راهبردهاي افزايش هوش هيجاني

همانطور که اکثر مهارتها در اثر تعليم و تربيت رشد مي يابند، برخي مهارتهايي که در هوش هيجاني دخيل اند نيز مي توان از اين طريق افزايش داد .

  • تعامل خوب والد-کودک در زمينه تشخیص هيجان ها و نام گذاري آنها يکي از راهبردهاي مهم افزايش هوش هيجاني است
  • راه ديگر افزايش اين توانايي، ايجاد يک محيط امن عاطفي است به گونه اي که افراد بتوانند آزادي و اطمينان خاطر درباره احساساتشان با همسران گفتگو کنند
  • آموزش مهارتهاي اجتماعي يکي ديگر از راههاي افزايش هوش هيجاني است.

اين آموزشها شامل کنترل خشم و عصبانيت، همدلي، تشخیص و به رسمیت شناختن تشابهات و تفاوتهای مردم, اظهار ادب و صميميت و تعارف , برقراري ارتباط , حل مساله و مشکل , تصميم گيري و ايجاد هدف و مقاومت در برابر فشارها مي تواند باشد . ترتيب دادن جلسات گروهي در باره انواع هيجانات مثل شادي و غم , عشق و تنفر و… که افراد درباره احساسات و هيجانات خود اطلاعات عيني تري پيدا کنند . به کودکان عبارات در برگيرنده هيجانات و احساسات آموزش داده شود . والدين نيز مي توانند با بيان هيجانات خود فرزندانشان را در شناسايي هيجانات ياري نمایند. مثلا احساس بي قراري نمي کنم, احساس نااميدي مي کنم و بطور کلي روان درماني مشاوره , مربیگری و آماده سازي راههايي اند که مي توانند به افزايش هوش هيجاني کمک کنند

خلاصه اي از مداخله آموزش مهارت هوش هيجاني براساس نظريه سالوي و ماير:

 ساختار جلسات بر چهار محور :

  • توانايي آگاهي عاطفي به منظور دريافت صحيح عواطف،
  • توانايي كاربرد عواطف جهت تسهيل جريان تفكر،
  • توانايي فهم و درك عواطف و معاني آنها
  • توانايي مديريت عواطف، تاكيد دارد.
  • براساس نظريه گلمن ، ساختار جلسات، بر پنج محور:
  • شناخت عواطف شخصي،
  • به كارگيري درست هيجان ها،
  • برانگيختن خود،
  • شناخت عواطف ديگران
  • حفظ ارتباط ها، تاكيد دارد.
  • همچنين براساس نظريه برادبري و گريوز؛  ساختار جلسات بر چهار محور،
  • شناسايي حالت هاي هيجاني خود و ديگران،
  • درك هيجان هاي خود و ديگران،
  • تنظیم و كنترل هيجان هاي خود و ديگران
  • استفاده موثر از هيجان ها تاكيد دارد .

براساس نظر سياروچي و همكاران ،  جهت ارائه آموزش مهارت هاي هوش هيجاني مي بايست مواردي در نظر گرفته شود از جمله:

  • مشخص كردن اهداف
  • تعيين نقاط قوت و ضعف افراد براساس مولفه هاي هوش هيجاني
  • استفاده از تمرين هاي عملي و روش ايفاي نقش به صورت گروهي و تمرين رفتارهای اجتماعي
  • برقراري ارتباط و پيوند بين آموخته ها و تجارب دنياي واقعي افراد
  • فراهم نمودن فرصت هايي براي تمرين آموخته ها
  • پيش بيني فرصت هاي متعدد براي دادن بازخورد و نشان دادن نيازهاي اختصاصي هر فرد به او به طور خصوصي و محرمانه.

 با توجه به مقدمه گفته شده راجع به هوش هیجانی و بر اساس پایه تحقیق پژوهشگر که تاثیر آموزش تحلیل روابط متقابل بر افزایش هوش هیجانی را بررسی می کند. و از آن جایی که برقراری ارتباط سالم باعث کاهش مشکل در روابط اجتماعی می شود و یافته ها نشان می دهد که آموزش تحلیل رفتار متقابل بر هوش هیجانی تاثیر مثبت دارد. تحلیل رفتار متقابل به عنوان یکی از روشهای ایجاد مهارتهای ارتباطی ،سعی در بهبود روابط انسانی دارد و از آنجا که درباره شخصیت و پویایی اجتماعی و در مورد نحوه درک افراد از یکدیگر و چگونگی برقراری ارتباط با دیگران نظریه ای منظم و هماهنگ است ،پس بر هوش هیجانی فرد که بیانگر چگونگی بهره مندی او از احساسات و هیجانات و توانایی کنترل آنها در ایجاد رابطه با دیگران و تمایز میان هیجانات خود و دیگران است ،می تواند موثر واقع شود.

این روش گامهایی در جهت افزایش نگرش فرد از خویشتن خویش و در نهایت توجه به درونیات دیگران بر می دارد تا همانطور که از نامش پیدا است ،رفتار متقابل تجزیه و تحلیل و رابطه ای بهینه بین دو فرد بر قرار شود با گسترده تر شدن جوامع و پیچیده تر شدن روابط ارتباطات انسانها نیز پیچیدگی خاصی یافته است و آنها تبدیل به انسانهایی ماشینی و بدون عاطفه شده اند در دنیای کنونی از روابط گرم و صمیمی گذشته خبری نیست و اگر این روابط در مسیر صحیح هدایت نشود مشکلات زیادی به بار خواهد آورد ریشه ی بسیاری از این مشکلات ارتباطی انسانها را می توان در نداشتن مهارتهای ارتباطی ،سوءتفاهمات و برداشتهای غلط از پیامها و نداشتن مهارتهای گفتگو ،و شکل گیری های غلط شخصیت در دوران کودکی ،تفاوت در سطح ارزشها ،فرهنگ ،احساسات ،افکار ،دانش، عقاید و بطور کلی در عادت های درونی و محیط انسانها جستجو کرد.

خانواده و پس از آن مراکز آموزشی از جمله مدرسه و آموزشگاه ها از نهادهای اجتماعی هستند که وجود مهارت انسانی و برقراری روابط انسانی صحیح و سالم در آن از ضروریات است .پایه اساسی مهارت روابط انسانی متشکل از دو مقوله ی شناخت انسان و روابط می باشد از طرفی در دو دهه ی اخیر ،شواهد پژوهشی متعددی در خصوص تاثیر فراگیر هیجان در اکثر جنبه های شناختی رفتاری فراهم شده است و این ایده که هیجان نه تنها در فعالیتهای هوشمندانه بلکه در ایجاد یک زندگی رضایت بخش نیز تا حدودی تاثیر دارد ،به طور چشمگیری در قلمروی هوش هیجانی ظاهر گشته است

لذا نقش هیجان اهمیت بیشتر هوش هیجانی مشخص می شود .و این ایده که هیجان سایر تواناییها ی شناختی را تقویت می کند نه این که مانع آنها باشد ،مورد پذیرش قرار گرفته است ،بنابراین ،بسیاری از پژوهشگران معتقدند هیجان منبع اولیه ی انگیزش است و تجربه های هیجانی اطلاعات مهمی درباره محیط و موقعیت ها فراهم می کنند که این اطلاعات ،قضاوت ها ،تعمیم ها، اولویتها و فعالیت های شخصی را شکل می دهد .هوش هیجانی که آخرین و جدیدترین تحول در زمینه ی فهم ارتباط میان تعقل و هیجان محسوب می شود . افرادی که در تنظیم هیجانهای خودشان و دیگران مهارت دارند ،از خودشان در مقابل تنیدگی محافظت می کنند و افسردگی، ناامیدی و اندیشه خودکشی کمتری را گزارش می کنند.

بعضی از شواهد پژوهشی پیشنهاد می کنند که برخی از موءلفه های هوش هیجانی با سازش یافتگی افراد رابطه ی تنگاتنگی دارد، زوجینی  که احساسات خود را درک می کنند و به گونه ی موثری تجربه ی هیجانی خود را تنظیم می کنند ،در سازش یافتگی با تجربه های منفی زندگی موفق ترند، ضمن اینکه مهارت بیشتر در ادراک درست ،فهم و همدلی با هیجانات یکدیگر شبکه ی حمایت اجتماعی قوی تری را ایجاد می کند . یکی از جنبه هایی که هوش هیجانی تاثیر فوق العاده ای بر موفقیت در آن دارد، ازدواج و زندگی زناشویی است به عبارتی اگر چنان چه زمینه ای وجود داشته باشد که هوش هیجانی در آن اهمیت داشته باشد آن زمینه ازدواج است ،زیرا بنیاد و اساس رضایت از روابط به توانایی فهم و کنترل هیجانات بستگی دارد ؛ و جزء مهمی از رضایت زناشویی محسوب میشود .

بار آن هوش هیجانی را مجموعه ای از تواناییها، کفایت ها و مهارت به صورتهای غیر شناختی که توانایی فرد را برای کسب موفقیت در مقابله با مقتضیات و فشارهای محیطی است تحت تاثیر قرار می دهد تعریف کرد . از همان سالهای ابتدای مطرح شدن مفهوم هوش هیجانی ،نظریه پردازان بر این باور بودند که امکان افزایش هوش هیجانی، وجود دارد. مایر معتقد بود قسمتی از ظرفیت های هوش هیجانی غریزی است و قسمتی دیگر حاصل تجارب زندگی است .که به عقیده سالوی شامل مهارتهایی است که هم می تواند آموزش داده شود و هم یاد گرفته شود .از نظر بار آن هوش هیجانی در طول زمان قابل تغییر است و می توان با برنامه ویژه ای آن را افزایش داد. برخی از والدین معلمان عاطفی با استعدادی هستند ،اما برخی دیگر بی رحم اند .برای اینکه والدین بتوانند در هر بیان ثمر بخش باشند ،باید خودشان تسلط خوبی بر هوش هیجانی داشته باشند .

ممکن است رنجهای معمولی دوران کودکی مانند نادیده گرفته شدن و محرومیت از توجه با شفقت والدین به صورت دائم ،به حال خود رها شدن یا از دست دادن یک غریزه یا طرد شدن از سوی دیگران ،هیچ گاه به سطح تلاطم یک آسیب نرسند ،اما تاثیر خود را بر مغز هیجانی باقی می گذارند و بعدها در طول زندگی اختلال ایجاد می کنند .بعضی اوقات برای حل این مشکل وجود روان درمانگران لازم است در واقع روان درمانگران به ما نحوه کنترل هیجان را یاد می دهد .جای دیگری که می توان آموزش داد ،برنامه استاندارد است .دروس هیجانی را می توان به صورت طبیعی در دروس خواندن و نوشتن بهداشت علوم اجتماعی و دیگر دروس استاندارد وارد کرد.

منبع

اردشیری لردجانی،فهیمه(1393)، اثر بخشي تحليل رفتار متقابل بر تعارضات زناشویی، سبک های عشق ورزی، هوش هیجانی و هوش معنوی زوجین،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0