهاي از مشكلات و عوامل است. يكي ديگر از احتمالات سادهتر و آسان تر اين قضيه نيز اين است كه اين موضوع عظيمي از ساكنان دنياي صنعتي غرب ارتباط مستقيم دارد. مردم و دولت هم به تاثيرات كوتاه مدت و بلند مدت ناشي از فشار رواني بر فرد، خانواده شركت ومحل كار او و حتي اقتصاد ملي توجه دارند. انسان در محيط كار خود هميشه تحت تاثير عوامل زيان آور مختلفي است كه همه آنها باعث خستگي، فرسودگي و تحليل زودرس و درنگاهي اقتصاديتر باعث از بين رفتن وقت وافزايش هزينههاي معمولي او مي گردد وظيفه كارفرما ها و متخصصين هم ايجاد تعامل و تعادل بين انسان و محيط كار او و فعاليت بهينه سازي فضاي كار است.
هزينههايي كه استرس هاي شغلي ايجاد مي كنند سنگين اند ولي تعيين ميزان دقيق آن دشوار است. اين گفته از دو نظر درست است يعني با آنكه رسيدن به ميزان دقيق هزينه هاي مرتبط با استرس شغلي به پيچيدگي آن عمل نيست با اين حال مي توانيم به داده هاي ترديد ناپذيري در اين خصوص دست يابيم .
اگر به استرس شغلي از جنبه واكنش كه فرد در برابر شرايط شغلي از خود نشان مي دهد نگاه كنيم مي بينيم كه اطلاعات و آمارهايي وجود دارند كه آثار واكنش هاي عاطفي و رفتاري رايج را با عدد و رقم نشان مي دهند. مثلاً اعتياد به الكل سالانه بيش از بيست ميليون دلار هزينه براي صنايع آمريكا ايجاد ميكند .يك بيماري رواني مانند افسردگي كه ممكن است نتيجه استرس شغلي باشد خسارت هايي را به شكل مخارج درمان و از دست رفتن ساعات كار وتوليد وارد مي كند .تخمين زدهاند كه افسردگي هر سال 30 ميليون دلار براي اقتصاد امريكا هزينه ايجاد مي كند ديگر هزينه هاي ناشي از استرس شغلي در واقع آثار عملكرد مشاغل در محيط كار را نشان مي دهد.
براي نمونه غيبت از كار يكي از شكل هاي واقعاً هزينهاور است و برآورد كردهاند كه چهاردرصد از ساعات كار بر اثر غيبت كاركنان از دست ميرود. زبان مالي اين برآورد يعني ميليون ها دلار در سال شايد بزرگترين هزينههاي كه بر اثر استرس شغلي پديد مي ايد و محاسبه آن نيز از همه دشوارتر است خسارت هايي است كه در نتيجه اشتباه كاركنان رخ مي دهد كه به كارهاي حساس اشتغال دارند مثلاً فردي كه شغلش كنترل و پيش بيني جريان هاي هواشناسي است ممكن است با يك اشتباه ساده خسارتهاي جبران ناپريري به زندگي مردم وارد مي كند. بسياري از حادثههاي ضمن كار ممكن است بر اثر استرس هاي شغلي اتفاق افتند. به طور تقريبي محاسبه كردهاند كه هر سال در ايالات متحده بيش از دو ميليون كارگر بر اثر حادثههاي ناشي از كار دچار آسيبهاي معلوليت زا ميشوند و همين طور هر سال 15000 نفر در حادثههاي ناشي از كار جان خود را از دست ميدهند.
گروه انگليسي بنياد قلب و پيشگيري بيماريهاي قلبي طي محاسبات دقيق به نتايج نگران كنندهاي رسيده كه مي تواند در كليه جوامع و كشورها داراي نتايج كم وبيش مشابه باشد. طبق آمار موسسه مذكور سالانه تقريباً 000/180 نفر به علت بيماري هاي قلبي كه ريشة در استرس مدام داشته است مي ميرند يعني به طور متوسط 500 نفر در روز است. بيماري هاي قلبي طبق محاسبات انجام شده باعث هدر رفتن 70 ميليون روز ـ كار در صنعت و تجارت ميشود. طبق آمار موسسه خيريه سلامت فكر بين 30 الي 40 درصد غيبت هاي ناشي از بيماريهاي مرتبط با آشفتگي فكري و احساس ميباشد كه به نوبة خود 40 ميليون و روز ـ كار به اقتصاد ملي انگلستان ضرر مي رساند. در واقع بيماري هاي كوتاه مدت مربوط به فشار رواني هميشه دومين و سومين دليل غيبت از كار محسوب ميشود.
نظر سنجي گالوپ نشانگر آن است كه 25 درصد نيروي كار شركت ها دچار اضطراب ، نگراني يا امراض مرتبط با تنش هستند كه 13 درصد آنها دچار افسردگي هستند هر كارمندي كه دچار اين مشكلات ميشود سالانه تقريباً 16 روز كاري به خطر تنش، اضطراب يا افسردگي تلف ميكند.ادارة پژوهشها و سرشماري جمعيت انگلستان نمونههاي تحقيقاتي خود را دستهبندي نموده و تعداد افرادي را كه مبتلا به ناراحتيهاي عصبي و فشار رواني ناشي از كار بودند بدين تربيت طبقهبندي كردهاند:
متخصصان 8/53% ، طبقه متوسط كاركناني كه كار نيز فيزيكي به عهده دارند 9/56% ،متخصصان فني كه كار غير فيزيكي دارند 3/43% ، متخصصان نيمه فني كه كار غير فيزيكي دارند 50% ،نيرو هاي ماهر و فني كار فيزيكي 3/15%، كارگران ساده 3/10% اين آمار نشان مي دهد كه عكسالعمل افراد متخصص و كارمندان اجرايي نسبت به عوامل فشار رواني با عكسالعمل گروههاي كارگري متفاوت است در واقع در افراد گروه اول فشاررواني به صورت بيماريهاي رواني بروز ميكند در حالي كه در گروه دوم با نشانههايي از بيماري هاي جسماني همراه است.
زيان ديگري كه چندان به چشم نميآيد اما جبران ناپذير از بقيه است، متوجه زندگي انسانها است، آثار و بازتاب هاي استرس شغلي چه بسيار كه موجب خراب شدن روابط افراد به ويژه همسران ميشوند. رفع و ناراحتيهاي پدر و مادر به كودكان منتقل ميشوند فرصتها و دستاوردهاي شغلي از كف مي روند و كيفيت زندگي لطمه مي بيند. لطمهاي كه به كيفيت زندگي افراد وارد ميشود به اضافه هزينههاي واقعي اقتصادي گوياي آن است كه استرس شغلي مشكل است كه ابعاد اقتصادي باور نكردني دارد و شايان توجه بسياراست.
زيان هاي فشار رواني استرس، را مي توان مربوط به هزينه غيبت از كار، تاخير در حضور سركار، ترك شغل، بروز حوادث ناشي از كار به علت عدم تمركز، خستگي مفرط، اشتباه پرداخت غرامت و بيمه بيماري از طرف كارفرما، افت بهرهوري و كارآيي، تعارض ضمني كارمند با كارمند و كارمند و رئيس و . . . . . ميباشد كه زيانهاي ناشي از موارد فوق را در كشور آمريكا از يكصد و پنجاه هزار ميليون دلار برآورد كردهاند.
مراحل فشار رواني
سليه كه توجه خود را بر پاسخ بدن در برابر خواست هايي كه برآن وارد ميشوند متمركز كرده بود معتقد بود كه اين پاسخ، پاسخ غير اختصاصي است. منظور او از اين اصطلاح آن است كه خواستههايي كه بدن با آن ها روبه رو ميشود خواه دروني خواه بيروني هر چند باشند پاسخ فردي كه در معرض استرس قرار مي گيرد از الگوي عام و يكساني پيروي ميكند و اين الگوي معين را سندروم سازگاري عمومي GAS ناميده براي آن سه مرحله شناخته بود هشدار، مقاومت ،از پا درآمدن .
مرحله هشدار : اولين مرحله هشدار است . در اين مرحله بدن پاسخ اوليه اي در برابر عامل استرس از خودشان مي دهد. اي مرحله فاصله زمان كوتاهي را در بر مي گيرد كه در آن بدن مقاومت كوتاهي از خود نشان ميدهد و در پي آن مقاومت طولاني تر قرار ميرسد. در اين مرحله تغييراتي در بدن رخ مي دهند تا آن را براي پاسخ فوري اماده كنند افزايش تنفس افزايش ضربان قلب افزايش فشار خون نشستن عرق سرد بر پيشاني پريدگي رنگ چهره و تنش انقباض عضلاني است كه اين حالت تغييرات فيزيولوژيكي و رواني ناشي از فشار رواني است.
مرحله مقاومت: ناسازگاري طولاني تري را به وجود آورند مفهوم هنوستازي كه پيش از اين اشاره شد نفش خود را در اين مرحله بازي مي كند به اين معني كه برگشتن به حالت تعادل براي بدن ضروري است. بنابراين ضرورت در اين مرحله تلاش مداوم از جانب فرد ضرورت مي گيرد تا با عامل استرس زا سازگاري برقرار كند يا با آن خو بگيرد.در مرحله دوم بدن در وضعي بالاتر از حد متوسط قرار مي گيرد و به طور مداوم در برابر فشار رواني مقاومت مي كند اصولاً اين مرحله به دو صورت ديده ميشود.
- واكنش نسبت به فشار رواني
- مسلط شدن بر فشار رواني
اين دو حالت فارغ از اينكه كداميك نتيجه بهتري دارد مرحله دوم فشار رواني يا مرحله مقاومت و واكنش ناميده ميشود آنچه سبب واكنش و مقاومت در اين مرحله ميشود تغييرات نيرومند و گستردهاي است كه توسط هورمون ها و مواد شيميايي به عمل ميايد و تغييرات و واكنش هاي جمعي را پديد مي آورد در اين حال بدن براي ادامه مقاومت، مواد ذخيره را به سرعت مصرف ميكند.
مرحله از پا در آمدن: مرحله بعدی مرحله از پا درآمدن است اين اصطلاح از نظر سليمه به اين معني است كه بدن نمي تواند به طرو نامحدود به مقابله با عامل استرس ادامه دهد. انرژي لازم براي ادامه سازگاري ته ميكشد و فرد از توان مي افتد بنابراين وجه مشخصه مرحله سوم عبارت است از : از دست دادن مقاومت در برابر عامل استرس ، فرسودگي ، و از پا در آمدن كه حتي ممكن است منجر به مرگ شود.
نشانه هاي سازگاري عمومي:
- نشانههاي مرحله هشدار يا واكنش آگاهيدهنده: در اين مرحله ترشح هورمون ها افزايش مييابد. غده هيپوفيز و غده فوق كليوي بدن در حالت آمادگي نسبي قرار ميگيرد و علايم فيزيولوژيكي مانند ضربان قلب تنفس و فشار خون قابل رؤيت است.
- نشانههاي مرحله مقاومت: ترشح هورمون ها به بالاترين حد خود رسيده است و بدن در حالت آمادگي كامل به سر ميبرد.
- نشانه هاي مرحله از پا در آمدن فرسودگي: بدن در حالت استراحت قرار ميگيرد قدرت دفاعي در برابر بيماريها تضعيف ميگردد و فرد منفعل و فرسوده ميشود
منبع
برزوئی نژاد،محمدصادق(1394)،رابطه بین استرس و فرسودگی شغلی در اداره آموزش و پرورش،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه پیام نور
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید