دیدگاه های مرتبط در خصوص اعتیاد و رفتارهای پرخطر

دیدگاه روانی اجتماعی

بنظر اریکسون، فرد در هر یک از دوران رشد با یک بحران روانی اجتماعی رو به رو است در صورتی که فردبتوانند این بحران را پشت سر بگذارد می تواند سلامت روانی خود را حفظ کند در غیر این صورت سلامت روانش به خطر می افتد. تغییرات بدنی دوره نوجوانی، تعادل فرد را به هم می زند. نوجوانی با بحرانی با عنوان پراکندگی هویت مواجهه می شود. اریکسون آن را بحرانی بهنجار می داند ولی ناتوانی درکنارآمدن با آن را نابهنجار می داند، امکان دارد فرد برای مقابله با پراکندگی هویت به گروه ها و فرقه های مختلف گرایش آورد یا با قهرمانان همانندسازی کند. اینها کسانی هستندکه استدالهای اخلاقی آنها هنوز رشد نیافته و به دشواری مسؤلیت زندگی را بر عهده می گیرند و تفکری نامنظم دارند.

 دیدگاه روان تحلیلگری

فروید، تأکید زیادی روی نوجوانی بعنوان یک دوره رشد نداشته است زیرا معتقد بود 5 تا 6 سال اول زندگی سالهای مهمتری در رشد شخصیت هستند. همانند مرحله احلیلی، در مرحله تناسلی نیز لیبیدو در ناحیه تناسلی متمرکز است. با وجود این در حالی که لذت جنسی کودک عمدتاً به طریق خودارضایی است، لذت جنسی در نوجوانان ارضاء از طریق دیگری است یعنی لذت جنسی درخدمت نسل قرارمی گیرد. واقعه دیگری که به اعتقاد فروید در طی نوجوانی روی می دهد، بیداری مجدد تعارض ادیپی است. تعارض معمولا به  علت میل جنسی ناخودآگاه کودک نسبت به والد غیرهمجنس است. حل موفقیت آمیز این تعارض در نتیجه همانندسازی کودک با والد همجنس است. سپس همانندسازی مناسب نقش جنسی حاصل شده  و دوره نهفتگی شروع می شود. با شروع  بلوغ، احساسات جنسی دوباره فعال می شوند در این حال یک تابو و ممنوعیت درونی وجوددارد به گونه ای که نوجوان به طور معمول نسبت به این احساسات ناهشیاراست و براساس آن عمل  نمی کند. پدیده دیگری که با ظهور مجددت عارض ادیپی مرتبط است، شورش نوجوان در مقابل والدین و دیگر نمادهای قدرت است. تبیین فروید برای این پدیده این بودکه شورش با نیازهای نوجوان برای رهایی از وابستگی عاطفی به والدین خود در رابطه است. این گسستگی عاطفی انتخاب هدف عشقی مناسب را تسهیل  می کند. درعین حال نوجوان کشش ناخودآگاهی را نیز به سوی والدین تجربه می کند.

دیدگاه یادگیری اجتماعی

آلبرت بندروا- نظریه یادگیری اجتماعی هم از اصول شرطی سازی کلاسیک  و فعال استفاده کرده و هم  به آن اصول را جهت تبیین رفتار اجتماعی انسان اضافه کرده است. برای مثال این نظریه اهمیت زیادی برای نقش الگوهای اجتماعی در فرایند اجتماعی شدن قائل است. والدین، همسالان، معلمان، هنرپیشه های تلویزیون و…مهمترین الگوهایی هستندکه بر نوجوانان تأثیر می گذارند. بندورا این یادگیری راکه درآن ازطریق مشاهده اعمال دیگران و پیامدهای آن مطلب می آموزیم، یادگیری مشاهده ای(الگوپذیری یاتقلید) نامیده است. رفتارانسان همیشه محصول یادگیری اجتماعی و شرایط محیط کنونی اجتماعی است. برای نوجوانان تجربیات گذشته شامل شیوه های رفتار والدین، تجربیات آموزشگاهی درکودکی و همسالان می باشد. شرایط کنونی مشتمل است بر تعامل بین والدین و نوجوان، تعامل  با همسالان  و تجربیات آموزشگاهی جاری. زمانی که تحول مهمی در انتظار نقش اجتماعی پدید می آید، پیش بینی می شودکه رفتارها هم تغییرکنند. در نوجوانی  ما نقش تحولات را بین نوجوانان و والدین، نوجوانان و همسالان، نوجوانان و موسسه های آموزشی شاهدیم. تغییر در انتظارات اجتماعی لزوماً تغییرات رفتاری چشمگیری در پی ندارد. در آن مواردی که تغییرات چشمگیری مانند: جوانان بزهکار یا آشفته روی می دهد، بندورا خاطر نشان می سازد که اجتماعی شدن نارسا , تجربیات گذشته یا  فشارهای روانی در محیط اجتماعی فعلی علل آن هستند. با وجود این، او احساس می کند که تعداد نوجوانانی که درآنها در تغیییرات چشمگیر فوق روی می دهدکم است که تقریباً 10 درصد جمعیت نوجوانی را به عنوان یک دوره طوفانی و فشار نمی دانند.بندورا اهمیت متغیرهای سرشتی را در رشد شخصیت انکار نمی کند با این حال آنها را در مورد مطالعه قرارنداده است زیرا معتقداست در این زمان مطالعه تأثیرات یادگیری اجتماعی  مفیدتر است .

دیدگاه رشدی- شناختی

تفکر انتزاعی نه فقط از این نظر مهم است که به نوجوانان انعطاف پذیری و مهارت ذهنی بیشتری می دهد بلکه از این نظرحائز اهمیت است که بر رشد عاطفی و اجتماعی نوجوان، رشد هویت، روابط با والدین و همسالان، باورهای مذهبی، اخلاقی و سیاسی و رفتارجنسی تأثیرمی گذارد.

دیدگاه اعتقادات مذهبی

تحقیقات کوهلن و آرنولد، نشان داد که نوجوانان در سنین 12 تا 15 سالگی دارای اعتقادات مذهبی بیشتری هستند و در سن 18 سالگی این اعتقادات کاهش می یابد. خانواده و اجتماع در تثبیت اعتقادات مذهبی نقش بسیار مهمی را دارند. نوجوانان به شدت تحت تأثیر خصوصیات اخلاقی خانواده و محیط و گروه همسالان خود قرار می گیرند و از آنان پیروی می کنند. ارزشها در دوران بلوغ متحول می شود و از جمله نوجوانان نسبت به اعتقادات مذهبی نیز تردید و شک می کند .

شک در همه چیز، شک در اعتقادات خود، اعتقادات  والدین و شک در تعلیمات مذهبی حتی شک در زندگی بعد از مرگ، شک در آفرینش انسان از طرف خداوند، شک در عدالت خدا و بالاخره شک در وجود خدا ایجاد می شود. در بلوغ دوران طغیان علیه سنتها و عادات است و هر چه که به نظر نوجوانان بدون دلیل علمی باشد مورد شک  و تردید قرار می گیرد. شک و تردید اگر پایه علمی داشته باشد و به منظور کشف واقعیت عنوان شود پسندیده و مطلوب است ولی اگر پایه منطقی نداشته باشد، مذموم شناخته . مشکل از همین جا شروع می شود که نوجوانان در شکهای خود باقی می مانند و تثبیت   می شوند و نمی توانند خود را قانع نمایند و به دلیل عدم کنترل درونی دچار سرگشتگی و حیرانی می شوند .

دیدگاه آمادگی زیست شناختی

برای سالهای متمادی تلاشهای انسان برای درک علل رفتارهای ضد اجتماعی تحت تأثیر این دیدگاه قرار داشت که  نوجوانان  مشکل دار   متولد می شوند. به عنوان مثال گدارد یکی از روانشناسان آمریکایی، سالها تلاش کرد تا نشان دهد بزهکاری از هوش پایین ناشی می شود. به نظر او کودک به علت داشتن قضاوت و استدلال ضعیف از زمان تولد به سوی جرم و جنایت تمایل دارد. اصل کلاسیک گدارد که هر شخص کودن یک بزهکار بالقوه است، به نظر او دلیل خوبی برای عقیم سازی و زندانی کردن آنهاست .

تحقیقات معاصر در زمینه عوامل زیست شناختی معمولاً بر همبسته های رفتار ضد اجتماعی متمرکز شده اند و به فرضیه ها و نظریاتی از این قبیل اعتقادی ندارند. در دو دهه اخیر تحقیقاتی در مورد استعداد ژنتیک انتقالی مربوطه به رفتارهای پر خطر انجام شده است. بعضی از محققان گزارش داده اند که دوقلوهای همسان در مقایسه با دوقلوهای دو تخمکی در کارهای خلاف مجرمیک نمره های مشابه به هم دارند و کودکان فرزند خوانده به والدین و خواهران و برادران زیستی خود شبیه اند.

عوامل زیست شناختی دیگری نیز مورد تحقیق قرار گرفته اند، هر چند نتایج صریح  و آشکار در مورد نقشی که هر یک از اینها ممکن است در رفتارهای پر خطر ایفا کنند، بیان نشده است. تفاوتها در پرخاشگری بین مردان و زنان این معنی ضمنی را در بر دارد که مردان تمایل بیشتری به رفتارهای پر خطر دارند. به نظر نمی رسد که پرخاشگری به تنهایی پیش بینی کننده بزهکاری باشد بلکه فقط در حضور عوامل اجتماعی و روانشناختی دیگر مشکل ایجاد می کند. به علاوه سطح تستوسترون خون، بطور آشکار ارتباطی با گرایش به رفتارهای پر خطر و خلاف قانون ندارد.

نابهنجاری های عصب شناختی سرچشمه و منبع رفتار ضد اجتماعی فرض شده اند. به ویژه آنهایی که برای نقص توجه همراه بابیش فعالی و ناتوانیهای یادگیری پایه زیست شناختی قائلند،براین فرض تأکید دارند.

دیدگاه های اجتماعی فرهنگی

مطالعات زیادی درموردتأثیرات تجربه های نوجوانان درارتباط ها،گروه هاواجتماعها روی رفتارهای پرخطر صورت گرفته است، تجارب اجتماعی منفی پیشایندهای انحراف نوجوانان هستند.

مطالعات طولی نشان داده اند که نوجوانی مشکلات شدید رفتاری خواهند داشت که قبلاً در دوران کودکی مشکلات رفتاری زیادی را نشان داده اند. فارینگتون و وست، این نوجوانان را به عنوان افرادی که از خانواده هایی آمده اند که والدینی خشن و مسامحه کار و حتی در مواردی والدین بد زبان نیز داشته اند، توصیف کرده اند. این نوجوانان احتمالاً تا 8 سالگی پرخاشگری و خشونت را یاد می گیرند.

در مورد کودکان ضد اجتماعی، محیط های خانوادگی معمولاً دو ویژگی را که باعث حفظ رفتارهای ضد اجتماعی می شود، در بر می گیرند؛ اول، والدین بی ثبات که از نظر عاطفی از فرزندان خود فاصله می گیرند ممکن است اولین پله را برای ارتباط کودکان با همسالان پرخاشگر بنا نهند، که اثرات آن ممکن است بطور شدید در دوران نوجوانی دیده شود و حتی فرد دردوران بزرگسالی بکارها و رفتارهای پر خطر متعددی کشانیده شود .

منبع

نظرآبادی،محمد(1393)،اثربخشی روش ماتریکس برکاهش رفتارهای پرخطرجنسی مردان معتاد،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی کرمانشاه

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0