رهبری خدمتگزار چیست؟
نوع و سبک رهبری، یکی از مهمترین عوامل بقا و بهرهوری سازمانهاست. همانطور که بهرهگیری از سبک مناسبی از رهبری ممکن است به افزایش بهرهوری منابع انسانی منجر شود، در سوی دیگر، استفاده از سبکهای نادرست آن نیز ممکن است به ترک خدمت کارکنان منجر شود. رهبری خدمتگزار سبکی جدید از رهبری به شمار میرود که بر اساس خدمترسانی به کارکنان و دستیابی آنان به اهداف فردی خویش استوار است. با بررسی نقش رهبری خدمتگزار بر متغیرهایی مثل رضایت شغلی، اعتماد سازمانی، توانمندسازی و تحول سازمانی، میتوان به این نتیجه رسید که این سبک از رهبری، تا حد بسیار زیادی نیاز کارکنان را در سازمان برآورده ساخته و کارکنان به واسطه آن نهایت تلاش خود را در راستای دستیابی به هدفهای سازمان به کار خواهند بست. نظریه رهبری خدمتگزار برای نخستین بار توسط ” رابرت گرین لیف” در سال 1977 در مقاله “خدمتگزار در نقش رهبر” مطرح شد. درحالی که نظریههای سنتی رهبری بر مبنای نظریه عاملیت تدوین شده بودند، نظریه رهبری خدمتگزار بر اساس تئوری خادمیت بنیان نهاده شد.
تئوریهای سنتی رهبری مبتنی بر مدل سلسله مراتبی بودهاند که قدرت در بالای سازمان وجود داشت و دستورات را از بالا به پائین دیکته میکرد و پیروان در سطوح پائینتر به عنوان یک عضو سازمانی، ملزم به پیروی از این دستورات بودهاند.
گذشته از این، محیط کار در حال تغییر، محققان زیادی را بر آن داشته که تئوریهای سنتی در زمینه رهبری را مورد بازبینی قرار داده و تئوریهای متناسب با این عصر و دوره را عرضه کنند. ترکیب نیروی کار نیز تغییرات چشمگیری را تجربه کرده است. تا کنون مدلها و تئوریهای متفاوتی از رهبری ارائه شده است که در این میان رهبری خدمتگزار از جمله تئوریهایی به شمار میرود که با شرایط فعلی تناسب و سازگاری داشته و میتواند راهنمایی عملی برای مدیران و رهبران سازمانها باشد و راه حلهای مناسبی برای مشکلاتی که سازمانها با آن روبرو هستند ارائه دهد(لایدن و همکاران، 2008). تئوری رهبری خدمتگزار به عنوان یک سبک اخلاقی اثربخش در رهبری و مدیریت در بین تئوریهای رهبری از اهمیت بسیار بالایی برخوردار میباشد. این تئوری را میتوان یکی از سبکهای ایده آل در توجه به عوامل انسانی بشمار آورد. افراد در ساختارهای سنتی به عنوان خدمتگزار رهبران به حساب میآیند و این در حالی است که درمدل ” هرم وارونه ” رهبران، خدمتگزار پیروان خود قلمداد میشوند. لذا چنین سازمانهایی به رهبرانی نیاز دارند که در پایین هرم سازمانی و در سطوح پایین سازمان حضور داشته و به پیروان خدمت کنند، در نتیجه میتوان مدل هرم وارونه را ذات و جوهره رهبری خدمتگزار به شمار آورد. رهبری خدمتگزار را میتوان به عنوان دیدگاهی با قدمت طولانی به شمار آورد که به تدریج احیا گردیده و در نهایت نیز به صورت یک رویکرد ایده آل و انقلابی در راستای پاسخ به نیازهای روز افزون توسعه منابع انسانی در محیط کسب و کار متغیر مطرح گردیده است.
روابطی که براساس اعتماد و خدمت بنیان نهاده شدهاند، پایههایی برای تأثیرگذاری رهبری خدمتگزار هستند. گرین لیف معتقد است که اعتماد، نقطه عطفی برای رهبری خدمتگزار است، چرا که مشروعیت رهبری با اعتماد شروع میشود. او خاطر نشان کرد که تنها به افرادی میتوان اعتماد کرد که تجربه استواری در خدمتگزاری به سازمانهای خود داشتند. او تأیید کرد که در رهبری خدمتگزار، فردی شایسته رهبری است که به دلیل مقام رفیعش یک خدمتگزار مورد اعتماد است. رهبران خدمتگزار مورد اعتمادند، چون آنها با پیروان همدل بوده و از سوی پیروان کاملاً پذیرفته میشوند. آنها بهدلیل اعتبارشان که ناشی از بینش شهودی استثنایی شان است و به این دلیل که آنها سرمشق دیگران هستند مورد اعتمادند.
اعتماد و احترام در شرایطی بیشتر میشود که در جامعه، مسئولیت هر فرد در قبال دیگری و مسئولیت همه در قبال یک فرد مشخص باشد. گرین لیف نشان داد اعتماد سازمانی زمانی خلق میشود که متولیان(رهبران) به این دلیل به عنوان خدمتگزار پذیرفته میشوند که سازمان را درک میکنند و نگران تمامی افراد سازمان هستند. وی خاطرنشان ساخت که رهبرانی مسئولیت سطوح و انواع عملکرد سازمانی را در دست دارند که استحقاق مورد اعتماد بودن را دارا باشند.
بنابراین از نظر گرین لیف، رهبری خدمتگزار هم حاصل و هم مقدمه اعتماد به رهبری و اعتماد سازمانی هستند. این امرممکن است به واسطه این واقعیت باشد که رهبری خدمتگزار درک درستی رهبری را افزایش میدهند.نایر معتقد است که ما بایستی خدمتگزاری را محور قرار بدهیم هرچند که قدرت همیشه با رهبری همراه بوده است ولی تنها استفاده مشروع از قدرت خدمتگزاری میباشد.
گراهام رهبران ایده آل را رهبرانی بصیر، عملگرا و الهامبخش میداند. رهبری ایده آل همواره به خدمترسانی به پیروان و احترام به شأن و مقام آنها استوار است. این رهبران همواره تمایل زیادی به پرورش کارکنان و تأثیر بر رشد و پیشرفت سازمان نشان میدهند و از این طریق میتوانند به حداکثر پتانسیلهای کارکنان خود دست یابند.
باس نقطه قوت تئوری رهبری خدمتگزار را در این میداند که با توجه به تغییرات وسیعی که در جوامع و به تبع آن در سازمانها رخ داده، این تئوری میتواند نقشی مهم و حیاتی در آینده رهبری سازمانها و جوامع ایفا کند. وی معتقد است که مفهوم رهبری خدمتگزار ، به عنوان یک تئوری جدید و پر طرفدار در زمینه رهبری نیازمند تحقیقات تجربی بیشتری است.
رهبر خادم برای حقوق کارکنان احترام قائل است و زمینههای لازم برای مشارکت و همکاری آنها را در امور سازمان فراهم میآورد. اگر چه در سالهای گذشته تحقیق و پژوهش در زمینه رهبری خدمتگزار افزایش چشمگیری داشته ولی همچنان در متون مدیریتی، دانش کمی در زمینه شرایط و پیش زمینههای ظهور رهبران خدمتگزار وجود دارد. به عبارت دیگر اگرچه ارزشهای مهرورزی، تواضع و فروتنی، نوع دوستی، سرپرستی و خدمتگزاری، آیندهنگری و دوراندیشی، چشم انداز، توانمندسازی و تعهد به رشد افراد، آگاهی، همدلی، گوش دادن و… از محوریترین و اساسی ترین ارزشها در رهبری خدمتگزار به شمار میروند ولی مدلها و تئوریهایی که تا کنون ارائه شده، منبع و منشأ این ارزشها را عنوان نکردهاند. ساندیا و پکرتی(2010) بر این عقیده هستند که اعتقادات و باورهای معنوی در رهبران و همچنین معنویت در سازمان را میتوان به عنوان متغیرهای اساسی تأثیرگذار بر ظهور رهبران خدمتگزار در سازمان بر شمرد.
آنها معتقدند که این دو لازم و ملزوم یکدیگرند و وجود یکی از این دو بدون وجود دیگری شرایط را برای شکل گیری، ادامه کار و اثربخشی رهبران خدمتگزار دشوار میکند. همانگونه که وجود معنویت در محیط کاری میتواند برای رهبرخدمتگزار تسهیل کننده باشد و امکان به کارگیری رهبری خدمتگزار را از دیدگاه مدیران و کارکنان تسهیل نماید، رهبران خدمتگزار نیز میتوانند با فعالیت و اقدامات خود در بهبود و تقویت جوّ معنوی در سازمان نقش مثبت و سازندهای داشته باشند. پیتر دراکر (2001) معتقد است که در سازمانهای قرن 21 که مهمترین ویژگی آنها اتکا به داراییهای دانشی است، اعتماد به کارکنان برای ایجاد و توسعه دانش، پارادایم جدیدی را در رهبری میطلبد که تمرکز اصلی آن بر توانمندسازی پیروان باشد. گرین لیف (1970) این پارادایم جدید را سبک رهبری خدمتگزار نامیده است.
هدف اولیه رهبر خدمتگزار، خدمت کردن بدون توجه به نتیجه خدمت است. رهبری خدمتگزار معتقد است که اهداف سازمانی در درازمدت تأمین خواهد شد، آن هم تنها زمانی که رشد، بهبود و سلامتی عمومی افرادی که سازمان را تشکیل میدهند تأمین شود. مسئولیت اصلی و اولیه رهبر خدمتگزار، رابطه با مردم است و این که این رابطه بر کار و تولید سازمانی مقدم است. رهبران خدمتگزار فرهنگ احترام به شأن و مقام انسانی را در سازمان پرورش میدهند. زمانی که رهبر خدمتگزار ارزشهای مشارکت کارکنان را در محیط کاری ترویج میدهد، در واقع قصد دارد که روح جمعی را در بین کارکنانش ترویج دهد.
سازمانهایی که به استراتژیهای توسعهی خود میاندیشند، میدانند که توسعه باید از رهبران و منابع انسانی آغاز شود، چراکه انسانها سرمایه اصلی سازمانها محسوب میشوند. در این میان سازمانهایی موفقند که رهبران آنها بتوانند این سرمایههای ارزشمند را بسیج کرده و شایستگی و تعهد آنان را شکوفا نمایند. رهبری خدمتگزار، توان و پتانسیل زیادی در جهت بهبود رهبری سازمان دارد. رهبر خدمتگزار، دارای انگیزه بالایی برای تمرکز بر نیازهای پیروان است و خدمت کردن به آنان را در هسته و مرکز امور خود قرار میدهد.
جان ماکسول، 21 قانون را به عنوان قوانین انکارناپذیر رهبری بیان میدارد و معتقد است هر چه افراد این قوانین را بهتر بیاموزند، مدیر و رهبر بهتری خواهند شد. او بیان میکند که این قوانین را رهبران باید بیاموزند تا دیگران از آنها پیروی کنند. او در قانون 18، قانون ایثار و ازخودگذشتگی، بیان میدارد که رهبران باید از منافع خود بگذرند تا ارتقا یابند.همچنین در کتاب ” صفتهای بایسته یک رهبر” که 21 خصوصیت را برای رهبران مؤثر بیان میکند در خصوصیت نوزدهم اشاره میدارد که رهبران قبل از آنکه به فکر خود باشند باید به فکر دیگران باشند. بنیس معتقد است که سازمانهای آینده، سازمانهایی هستند که به صورت شبکه ای، خوشهای، تیمهای چند منظوره، ماتریسی و هر چیز دیگر هستند به جز سازمانهای هرم گونه که رهبران در رأس هرم و افراد در پایین قرار میگرفته اند.
در دنیای کنونی که آن را عصر پسانوگرایی یا پست مدرن مینامند ویژگیهای رهبری بسیار متفاوت است و سبک رهبری خدمتگزار در کانون فعالیتها قرار میگیرد، زیرا مدیر خدماتی را به کارکنان ارائه میکند که آنها به نوبه خود خدماتی را نیز به مشتریان ارائه میکنند.
از رهبری خدمتگزار تعاریف مختلف و زیادی به وسیله نظریه پردازان و محققان در زمانهای مختلف بیان شده که در این جا به تعدادی از آنها اشاره میشود: رهبری خدمتگزار یکی از نظریههای رهبری است که علایق پیروان را بر علایق شخصی رهبر مقدم میدارد و بر رشد فردی و توانمندسازی پیروان تأکید دارد.گرین لیف در تعریف رهبری میگوید: در مرحله اول با احساس طبیعی فرد برای خدمت، شروع میشود، سپس انتخاب آگاهانه او را به اشتیاق به رهبری میکشاند. تفاوت در مراقبتی است که توسط خادم تجلی پیدا میکند و خادم در مرحله اول سعی میکند مطمئن شود نیازهای بسیار ضروری کارکنان برآورده شده است.رهبری خدمتگزار عبارت است از درک و عمل رهبر به گونهای که منافع دیگران را بر تمایل و علاقه شخصی خویش مرجح میداند. رهبری خدمتگزار بر افراد که پیروان او هستند تأکید و تمرکز دارد.
اسپیرز رهبری خدمتگزار را این گونه تعریف میکند: یک رهیافت تحولی به زندگی و کار. اساساً رهبری خدمتگزار یک شیوه بودن است که پتانسیل ایجاد تغییر مثبت در کل جامعه را دارد. در تعریفی دیگر گرین لیف، رهبر خدمتگزار را کسی میداند که دید مشترکی از موفقیت ترسیم میکند. آنها تلاش میکنند پیروان خود را رشد دهند و به جای استفاده از قدرت برای سلطه و نفوذ بر آنان، کارکنان را توانمند سازند. در نتیجه پیروان چنین رهبرانی، خود نیز رهبرانی خدمتگزار خواهند شد. لاب نیز در تعریفی، رهبری خدمتگزار را بهعنوان یک درک و تجربه از رهبری میداند که در آن جایگاه منافع پیروان در ورای منفعت شخصی است. همچنین اسپیرز(2004) رهبری خدمتگزار را اینگونه تعریف میکند: یک نوع جدید از الگوی رهبری، یک الگویی که خدمت کردن به دیگران را در رتبه نخست اولویت قرار میدهد. رهبری خدمتگزار تأکید فزایندهای بر خدمترسانی به دیگران، یک رویکرد مقدس به کار، ترویج یک حس همگرایی و مشارکت در قدرت تصمیمگیری دارد. جنین (2007) میگوید: رهبران خدمتگزار، رهبرانی هستند که خدمت رسانی به پیروان، برآوردن نیازهای آنان و همچنین توسعه و پرورش کارکنان را در اولویت نخست کاری خود قرار میدهند، رهبران خدمتگزار، توانمندسازی، اعتماد متقابل، روحیه همکاری، استفاده اخلاقی از قدرت و ارزش خدمترسانی به پیروان را به هر چیز دیگری در سازمان ترجیح میدهند.
منبع
نویدی، پرویز(1394)، بررسی رابطه بین رهبری خدمتگزار با سرمایه اجتماعی با تاکید بر نقش میانجی معنویت در محیط کار در میان کارکنان بانک کشاورزی استان همدان، پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی دانشگاه بوعلی سینا همدان.
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید