دلبستگی و هویت

هورناي، معتقد به اهميت سالهاي اوليه كودكي در شكل دهي شخصيت بزرگسال بود و اينكه نيروهاي اجتماعي در كودكي، نه نيروهاي زيستي ، بر رشد شخصيت تاثير دارند. نه مراحل رشد همگاني وجود دارد و نه تعارض هاي اجتناب ناپذير كودكي، بلكه رابطه اجتماعي موجود بين كودك و والدين او عامل اصلي است.

هورناي ، تصور مي كرد كه نياز ايمني بر كودكي حاكم است كه منظور وي از آن ، نياز به امنيت و رهايي از ترس بود. اينكه آيا كودك احساس امنيت و فقدان ترس را تجربه كند، در تعيين به هنجار بودن رشد شخصيت او اهميت دارد. امنيت كودك كاملا بستگي دارد به اينكه چگونه والدين با او برخورد مي كنند.

نشان ندادن گرمي و محبت به كودك، شيوه عمده اي است كه والدين به وسيله آن امنيت را تضعيف نموده و يا از آن جلوگيري مي كنند. او معتقد بود مادام كه كودكان احساس كنند آنها را دوست دارند و از اين رو ايمن هستند ، مي توانند بيشتر مواردي را كه معمولاً آسيب زا تصور مي شوند، مانند از شير گرفتن ناگهاني، گاه و بي گاه كتك خوردن و … را تحمل كنند بدون اينكه اثر بد محسوسي داشته باشند .

اريكسون ، درمرحله اعتماد در برابر بي اعتمادي، بيان مي كند كه اگر دراين مرحله مادر به نيازهاي كودك حساس باشد و آنهارا برطرف كند و در چارچوب محيط اجتماعي قابل اعتماد خود به احساس باثباتي از قابل اعتماد بودن خود نيز دست يافته باشد، مي تواند احساس اعتماد واطمينان به محيط را كه لازمه پيدايش احساس هويت  درمراحل بعدي است، به كودك خود منتقل و در او بارور سازد.

جدایی یا فقدان چهره های مهم _ نگاره های دلبستگی _ درمراحل اولیه زندگی یکی از اساسی ترین موانعیست که شکل گیری هویت درنوجوانی و یکپارچه سازی آن رادربزرگسالی دشوارمی سازد.البته فرايند تشكيل هويت، فرايندي مادام العمر است و جوانان براي كسب آمادگي براي اين توانمندي مراحل زير را پشت سر مي گذارند:

روابط اوليه فرد يا افراد مراقبت كننده در دوره كودكي، روابط اوليه با همسالان در دوره نوجواني، و در نهايت ورود به دوران بزرگسالي كه در حالت بهينه ، افراد در آن توانايي برقراري روابط صميمي درازمدت همراه با اعتماد متقابل را كسب مي كنند و از سلامت و بهزيستي شخصي حمايت و آن را تقويت مي كنند .

دستاوردها و فضايلي كه فرد در مراحل پيشين كسب كرده ،‌در تحكيم بناي هويت سالم نقش دارند. همانند سازي و هويت يابي سالم نوجوان از ميزان توفيق او در كودكي در نيل به اميد و اعتماد، اراده و خودگرداني ، هدفمندي وابتكار عمل، و صلاحيت و پشتكار متاثر است .

ریچ و سیگل، دریافتند که دلبستگی ایمن با رشد بالای ایگو مرتبط است.هوگ و برگیوس، بیان کردند که افراد با هویت کسب شده سطوح بالاتری از دلبستگی ایمن را نشان دادند.تحقیق زیرمن، نشان داد که دلبستگی ایمن ارتباط مثبت با هویت موفق دارد ، در حالی که دلبستگی نا ایمن با هویت مغشوش ارتباط دارد.آرمسدن و گرینبرگ، در پژوهشی که انجام دادند به این نتیجه رسیدند که کیفیت دلبستگی به والدین و همسالان با سلامت روانی نوجوانان  ، شکل گیری هویت ، کنار آمدن با بحران های مختلف و رضایت از زندگی ارتباط معنا دار دارد.

نتایج تحقیق نگهبان سلامی،نشان داد که بین دلبستگی ایمن با سبک هویت هنجاری و تعهد هویت رابطه مثبت معنادار و بین دلبستگی ایمن با سبک هویت سردرگم/اجتنابی رابطه منفی معنادار  وجود دارد. همچنین بین دلبستگی ناایمن با سبک هویت اطلاعاتی و تعهد هویت رابطه منفی معنادار و دلبستگی نا ایمن با سبک هویت هنجاری و سردرگم رابطه مثبت معنادار وجود دارد.

منبع

ترابی،زهرا(1399)، سبک های دلبستگی و سبک های هویت با سلامت روان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی عمومی،دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0