رضایتمندی زناشویی چیست؟

خانواده بنیادی ترین تشکل اجتماعی و اصلی ترین جزء اجتماع است.دستیابی به جامعه سالم در گرو سلامت خانواده،وخانواده سالم در گرو برخورداری افراد از سلامت روانی و داشتن ارتباط مطلوب با یکدیگر است. شناخت عوامل مؤثردر روابط زنا شویی،مهار و مدیریت آن یکی از روش های در خور توجه در حل مشکلات زناشویی و رسیدن به رضایت از زندگی زناشویی به شمار می رود.شناخت این عوامل نه تنها به خانواده درمانگر کمک می کند تا بیماری را تشخیص دهد،بلکه به زوجین نیز یاری می رساند تا با آشنایی با این عوامل به ایجاد،تقویت و یا اصلاح به رضایت مندی دست یابند. چنانچه روابط زناشویی رابطه ای سست باشد، پایه های لازم برای موفقیت آمیز بودن و مطلوب بودن عملکرد خانواده لرزان و ضعیف خواهد شد. برای زوجی که با هم سازگار نیستند دشوار است که والدین خوبی باشند. رابطه زناشویی باید بر اساس اطمینان و احترام متقابل باشد که دراین امر عوامل عاشقانه و صمیمیت نیز دخالت دارد. بطور کلی کارکرد مطلوب خانواده مفهوم مفیدی است که نه تنها در مورد مشکلات احتمالی بوجود آمده در خانواده بلکه در تعیین اینکه آیا نیازهای زوجین و فرزندان آنها آنچنان که می بایست برطرف می شوند یا نه، نیز مد نظر قرار می گیرد. هر خانواده باید هم نیازهای عاطفی و هم نیازهای اعضای خود را برآورده سازد و کودکان را برای زندگی مستقل در دنیایی که بعدها در آن قرار می گیرند آماده سازد و این مهم فقط در سایۀ روابطی صمیمی و سرشار از رضایت زوجین پدید می آید.

تاریخچه رضایتمندی زناشویی

اگربخواهیم از تاریخچه رضایتمندی زناشویی اطلاعاتی داشته باشیم ابتدا باید به ریشه های خانواده درمانی بپردازیم؛زیرا رضایت مندی زناشویی و بهبود در روابط زن و مرد هدف نهایی خانواده درمانی به شمار می رود. به عبارت دیگر هدف اصلی خانواده درمانی این است که حل مشکلات موجود را تسهیل کند و رشد سالم خانواده را با تمرکز بر ارتباط بین فردی و اعضای مهم خانواده و شبکه اجتماعی بهبود بخشد.  آغاز نهضت خانواده درمانی،مقارن اواخر دهه 1940 و اوایل دهه1950 یعنی بعد از جنگ جهانی دوم و گردهمایی مجدد اعضای خانواده بعد از جدایی هاست.با این حال نظریات درباره ریشه ها و سرچشمه های این نهضت به قبل از این دوران بر می گردد.ناتان اکرمن می گوید: به طور کلی می توان گفت که در چهل سال گذشته،آن هم بیشتر تحت تأثیر نهضت انسان گرایانه اگزیستانسیل،انحراف محسوسی از درمان فردی و فرایندهای روانی به سمت عوامل اجتماعی،محیطی و بین فردی پدید آمده است؛ تحولی که از جمله ثمرات آن،پیدایش روش های گروهی در آموزش،مدیریت و درمان است. گلدنبرگ و گلدنبرگ به پنج تحول علمی و بالینی ظاهراً متصل اشاره می کند که متفقاً صحنه را برای ظهور خانواده درمانی مهیا ساخته اند.این پنج حوزه عبارتند از:

  • گسترش درمان روانکاوی برای گستره کامل مشکلات عاطفی که سرانجام شامل کار با کل خانواده نیز شد؛
  • معرفی نظریه عمومی سیستمها با تأکیدی که بر شناخت روابط میان اجزای مؤلف یک کل همبسته داشت؛
  • پژوهش راجع به نقش خانواده در پدیدآیی اسکیزوفرنی در یکی از اعضای خانواده؛
  • تحول و ظهور حوزه راهنمایی کودک و مشاوره زناشویی؛ 5- افزایش علاقه به فنون بالینی جدید نظیر گروه درمانی

برای درک آنچه امروز مورد توجه است ضرورت دارد،هرچند کوتاه،به سیر تحول مشاوره خانواده بپردازیم.سازه های رضایت زناشویی،سازگاری زناشویی و خرسندی زناشویی از دیر باز در متون روان شناسی،به خصوص در متون خانواده درمانی،به طور گسترده به چشم می خورد.در واقع هدف نهایی تمام خانواده درمانگرها صرف نظر از روش ها و فنون درمانی و نظریاتشان،رسیدن به رضایت و سازگاری خانواده های نامتعادل است.

تعريف رضايت‌مندي زناشويي

انسان برحسب فطرت و طبیعت خود نیازمند همدلی است که با او زندگی کند و در کنار او به آرامش برسد. اساساً وجود یک ازدواج توأم با رضایت محل تبادل و تلاقی احساسات و عواطف مثبت بین زوجهاست و تشکیل خانواده بهنجار نقش بسزایی در بهزیستی جامعه دارد و احساس رضایت نقش بسزایی در کارکردهای بهنجار خانواده دارد . رضایت زناشویی یعنی انطباق بین انتظاراتی که فرد اززندگی زناشویی دارد و آن چیزی است که در زندگی اش تجربه می کند. یکی ازمهمترین تعریف ها توسط هاکینز انجام گرفته است که وی رضایت زناشویی را چنین تعریف می کند: احساس رضایت و لذت تجربه شده توسط زن و شوهر در هر زمانی که همه جنبه های ازدواجشان را در نظر می گیرند.  الیس رضایت زناشویی را حاصل سازگاری زن و شوهر در ابعاد مختلف زندگی مشترک می داند که استحکام بنیان خانواده را تضمین می کند. رضایت زناشویی عبارت است از احساسات عینی از خشنودی، رضایت ولذت تجربه شده توسط زوجین . رضايت‌مندي زناشويي را بيشتر به صورت نگرش‌ها يا احساسات كلي فرد دربارة همسر و رابطه‌اش تعريف مي‌كننديعني رضايت‌مندي زناشويي يك پديدة درون‌فردي و يك برداشت فردي از همسر و رابطه است. چنين تعريفي از رضايت‌مندي زناشويي، نشانگر آن است كه رضايت‌مندي يك مفهوم تك‌بعدي و بيانگر ارزيابي رضايت‌مندي زناشويي پيامد توافق زناشويي كلي فرد دربار همسر و رابطه‌اش است، و به صورت دروني احساس مي‌شود.اصطلاح توافق زناشويي، رابطة مناسب زن و شوهر را توصيف مي‌كند. در رابطه با توافق بالا، هر دو زوج، به گونه‌اي رفتار، تصور و ادارك مي‌كنند كه گويا نيازها و انتظار‌هايشان برآورده شده و چيزي وجود ندارد كه در روابطشان خلل ايجاد كند. در ازدواج بدون توافق زناشويي، مشكلات موجود ميان زوجين به حدي زياد است كه آنها را از احساس برآورده شدن نيازها و انتظارات باز مي‌دارد. اغلب زوج‌ها، جايي بين اين دو انتها قرار دارند و زمينه‌هايي از توافق و نبود توافق را تجربه مي‌‌كنند.

رضايت‌مندي زناشويي، يك مفهوم كلي است كه در وضعيت مطلوب روابط زناشويي احساس مي‌شود. از طرفي رضايت‌مندي زماني اتفاق مي‌افتد كه روابط زن و شوهر در تمامي حيطه‌ها بهنجار گزارش شود. بنابر‌اين،محققان براي آساني در سنجش، همچنين عملياتي كردن اين مفهوم، رضايت‌مندي زناشويي را به چهار بٌعد اساسي تقسيم كرده‌اند كه عبارتند از:

الف) جاذبه: عبارت است از جنبه‌اي از يك شئ، يك فعاليت يا يك شخص، كه بر‌انگيزانندة پاسخ‌هاي نزديكي‌ در ديگران باشد؛ تمايلي براي نزديك شدن به يك شي، فعاليت يا شخص كه در رضايت زناشويي جاذبه‌هاي بدني و جنسي انسان مد نظر قرار گرفته است.

ب) تفاهم: ارتباطي مبتني بر پذيرش دوسويه، راحت و بدون تنش و دغدغة خاطر كه بين دو نفر برقرار مي‌شود.

ج) نگرش: نوعي سوگيري عاطفي دروني كه عمل يك فرد را تبيين مي‌كند. در اصل، اين تعريف در برگيرندة قصد و نيت فرد ‌است؛

د) : سرمايه‌ گذاري: منظور از اين عبارت آن است كه هر يك از زوج‌ها براي بهتر ساختن رابطه و نيز خوشايندي طرف مقابل، كارهايي را انجام مي‌دهند و يا از انجام آن خود‌داري مي‌كنند. به بيان ديگر، مقابله به مثل كردن، هنگامي كه رفتار طرف مقابل پاداش‌دهنده است، و خودداري از انجام عمل متقابل، هنگامي كه رفتار وي پاداش‌دهنده نيست.

تعريف ديگر رضايت‌مندي زناشويي عبارت است از: حالتي كه طي آن زن و شوهر از ازدواج با يكديگر و با هم‌بودن احساس شادماني ورضايت دارند.وينچ بر اين باور است که رضايت‌مندي زوجي انطباق بين وضعيت موجود و وضعيت مورد انتظار است؛ يعني انطباق بين انتظاراتي که فرد از زندگي زناشويي دارد و آنچه در زندگي خود تجربه مي‌کند. هاوکينز و وينچ  بيان مي‌کنند که رضايت زناشويي، يعني احساسات عيني از خشنودي، رضايت و لذت تجربه‌شده توسط زن يا شوهر، موقعي که همة جنبه‌هاي ازدواجشان را در نظر مي‌گيرند. رضايت زناشويي از انطباق بين وضعيتي که مورد انتظار است و وضعيت موجود فرد در روابط زناشويي حاصل مي‌شود، در واقع، نگرش مثبت و لذت‌بخشي است که زن و شوهر از جنبه‌هاي مختلف روابط زناشويي خود دارند.

بنر و هيل رضا‌مندي زناشويي را پيامد توافق زناشويي دانسته‌اند که رابطة مناسب بين زن و شوهر را توصيف مي‌کند. آنها مي‌نويسند: «هنگامي که زن و شوهر به ميزان قابل‌توجهي از برآورده شدن نيازها و انتظاراتشان در رابطة‌ زناشويي رضايت داشته باشند، رضا‌مندي زناشويي را گزارش خواهند کرد»). همچنين آلوجا، باريو و گارسيا مي‌نويسند: «رضا‌مندي زناشويي عبارت است از برونداد ناشي از مجموعه‌اي از عوامل مانند حل تعارض موفقيت‌آميز، يا موفقيت در فعاليت‌هاي مرتبط با شادکامي در فرايند ازدواج» .

اولسون و السون  و فاورز و السون با جمع‌بندي و تحليل تمامي ابعاد مطرح‌شده به ابعاد «مسائل شخصيتي»، «ارتباط دوتايي»، «حل تعارض»، «مديريت مالي»، «فعاليت اوقات فراغت»،‌ «رابطة جنسي»، «فرزندپروري»، «ارتباط با اقوام و دوستان» و «جهت‌گيري مذهبي» است . تحقیقات داخل کشور نشان می دهد، عوامل اقتصادي، مذهبي، آداب و سنن اجتماعي، ارضاي عاطفي، ارضاي جنسي و تفاهم فکري مي‌تواند رضا‌مندي زناشويي را به ارمغان آورد.همچنان‌که اُدل توافق در ارزش‌ها را با رضايت‌مندي زناشويي مرتبط مي‌داند.

تغییرات رضایت زناشویی در طول زمان

عدم ثبات رضایت زناشویی در طول دوره های مختلف زندگی یکی از نقاط قابل توجه در زمینه ی رضایت زناشویی است. این امر عوامل محیطی را مورد توجه قرار می دهد. مطالعات مختلف که به طور طولی انجام شده، نشان می دهد که در بعضی از دوره های زندگی رضایت زناشویی کاهش پیدا می کند. در همین زمینه اولسون و همکاران زندگی زناشویی را به 7 مرحله تقسیم کرده و معتقدند که در طی این مراحل، رضایت زناشویی تغییر می کند. هر کدام از این دوره ها به نحوی رضایت زناشویی را تحت تأثیر قرار می دهند. این مراحل به شرح زیر هستند:

  • زوج های جوان بدون بچّه
  • خانواده با بچّه های پیش دبستانی
  • خانواده با بچّه های دبستانی
  • خانواده با فرزندان نوجوان
  • فرزندانی که از خانواده جدا می شوند
  • خانواده ی خالی از فرزند
  • خانواده در دوران بازنشستگی

همچنین تحقیقات اولسون نشان داده است که:

  • رضایت از ز ندگی زناشویی در مردان بیشتر از زنان است.
  • رضایت زناشویی در مراحل اولیه ی زندگی در زنان از مردان بیشتر است.
  • رضایت زن و مرد در مرحله چهارم کاهش پیدا می کند.
  • رضایت زن و شوهر در مرحله 6 و 7 در مقایسه با مراحل 2 و 3 و 4 بالاتر گزارش شده است.
  • گرایش به جدایی و طلاق در مرحله دوم و چهارم بیشتر از مراحل دیگر گزارش شده است.

منبع

عباسی زهنده، آرزو(1393) ، رابطه جهت گیری مذهبی و هوش هیجانی با رضایتمندی زناشویی ، پایان نامه کارشناسی ارشد، روان شناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0