رویکردهای نظری در رضايت جنسي
چرخه پاسخ جنسی درزنان بوسیله عوامل روان شناختی، محیط و فیزیولوژیک : هورمونی، عروقی، عضلانی و عصب شناختی تنظیم می شود و نقش این عوامل برروی همدیگر تاثیردارد. براساس این مطالعات، مرحله آغازین چرخه پاسخ جنسب میل و رغبت است که سپس با چهارکارکرد برانگیختگی ، پذیرش، ارگاسم و نتیجه پایانی همراه است و دسته بندي رضايت جنسي و بدكاري جنسي زنان براساس سه مرحله متوالي ميل ، برانگيختگي و ارگاسم انجام گرديده است .
رویكرد بالینی و تشخیصی در بدكاري جنسي
شایع ترین اختلالات بدکاری جنسی در زنان عبارتند از:
- اختلالات میل جنسی
- اختلالات برانگیختگی جنسی
- اختلالات ارگاسم
- اختلالات درد جنسی مانند: مقاربت دردناک و واژینیسموس.
نسخه تجديد نظر شده چهارم راهنماي آماري و تشخيص بيماري هاي رواني، بدكاري جنسي زنان را به این موارد دسته بندی کرده است.
- اختلالات ميل جنسي ؛ تأثير تفكرات مربوط به سكس يا انگيزش براي اقدام به فعاليت جنسي
- برانگيختگي ؛ تأثير تحريك فیزیولوژیک روان شناختي بر پاسخ دهي به محرك جنسي
- ارگاسم ؛ تأخير ،كاهش يا فقدان شدت در لذت و احساس جنسي
- درد ؛ درد تناسلي و لگني در قبل، حين يا پس از فعاليت جنسي
طبق DSM-IV-TR اختلال كم كاري ميل جنسي يك حالت پايدار و بازگشت كننده است كه فاقد تخيلات جنسي و ميل براي فعاليت جنسي است كه در نهايت موجب مشكل در روابط ميان فردي مي شود. اين اختلال معمولاً پايدار است و مي تواند جنبه اكتسابي- طولاني مدت يا موقعيتي –فراگير داشته باشد. در اين اختلال، معمولا زن تمايلي براي اقدام به فعاليت جنسي ندارد، و انگيزش لازم براي برانگيختگي جنسي را ندارد. البته اين عدم تمايل جنبه انفعالي ندارد و در پاسخ به اضطراب و ترس نيست.
اختلال برانگيختگي جنسي زنانه در DSM-IV-TR به معناي ناتواني پايدار و بازگشت كننده براي دستيابي يا نگهداري برانگيختگي جنسي تا هنگام فعاليت جنسي كامل و مناسب مي باشد. اين اختلال به معناي فقدان پاسخ روان كاري و تورم تناسلي در هنگام تهييج جنسي است كه در نهايت موجب ايجاد مشكلات ميان فردي مي شود. اين اختلال نيز ممكن است جنبه اكتسابي – طولاني مدت يا موقعيتي- فراگير داشته باشد. اين اختلال بر برانگيختگي جنسي زنان متمركز است كه شامل تهييج جنسي، احساس بيداري جنسي و تغييرات فيزيولوژيك در نوك پستان و سينه است. همچنين روان كاري مهبلي ناشي از پاسخ بازتابي به محرك جنسي است و هميشه مترادف با تجربه ذهني زن در مورد شروع عمل جنسي نيست .
رویكرد زیستی در بدكاري جنسي
باروری حاوی پراکنش ژنتیک است و این پراکنش در ساختار ژنتیک انسان ریشه دارد. یافته های حاصل از پژوهش های ژنتیک رفتاری و ملکولی نشان می دهد در پدیده باروری یک پراکنش ژنتیک وجود دارد و علائم نشانگر آن شامل ازدواج ، انتظارات مربوط به باروری و تلاش برای بارور شدن (حاملگی) است. یافته های ژنتیک رفتاری و ملکولی نشان می دهد واریانس ژنتیک باروری در دوره هایی کوتاه تحت تأثیر هنجارهای اجتماعی قرار می گیرد. همچنین تأثیر ژنتیک بر باروری با شروع زایش بچه مرتبط است و شواهد نشان می دهد زنان در میانه سیکل تخمک گذاری در طی ماه بیشتر تمایل دارند که اندام و رفتارهای مردانه را در قالب جنسی ادراک نمایند و زنان در این دوره از تخمک گذاری تمایل و جذابیت بیشتری را نسبت به مردان نشان می دهند.
افزون بر این، متخصصان بر این عقیده هستند مردان نمی توانند در گونه انسانی نشانه های مربوط به دوره قریب الوقوع تخمک گذاری زنان را تشخیص دهند زیرا دوره تخمک گذاری زنان یک دوره پنهان است. لیکن پژوهش های اخیر نشان داده است برخی از نشانه های آشکار در طی دوره قریب الوقوع تخمک گذاری در زنان وجود دارد که شامل رفتارهای اجتماعی، بوی بدن، صداها و برخی از جنبه های زیبایی جسمانی است. چنانچه مردان بتوانند به این نشانه های دوره تخمک گذاری توجه نمایند احتمال باروری افزایش می یابد . یکی از عوامل فیزیولوژیک مؤثر بدکاری جنسی زنان مغز است.
مهمترین بخش های مغز که در بدکاری جنسی زنان نقش دارند شامل دستگاه کناری و قشر مخ می باشد. چون پاسخ طبیعی جنسی مستلزم یکپارچگی کالبد شناختی و کارکردی در کل مغز و دستگاه کناری می باشد. همچنین دستگاه کناری با هماهنگی قطعه پیشانی قشر مخ در رفتار جنسی نقش اساسی دارد. چون قطعه پیشانی مسئول بازداری بر روی رفتاری غریزی جنسی است. در حالی که دستگاه کناری مسئول آغاز میل جنسی و پدیده های مرتبط با رفتار جنسی است. قشر مخ از طریق هدف گذاری نهایی درون داده های حسی ناشی از اندام های حسی مختلف در رفتار جنسی زنان مؤثر است. به گونه ای که بوها، مزه ها، کلمات، مناظر یا محرکات لمسی مختلف می توانند از طریق قشر مخ و دستگاه کناری بر علامت گذاری و رمز گردانی رفتار جنسی در زنان مؤثر واقع شوند.
افزون براین، سه ناقل عصبی دوپامین، نوراپی نفرین و سرتونین، به بدکاری جنسی در زنان مؤثر هستند. همچنین نوروپپتیدها (پپتیدهای افیونی مغز) و نور و هورمون ها (اکستین و وازوپرسین) و نوروتروفین (شامل عامل رشد عصب) بر بدکاری جنسی در زنان مؤثر هستند. افزون براین، عدم تقارن نیمکره ای و دو شکلی بودن مغز در کارکرد جنسی زنان تأثیر دارد. بطوری که بخش عمده نشانه های جنسی در زنان شامل افزایش برانگیختگی ذهنی می باشد که در برگیرنده صمیمیت کلامی مانند داشتن یک گوش شنوا و دقیق ازسوی همسر می باشد. چنین همسری می تواند با کلمات عاطفی و شهوانی زن را برانگیخته نماید یا عکس آن می تواند موجب بدکاری جنسی در زنان گردد .
یکی دیگر از نواحی عصبی مؤثر در بدکاری جنسی زنان ناحیه پیش بینایی در هیپوتالاموس می باشد که مرکز سیستم عصبی خودکار می باشد. این منطقه در الگوی چرخه ای باروری و تخمک گذاری در زنان اهمیت شایانی دارد. افزون براین، تشخیص دهنده های نیاز مسئول فعال سازی دستگاه های دستور عاطفی بنیادین در زنان می باشند. این دستورهای عاطفی بنیادین شامل جستجو کردن، خشم، ترس و وحشت وهراس می باشند که در هیپوتالاموس قرار دارند و می توانند موجب بدکاری جنسی در زنان شوند. افزون براین، فرومون ها در دوره باروری و تخمک گذاری در زنان به اوج فعالیت خود می رسند حال آن که پس از یائسگی بشدت افول می کنند. فرومون ها نیز بر رفتار بدکاری جنسی در زنان مؤثر هستند چون در جذابیت جنسی و تولید مثل تأثیر دارند. سرانجام، مسیرهای یاخته ای در ستون فقرات در شروع، تداوم و پایان رفتار جنسی در زنان مؤثر هستد.
این مسیرهای یاخته ای شامل: شبکه برتر زیر شکمی، شبکه زیر شکمی میانی، شبکه حالب، شبکه شریان ایلیاک داخلی و شبکه تحتانی واقع در زیر شکم می باشند .بین میل جنسی زنان و هورمون های استروئید ؛ بویژه استروژن و آندروژن رابطه وجود دارد. این هورمون ها در زنان توسط غدد فوق کلیوی و تخمدان ها ترشح می شوند. اختلالات کنشی تخمدان و محور هیپوتالاموس– هیپوفیز– آدرنال؛ در این موضوع نقش اساسی دارند و با کاهش میل جنسی در زنان مرتبط می باشند. همچنین مشکلات جنسی ناشی از یائسگی به دلیل کاهش عملکرد تخمدان به کاهش ترشح استروژن منجر می شوند. مطالعات جدید نشان داده است یائسگی ناشی از جراحی یا افورکتمی ، برداشتن تخمدان با جراحی, در مقایسه با یائسگی طبیعی بیشتر به اختلال کم کاری میل جنسی منجر می شوند.
افزون براین، کمبود استروژن برای نگهداری ساختار و کارکرد بافت مهبلی ضروری است. کمبود استروژن موجب مشکلات برانگیختگی تناسلی مرتبط با روان كاري مهبلی و آتروفی بافت مهبلی می شود.آندروژن ها موجب فقط میل جنسی و خلق می شوند و عملکرد بافت مهبلی را افزایش می دهند.آخرین عامل زیستی مؤثر بر بدکاری جنسی در زنان اندام های تناسلی خارجی زنان می باشد. بنابراین، معاینه خارجی و داخلی اندام های تناسلی در مشاوره جنسی اهمیت دارد. فرج، مونی پوبیس، لابیا ماژورا، لابیا منیور، کلیتوریس، وستیبولا، هشتی فرج، پرده بکارت، واژن، غدد دهلیزی مهبل، مثلث ادراری و ماهیچه های کف لگن از جمله ساختارهای تناسلی هستند که آسیب شناسی آنها می تواند موجب بدکاری جنسی در زنان شود. در نهایت، آناتومی عروق تناسلی و نوروفیزیولوژی پیرامونی نیز بایستی به عنوان دو بخش عمده درعوامل زیستی مربوط به بدکاری جنسی زنان مورد توجه قرار بگیرند.
نظریه راهبردهای جنسی
نظریه راهبردهای جنسی یکی از نظریه های مهم در حوزه همسر گزینی است . طبق این نظریه، فرآیند همسرگزینی یک استراتژی معطوف به هدف است و انتخاب همسر نوعی راه حل برای مشکلاتی است که از لحاظ تولید نسل رویاروی بیشتر می باشد . برای نمونه، از دیدگاه تکامل زنان و مردان از انتخاب همسر بیمار اجتناب کرده اند چون از لحاظ تولید نسل برای آنها مضر بوده است. بر اساس این دیدگاه، روابط دراز مدت انواع رفتارهای جفت گزینی را تببین نمی کنند. بر اساس این دیدگاه، جستجوی روابط کوتاه مدت و درازمدت روانی در شرایطی ادامه می یابد که در مقایسه با هزینه های آن برای زنان و مردان منافعی داشته باشد. همچنین باروری موجب می شود زنان در روابط زوجی خود پایدار باشند چون با کمک این موضوع می توانند با حمایت همسرشان بسیاری از مسایل را حل و فصل کنند. طبق این نظریه، مزایای اصلی بارداری برای زنان شامل احساس امنیت اقتصادی، حمایت فیزیکی و انتقال زمینه های ژنتیک خود به فرزندانشان می باشد. طبق این نظریه، مردان به این دلیل همسر جوان انتخاب می کنند چون احتمال باروری او بیشتر است. چون جذابیت جسمانی شاخص سلامت برآورد می شود و با علایمی چون سن کمتر، چشمان و پوستان شفاف، برازندگی بدنی و قابلیت عضلانی خوب مشخص می گردد .
رویكرد روان شناسی باروری در بدكاري جنسي
از دیدگاه تاریخی، پژوهش های روانشناسی ناباروری بر آسیب شناسی روانی تأکید داشته اند. در دهه های 1940 تا 1950 نظریه های روانکاوی در ناباروری عقیده داشتند که ناباروری ناشی از طرد ناخودآگاه مادری، زنانگی ناپخته و تعارضات هویت جنسیتی است. در آن دوره حدود 50 درصد افراد نابارور و فاقد دلایل و شواهد پزشکی بودند و فرض بر این بود که که ناباروری ناشی از آسیب شناسی روانی می باشد. همچنین بسیاری از این مفروضه های نظری متوجه زنان بودند تا مردان .لیکن در دهه 1970 نوعی تغییر به وجود آمد و آشفتگی روانی بعنوان یکی از علل ناباروری قلمداد گردید . هر چند رابطه میان آشفتگی روانی و ناباروری هنوزمورد بحث می باشد ولی بعید است که آشفتگی روانی موجب ناباروری گردد ولی این وضعیت می تواند چگونگی سبک مقابله، میزان احساس حمایت، سطح سرسختی روان شناختی و تاب آوری افراد را تحت تأثیر قرار دهد .
روان شناسی باروری یکی از حوزه های جدید درروان شناسی سلامت می باشد. حوزه اصلی موردتاکید در روان شناسی باروری ترکیب یافته های پزشکی و زیست شناسی باروری و استفاده از این یافته هابرای کمک به فرایندباروری درانسان می باشد. روان شناسی باروری برپیشگیری و درمان ناسازگاری های روان شناختی مرتبط با باروری معطوف می باشد، روان شناسی باروری به تغییرات روان شناختی باروری از قاعدگی تا یائسگی در زنان می پردازد. یکی از حوزه های مورد توجه در روان شناسی باروری نیز ناباروری زنان است .جنبه های عاطفی وروان شناختی مرتبط با ناباروری ودرمان های تکمیل برای ناباروری از حیطه های اصلی کاربرد روان شناسی باروری می باشند. روان شناسی باروری در افراد مبتلا به ناباروری ابتدا به ارزیابی و سنجش سازگاری روان شناختی آنان می پردازد و سپس براساس نتایج ارزیابی انواعی ازروش های مناسب رابرای کاهش اختلالات روانی درآنان به کار می گیرد.
درهنگام جستجوی باروری با استفاده از امکانات پزشکی، هدف روان شناسی باروری ایجاد تعامل ذهن- بدن می باشد که می تواند فرایند درمان ناباروری را تاحدودی تسهیل نماید .یکی از کاربردهای روان شناسی باروری دراین دوره سازگار کردن فرد با تغییرات خلقی ناشی از مصرف داروهای مخصوص بارداری یا استفاده از فن آوری های پزشکی باروری است. سرانجام، روان شناسی باروری به کاربست روش های روان شناختی و روان درمانی می پردازد. چون این روش هم می تواند میزان اثربخشی فن آوری ها و داروهای پزشکی را برای ایجاد باروری افزایش دهد و هم می تواند موجب تغییرو بهبودی درکیفیت وشیوه زندگی این افراد شود. افزون براین، روان شناسی باروری کمک می کند تا فردی که مبتلابه ناباروری است دررابطه اش با شریک زندگی خود کمتردچارتنش شود. به عبارت دیگر روان شناسی باروری به دنبال تسهیل الگوهای ارتباطی زوجین نابارور در حوزه های رفتارجنسی، ابراز عواطف، رضایت اززندگی و… می باشد. بنابراین، ناباروری محوراصلی روان شناسی باروری است .در سال های اخیر، روان شناسی ناباروری به جای تأکید بر آسیب شناسی روانی به یک رویکرد کل نگرانه رو آورده است.
در این تحول، انواعی از مدل ها برای تبیین جنبه های روان شناختی نه زیستی و اجتماعی ناباروری ابداع شده اند و اغلب این مدل ها بر این فرض استوار هستند که ناباروری دارای دلایل جسمانی است و مداخله های پزشکی راه اصلی درمان آن است. این رویکرد عقیده دارد ناباروری دارای پیامدهای روان شناختی همانند اضطراب و افسردگی است. همچنین ناباروری با انواع پیامدهای اجتماعی همانند تابو و بدنام سازیهمراه است. به همین دلایل، انواع مداخله ها ی روان شناختی به زوجین نابارور کمک می کنند تا این پدیده را بپذیرند. در همین راستا، مهمترین مداخله های روان شناختی در حوزه ناباروری شامل مداخله و بحران، رویکرد سوک و داغدیدگی، نظریه نظام های خانواده، رویکرد شناختی–رفتاری، حل مسئله، روان پویشی و هویتT استرس، مقابله و بدنام سازی می باشد .
نظریه استرس
فشار روانی در هنگام رویارویی مردم با شرایط فشارزای روانی ایجادمی گردد. چون این شرایط موجب می شود مردم نتوانند بطور متناسب با عوامل فشارزای روانی مقابله کنند درواقع، استرس آنچه است که موجب می شود افراد نتوانند به اهداف یا هویت مطلوب خود دست بیابند و رفتار آنها در چنین شرایطی اثرات زیادی نداشته باشدT ازآنجا که کودکان موجب ایجاد معنی درزندگی، حمایت اجتماعی ویکپارچگی اجتماعی برای والدین می شوند ودردوره های بعدی زندگی می توانند موجب یاری اجتماعی وابزاری شوند . فقدان کودک وناباروری می تواند یک عامل استرس زای اساسی به شمار آید، مادرشدن یکی از ابعاد اساسی زندگی است .
طبق نظریه استرس، میزان پریشانی روان شناختی ناشی از ناباروری به میزان حمایت های قابل دسترس برای زنان نابارور و نقش های آنان بستگی دارد. طبق نظریه استرس، افراد دارای منابع حمایتی بهتر می توانند بایک استرس مقابله کنند. بنابراین، ناباروری برای زنانی که درسایر دوره های زندگی موفق بوده اند بسیار دردناک است . سرانجام، طبق نظریه یادگیری اجتماعی- شناختی بین احساس هویت فردی وساختاراجتماعی برای درک استرس و پیامدهای آن نوعی رابطه تعامل وجوددارد. چون مردم نظام های اجتماعی را به وجود می آورند و این نظام ها به نوبه خود برزندگی آنان تاثیر می گذارد . طبق این نظریه، ناباروری به عنوان یک استرس مداوم می تواند فرایند رشد و سازگاری زنان نابارور را تحت تاثیر قراردهد.
مدل زیستی –روانی واجتماعی بدکاری جنسی در ناباروری
این مدل با هدف بررسی خاص مشکلات بدکاری جنسی در زنان نابارور مطرح شده است و هدف آن فراهم ساختن زمینه تشخیص بالینی بدکاری جنسی و ارائه مداخله های روان شناختی برای زنان نابارور می باشد. زیرا دراین مدل انجام مداخله های روان شناختی بخشی از فرایند درمان ناباروری زنان به شمار می آید. برخی ازرویکردهای اساسی این مدل برای درمان بدکاری جنسی زنان نابارور شامل شناخت درمانی، درمان های دارویی، ورزش درمانی کف لگن وتغییرات مربوط به شیوه زندگی است. تاکید این مدل بالینی براین است که درمان ناباروری زنان براساس ارجاع به پزشکان، روان درمانگران و متخصصان ورزش درمانی کف لگن می باشد که همگی لازم است با بدکاری جنسی زنان آشنایی کامل داشته باشند. افزون براین، این مدل بالینی که به مدل زیستی –روانی واجتماعی موسوم است بر سه عامل زیستی، اجتماعی و روان شناختی تاکید دارد. عوامل زیستی مورد نظردر این مدل اندومتریوز، نارسایی تخمدان و درمان های دارویی است.
طبق این مدل ، اندومتریوز به معنای تاثیر محیط صفاقی غیرطبیعی، تغییرات لوله های رحم وآندومتر، امتداد مکانیکی وچسبندگی های داخل شکمی بر پدیده ناباروری زنان است. اندومتریوز یکی از دلایل اصلی درد لگنی مزمن ومقاربت دردناک درزنان است. طبق این مدل ، نارسایی تخمدان موجب کاهش عملکرد تخمدان ها و کاهش ترشح هورمون های جنسی می شود. بدیهی است این ناهنجاری ها در نارسایی تخمدان موجب ایجاد اضطراب، پریشانی روان شناختی و افسردگی می شود. بدیهی است نارسایی تخمدان موجب کاهش برانگیختگی جنسی یا روان سازی واژینال می شود و در نهایت باعث ایجاد درد درطول مقاربت می شود. همچنین زنان مبتلا به نارسایی تخمدان تخیلات جنسی و خودارضایی کمتری دارند. درمان های دارویی نیزشامل آنالوگ های رهاکننده هورمون گونادوتروپین، داروهای خوراکی ضدحاملگی وعوامل القای تخمک گذاری (مانندکلومیتفن سیترات) می باشند. عوامل روان شناختی نیز معرف انواع آسیب شناسی روانی و روش های درمان روان شناختی موثر در درمان ناباروری می باشد . عوامل زیستی شامل اندومتریوز، نارسایی تخمک ودرمان دارویی می باشد. عوامل روان شناختی شامل افسردگی، اضطراب و عزت نفس پایین می باشد. عوامل اجتماعی شامل استرس در روابط، فشار برای باروری و باورهای مذهبی می باشد.
مدل تبادل بین فردی از رضایتمندی جنسی
این مدل شامل چهارعامل اولیه می باشد:
- تعادل باروشها ومشوق های جنسی وهزینه های جنسی دررابطه زناشویی
- پاداش ها وهزینه های جنسی مورد انتظار فرد در باره رابطه جنسی
- کیفیت ادراک شده پاداش ها وهزینه های جنسی بین زوجین
- کیفیت جنبه های غیرجنسی روابط زناشویی.
این مدل دربسیاری از مطالعات آزمایش شده و توانسته است حدود 79 درصد واریانس رضایت جنسی زوجین را تبیین کند. همچنین این مدل به عنوان یک راهنما برای درمان مشکلات بد کاری جنسی موثربوده است. این مدل برای کشف رابطه میان مشکلات مربوط به کارکرد جنسی ورضایت جنسی سودمند است. چون مشکلات مربوط به عملکرد جنسی می تواند در هزینه ها و مشوق های مرتبط با رضایت جنسی نقش عمده ای داشته باشد. افزون براین، این مدل تبادل بین فردی برای شناخت جنبه های فرهنگی –اجتماعی مربوط به هزینه ها ومنافع عملکرد جنسی نیزسودمند است. براساس این مدل، این عملکردجنسی، هزینه های جنسی ورضایتمندی جنسی یک رابطه تعاملی و دوجانبه وجود دارد و هرکدام از این اضلاع می توانند دو ضلع دیگر را پیش بینی کنند. استیفنسون و متسون ، نشان داده اند بین هزینه های جنسی با میل، برانگیختگی، روان سازی وارگاسم رابطه منفی معناداری وجوددارد. بنابراین، مدل تبادل بین فردی از هزینه ها وپاداش های جنسی می تواند یک مدل مناسب برای تبیین بدکاری جنسی وعملکرد جنسی باشد.
منبع
دبیری نسب،گلناز(1392)، مقایسه سلامت روانی و رضایت جنسی زنان نابارور و بارور،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشکده علوم تربیتی وروانشناسی شیراز
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید