رضایت شغلی

مطالعات اولیه در باب نگرش­های مربوط به کار از پیش از جنگ جهانی اول شروع شد و به طور فعال در انگلستان، اروپا و آمریکا دنبال گردید در بین عنوان­های مهم این سؤال و مسأله به چشم  می­خورد که چگونه با یکنواختی و کسالت آوری شغل، باید مبارزه کرد.در اوایل دهه 1920، اغلب پیشنهاد­ها ناظر بود بر افزایش نرخ دستمزد، دوره­های استراحت، افزایش تنوع کار، تعامل اجتماعی و پخش موسیقی در زمان کار. اما مطالعات رسمی  رضایت شغلی با مطالعات هاثورن در اوایل سال­های 1930 شروع شد البته قبل از این مطالعات، مدیران علمی به طور ضمنی رضایت شغلی را در ارتباط با خستگی کارگران، تشخیص داده بودند، اما از سال­های 1930 تاکنون، رضایت شغلی به طور وسیعی مورد مطالعه واقع شده، به طوری که   ادوین، ا، لاک؛ تخمین می­زند تا سال 1972 حداقل 3350 مقاله در این خصوص به چاپ رسیده است. به علاوه هر سال بیش از صد مقاله به این تعداد افزوده می­شود، در سال­های اخیر نیز مطالعه رضایت شغلی با توجه عمومی به کیفیت زندگی کاری کارکنان افزایش یافته است.

تعاریف مختلف رضایت شغلی

در منابع گوناگون از رضایت شغلی تعاریف متعددی ارائه شده است که در این قسمت به چند نمونه از این تعاریف اشاره می­کنیم. رضایت شغلی عاملی مهم برای افزایش کارایی و نیز رضایت فردی در سازمان تلقی می­شود. مدیران به شیوه­های مختلف مترصد افزایش رضایت شغلی کارکنان خود هستند.  محققان مختلف تعاریف گوناگونی از رضایت شغلی ارائه داده­اند:

فیشرو هانا؛ رضایت شغلی را عاملی روانی قلمداد کرده و آن را به صورت نوعی سازگاری عاطفی با شغل و شرایط شغل تعریف می­کند. به این معنا که اگر شغل شرایطی مطلوب را برای فرد فراهم کند فرد از شغلش رضایت خواهد داشت اما اگر شغلی برای فرد رضایت و لذت مطلوب را فراهم نکند فرد شروع به مذمت شغل کرده و در صورت امکان شغل خود را ترک خواهد کرد.

هاپاک، رضایت شغلی را مفهومی پیچیده و چند بعدی دانسته و آن را با عوامل روانی جسمانی و اجتماعی مرتبط کرده است. به نظر او صرفاً وجود یک عامل موجب رضایت شغلی فرد نخواهد شد بلکه وجود ترکیبی از عوامل مختلف موجب خواهد شد که فرد در لحظه معینی از شغل خود احساس رضایت کند.

فرد با توجه به اهمیتی که عوامل مختلف نظیر: درآمد، جایگاه اجتماعی، شرایط کار و… برای او دارند میزان معینی از رضایت شغلی دارا خواهد بود.رضایت شغلی حدی از احساسات و نگرش های مثبت است که فرد نسبت به شغل خود دارد. وقتی شخصی می­گوید رضایت شغلی بالایی دارد به این مفهوم است که او واقعاً شغل خود را دوست دارد، احساسات خوبی درباره کارش دارد و برای شغلش ارزش زیادی قائل است.رضایت شغلی عبارت است از رضایتی ؛به مفهوم لذت روحی ناشی از ارضای نیازها و تمایلات و امیدها که فرد از کار خود به دست می­آورد. رضایت شغلی مجموعه­ای از احساسات سازگار و ناسازگار است که کارکنان با آن احساس­ها به کار خود می­نگرند.

کینزبرگ و همکارانش رضایت شغلی را به دو نوع مختلف تقسیم بندی کرده­اند: رضایت درونی و رضایت بیرونی

رضایت درونی از دو نوع منبع به دست می­آید اول احساس لذتی که انسان صرفاً از اشتغال به کار و فعالیت عایدش می­شود. دوم لذتی که بر اثر مشاهده ی پیشرفت و یا انجام برخی مسئولیت­های اجتماعی و به ظهور رساندن توانایی­ها و رغبت­های فردی به انسان دست می­دهد.رضایت بیرونی  که با شرایط اشتغال و محیط کار ارتباط دارد و هر لحظه در حال تغییر و تحول است. از عوامل رضایت بیرونی به عنوان مثال شرایط محیط کار، میزان دستمزد و پاداش نوع کار و روابط موجود بین کارگر و کارفرما را می­توان نام برد.ایجاد رضایت شغلی در کارکنان احتمالاً سرعت بالایی نخواهد داشت اما قطعاً با شتاب بسیار بالایی از بین می­رود. ممکن است همه شرایط برای بالا نگه داشتن رضایت کارمندی در حدی فوق العاده باشد اما صرفا با یک برخورد نامناسب مدیر امکان تأثیر این شرایط مناسب به صورت کاملاً محسوسی به سمت صفر میل کند.

رابطه هوش هیجانی با رضایت شغلی

سه یا چهار سال نخست زندگی، دوره­ای است که مغز کودک به اندازه دو سوم اندازه نهایی­اش رشد می­کند روند تکاملی آن پیچیده­تر از هر زمان دیگر است. در طی این دوره انواع یادگیری­ها و در پیشاپیش آن­ها یادگیری عاطفی خیلی ساده­تر از دوره­های بعدی زندگی انجام می­گیرد، در طی این زمان فشار­های روحی شدید می­توانند به مراکز یادگیری مغز آسیب بزنند، اگر چه آسیب­ها تا حدود زیادی توسط تجارب بعدی زندگی ترمیم می­شوند، اما اثر این یادگیری اولیه بسیار عمیق است و سراسر زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می­دهد فرد براساس این یادگیری­ها تصمیم گیری می­کند و موجب موفقیت و یا شکست خود می­شود. علاوه بر تأثیری که سود عاطفی در روابط اجتماعی و زندگی خصوصی فرد دارد ، نقش بسیار عمده ای بر روی کارو شغل فرد نیز دارد به عبارت دیگر شخص با برخورداری از هوشیاری عاطفی بالا در کار و شغل خود موفق­تر است، از طرف دیگر افراد با بهره عاطفی پایین، در کار خود بویژه در مدیریت دچار مشکل می­شوند. این افراد خشک و غیر­قابل انعطاف و سخت هستند، لذا در کار خود بارها شکست را تجربه می­کنند.

امروزه صنعت، کارگاه و سازمان­ها از جمله زمینه­های هستند که هوش عاطفی در آنها مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته است. آشکار شدن ارتباط هوش عاطفی و موفقیت شغلی و حرفه­ای محققین را بر آن داشته است تا با بررسی دقیق این قابلیت در کارکنان، مدیران و کارمندان، ارتباط آن را با ابعاد مختلف شغل و نتیجتاً افزایش توان کاری و بهره­وری بیابند چرا برخی از کارمندان و کارکنان قادرند سریعا پیشرفت کنند، زیر دستان و افراد تابع را برانگیزانند و یا با تلاش اندکی وارد جمع هیأت مدیره شوند، در سال­های اخیر چنین توانایی­هایی با عنوان هوش عاطفی بر چسب خورده­اند هوش عاطفی برای یک کارگاه مؤلدو فعال، ثمر­بخش، ضروری واساسی است و تلویحات مفید و ارزشمند برای مشاغل حرفه­ای و تخصصی در بردارد. موفقیت تنها مبتنی بر برتری عقلانی و مهارت تکنولوژیکی نیست هوش عاطفی برای بهتر بودن در شغل و با نقش رهبری حیاتی و ضروری است، به عبارت دیگر تحقیقات نشان داده­اند که مهارت و تخصص­ها به تنهایی عملکرد درخشانی را آشکار نمی­سازند بلکه بیشتر سطوح بالای هوش عاطفی است که منجر به موفقیت می­شود.

رابطه ­ی مهارتهای ارتباطی و رضایت شغلی

ارتباط مقوله­ای است اجتماعی، بنابراین نمی­توان آن را در زمره­ی مباحث نو و جدید قرار داد و با این دید در خصوص آن گفتگو نمود در واقع خمیر مایه اجتماعی بودن انسان­ها ارتباط آن­ها با یکدیگر است در بررسی ارتباطات و زمینه تاریخی آن می­توان گفت از زمانی که انسان­ها تصمیم گرفتند در کنار یکدیگر زندگی کنند نیاز به برقراری ارتباط بوجود آمد و انسان­ها سعی در برقراری ارتباط باهم نمودند و از اینجا بود که بحث ارتباط به عنوان یکی از مباحث مهم و تعیین کننده برای زندگی بشر مطرح گردید. اگرچه ارتباط واژه­ای است که در دهه­های اخیر در محافل علمی و دانشگاهی مورد توجه قرار گرفته، اما واقعیت این است که بشر از آغاز حیات خود درگیر این فعالیت بوده و همواره چگونگی برقراری ارتباط از دغدغه­های اصلی او بوده است. البته آنچه که از بحث ارتباطات در گذشته وجود داشت تماماً حاصل تجربیات فردی انسان­ها بوده و آنچه که به عنوان علم ارتباطات مطرح است از سال­های پایانی قرن بیستم پا به عرصه وجود نهاد. انسان تقریبا همه فعالیت­های خود را به نوعی در ارتباط با دیگران انجام می­دهد، این مسأله واضح است که نوع ارتباط در آغاز پیدایش بشر به صورت رودررو بوده است و به تدریج با پیشرفت صنعت و تکنولوژی، انواع جدیدی از ارتباطات میان انسان­ها شکل گرفته است، البته لازم به ذکر است، اگر چه با ورود تکنولوژِی، کانال­های ارتباطی متحول شده و بستری مجاز پیدا کرده است، اما با این حال، باز هم این انسان­ها هستند که ارتباط برقرار می­کنند، توجه به این نکته نوع نگاه غلط به بحث ارتباطات را اصلاح خواهد کرد اما به هر حال با هر نگاهی که به بحث ارتباطات نظر افکنیم بی­شک مقوله­ای است که نقشی انکار ناپذیردر زندگی بشر امروز دارد.انسان چه در درون خانواده و چه در اجتماع در­گیر شبکه­ای پیچیده از ارتباطات مختلف است که بخش عمده­ای از ذهن و فکر و انرژی او را مصروف خود می­دارد با این توصیف وقتی وارد سازمان می­شویم این شبکه ارتباطات و کیفیت و بهره­وری آن نقشی بی­بدیل می­یابد، از زمانی که سازمان­ها به عنوان یکی از واحد­های اساسی اجتماع به وجود آمدند، بحث ارتباطات یکی از مباحث مهم در سازمان­ها گردید، اهمیت سازمان­ها نیز بر هیچ کس پوشیده نیست انسان­ها در جامعه­ی امروز در یک سازمان به دنیا می­آیند، در سازمان­های مختلف زندگی می­کنند و در یک سازمان می­میرند و در سازمانی دیگر به خاک سپرده می­شوند، لذا ما در زندگی خود به نحوی با ارتباطات سازمانی سرو کار داریم.

منبع

حسینی ارشد،سیدسعید(1394)، رابطه هوش هیجانی با رضایت شغلی و منزلت اجتماعی پلیس،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0