رشد فردی و اجتماعی دوران نوجوانی
براي آنكه نوجوانان بتوانند واقعا به بزرگسالان تبديل شوند و بزرگ شدن آنان محدود به جنبه ي جسماني نباشد،بايد به تدريج بتوانند از والدين شان مستقل شوند،خود را با بلوغ جنسي سازگار نمايند و با همسالان روابط همكارانه و كاري برقرار كنند.كانجر و همكاران، مهم ترين جنبه هاي رشد فردي و اجتماعي دوران نوجواني را در قسمت هاي كلي استقلال و هويت مي دانند.
كسب استقلال
يكي از جنبه هاي رشد فردي و اجتماعي ،كسب استقلال نوجوان مي باشد.پيش رفتن به سوي استقلال از تكاليف اصلي نوجوانان است، به خصوص در جوامعي كه بر متكي بودن به خود تاكيد فراوان مي شود. اگر نوجوان نتواند در حدي منطقي از والدين خود جدا شود و استقلال به دست آورد به سختي مي تواند با همسالان خود روابطي معقول داشته و يا در آينده رفتار معقولانه داشته باشد و جهت گيري شغلي و احساس هويت او نيز دچار مشكلاتي خواهدشد.
هويت و هويت يابی در دوره نوجوانی
يكي از وظايف اصلي نوجوانان در جامعه ،يافتن پاسخي عملي به اين سوال است كه من كيستم؟ به عقيده اريكسون ،هويتي كه نوجوان در صدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود اين است كه او كيست؟ نقشي كه بايد در جامعه ايفا نمايد چيست؟ آيا او يك كودك است يا بزرگسال؟ آيا او عليرغم نژاد، مذهب يا زمينههاي ملي كه او را از نظر مردم كم ارزش جلوه ميدهد احساس اعتماد به نفس دارد.كيستيشناسي يا شناسايي هويت خويشتن، هسته مركزي نظريه رشد شخصيت را در مكتب اريكسون تشكيل ميدهد او همانند مارگرت ميد مهمترين وظيفه و هدف نوجوانان را جستجو در راه يافتن هويتي پر معني ميداند. وظيفه رشد اساسي و فراگيري كه فرد در نوجواني با آن مواجه ميشود ايجاد يك هويت مستقل است. بحران مرحله نوجواني بحراني است كه بين هويت در برابر پراكندگي و سر درگمي نقش روي ميدهد. پراكندگي هويت، نتيجه شكست در حل يك بحران و دستيابي به هويت، نتيجه حل موفقيت آميز آن است. دستيابي به هويت مستلزم يكپارچه كردن منابع مختلف هويت در يك كل همخوان و معنا دار است. به طوري كه فرد ميتواند هم يك ارتباط متقابل با جامعهاش برقرار كند و هم احساس تداوم و وحدت دروني را در خود حفظ كند. منابع هويت در اين ديدگاه ميتواند همانند سازيهاي گذشته، تجارب و صلاحيتهاي شخصي كنوني، انتظارات محيطي و آرزوهاي آينده فرد باشد .
مارسيا، دو روند را در شكلگيري هويت اساسي تلقي ميكند كه عبارتند از: بحران و تعهد. بحران يا جستجوي هويت، دورهاي است كه در آن فرد در زمينه تقليدها، همانندسازيهاي گذشته، انتظارات، نقشها و سنن اجتماعي پرسشگري ميكند. در مورد علايق، استعدادها و جهتگيريهاي خودش به تامل ميپردازد، نقشها، آرمانها و صور مختلف هويت را مورد آزمايش قرار ميدهد.
تعهد عبارت است از اتخاذ تصميمهای نسبتا با دوام و تثبيت نسبی در صور مختلف هويت و جهت گيري تلاشهای فرد به سوی تصميمهای اتخاذ شده كه مشابه مفهوم وفاداری در نظريه اريكسون میباشد .با توجه به اين دو روند اساسی مارسيا چهار پايگاه اساسی هويت را معرفي كرد: دستيابی، تعليق، ممانعت و پراكندگی. پايگاه دستيابي به هويت، پايگاه فردی است كه بحران هويتی را پشت سر گذارده و به هويت مشخص متعهد شده است. تعليق، پايگاه فردی است كه در حال گذراندن بحران هويت است و تعهد مشخصی ندارد.ممانعت، پايگاه فردي است كه بدون گذراندن بحران هويت تعهدهايي را بر مبناي تقليد و همانندسازي ايجاد كرده است. پراكندگي، پايگاه فردی است كه نه دارای تعهد مشخص و نه در حال تجربه بحران هويت ميباشد اگردر گذشته بحران هويتي را تجربه كرده است در پي آن به تعهد نرسيده است .
نوجوانان و بزرگسالاني كه احساس هويت در آنان قوي است خود را افرادي مجزا و متمايز از ديگران مي دانند.نياز به ثبات راي و حس يكپارچگي ارتباط نزديكي با نياز همگاني به درك خوددارد.نوجوانان براي اينكه احساس هويت داشته باشد بايد در طول زمان، در خود تداومي ببيند.بنابراين درك هويت خود مستلزم تقابلي رواني اجتماعي است. به عبارتي ديگر،نوجوان بايد بين آن تصوري كه از خودش دارد و آن تصوري كه از استنباط و انتظار ديگران از خود دارد ، هماهنگي ايجاد كند.
منبع
محرم زاده،بهراد(1390)، اثربخشی آموزش تابآوری برمیزان پرخاشگری و احساس تنهایی دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی تنکابن
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید