رويکردهاي جوّ سازمانی
رويکرد ساختاري
اين رويکرد، به جوّ بهعنوان ويژگيهای وابسته به توجه دارد. اين ويژگيها همواره با سازمان وجود داشته و از ادراک اعضای سازمان مستقل است. رويکرد ساختاري ما را به ارتباط بين هدف و معيارهاي ادراکي جوّ سازماني هدايت ميکند. پين و پاگ تجزيه و تحليل عمدهاي از اجزای ديدگاه ساختاري ارائه کردهاند که بر اساس آن، موقعيتهاي واقعي در شرايط سازماني عامل تعيينکننده نظريات، ارزشها و ادراکات کارکنان از وقايع سازمان است. بنابراين جوّهاي مختلف در ابعاد مختلف ساختار سازماني ظاهر میشود، مانند اندازه سازمان، درجه تمرکز در تصميمگيري، تعداد سطوح سلسلهمراتب، ماهيت تکنولوژي مورد استفاده و حوزهاي که قوانين رسمي و خطمشيهايي که رفتار فرد را نهي ميکند.
رويکرد ادراکي
رويکرد ادراکي اساس و ريشه جوّ سازماني را در افراد متمرکز ميداند. اين رويکرد بیان ميکند که افراد متغيرهاي موقعيتي را به روشي که از لحاظ روانشناختي براي آنها معنيدار است، تفسير کرده و به آن پاسخ ميدهند. در اين رويکرد، فرد موقعيتهاي سازماني را درک کرده و يک نمونه مجرد يا روانشناختي از جوّ را به وجود ميآورد. اصول بنيادي رويکرد ادراکي آن است که تفسير جوّ، هدفی کارکردي براي افرادي است که بر اساس آن، به افراد کمک ميشود تا خود را با موقعيتهاي سازماني تطبيق دهند. اين کار به وسيله يک نقشه شناختي يا راهنماي رفتاري شايسته به افراد ارائه ميشود. مسئله اصلي در رويکرد ادراکي اين است که اين رويکرد منبع جوّ سازماني را در درون افراد ميداند.
رويکرد تعاملي
اساس رويکرد تعاملي اين است که تعامل افراد در پاسخگويي به موقعيت، توافق مشارکتي را بارورمیسازد؛ توافقی که منبع جوّ سازماني است. بعضي از محققين بهروشني جوّ سازماني را بهعنوان تأثيرهای ترکيبيافته از ويژگيهاي شخصيتي در تعامل با عناصر ساختاري سازمان تعريف کردهاند. در اين ميان، ارتباط جزئی اساسي در شکلگيري جوّ سازماني است. در اين رويکرد، جوّ سازماني بهوسيله تعامل اعضای گروه ايجاد ميشود. اين رويکرد به تعامل بين افراد بهعنوان کسانيکه در فرايند درک و تغيير واقعيتهاي سازماني درگير هستند، توجه شايان دارد، در حاليکه رويکرد ساختاري مدعي است که اين واقعيت از شرايط عيني سازمان مشتق ميشود و رويکرد ادراکي مشاهده را دليلي بر اين ميداند که واقعيت در بخش خودآگاه ذهني افراد قرار دارد.
رويکرد فرهنگي
رويکرد فرهنگي نوع تکامليافته رويکرد تعاملي است. طبق اين رويکرد، گروههاي سازماني يک حس مشترک را از ارزشها، تاريخ، مقاصد و اهدافي ایجاد میکنند که حاصل تعبير و تفسير جمعي است. رويکرد فرهنگي بر اين مطلب تأکيد دارد که گروهها دربردارندهي ارزشها، هنجارها، اطلاعات حاصل از توافق جمعي و معاني است که در تاريخ شکل يافتهاند. جوّ سازماني به وسيله گروهي از افراد خلق میشود که با يکديگر تعامل دارند و در جمع مشارکت ميکنند. رويکرد فرهنگي ضمن توجه به اين اصل که جوّ سازماني پيوسته به ادراکات فرد بهعنوان يک منبع در شکلگيري جوّ مؤثر است، بر تعامل اعضاي سازمان نيز تأکيد دارد.
ابعاد جوّ سازماني
از جمله مسائل مورد اختلاف در ارتباط با جوّ سازماني ابعاد جوّ است. برخي از مطالعات با استفاده از تحليل عاملي به تشخيص دو تا هشت بعد منتهي شدهاند، ولي برخي از محققان معتقدند كه جوّ مفهومي عام است و به مجموعهاي از ابعاد اشاره دارد. اين ابعاد چنان گستردهاند كه با مشخصههايي چون ساختار، تكنولوژي، رسميگرايي و رضايت تداخل دارند و به ابهام كلي مفهوم دامن زدهاند. ماهيت چندبعدي جوّ، هم نقطه ضعف و هم نقطه قوت اين مفهوم تلقي شده است.
در مطالعات مختلف، ابعاد متفاوتي از جوّ مورد توجه قرار گرفتهاند. در پرسشنامه جوّ سازماني ليتوين و استرينجر، ساختار، مسئوليت، پاداش، خطرپذيري، روابط گرم، حمايت، استانداردها، برخورد و هويت از جمله ابعادي بودند كه از طريق تحليل عاملي به دست آمدند. همچنين كاپلمن و همكارانش پنج بعد را بهعنوان عناصر مشترك جوّ شناختهاند: تأكيد بر هدف، تأكيد بر وسيله، جهتگيري پاداشدهي، حمايت كاري و حمايت اجتماعي- رواني. تصميمگيري، روابط گرم، خطرپذيري، شفاف بودن ارتباطات، پاداش و ساختار ابعاد بهدستآمده از مطالعه صورتگرفته توسط داني و همكارانش بود.
بر اساس تحقيقات پژوهشگران ميتوان گفت كه جوّ سازماني از اجزا يا ابعاد خاصي تشكيل شده است: بعضي از محققان به ويژگيهاي رواني اجتماعي سازمان و جنبههاي انساني محيط كار مانند ارتباطات دروني سازمان توجه بيشتري دارند؛ بعضي ديگر ویژگیهای غيرمادي و عيني را همزمان به عنوان شاخصهاي تشكيلدهنده جوّ مورد تأكيد قرار دادهاند.
جدول : ابعاد جوّ سازماني
ابعاد جوّ | پژوهشگران | سال |
اشتغال نداشتن، بازدارندگي، روحيه، صميميت، كنارهگيري، ايجاد فشار، ملاحظهگري، تأكيد بر توليد | هالپين و كرافت | 1962 |
محيط فيزيكي، ويژگيهاي رواني، اجتماعي، محيط داخلي انساني، انسان | تاجي يوري | 1968 |
عوامل مرئي: ساختار سلسلهمراتب، منابع مالي، اهداف سازمان، تكنولوژي سازمان. عوامل نامرئي: نگرشها، احساسات، ارزشها، هنجارها، رضايت شغلي، تعامل اجتماعي و شخصي | هاجتس | 1968 |
حمايتي، دستوري، تهديدي، همكارانه، صميمي، اشتغال نداشتن(ابعاد ششگانه) | آندروهيز | 1973 |
حمايتي، دستوري، مشغول، نااميدانه (ابعاد چهارگانه) | آندروهيز | 1973 |
نحوه رهبري، چگونگي روابط انساني، چگونگي صداقت اهداف، نحوه مشاركت معلمان در برنامهها و تصميمگيريها، پذيرش و حمايت از دانشآموزان | ليكرت | 1974 |
حمايتي، آمرانه، متعهدانه، بازدارنده، صميميت | سولون و كاتكامپ | 1985 |
تطابق، مسئوليت، استانداردها، پاداشها، صميميت، حمايت، روشني سازمان، رهبري | سر جيواني | |
ساخت، مسئوليت، پاداش، قبول خط، صميميت، حمايت، ضوابط، برخورد، هويت | ليتوين و استرينجر | 1968 |
يكپارچگي نهادي، ساختار، رسيدگي و ملاحظه، پشتيباني، منابع، نفوذ مدير، روحيه، تأكيد علمي | هوي و تارتر | 1992 |
حمايت سازماني، كيفيت اعضاي سازمان، باز بودن، سلب نظارت، تضاد اعضاي سازمان، توانمندسازي اعضا | دونالد و همكارانش | 1997 |
حمايتي، دستوري، تهديدي، همكارانه، متعهدانه، غيرمتعهدانه | هوي و سيبو | 1998 |
ساختار اجتماعي، رشد سازماني، رفتار مديران، سيستم انضباطي، تعاملات گروهي، روحيه، نتايج آموزشي، فرهنگ سازمان، عملكرد شاگردان، اثربخشي مدرسه، نيازهاي شخصيتي، انتظارات معلم، روابط مدير- معلم، مشاركت والدين، رشد رواني- اجتماعي، رهبري آموزشي. | خلخالي | 1377 |
شاخصهاي جوّ سالم سازماني
تحقيقات نشان دادهاند که جوّ سالم سازماني بهطور مثبت روي کارکنان تأثيرهای عميقي دارد. از عوامل و عناصر تشکيلدهنده جوّ عبارتند از:
- صداقت (شفافيت): هر کسي در سازمان ميداند که چه انتظاري از او ميرود.
- استانداردها: چالشزا، اما اهداف قابل دستیابی تنظيم ميشود.
- مسئوليتها: کارکنان، اختيارات مشخصي براي انجام دادن وظايف دارند.
- انعطافپذيري: قوانين، سياستها و خطمشيهاي غيرضروري وجود ندارد.
- پاداشها: کارکنان شناخته شده و برای عملکرد خوب پاداش داده ميشوند.
- تعهد گروهي: افراد از وابستگي خود نسبت به سازمان احساس غرور و افتخار دارند.
در واقع، ميتوان گفت زماني که ميزان اين ابعاد در کارکنان بالا رود، افراد به وسيله محيط کارشان برانگيخته ميشوند، يعني محيط کار بهعنوان مکاني لذتبخش و سودآور تلقي شده و در پی آن، مطمئن خواهند بود که بهخاطر همکاري و کمکشان شناخته خواهند شد، اما زماني که ميزان اين ابعاد در افراد به حداقل ميرسد، اوضاع کاملاً بر عکس ميشود و سازمان همچنان بهصورت روحيه و عملکرد با سود پايين به استقبال اين انتقال ميرود.
جوّ سازماني چگونه عمل ميكند؟
جوّ سازماني به منزله يك “پل” عمل ميكند. در يك طرف، جنبههاي عيني و محسوس سازمان همچون ساختار، مقررات و شيوههاي رهبري قرار دارند و جوّ عبارت است از درك يا احساسي كه كارمندان نسبت به اين جنبههاي محسوس سازمان به دست میآورند. در طرف ديگر پل، روحيه و رفتار كاركنان قرار دارند. به اين ترتيب، روحيه و رفتار فقط تابعي از شيوه رهبري عملي يا ساختار سازماني نيست، بلكه هر كس از دريچهاي كه به رنگ ارزشها، نيازها و شخصيت خودش است، به دنيا مينگرد و اين همان ادراكاتي از جهان است كه در طرز تفكر و رفتارش تأثير ميگذارد. عواملي كه در درك فرد (كارمند شما دنيا را چگونه ميبيند) تأثيرگذار هستند، عبارتند از: تصور از خويش، فشار گروهي، نقش فرد، گروههاي مرجع.
تفاوت جوّ سازماني با فرهنگ سازماني
مروري در ادبيات جوّ سازماني نشان ميدهد اصطلاح ديگري نيز به نام فرهنگ سازماني وجود دارد و مطالعاتي در جهت وجوه تمايز بين اين دو انجام شده است. جوّ سازماني و فرهنگ سازماني در معنا وجوه مشتركي دارند. هر دو الزاماً بهصورت جمعي مطرح ميشوند و هر دو در طول زمان كوتاه پايدار هستند، ولي فرهنگ سازماني در طول زمان از جوّ سازماني پايدارتر است. اين دو مفهوم، فرقهایی نيز با هم دارند. جوّ بهصورت احساس مشترك مشاهده ميشود، حال آنكه فرهنگ بهصورت باورها يا فرضيات مشترك توصيف پذیر است.شاين در تعريف فرهنگ میگوید: «اگرچه جوّ و فرهنگ مفاهيم مشابهي هستند، ولي فرهنگ سازماني مربوط به مفروضات ناخودآگاه و عميقي است كه به هدايت و راهنمايي اعضاي سازمان مربوط میشود.»
اشنايدر هنجارها و ارزشهاي سازماني را به سه سطح طبقهبندي ميكند. سطح يك شامل هنجارهايي است كه اغلب قابل مشاهده، ولي اندازهگيري آنها مشكل است، مانند انتظارات غيررسمي اعضاي يك سازمان. سطح دو شامل ارزشها است. ارزشها ادراكهاي مشترك امور بهصورت مطلوب و در ضمير انسان، قابل تشخيص است. سطح سه شامل فرضيات اساسي فرهنگ است. در اين سطح، ديد مشترك اعضاي سازمان نسبت به جهان پيرامون، ماهيت روابط انسان همراه با واقعيت و حقيقت مطرح ميشود. موران و ولكوين در مورد فرقها و اشتراكهای جوّ و فرهنگ معتقدند که جوّ در سطح يك و قسمتي از سطح دو خودنمايي ميكند، حال اينكه فرهنگ بيشتر در سطوح دو و سه ظهور ميكند. جوّ سازماني پاسخ به نوسانات كوتاهمدت درونسازماني و برونسازماني است و بر حسب مقتضاي موقعيتي و تعاملات گروهي آشكار ميشود. جوّ سازماني كمعمقتر و سطحيتر از فرهنگ سازماني است.
اسوينتك و بات تعاريفي ارائه کردند كه به تمايز بين فرهنگ و جوّ سازماني كمك ميکند. آنها فرهنگ سازماني را بهعنوان مجموعهاي از ارزشها و هنجارهايي در نظر گرفتهاند كه كاركنان به آنها عقيده دارند و راهنماي آنها در تعاملاتشان با همكاران، مديريت و ارباب رجوع است. جوّ سازماني كه بيشتر رفتارمدار است، نشاندهنده ادراك كاركنان از خطمشيها، رويهها، روشها و الگوهاي رفتاري است كه از خلاقيت، نوآوري، ايمني و خدمات در سازمان حمايت ميكنند. شاين و اشنايدرمعتقدند كه ميتوان جوّ را بهعنوان تجلي بيروني فرهنگ در نظر گرفت.
مراحل بهبود جوّ سازماني
بهبود جوّ مؤسسات آموزش عالي يكي از نيازهاي آشكار آموزشي است. بسياري از محققين وضعيت موجود را مأيوسكننده و نامطلوب تلقي ميكنند. برای مثال، گودلد به نبود رابطه نزديك بين مديران، كاركنان و معلمين اشاره دارد. دارلينگ هاموند معتقد است: «قوانين و مقررات حاكم بر مؤسسات آموزشي بهصورت متمركز باعث شده كه اين مؤسسات بيروحيه، بيتفاوت و بهطور كلي نسبت به اعضا غيرحساس شوند.» از سوي ديگر، جوّ سازماني مؤسسات آموزشي در ميان ساير متغيرهاي سازماني مربوط به اين مؤسسات، از عوامل نادري است كه ميتوان با بهبود آن، به تحقق اهداف آموزشي كمك كرد. در اين زمينه سكني در رويكردي پنجمرحلهاي راهكارهايي برای بهبود جوّ سازماني به شرح زیر ارائه داده است:
درك / ابداع: اولين مرحله از مراحل بهبود جو سازماني، يعني درك و ابداع برنامه، درست از زماني آغاز ميشود كه مسئولين يا ساير كاركنان نظام آموزشي متوجه مسئله بهبود جوّ مؤسسه ميشوند. اين مرحله ممكن است بر حدسيات و فرضيات يا شاخصهايي مبتني باشد و نمايانگر اين است كه جوّ مؤسسه در آن كيفيتي نیست كه بايد باشد. به بيان ديگر، بين وضعيت موجود و وضعيت ايدهآل شكاف و فاصله وجود دارد.
تشخيص و سنجش مسائل: بهطور كلي، همه مؤسسات برای جهت سنجش اثربخشي عملكردشان به یک مدل نياز دارند. اين مرحله بهعنوان فاز سنجش نيازها شناخته ميشود. مسئولين نظام آموزشي ميتوانند جهت شناخت نيازها هم از ابزارهاي كمي (پرسشنامههاي جوّ سازماني) و هم از ابزارهاي كيفي (مانند رويكردهاي مصاحبه) استفاده کنند.
تدوين راهبردها براي غلبه بر شكافها: در اين مرحله از فرايند، طراحان و برنامهريزان براي مسائل، اولويتبندي راهحلها و تصميمگيري در مورد راهبردها به تدوین راه حلها نیاز دارند.
بهكارگيري راهحلها: در اين مرحله راهحلهاي تدوينشده و اولويتبنديشده در مرحله قبل، براي حل مسائل آماده بهكارگيري هستند. نكته مهم اين است كه همزمان با كاربرد راهحلها، اصلاحات لازم و مقتضي جهت رفع ابهامات و نقاط ضعف برنامه به كار گرفته ميشود. مسئولين ضمن اجرا بايد از انعطافپذيري لازم جهت تنظيم دوباره و اصلاح نقاط ضعف مورد نظر برخوردار باشند.
نظارت /ارزشيابي: در اين مرحله براي ارزشيابي وضعيت موجود و اطمينان از اينكه آيا راهحلها و اقدامات اصلاحي بهكار گرفتهشده به بهبود امور منجر شده است (بهبود وضع موجود)، برنامه مدونی اجرا میشود.
منبع
صادقنیا، محسن (1394)، تأثیر فرهنگ و جوّ سازمانی بر تصمیمگیری مشارکتی، پایان نامه کارشناسى ارشد ، مدیریت دولتی، دانشگاه هرمزگان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید