رویکرد نظر ی به مدیریت زمان

سازه مدیریت زمان، بنا به جهت‌گیری‌های نظری نوجوانان و جوانان از مؤلفه‌ها و اجزای مختلفی تشکیل شده است. هر یک از پژوهشگران که در این حیطه به کار پرداخته‌اند، عوامل و ابعاد خاصی را معرفی کرده‌اند. در این بخش، مبانی نظری گوناگون بررسی می‌شود:

دیدگاه‌های اهداف و ارزش‌ها: اعتقاد بر این است که موفقیت، زمانی حاصل می‌شود که افراد به اهداف مبتنی بر ارزش‌ها و نیازهای خود دست یافته باشند. از این نظر، موفقیت در مدیریت زمان بستگی به ارزش‌ها و آرزوهای افراد دارد و آنها را نمی‌توان به صورت مطلق تصور کرد. افرادی که اهدافشان را مهمتر و احتمال موفقیت و رسیدن به آنها را بیشتر می‌دانند، احساس موفقیت در مدیریت زمان بالاتری خواهند کرد در حالی که افراد با مدیریت زمان پایین‌تر( کمتر)، آنهایی هستند که تعارض بیشتری را در اهدافشان احساس می‌کنند .

در نظریه بهزیستی راس ، مبتنی بر ناهمخوانی هدف و بهزیستی (سلامت روان)، بستگی به میزان همخوانی بین اهداف و دستیابی به آن هدف دارد. انتظار می‌رود که ناهمخوانی، بیشتر در افرادی دیده شود که از نظر هیجانی بی‌ثبات بوده و فاصله زیادی بین آرزوها و پیشرفت‌هاي خود احساس می‌کنند.رویکرد دیگری که به الگوهای هدف مربوط است، الگوی سیک زنت می‌هالی ، می‌باشد که معتقد است سلامت روان افراد به درگیر شدن آنها در فعالیت‌های مورد علاقه‌شان بستگی دارد. این فعاليتها به دلیل اینکه خوشایند هستند و برای اطلاعات جدید سطح بهینه‌ای را فراهم می‌کنند، در افزایش مدیریت زمان کارآمد هستند. یک فعالیت اگر به مهارت خیلی اندک نیاز داشته باشد با مدیریت کردن زمان خیلی کم قابل انجام می‌باشد و اگر به مهارت و زمان خیلی زیادی نیاز باشد فرد باید با مدیريت کردن دقیق و حساب شده آن را به انجام برساند و اگر به اهداف خود نرسد باعث فشارزایی و حالت ناخوشایندی می‌گردد.آنچه از این دیدگاه می‌توان نتیجه گرفت آن است که احساس خوشایندی و رضایت در کارها به نحوه مدیریت کردن بر روی فعاليتها مربوط است.

الگوی چند بعدی ریف

در تلاش برای معرفی ابعاد و مؤلفه‌های سلامت روان در جوامع غرب، یک مدل چند بعدی از سلامت روان معرفی و عملیاتی شده است که مبتنی بر کار اریکسون  و مازلو ، می‌باشد که این الگوی 6 بعدی از سلامت روان را ارائه داده است، شش بعد را شامل موارد زیر است:

  • خویشتن‌پذیری: داشتن یک نگرش و ارزیابی مثبت نسبت به خود و احساس مثبت در خصوص زندگی و به ویژه زندگی گذشته.
  • تسلط بر محیط: توانایی و ظرفیت اداره و کنترل تقاضاهای پیچیده زندگی به ویژه توانایی انتخاب یا خلق محیط مناسب با نیازها و ارزش‌های فردی.
  • روابط مثبت با دیگران: وجود پیوندهای بین فردی با کیفیت بالا، ظرفیت همدلی، صمیمیت و داشتن عاطفه قوی.
  • رشد و بالندگی فردی: احساس تحول و پیشرفت در خود و رفتار خود در گذر زمان.
  • هدف در زندگی: داشتن اهداف و مقاصد خاص برای زندگی.
  • خودمختاری: داشتن حس خود رأیی و احساس استقلال، ارزیابی خود با معیارهای شخصی، ظرفیت مقاومت در برابر فشارهای اجتماعی که شخص را به فکر کردن و عمل نمودن به شیوه‌های خاص وادار می‌کند .

در الگوی چند بعدی ریف، سه مؤلفه به مدیریت زمان مربوط می‌باشد. مؤلفه تسلط و کنترل بر محیط، که از طریق برنامه‌ریزی زمانی و هدف‌گذاری امکان‌پذیر است.مؤلفه هدف در زندگی، که از طریق انتخاب اهداف دست یافتنی و  واقعی امکان‌پذیر است. مؤلفه خودمختاری و داشتن حس خودرأیی و احساس استقلال به معنی داشتن آزادی در انتخاب عمل ؛ خود تنظیمی است.برای اعمال مدیریت زمان، برنامه‌ریزی زمانی و هدف‌گذاری و سازماندهی کافی مورد نیاز است. برنامه‌ریزی زمانی، با تحولات اجتماعی و پیشرفت علوم و تکنولوژی، یک مسله مرتبط با امور مختلف جامعه بشری، از جهت پیشرفت تحصیلی است. هر اندیشه و هر اقدامی به زمان نیاز دارد و هر عاملی که زمان، طلب می‌کند، بالقوه می تواند تلف کننده زمان باشد.

کمبود وقت که تنش زاست، عامل مهمی در ایجاد اضطراب، فشارهای روانی و افسردگی و … است. امروزه جامعه بشری با درک این مهم همواره در تلاش است تا با اعمال مدیریت صحیح زمان، بر عواملی که زمان ما را در انحصار خود می‌گیرند و تلف می‌کنند، فائق آید. مدیریت زمان راهبردی است برای استفاده بهینه از وقت. البته باید خاطرنشان کرد که مدیریت زمان، کنترل لحظه‌ای آن نیست، بلکه شیوه‌هایی است که با به کارگیری آنها می‌توان شرایط کار و زندگی را بهبود بخشید.نبود مدیریت زمان، موجب عواملی چون اضطراب، فشار روانی ،افسردگی و … می‌شود.شناختن عوامل ضايع‌کننده زمان از مهم‌ترين اقدامات هر فرد مدبّري است.

زيرا پيچيدگي مديريت زمان و وابستگي آن به خلق و خوي فرد ، نحوة علمکرد او و نوع کار، آن را بغرنج و دشوار مي‌سازد. اما شناختن و اولويت دادن به هر يک از عوامل و بازکردن گرهي از گره‌هاي اين کلاف سردرگم، خود هنري است قابل تأمل و تعمق که مديريتي همراه با شناخت و خلاقیت را مي‌طلبد. مديريت زمان با تأکيد بر انضباط فردي و گروهي و بهره‌وري بهينه از وقت به ما امکان مي‌دهد که خلاقيت خود را به خدمت بگيريم تا ضمن نجات از استرس‌هاي کسالت بار روزمره ،فردي موفق باشيم. در گذشته، زمان به اين درجه، اهميت نداشت. اما امروزه هر لحظه از زمان آبستن حوادث و تحولات شگرف است. پس براي همگام و همراه بودن با تحوات بايد با مديريت بر لحظه لحظة زمان به اهداف‌مان دست يابيم، کارهاي مهم‌تر را انجام دهيم، ارزش‌ها را بشناسيم، تعادل را حفظ کنيم، استرس را کاهش دهيم، به جاي کار بيشتر، دقيق‌تر کار کنيم، زمان را تحت کنترل خود در آوريم و با کارآيي بالاتر عمل کنيم .

 رابينز ، يکي از صاحب‌نظران مديريت است که به دو نوع  زمان اعتقاد دارد: يکي زمان غيرقابل کنترل و ديگري زمان قابل کنترل. او مي‌گويد، بسياري از افراد نمي‌توانند تمام وقتشان را کنترل کنند، آنها پيوسته و روزمره به بحران‌هاي ناگهاني، واکنش نشان مي‌دهند. در مقابل بخشي از وقت آدمي قابل کنترل است. بسياري از پيشنهادهاي مطرح شده براي مديريت زمان، مربوط به استفاده از زمان قابل کنترل است. زيرا بخش کنترل‌پذير وقت آدمي قابل مديريت کردن است .

الک مکنزي ، در مقاله‌اي تحت عنوان ؛ مديريت زمان: از اصل تا عمل دربارة اصول مديريت به طور اعم و مديريت زمان به طور اخص صحبت مي‌کند. او مي‌گويد: بيشتر نوجوانان و جوانان ما اصول مديريت زمان را نمي دانند.وي در اين مقاله توصيف مي کند که چگونه جوانان بايد برنامه‌هاي مديريت زمان را طراحي کنند. يک اصل مهم که نه تنها در مديريت زمان، بلکه به طور کلي در مديريت به معناي عام بايد مدنظر هر فردي باشد، هرفعالیتی نتيجة صددرصد حاصل نخواهد شد.مدير بايد به جاي وسواس داشتن، وظايفي را که بر عهده دارد تنها در حد خواسته شده و استاندارد انجام دهد،درواقع جوهر مديريت زمان اين است که بهترين وپرانرژي‌ترين اوقات خود راصرف مهمترين کارها کنيد تا به بيشترين نتايج مطلوب برسيد .

آلک مکنزي ، مي‌گويد: هر کس تلاش بيشتري به عمل آورد مي‌تواند روزانه دو ساعت وقت صرفه‌جويي کند. يعني ده ساعت در هفته، به اين ترتيب هر ماه يک هفته و هر سال 12هفته زمان اضافه داريد و در طول يک سال هر فرد مي‌تواند سه ماه وقت کاري اضافه داشته باشد. وي مي‌گويد، تصور کيند که اگر در هر سازمان هر فردي در تقويم سالانه‌اش 15ماه داشته باشد چه کارها که نمي‌تواند انجام دهد.  با اين حساب مي‌توان متوجه شد که استفاده از اصول مديريت زمان چقدر مي‌تواند در بهبود منافع اقتصادي و اجتماعي جامعه تأثير داشته باشد.آلک مکنزي ، در جاي ديگر مي‌گويد: ارزش واقعي مديريت زمان عبارت است از القاي تمامي ابعاد زندگي ما، به تعبير ديگر ارمغان مديريت زمان براي ما زمان بيشتر نيست، بلکه زندگي بهتر است .

ميلر و ديلون ، بيان مي‌کنند: زمان تنها منبعي است که به محض دستيابي به آن مي‌بايد مصرف شود و آهنگ مصرف آن هم ثابت است، شصت ثانيه در هر دقيقه و شصت دقيقه در هر ساعت. به اين ترتيب ما نمي‌توانيم زمان را اداره کنيم، بلکه فقط مي‌توانيم رابطة خودمان با زمان را اداره نماييم. به اين تعبير، مقدار زماني که در اختيار ماست قابل کنترل نيست و ما فقط مي‌توانيم نحوه استفاده از آن را کنترل کنيم. ما همچنين در مورد مصرف شدن اصل زمان، اختياري نداريم، بلکه فقط نحوه مصرف آن به ما مربوط مي‌شود. زماني که تلف کرده‌ايم،‌ ديگر از دست رفته و قابل جايگزيني نيست .

لوتارسي ورت، مي‌گويد: مديريت زمان روش‌هاي نويني را به ما نشان مي‌دهد تا: ديدگاه بهتري به کارهاي وابسته و اولويت‌ها به دست آوريم،فرصت‌هاي بيشتري براي خلاق بودن ايجاد کنيم تا به جاي منفعل بودن، مبتکر باشيم،با فشارهاي روحي و استرس دست و پنجه نرم کنيم، آن را کاهش دهيم و از آن اجتناب ورزيم،اوقات فراغت بيشتري به دست آوريم. به عبارت ديگر وقت بيشتري براي خانواده و … داشته باشيم،با ثبات قدم و به طور منظم به اهدافمان دست يابيم و در نتيجه، زندگي ما معني‌دار و داراي سمت و سو شود.

منبع

مصطفایی،احمد(1391)،بررسی میزان مهارت مدیریت زمان درنوجوانان وجوانان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی تهران

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0