دیدگاه متفکرین غرب درزمینه تعلیم وتربیت
دیدگاه ارسطو:
ارسطو ، نیز مانند افلاطون تربیت اخلاقی را از تربیت اجتماعی وسیاسی وتربیت فردی را از تربیت اجتماعی جدا نمی داند . جامعه وقتی سعادتمند می شود که شهروندان آن خوب باشند یعنی به غایت خاص خود نائل شوند . فرد زمانی خوب خواهد شد که نظام تعلیم وتربیت جامعه معقول واخلاقی وسالم باشد . فضیلت از نظر ارسطو یعنی فعالیت مبتنی بر عقل این فضیلت اکتسابی است وآنگاه وجود واقعی پیدا می کند که به صورت عادت درمی آید . گویی فطری انسان است .
دیدگاه کمنیوس
تعلیم وتربیت از دیدگاه کمنیوس ، انباشتن ذهن دانش آموز از عقاید دیگران واز مفاهیم ساخته وپرداخته نیست بلکه پرورش هوش تعقل وقضاوت اوست بنحوی که بتواند شخصاً فکر کند او مدرسه ای مجهز به کتب تصویر دار ، مدرسه ای با امکان گردش و مشاهده ، یادگیری از راه شناخت و تجربه مستقیم ، مشاهده درختان وطبیعت ، بازدید از کارگاه ها و از راه گردش در ییلاق و تحقیقات علمی را به تصویر می کشد . کمنیوس بر آن است که شاگردان خود را به گونه ای پرورش دهد که هرگز چیزی را نیندیشیده نپذیرد ، بدون تفکر و تأمل باور نکنند ، بدون قضاوت عمل نکنند ،بلکه آنچه را خوبی ، درستی و فایده آن مسلم است عمل نمایند .
دیدگاه کانت
برطبق نظریه کانت، پایه وکرامت هر کس از زن و مرد و بنابراین بنیادی ترین مرجع در زندگی وی عقل اوست وهر کس دارای این قدرت و اختیار وخود آئینی و بنابرآن دارای این حق ومسئولیت است که برخود حاکم باشد ومهار سرنوشت خویش را تاحد ممکن بدست بگیرد .
دیدگاه برتراند راسل
مسلماً در فرآیندی که فرد در مسیر تربیت طی می کند ، مقدمات ورود او به اجتماع فراهم می شود . نحوه تربیت فرد نقش مهمی در بنا وپویایی ویا نابودی جامعه خواهد داشت . از همین روست که راسل تربیت را کلید جامعه وجهان نو می داند .
هرچند راسل ،تعاریف متعددی از تعلیم وتربیت در آثار خویش بیان می کند ولی می توان تعریف تعلیم وتربیت بعنوان شکل گیری بوسیله آموزش از طریق عادات ذهنی معین ونگرش خاص درباره حیات وجهان را تعریف مناسب در نظر گرفت .
راسل ،معتقد است تعیین بهترین نوع تربیت مستلزم تعیین نوع انسانی است که در صدد تربیت آن هستیم . در این میان راسل برخلاف فیلسوفان پیش از خود همچون لاک ، ماس و روسو معتقد نیست که انسان ها ذاتاً خوب یا بد هستند .یکی از هدف های اصلی راسل در تعلیم وتربیت حصول همبستگی اجتماعی، نخست در سطح ملی وسپس در سطح جهانی است . اوبا دیدگاه خوشبینانه خود معتقد بود که بوسیله دگرگون کردن شیوه ها از طریق تعلیم وتربیت می توان موجب شد که آنان در زندگی اجتماعی خویش با تعامل وهمکاری به حیات خود ادامه دهند . راسل، معتقد است تنها از طریق دگرگون کردن خرد عامه به وسیله تعلیم وتربیت است که می توان به آینده بشریت امیدوار بود . بعبارت دیگر برای ایجاد هر گونه بازسازی اجتماعی تحول خرد عامه شرط ضروری به حساب می آید . ارتباطی که راسل میان چگونگی جهان با چگونگی شخصیت وچگونگی تربیت برقرار می سازد، نشان می دهد که تحول در هریک از این سه حوزه ، تحول در حوزه های دیگر را به دنبال دارد وبه همین دلیل او معتقد است ؛چگونگی جهان ما در گرو چگونگی شخصیت ما و این خود وابسته به چگونگی تربیت است.
منبع
خاتمی،مسعود(1393)، اثر بخشی آموزش خانواده بر دیدگاه تربیتی مادران،پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی تهران
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید