دیدگاه بهداشت روان و سلامت روانی

در سال 1930 اوّلين کنگره بين المللي بهداشت روان با شرکت نمايندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکيل شد و مشکلات رواني کشورها و مسائلي از قبيل تاسيس بيمارستان ها، مراکز درمان سرپائي، مراکز کودکان عقب مانده ذهني و نظاير آن مورد مطالعه قرار گرفت. ولي در هیجده سال بعد يعني در سال 1948 در سومين کنگره بين المللي بهداشت روان که در لندن تشکيل شد اساس فدراسيون جهاني بهداشت روان بنيان گذاري شد و در همان سال اين فدراسيون به عضويت رسمي سازمان يونسکو و سازمان بهداشت جهاني درآمد بطوريکه سازمان جهاني بهداشت در ژنو نقش رهبري رسمي فدراسيون جهاني بهداشت روان را به عهده گرفت.

از آن تاريخ به بعد هر سال يک جلسه بين المللي و هر چهار سال يکبار کنگره جهاني تشکيل شده و مي شود. در نتيجه تلاش و کوشش هاي پيگير، روز هیجده فروردين مطابق با هفتم آوريل روز جهاني بهداشت اعلام گرديده در سراسر جهان مسائل بهداشتي کشورها مورد بررسي قرار مي‌گيرد. از مسئولين بهداشتي کشورهاي مختلف خواسته شده تا برنامه هاي بهداشت رواني را جزء برنامه هاي بهداشت عمومي قرار دهند.در کشور ايران نيز عليرغم آنکه از زمان محمدبن زکرياي رازي و بعد، ابوعلي سينا به بيماران رواني؛ ديوانگان آن زمان توجه شده و براي آنها از دستورات مختلف داروئي و روش هاي گوناگوني همچون تلقين استفاده مي‌کردند، ولي بطور رسمي در سال 1336 برنامه هاي روانشناسي و بهداشت روان از راديوي ايران آغاز شد و در سال 1338 اداره بهداشت رواني در اداره کلّ بهداشت وزارت بهداري وقت، تشکيل گرديد. اگرچه از سال1319 ايجاد شبكه هاي بهداشتي و تدريس بيماري هاي روانپزشکي دانشگاه تهران آغاز شده بود با قبول استراژي ايجاد  شبكه هاي بهداشتي درماني ،در كشور ما موضوع بهداشت روان به منزله جزء نهم خدمات اوليه بهداشتي پذيرفته شد و در حال حاضر به عنوان يكي از موضوعات بسيار ضروري مورد توجه قرار دارد.

 سلامت رواني

در طول قرن بيستم انسان بيشتر از تمام تاريخ دستخوش دگرگوني از نظر شيوه‌هاي زندگي، روابط اجتماعي  مسائل بهداشتي و پزشكي شده است. تلاش شتابزده براي صنعتي شدن، گسترش سريع شهرنشيني و زندگي ماشيني اثر معكوس بر سلامت انسان گذاشته و مسائل بهداشتي تازه‌اي را به بار آورده است اوضاع اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي نابسامان جهان و بار مشكلات اجتماعي و محيطي واكنش‌هاي بيمار گونه بسياري در افراد جوامع به وجود آورده است كه خود سبب وخيم‌تر شدن اوضاع و نامساعدتر شدن محيط زيست شده است. خوشبختانه نهضت بهداشت رواني در نيم قرن اخيري افكار غلط و خرافات در مورد بيمارهاي رواني را كنار گذاشته و نشان‌داده اگر بيمارهاي رواني رامانند ساير بيماريها زود تشخيص داده و درمان كنند. به همان نسبت از مزمن شدن و عوارض آن كاسته خواهد شد. زيرا بيماريهاي رواني مانند ساير بيماريهاقابل درمان و پيشگيري هستند.

مفهوم سلامت رواني را به سختي مي‌توان در قالبي ساده تعريف كرد. و اين تعريف بايد با احتياط انجام شود. نمي توان با رسم يك خط تقسيم‌بندي كرد و گفت ويژگيهايي كه در اين طرف خط قرار دارند تنها در اختلال رواني يافت مي‌شوند و آنهايي كه درطرف ديگر قرار دارند متعلق به افراد سالم مي‌باشند، و نوع شديد را به عنوان اختلال رواني دانست. همچنان كه شادي شناخته شاه است و مي‌توان شادي و سازگاري را دليلي بر سلامت رواني دانست .   مفهوم سلامت روان‌شناختي و بيماريهاي رواني در طول زمان تغييرات و دگرگونيهاي زيادي داشته است. از قرن هفتم تا شانزدهم سلامت روان شناختي به صورت پرهيزگاري تعريف مي‌شد و روان رنجوري نيز نوعي انفعال پذيري شيطاني محسوب مي‌شد. پس از قرن شانزدهم سلامت روان شناختي مجدداً به صورت طبيعت گرايانه تعريف شد و هم زمان با رنسانس روان‌پزشكي در اواخر قرن نوزدهم و پديدار شدن روان  رنجوري ،‌ سلامت روان شناختي نوعاً به صورت فقدان بيماري رواني تعريف گرديد .

واتسون؛  معتقد است كه رفتار عادي نمودار شخصيت انسان سالم است كه موجب سازگاري او با محيط و در نتيجه رفع نيازهاي اصلي و ضروري او مي‌شود. به نظر كارل مننجر سلامت رواني عبارتست از سازش فرد با جهان اطرافش به حداكثر امكان به طوري كه باعث شادي و برداشت مفيد و موثر به طور كامل شود.لوينسون و همكارانش ؛ معتقدند كه سلامت روان عبارت است از اين كه فرد چه احساسي نسبت به خود، دنياي اطراف، محل زندگي، اطرافيان مخصوصاً با توجه به مسئوليتي كه در مقابل ديگران دارد، چگونگي سازش وي با درآمد خود و شناخت موقعيت مكاني و زماني خويشتن است. همچنين ملاك تعدل سلامت روان را استعداد يافتن و ادامه كار، داشتن خانواده، ايجاد محيط خانوادگي خرسند، فرار از مسائلي كه با قانون درگيري دارد. لذا لذت بردن از زندگي، و استفاده صحيح از فرصتها مي‌دانند.

انجمن كانادايي بهداشت رواني،‌ بهداشت رواني را به در سه قسمت تعريف كرده است كه به شرح زير است:

  • نگرشهاي مربوط به خود شامل تسلط بر هيجانها،‌ آگاهي بر ضعفهاي خود و رضايت از خوشي‌هاي زندگي است.
  • قسمت دوم نگرشهاي مربوط به ديگران شامل علاقه به دوستي‌هاي طولاني و صميمي، احساس تعلق به يك گروه احساس مسئوليت در مقابل محيط انساني و مادي است .
  • نگرشهاي مربوط به زندگي شامل پذيرش مسئوليتها، ذوق و توسعه امكانات و علايق خود، توانايي اخذ تصميمات شخصي،‌ ذوق خوب كار كردن است .كاپلان و سادوك ، سلامت رواني را حالتي از بهزيستي و اين احساس كه فرد مي‌تواند با جامع كنار بيايد و موقعيتهاي شخصي و ويژگي هاي اجتماعي براي او رضايت‌بخش است، عنوان كرده است. كارشناسان اين سازمان سلامت فكر و روان را اين گونه تعريف كرده‌اند: قابليت ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران، تغيير و اصلاح محيط فردي و اجتماعي و حل تضادها و تمايلات شخصي به طور منطقي،‌ عادلانه و مناسب .در سالهاي اخير با گنجاندن توانايي داشتن  يك زندگي از نظر اقتصادي و اجتماعي مثمر، اين تعريف تقويت شده است.

بنابر تحقيق انجمن ملي بهداشت رواني افراد داراي سلامت ذهني خصوصيات زير را بروز مي‌دهند:

  • اين افراد احساس راحتي مي‌كند،‌ آنها از نظر رواني خود را آن‌گونه كه هستند مي‌پذيرند. از استعدادهاي خود بيشترين بهره را مي‌برند، ديدگاهي واقع‌گرايانه دارند، اعتماد به نفس دارند و مهمتر از همه، آنها برخوردار از سيستم ارزشي هستند كه از تجارب شخصي‌شان سرچشمه مي‌گيرد.
  • اين افراد احساس خوبي نسبت به ديگران دارند و به علايق ديگران توجه مي‌كنند و احترام مي‌گذارند.
  •  قدرت روبرو شدن با نيازهاي زندگيرا دارند،احساس مسئوليت میكنند وبا مشكلات به همان شيوه‌اي كه رخ مي‌دهند برخورد مي‌كنند،‌ محيط خود راتاآنجا كه ممكن است شكل مي‌دهند و تا آنجا كه ضرورت دارد با آن سازگار مي‌شوند، از تجارب بنيادين زندگي لذت مي‌‌برند، اما هرگز شيفتة خود نمي‌شوند.
  • الگوها و نظريه هاى عمده بهداشت روانى

يكى از مسائل مهم جهان امروز مسئله بهداشت و سلامت انسان است. بدون شك، سلامت جسمانى و روانى افراد جامعه اهميت بسزايى دارد. تأمين سلامتى اقشار جامعه يكى از مسائل اساسى هر كشورى است كه بايد آن را از سه بعد جسمى، روانى و اجتماعى مدنظر قرار داد. بهداشت روانى علاوه بر اينكه هدف هر جامعه اى به شمار مى آيد، معيارى براى سلامت فرد نيز محسوب مى گردد. اين اصطلاح داراى معانى متعددى است كه از جامعه اى به جامعه ديگر، فرهنگى به فرهنگ ديگر و از فردى به فرد ديگر متفاوت است. بهداشت روانى علاوه بر اينكه هدف هر جامعه اى به شمار مى آيد، معيارى براى سلامت فرد نيز محسوب مى گردد. اين اصطلاح داراى معانى متعددى است كه از جامعه اى به جامعه ديگر، فرهنگى به فرهنگ ديگر و از فردى به فرد ديگر متفاوت است. به همين دليل، در روان شناسى، الگوها و ديدگاه هاى متفاوتى نسبت به بهداشت روانى وجود دارد.

منبع

فاطمه،دادجو(1394)، ويژگي هاي شخصيتي با سلامت روان و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0