زنان مدیر در جامعه امروز

شاخص‏هاى اقتصادى، اجتماعى، سیاسى و فرهنگى در مورد زنان در جمهورى اسلامى ایران نشانگر آن است که به رغم دستاوردهاى به دست آمده طى دو دهه اخیر، هنوز توسعه همه‏جانبه براى زنان با کمبودهاى اساسى و چالش‏هاى بزرگى رودررو است. در دهه‏هاى اخیر که ایران براى دستیابى به توسعه، برنامه‏ریزى و قانونگذارى تلاش مى‏کند مبحث بسیار مهم توسعه با رویکرد انسانى فراموش شده است. اهداف برنامه‏ریزى‏هاى توسعه در ایران همواره دستیابى به «رشد اقتصادى» و بعدها نیز رسیدن به «توسعه سیاسى» بوده و «توسعه انسانى» مانند رویکرد غالب در جهان نو، مبناى عمل دیوان‏سالارى و قانونگذاران قرار نگرفته که ناشى از به کار نبردن روش‏هاى تحلیل جنسیتى و نهادینه نشدن نگاه و نگرش جنسیتى در سطوح تصمیم‏گیرى و برنامه‏ریزى‏هاست.

بى‏شک برنامه‏هاى توسعه در هر کشورى با هدف ارتقا سطح زندگى همه افراد جامعه طراحى مى‏شود و در این میان زنان نیز انتظار دارند که شاهد بهبود کیفیت زندگى خود در پرتو دگرگونى‏ها باشند. زنان دشوارى توسعه‏نیافتگى و بى‏توجهى به تبعیض‏ها و نابرابرى‏ها را به صورت‏هاى گوناگون تجربه و تحمل مى‏کنند. پژوهش‏ها و آمارها نشان مى‏دهد که به رغم پیشرفت‏هاى محسوس زنان در زمینه تحصیلات و آموزش و اختصاص حدود 60% از ورودى‏هاى دانشگاهها به دختران و از سوى دیگر افزایش مشارکت‏هاى اجتماعى، تاکنون زنان نتوانسته‏اند سهم شایسته‏اى در فرآیند توسعه و مهم‏ترین عامل تأثیرگذارى در این فرآیند یعنى حوزه مدیریت جامعه داشته باشند.

واقعیت این است که زنان در بازار کار سهم بسیار ناچیزى دارند چنان که میزان بیکارى زنان در تمامى سطوح تحصیلى تقریباً دو برابر مردان است. همچنین زنان موقعیت‏هاى شغلى کمترى نسبت به تحصیلات و تجربیات خود در بخش عمومى و خصوصى دارند. توانایى زنان براى تأثیرگذارى بر سیاست‏هاى کشور، به دلیل عدم حضور مناسب در نظام مدیریت، تصمیم‏سازى، تصمیم‏گیرى و سیاستگذارى با محدودیت‏هاى آشکارى روبه‏روست. این در حالى است که صاحب نظران معتقدند بدون گسترش واقعى مشارکت زنان در حیات اجتماعى جوامع، تحقق اهداف توسعه پایدار سرابى بیش نخواهد بود و صرفاً کشورهایى توسعه مى‏یابند که نقش و سهم زنان آنها در مدیریت و تصمیم‏سازى بیشتر است.

زنان مدیر در آمارهاى موجود

به رغم تلاش‏هایى که از سوى دستگاههاى مختلف در راستاى افزایش مشارکت و حضور زنان در سطوح تصمیم‏گیرى جامعه صورت پذیرفته، همچنان کارکنان زن دور از فرصت‏هاى برابر جهت انتصاب و ارتقا در سطوح مختلف مدیریت قرار دارند. اگر چه گفته مى‏شود که در سال‏هاى اخیر تعداد مدیران زن شاغل در دستگاههاى دولتى با 36/63 درصد رشد از 726 نفر در سال 75 به 1186 نفر در سال جارى رسیده، اما آخرین گزارش‏هاى آمارى نشانگر این است که هنوز پس از گذشت 25 سال سهم زنان از مناصب مدیریتى 9/2 درصد و از اشتغال 11 درصد است.

مشارکت کمرنگ و تشریفاتى را به روشنى مى‏توان در آمارهاى حضور زنان در قواى حاکم و سیاستگذار نظام مشاهده کرد. چنان که آمار و مستندات منتشره از سوى مرکز امور مشارکت زنان نهاد ریاست جمهورى و سایر نهادهاى مربوط مؤید این مدعاست. تنها در یک نگاه کلى به میزان حضور زنان در عرصه عالى قانونگذارى، آمار منتشره نشانگر افت جدى درصد منتخبان زن در دوره‏هاى مختلف مجلس شوراى اسلامى نسبت به قبل است. درصد حضور زنان در آخرین دوره مجلس شوراى ملى رژیم گذشته 5/7 درصد و مجلس سنا 3/3 درصد بوده، در مجالس پس از انقلاب شاهد درصدهاى زیر بوده‏ایم:

اولین دوره مجلس 66/1، دوره دوم 66/1، دوره سوم 6/1، دوره چهارم 6/3، دوره پنجم 6/5، دوره ششم 4/4 و دوره هفتم به 7/3 درصد کاهش یافته است. آمار مرکز امور مشارکت زنان نهاد ریاست جمهورى طى سال‏هاى 1382- 1355 در تفصیل بیشترى حضور زنان در عرصه مدیریت، قانونگذارى و سطوح عالى تصمیم‏گیرى را چنین تصویر مى‏کند:

در سال 1355 به میزان 11 درصد، در سال 1365 آمارى وجود ندارد، در سال 1370 به اندازه 16/0 درصد، در سال 1375 به میزان 32/2 درصد، در سال 1376 به میزان 99/1 درصد، در سال 1377 به میزان 67/1 درصد، در سال 1378 به میزان 92/1 درصد، در سال 1379 به میزان 86/1 درصد، در سال 1380 به میزان 71/1 درصد و در نهایت در سال 1381 به میزان 80/1 درصد رسیده است.

برشى در تاریخ 25 ساله پس از انقلاب مى‏تواند روند حضور زنان در عرصه‏هاى تصمیم‏گیرى و مدیریت را حِسّى‏تر و با روشنى بیشترى نشان دهد. بررسى آمارى وضعیت مدیران زن شاغل در دستگاههاى دولتى به تفکیک سطوح مدیریتى و دستگاههاى اجرایى در یک دوره پنج ساله طى سال‏هاى 1380 – 1375 کمک ارزنده‏اى جهت تصویر این برش تاریخى بوده است.

بر اساس این آمار، در 1375، 726 زن در سطوح مختلف مدیریتى کلیه دستگاههاى دولتى فعالیت داشته‏اند که 27/0 درصد افراد در سطح مدیران عالى، 9/20 درصد افراد در سطح مدیران میانى و 83/78 درصد مدیران پایه‏اند. طى سال‏هاى 80 – 1375 تعداد مدیران زن با 32/10 درصد رشد سالانه از 726 نفر به 1186 نفر افزایش یافته است. در 1380 از مجموع 1186 مدیر زن 68/0 درصد مدیران عالى، 88/24 درصد مدیران میانى و 44/76 درصد در سطح مدیران پایه مشغول فعالیت مى‏باشند.

در سال 1375 از مجموع مدیران شاغل در دستگاههاى دولتى، 14/3 درصد زن و 86/96 درصد مرد بوده‏اند. در سال 1380 این نسبت به رقم 98/2 درصد براى زنان و 02/97 درصد براى مردان تغییر یافته است. در مجموع نسبت مدیران زن به کل مدیران در سال 1380 در مقایسه با سال 1375 به رغم افزایش نسبت مدیران شاغل زن در سطح مدیران عالى به دلیل کاهش نسبت مدیران در سطوح پایه و میانى کاهش یافته است. این نکته مهم است که به رغم کاهش کمّى، حضور زنان مدیر طى پنج ساله مورد بررسى افزایش کیفى داشته است.
در سال 1375 دو وزارتخانه بهداشت، درمان و آموزش پزشکى و امور اقتصاد و دارایى به ترتیب با دارا بودن 5/32 درصد و 7/17 درصد از سهم کل مدیران بیشترین تعداد مدیران زن، و مجلس شوراى اسلامى، وزارت دفاع، سازمان صدا و سیما، وزارت امور خارجه، وزارت تعاون، وزارت دادگسترى به ترتیب با دارا بودن 14/0 درصد، 14/0 درصد، 28/0 درصد، 28/0 درصد، 41/0 درصد، 41/0 درصد از سهم کل مدیران، کمترین تعداد مدیران زن را بین دستگاههاى دولتى دارا بوده‏اند. در وزارت نفت و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در سال 1375 هیچ مدیر زنى فعالیت نداشته است. سال 1380 باز دو وزارتخانه بهداشت، درمان و آموزش پزشکى و امور اقتصاد و دارایى به ترتیب با دارا بودن 64/25 درصد و 31/19 درصد از سهم کل مدیران همچنان بیشترین تعداد مدیران زن، و وزارت دفاع، مجلس شوراى اسلامى، وزارت نفت، وزارت امور خارجه، سازمان صدا و سیما و وزارت دادگسترى به ترتیب با دارا بودن 9% درصد، 17/. درصد، 25/. درصد، 25/. درصد، 5/. درصد، 67/. درصد از سهم کل مدیران زن، کمترین تعداد مدیران زن را بین دستگاههاى دولتى دارند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى تنها دستگاهى است که در سال 1380 همچنان مدیر زنى در آن فعالیت نمى‏کند.
هر چند تعداد مدیران زن با 36/63 درصد افزایش از 726 نفر در سال 1375 به 1186 نفر در سال 1380 رشد یافته، لیکن تعداد مدیران مرد طى این سال‏ها با 41/72 درصد افزایش از 22348 نفر به 38530 نفر رسیده است.
مقایسه درصد افزایش تعداد مدیران زن و مرد در دستگاههاى دولتى حاکى از بالا بودن درصد افزایش مدیران زن در مقایسه با مدیران مرد در سازمان صدا و سیما، نهادهاى انقلاب اسلامى، نهاد ریاست جمهورى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، وزارت دادگسترى، وزارت امور اقتصاد و دارایى، وزارت کار و امور اجتماعى و وزارت تعاون، و پایین بودن درصد افزایش مدیران زن در مقایسه با مدیران مرد در نهادهاى زیر است: مجلس شوراى اسلامى، وزارت آموزش و پرورش، وزارت نیرو، وزارت امور خارجه، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکى (به رغم رشد قابل توجه تعداد مدیران زن آن) وزارت پست، تلگراف و تلفن (وزارت ارتباطات و فناورى اطلاعات فعلى) وزارت دفاع، وزارت راه و ترابرى، وزارت علوم – تحقیقات و فناورى، وزارت کشور، وزارت بازرگانى و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى. این آمار مربوط به سال‏هاى 80 – 1375 مى‏باشد. تحقیقات همچنین نشانگر این است که در مطلوب‏ترین وضعیت تنها 6% کارکنان در سطوح مختلف مدیریت یک دستگاه فعالیت مى‏کنند. و در سایر دستگاهها درصد مدیران زن به کل شاغلان زن در حد بسیار نازل‏ترى است. در وزارتخانه‏هاى آموزش و پرورش، دادگسترى و نفت به ترتیب درصد مدیران زن به کل شاغلان زن به ترتیب 07/0 درصد، 5% درصد، و 06/0 درصد مى‏باشد.

نگاهى به نسبت مدیران به کل کارکنان داراى مدرک کارشناسى و بالاتر از آن به تفکیک جنس در دستگاههاى مختلف، نابرابرى حاکم بر کسب فرصت‏هاى مدیریتى توسط کارکنان زن و مرد را آشکارتر مى‏کند. به جز وزارت کشور و مجلس شوراى اسلامى که نسبت مدیران زن به کل کارکنان زن داراى مدرک کارشناسى و بالاتر از آن به ترتیب 44/22 درصد و 38/15 درصد بوده، در سایر دستگاهها نسبت فوق در حدى نازل و کمتر از 10% است. این در حالى است که نسبت مدیران مرد به کل کارکنان مرد در همان شرایط در حد متعادلى است. نه تنها آمار پنج ساله بالا بلکه امروز نیز که اندوخته تلاش و تجربه‏اى 25 ساله دارد چندان امیدوار کننده نیست و هنوز سهم قابل قبولى از قدرت در هیچ سطحى به زنان واگذار نشده است.

چنانکه در حال حاضر نیز زنان تنها حدود 4% نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، 66/2 درصد اعضاى شوراهاى شهر، 2/1 درصد مدیران عالى و 2/5 درصد از پست‏هاى مدیریتى قوه مجریه را در اختیار دارند و هنوز سهم زنان در فرآیند تصمیم‏گیرى در سطح کلان و مدیریتى راهبردى، در حوزه حکومتى صفر است.

آمار جهانى‏

آمارهاى جهانى نیز گویاى آن است که ایران جزو کشورهایى است که در پایین‏ترین سطوح از نظر مشارکت مدیریتى زنان قرار دارد. گزارش سال 1998 برنامه توسعه ملل متحد بیانگر این است که سوئد با داشتن 7900 امتیاز بالاترین کشور و نیجریه با 121 امتیاز بدترین وضعیت را از حیث شاخص مشارکت مدیریتى زنان داشته‏اند.
ایران در میان 102 کشور مرتبه 87 و امتیاز 261 را به دست آورده است. مقایسه رتبه ایران در سال 1998 با آخرین رتبه محاسبه شده در سال 2002 میلادى نشان‏دهنده آن است که معیارهاى ملى نه تنها بهبود نیافته، بلکه وخیم‏تر شده، چنان که بر اساس گزارش توسعه انسانى سازمان ملل در سال 2002 ایران از مجموع 173 کشور جهان رتبه 98 را کسب کرده است.

وضعیت مدیران زن در جامعه ایران

زنان به عنوان نيمى از جمعيت فعال كشور تنها ۱۲ درصد از فعاليت اقتصادى جامعه را برعهده دارند. اين سهم اندك طى ۴۰ سال گذشته حدود ۱۰ درصد بوده است. اين وضعيت به گونه اى پيش رفته كه به گفته كارشناسان تعداد زنان شاغل در ۲۰ سال اخير تغيير نكرده است تا سهم آنان از تعداد بيكاران كشور دو برابر سهم آنان در كل اشتغال كشور باشد. يك بررسى آمارى نشان مى دهد درصد شاغلان زن نسبت به كل شاغلان ۹‎/۴ درصد است. در اين بررسى مشخص شده كه زنان شاغل در بخش عمومى نسبت به كل زنان با رقم ۳۹/۵ درصد، در صدر قرار دارند. اين در حالى است كه سهم زنان شاغل در گروه مديران عالى رتبه به كل زنان شاغل در بخش عمومى تنها ۴‎/۹ درصد است. داده هاى مورد نظر به اين نكته اشاره مى كنند كه درصد شاغلان زن كارفرما و كاركنان مستقل در بخش خصوصى نسبت به كل زنان شاغل در بخش خصوصى ۳۷‎/۱ درصد و درصد شاغلان زن در تعاون به كل زنان شاغل تنها ۴‎/۹ درصد است. نتايج اين تحقيقات در مورد سهم مديريتى زنان در بخش تعاونى باز هم به ارقامى اشاره مى كند كه چندان اميدوار كننده نيست. اين رقم تنها 1/18 درصد را شامل مى شود.

داده هاى مورد نظر در حالى بر سهم اندك زنان در بخش هاى مديريتى جامعه تأكيد مى كنند كه همين تعداد اندك نيز در محيط هاى كارى خويش با مشكلاتى مواجه اند. كارشناسان در بررسى اين مشكلات با توجه به ساختار مردانه اى كه به بيشتر محيط هاى كار حاكم است به دو دسته از مواضع اجتماعى و شخصيتى در اين مورد اشاره مى كنند. سهيلا پور مقدم كارشناس مسائل اجتماعى در توضيح اين دو بخش مى گويد: «در بخش اجتماعى ما با مشكلاتى نظير بى اعتمادى به عملكرد مديران زن مواجه ايم. به اين معنى كه زنان از ابتدا در كارهايى مورد استفاده قرار مى گيرند كه امكان پيشرفت در آن وجود ندارد. دومين مشكل مربوط به مسائل شخصيتى است. از اين زاويه زنان نمى توانند شبكه ارتباطى مناسبى با اطرافيان خود در محل كار ايجاد كنند به نحوى كه از طريق اين شبكه بتوانند خود را در فعاليت شغلى بالا كشيده، به موفقيت هاى بالاترى دست يابند.» وى در توضيح اين بخش مى افزايد: «اين امر نه به معناى ناتوانى زنان در ايجاد ارتباط است و نه به معناى بى توجهى همكاران مرد به آن ها. مسلماً مردم با كسانى ارتباط برقرار مى كنند كه فاكتورهاى مشتركى با آنها داشته باشند و چون جنسيت فاكتور اول در اين زمينه به شمار مى آيد، امكان ارتباط با مديران زن خود به خود كاهش پيدا مى كند.» اين كارشناس مسائل اجتماعى ادامه مى دهد: «اين ارتباط همان عاملى است كه در موفقيت بسيارى از مديران مرد نقش اساسى ايفا مى كند. براى مثال يك كارمند يا معاون مرد به راحتى براى صرف ناهار با رئيس خود بيرون مى رود، در حالى كه زنان در روابط اجتماعى خود محدوديت هايى داشته و قادر به برقرارى ارتباط به اين شكل نيستند.» «پور مقدم» در توضيح عوامل شخصيتى به تصور نادرست زنان از شگردهاى مديريتى اشاره كرده و مى‌افزايد: «اكثر مديران زن تصور مى كنند كه در نقش يك مدير بايد رفتارى مردانه از خود نشان دهند. اين در حالى است كه نتايج تحقيقات نشان داده كه هرچه مديران خشن مرد در محيط كارى خود ستايش مى‌شوند، مديران خشن زن بيشتر طرد مى شوند. همين دوگانگى، اعتماد به نفس اكثر زنان را گرفته است.» با اين حال همه مشكلات مديران زن و ميزان موفقيت يا عدم موفقيت آنها به اين نكات محدود نمى شوند. كمبود فرصت شغلى مناسب براى مديران زن در جامعه يكى ديگر از موضوعاتى است كه زنان مدير را با تنگنا مواجه كرده است. اين وضعيت به گونه اى است كه در حال حاضر شمار مديران مرد در كشور ما ۳۵ برابر مديران زن افزايش يافته است.

«هايده قره ياضى» مدير پژوهشى مركز امور مشاركت زنان در اين مورد مى گويد: «حاكميت نگاه مرد سالارانه، تفكر غالب نسبت به توانايى مرد در برابر زن، تصورى كه زنان به لحاظ مسؤوليت هاى خانوادگى و خانه دارى دارند و همچنين عدم خودباورى زنان باعث كمرنگ شدن حضور آنها در عرصه هاى مديريتى شده است.» وى مى افزايد: پژوهش ها نشان مى دهد كه جامعه آينده نيازمند استفاده بيشتر و كارآمدتر از نيروى بالقوه زنان در مديريت است.» وى براى تأييد گفته هاى خويش به ذكر آمارى پرداخته و مى گويد: «نتايج تحقيقات انجام شده طى سال هاى ۷۵ تا ۸۰ نشان مى دهد كه تعداد مديران زن با 1/32 درصد رشد سالانه از ۷۲۶ نفر به يك هزار و ۱۸۶ نفر افزايش يافته كه از اين تعداد ۶۸ درصد در سطح مديريت عالى، 24/88 درصد در سطح ميانى و 76/44 درصد در سطح مديريت پايه هستند.» «قره ياضى» در ادامه با بيان اين كه در سال ۸۰ زنان ۲۸ درصد از مديريت كشور را برعهده داشته اند، مى گويد: «براساس آمار موجود و تحقيقات انجام شده مديران زن در وزارتخانه هاى بهداشت، امور اقتصادى و دارايى، علوم تحقيقات و فناورى به ترتيب با ۳۰۴، ۲۲۹ و ۱۰۴ بالاترين حضور را در سمت هاى مديريت ميانى داشته اند. به نظر مى رسد كه يكى از جدى ترين مشكلات مديران زن در جامعه كه اتفاقاً باعث كمرنگ تر شدن نقش اجتماعى آنها در حوزه فعاليت هاى شغلى و بالطبع حضور كمرنگ آنها در حوزه هاى مديريتى مى شود، مشكلات فرهنگى است. در اين بخش ما با جامعه اى روبه روييم كه در آن برخى مديران زن، فقط و فقط به خاطر مشكلات خانوادگى ناشى از شغل خويش از ادامه كار در پست مديريتى سرباز مى زنند. محققان در توصيف چنين مشكلاتى يك فرضيه در نظر گرفته اند اين فرضيه چنين مى گويد: «مسؤوليت هاى خانوادگى عامل عدم ارتقاى زنان به سطوح مديريتى است.» اين فرض از چند شاخص برخوردار است: «ارزش وابستگى به خانواده»، «طرز تفكر همسر» و «رسيدگى به امور فرزندان». محققان احساسى بودن زنان را به عنوان يكى از دلايل عدم توفيق آنها در رده هاى مديريتى، رد مى كنند. تحقيقات به عمل آمده نشان مى دهد كه پاسخ دهندگان به چنين پرسشى با رد اين فرض ميزان استفاده مديران زن از مشورت ديگران را با مديران مرد، همانند عنوان كرده اند. به اين ترتيب كاركرد مديران زن، با ويژگى هاى مدير مطلوب منطبق بوده و يا بسيار نزديك اعلام شده است. با اين حال شرايط فرهنگى حاكم بر جامعه همچنان علايقى را در سطح جامعه به نمايش مى گذارد كه مانع ارزش گذارى واقعى فعاليت مديران زن در جامعه مى شود. باور غلط به برتر بودن جنس مذكر نسبت به مؤنث از جهت قدرت مديريتى، گرايش به مردسالارى در انتصاب مديران، باور به اين كه زنان در موضع تصميم گيرى محتاطانه تر عمل مى‌كنند، باور به عاطفى تر و احساسى تر بودن و… از باورهايى است كه در اين زمينه تأثير مى گذارند. اين در حالى است كه مى توان از نگاهى ديگر نيز به فعاليت جدى اين قشر فعال جامعه نيز نگاه كرد. اين نگاه آن سوى نقطه فعاليت مديران زنان را نشان مى دهد. رويه اى كه به عمد مورد بى توجهى قرار گرفته است. در اين رويه باورهايى چون درستكارتر بودن زنان، باور به اختصاص وقت بيشتر از سوى زنان براى كار، بردبارى بيشتر در زنان و توجه بيشتر زنان به آرمان ها و ذهنيت ها خودنمايى مى كند. آيا جامعه به هر دو روى اين سكه به يك اندازه نگاه مى كند؟.

حضور زنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران یکی از دگرگونی های اساسی ، تغییر بنیادی در نگرش به زن و جایگاه زن در جامعه ایران بود ، تجربه نزدیک به دو دهه زبان گویای این واقعیت است و به جرئت باید گفت که توجه به زنان در این مدت از نظر گستره انجام مطالعات و اجرای طرح های کاربردی و کارآمد با هیچ دوره ای از تاریخ این سرزمین قابل قیاس نیست . این تغییر نگرش از دریافت های ژرف یک زن مسلمان ایرانی سرچشمه گرفته و با حضور فعالانه ، دلسوزانه و متعهدانه سیاسی و اجتماعی وی در پیروزی انقلاب و در دفاع مقدس متجلی و بالقوه گردیده است و امید است که بتواند از این رهگذر به درجات عالیه هم از بعد اجتماعی و هم از بعد انسانی دست یابد .

زنان ایران در انقلاب اسلامی نقش بسیار مهمی بر عهده داشتند ، چنان که سهم داشتن بانوان در انقلاب اسلامی یکی از ویژگی های آن شمرده شده است . هسته اصلی زنان فعال در انقلاب نیز به این ترتیب شکل گرفت ، در دوره پهلوی دو الگوی متفاوت برای زن وجود داشت ، نخست الگوی زن مدرن غرب گرا که رژیم به شدت از آن حمایت می کرد و چنین الگویی را برای تمام جامعه ایران تبلیغ می کرد ؛ دوم الگوی زن سنتی و عمدتاً خانه نشین و بی تفاوت به مسائل کلان جامعه . به تدریج بین این دو الگوی متفاوت و قشر بینابینی از زنان ایجاد گردید .

این قشر جدید درحالی که به هر دو الگوی اشاره شده تعلقاتی داشت بر هیچ کدام از آن ها نیز کاملاً منطبق نبود . در واقع نقاط قوت هر یک را جذب کرده ، تلاش می کرد تا از نقاط منفی هر دو الگو کناره گیرد . مشخصه این گرده از زنان این بود که در عین حالی که تحصیل کرده بودند و حتی اشتغال داشتند ، غرب گرایی را به شکل افراطی آن نمی خواستند و همچنین در عین وفاداری به ارزش های سنتی و مذهبی و الگوبرداری از حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت زینب (س) خود را از حضور در صحنه های اجتماع کنار نمی کشیدند و درباره مسائل سیاسی – اجتماعی جامعه بی تفاوت نبودند .

امام خمینی (ره) که رهبری نهضت را بر عهده داشتند با درایت خاص خود ، متوجه پتانسیل عظیم آنان گردیدند ، در نتیجه نه تنها زنان را به مشارکت در انقلاب دعوت نمودند بلکه شرکت آنان را در مراسم انقلابی را واجب و لازم شمردند و حتی موافقت پدر و شوهر را نیز لازم ندانستند .

منبع

 خير خواه، پريسا  (1392)، آسیب شناسی مديريت زنان در دستگاههای اجرایی، پايان نامه كارشناسي ارشد، رشته مدیریت دولتی، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0