رويكرد بازتصميمي گولدينگ در گروه
رويكرد بازتصميمي در گروههاي تحليل رفتار متقابل بر گرفته از نظريه گولدينـگها ميباشد هستهي اصلي رويكرد بازتصميمي گولدينگ عبارتست: كمك به مراجعان، تا آنها بتوانند با قرار گرفتن در مرحلهي من كودكي تصميمات دوبارهاي را بسازند و اين جز از طريق گرفتن تجربيات جديد ممكن نيست. طبق ديدگاه برن در نتيجه تعامل با والدين و ديگران فرد الگويي از ضربهها را كه ممكن است حمايتكننده يا تحقيركننده باشد، دريافت ميكند. بر اساس اين الگو، فرد در مورد خود يك تصميم مهم زيستي ميگيرد، يعني يكي از چهار موقعيت رواني را پيش خواهد گرفت.
روشها در پيوستن به گروه و همكاري با آنها در نتيجه الگوهاي نوازشي تحت تأثير ذهني ما قرار دارد اين تصوير ذهني عكسي است كه ما بر ذهنمان از يك گروه از مردم مجسم ميكنيم. ما معمولاً از اين تصوير آگاهانه با خبر نيستيم اما آنها اعمال ما را تحت تأثير قرار ميدهند و اين امر منجر به انواع تصميمگيري در ما، ميشود. 3-البته گرفتن تصميمات جديد در موقعيتي خاص كه شبيه موقعيت اوليه اي كه آن تصميمات گرفته شده باشد، رخ مي دهد. در اين هنگام تصميمي مخالف تصميمات نادرست اوليه گرفته ميشود. مرلي مي گويد كه صرفاً تجربيات گذشته و احساسهاي اوليه و همچنين تصميمات من بالغ براي درمان مراجعيني كه در احساسات مخرب اوليه زندگي گير افتاده است كافي نيست بلكه كمك رهبر گروه براي آنكه اعضا به مرحله من كودكي وارد شده با هم بهترين تصميماتي را بگيرند كه اكثر آنها موافق باشند و به نظر همه درست باشد.
مراحل گروه درماني
- مرحلهي شناسايي
- مرحلهي مياني
- مرحلهي پاياني يا نهايي
مرحله شناسايي گروه مهمترين عامل در مرحله شناسايي كار گروهـي برقراري تمـاس خوب و منـاسب ميباشد. تماس خوب نتيجهاي از ارتباط خوب و مناسب رهبر با اعضاي گروه ميباشد كه لازمهي آن دارا بودن شايستگي و كفايت رهبر ميباشد. رهبر وقتي شايستگي لازم را دارد كه خوب بتواند با اعضا ارتباط برقرار كند، مهمترين نشانهي در ارتباط و تماس خوب صرفاً شناسايي اعضاي گروه نيست .
مرحله ي شناسايي
در فرايند گروهي، نخستين گام شامل ايجاد ارتباط خوب با اعضا است. حاصل فعاليت گروهي بستگي تام به كيفيت رابطهاي دارد كه رهبر گروه قادر به ايجاد آن با اعضا است و متأثر از شايستگيهاي او نيز ميباشد. وظيفه رهبر است كه در گروه به شكايتهاي عمده اعضا بپردازد. بديهي است بين دو عامل اعتماد به گروه و تمايل به افشاگري رابطه تنگاتنگي وجود دارد.
بسياري از گروهها به دليل عدم اطمينان آنها در خصوص بر آورده شدن انتظاراتشان از شركت در گروه، به بنبست ميرسند، اين هم يك دليل منطقي براي آماده كردن اعضا به منظور اتخاذ يك نقش فعال در دستيابي به هدفهاي شخصيشان است.
رهبر گروه موظف است كه به شكايتهاي عمده در گروه رسيدگي كند. مسلماً مهمترين عامل در مشاورهي گروهي كسب اعتماد است. اعضا پس از اطمينان به سـايرين و اعتماد به رهبر ميتوانند مشكلات خود را بيان نمايند. مرحلهي بعدي در كار گروهي ساختن يك پرسش است. مطرح كردن پرسش و سؤالي كه در قرارداد ذكر شده باشد، براي تغيير مهم و ضروري است بدين ترتيب كه رهبر گروه سؤالي را مطرح ميكند كه با موارد ذكر شده در قرارداد يكسان بوده و از طرفي ساير اعضا بتوانند در پاسخ به آن پرسش شركت كنند. به طور مثال:امروز براي تغيير خودت قصد داري چه كار كني؟
توجه به اين نكته ضروري است كه رهبر از اعضاي گروه نميپرسد كه درمانگر باعث تغيير شما ميشود يا خير؟ يا اينكه شما تغيير ميكنيد يا نه؟ بلكه سؤال را طوري مطرح مينمايد كه مراجع مجبور شود از عملكرد و فعاليتهايش در زمان حال صحبت كند و خودش كارهايي را كه براي تغيير لازم است را انجام دهد.
دومين گام اين فرايند شامل پرسش در مورد قرارداد واقعي اعضا براي تغيير است.
مرحله ي مياني يا مرحلهي كار گروهي
در اين مرحله از اعضا خواسته ميشود به شواهدي از نخستين تصميمات اوليه خود نگاه كنند و طرد شدن يا كنار گذاشته شدنهاي مراحل اوليه زندگي خود را كه مبناي اين تصميمات است و نيز انواع ضربههايي را كه در ارتباط با آن دريافت كردند، را به خاطر بياورند. كاركرد اصلي رهبر گروه تحليل تبادلي، آگاه كردن اعضا نسبت به مسئوليتپذيري در مقابل انديشه، احساس و رفتار خويش است.
اگر گروهي به مرحله مياني برسد، دلبستگي اعضاي آن نسبت به هم افزايش مييابد و گروه را از خود و خود را وابسته به گروه، احساس ميكنند. اعضا معمولاً موارد يا مسائلي را كه طرح آنها در گروه مفيد باشد را با سـايرين در ميان ميگذارند و با يـاري جمـع در جهت مشكل يا بسـط بينـش خود گـام بر ميدارند.
در رويكرد گولدينگ پس از بستن قرارداد و برقراري تماس مناسب ميان اعضا و رهبـر گروه، احسـاسهاي تخريبي را كه اعضا براي توجيه كردن پيشنويس زنـدگي و تصميمـات اوليه ميگيرند را بررسي ميكند. هدف از اين كار بررسي احساسهاي تخـريبي و نشان دادن آن ميباشد تا اعضا با آگاهي از آنها بتوانند مسئوليت پذيري نسبت به احساسهاي تخريبي پيدا كنند.
براي مثال: فردي كه احساس تخريبي عصباني بودن را دارد، دائماً عصبي ميشود براي آگاهي او از اين احساسهاي مخرب ميتوان از خود پرسيد كه در هنگام عصبانيت چه كاري انجام ميدهي؟ براي پاسخ از يك حادثه جديد استفاده كن فرد با شروع كردن صحبت راجع به حالات عصباني بودنش و بيان و موارد مشابه در گذشته و حال ميتواند به آگاهي برسد. در اين موقع اعضاي گروه نيز با تـلاش و كوشش زياد به فرد كمك ميكنند تا او بتواند تجربههايش را بيان كند. اين فن شبيه فنون گشتـالت ميباشد كه اعضـاي گروه را مجاب ميكند كه در اينجا و اكنون باشند و موقعيتهاي فعلي را بيان كنند. همانطور كه در گشتالت مطرح است به خاطر آوردن گذشته براي اينست كه ما از آنها براي تغيير در زمان حال استفاده كنيم و گرنه گذشته ارزشي براي درمان ندارد.
وظيفه اعضاست كه در اين مرحله ناظر بر احساسها و واكنشهاي خود باشند و به طرز بيان و ابراز آنها پي ببرند. اينكه اعضا به مقاومتهاي خود توجه كنند خيلي مفيد ميباشد و در عين حال اعضا ياد بگيرند با مقاومت مقابله كنند. اعضاي گروه ياد بگيرند چگونه برخوردي شفقتآميز و سازنده داشته باشند و چگونه در دريافت بازخورد از ديگران باز و پذيرنده و عاري از حالت تدافعي باشند.در طي اين مرحله از كار گروهي عمدتاً براي ديدن و بررسي چگونگي احساسهاي تخريبي به كار ميرود. روش كار به اين صورت است كه با جستجو در شواهد و قرايني كه از تصميمات اوليه گرفته شده به بازدارندهها پي برده ميشود و همينطور نوازشهايي كه فرد از بازندهها به دست آورده نيز مورد بررسي قرار ميگيرد يكي از كارهاي اصلي رهبر اينست كه افراد آگاهي پيدا كنند و مسئوليت افكار، احساسات و رفتارشان را بپذيرند.
و كمك به اعضا نمايد تا آنها از كلمات و عباراتي كه بار منفي دارندو مانعي در جهت رشد شخصي ميباشند پرهيز كنند كلماتي نظير: نميتوانم، شايد، سعي ميكنم و… در نتيجه با ايجاد يك جو گروهي پر از جنب و جوش و تعامل اعضا ميتوانند از احساسهاي دائمي و تخريبي خود كه به وسيلهي رفتار يا تصورات خودشان به وجود آمده، آگاهي پيدا كنند. رهبر در گروه موقعيتهايي را ايجاد ميكند كه مراجع در كوتاهترين زمان بتواند تغييراتي متمركز بر راه حل داشته باشند و از راهكارهايي كه توسط ساير اعضا دريافت ميكند استفاده نمايد. مراجع با به دست آوردن مهارتهاي لازم از اعضا ميتواند آن را به بيرون از گروه و موقعيتهاي آينده نيز تعميم دهد.گولدينگها بر جنبههاي مختلف تصميمها در گروه تحليل رفتار متقابل تاكيد ميورزند به نظر آنها وقتي مراجعان متوجه اين موضوع شدند كه خودشان تصميمات اوليه را ساختهاند يا به عبارتي خود در مورد ايجاد تصميمهاي اوليه مسئول ميباشند در نتيجه خود آنها توان و قدرت عوض كردن تصميمات را دارند حتي آنها ميتوانند بدون طرح درماني خاص نيز آنها را تغيير دهند.
در اين رويكرد به افراد كمك ميشود تا تجربيات جديد را ياد بگيرند و موقعيتهاي عاطفي خاصي را به وجود آورده و بتوانند با انرژي لازم خود را از آن تصميمات اوليه خلاص كنند. وظيفه اصلي و دشوار رهبر گروه در مرحله مياني تدبير مداخله هايي است كه گروه را به يك واحد همبسته تبديل ميكند. از متون بايد با حساسيت دقيق و در موقع مناسب استفاده كند. در عين حال لازم است كه رهبر اعضا را براي رو به رو شدن با تعارضاتي سوق دهد كه طي تعامل اعضا در همان محل تشكيل گروه شـكل ميگيرد. رهبر با عمل خود، موضع خويش را نشان ميدهد اگر رهبر از اعضا برخوردي صادقانه، سريع و سازنده انتظار دارد شايسته است كه خود رهبر نيز اين صفات را داشته باشد. گولدينگها خود را موظف ميدانند كه با اعضا سهيم شوند و الگوهاي واقعي والدين را بازسازي نمايند. روش كار چنين است كه به فرد كمك ميشود كه به طور ذهني و خيالي والدين را تجسم نموده و انواعي از فعاليتها، روشها و ساير الگوهاي آنان را باز تجربه كنند. و احساسي شبيه به والدين را بگيرند و خود را در شرايطي كه كودك بودند قرار دهند. با اين روش فرد به جايي ميرسد كه تصميمات اوليه پيشنويس زندگي را گرفته است ولي در اين مرحله است كه فرد با كمك درمانگر تصميمات جديدي ميسازد. لازم به ذكر است كه براي اينكه درمان به خوبي صورت بگيرد حتماً فرد بايد به من كودك فكر كند و رفتار نمايد. ذكر اين نكته ضروري است كه ماندن فرد در مرحلهي بالغ، صرفاً به دليل تفكر و تجزيه تحليل در مورد تصميمات اوليه، براي رخ دادن تغييرات كافي نيست.
مرحلهي نهايي گروه
مرحله پاياني فعاليت گروه اهميت زيادي دارد، زيرا اين مرحله زماني است كه اعضا بايد به تحكيم يادگيري خود بپردازند. اين مرحله زمان دشواري است، زيرا اعضا ميدانند كه گروه آنها در شرف منحل شدن ميباشد و آنها پيشاپيش به خاطر از دست دادن آن اندوهگين هستند. فرد در صورتي ميتواند تصميم جديدي بگيرد كه در من كودك باشد اين تغييرات در در صورت، بدن، صوت و ساير حالات مشاهده ميشود. با وجود اين رابرت گولدينگ، تأكيد دارد كه مهمترين عاملي كه باعث تقويت بازتصميمي ميشود توسط اعضاي گروه و مراجع به وجود ميآيد. زيرا در فراينـدهاي گروهي افراد حمـايت گروهي را ارائـه ميدهند و اين حمايت كمك بزرگي در جهت تغييرات جديد ميباشد. و لازمهي تغييرات جديد، احساس كردن و رفتار كردن به شكل ديگري ميباشد. هنگامي كه فرد از حالت من كودكي خود تصميمات جديدي گرفت، تغييراتي كلي در او به وجود ميآيد. در اين مرحله فرد به تقويت اعضا و رهبر گروه نيازمند است. تمركز مرحله نهايي كار گروهي بر چالش كشيدن اعضا در انتقال تغييرات خود از موقعيت درماني به زندگي روزانه، و روياپردازي در مورد چگونگي تغييرات بيشتر است.
به اين ترتيب اعضا خود را براي رو به رو شدن با موقعيت هاي جديد آماده مي كنند. در گروه اعضا تشويق ميشوند كه قصهي تازهاي از زندگي تعريف كنند و به جاي قصهي قديمي كه از تصميمات نادرست اوليه گرفته شده بود از داستانهاي تازه براي زندگي استفاده نمايند. در گروه افراد براي تغيير قصهي زندگي نوازشهاي كلامي و غيركلامي زيادي را دريافت ميكنند كه اين خود باعث تسريع و كار درمان ميگردد. توجه و نوازشها در گروه به اعضا راههايي را نشان ميدهد كه آنها بتوانند در خارج از گروه نيز آن حمايتها را به دست آوردند، بدين صورت كه اعضا با طرح نـوازشهاي گوناگون، راههاي مختلفي را به يكديگر ميشناسانند كه همين حمايتها باعث ميشود كه افكار، احساس و رفتارشان را تغيير دهد. كار گروهي در مرحلهي پاياني بر موضوع تغيير اعضا متمركز است بدين صورت كه اعضا بتوانند تغييراتي را كه در گروه گرفتهاند را به موقعيتهاي بيرون از گروه نيز تعميم داده و آن را در زندگي روزانه به كار بگيرند و فراموش نكنند. قبل از اينكه افراد از گروه خارج شوند بايد به اين توجه كنند كه تغييرات مشخص خودشان منجر به تغيير در رفتار ديگران نيز ميشود. و برخورد در رفتار ديگران نيز با آنها تغيير ميكند .
منبع
استاد رمضان ،هادی(1394)، هنجاريابي پرسشنامه سنجش روابط متقابل،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید