درمان مبتنی بر رویکرد پردازش اطلاعات برافسردگی
چه تعداد و چه نوع افرادی دچار بیماری افسردگی میگردند این خود سئوال مهمی است اما به نظر میرسد از آن مهمتر عواملی باشند که سبب ایجاد این بیماری و پیامدهای آن میشوند. تاکنون درمانهای بیشماری جهت بهبود و جلوگیری از عود بیماری افسردگی پدید آمده است اما معمولا پس از هر نوع درمان تعدادی از مراجعان علیرغم بهبودی نسبی هنوز علایمی از خلق پایین را نشان میدهند و به طور کامل بهبودی حاصل نمیشود و معمولا شاهد عود مجدد افسردگی هستیم. مطالعات فراوانی در خصوص انواع درمانها و تاثیرات آنها بر روی بیماران افسرده صورت گرفته که در اینجا نیاز به طرح آنها نیست اما در مجموع پایه و اساس تمام این مطالعات و پژوهشها نظریههای متعدد اجتماعی و روانشناسی بوده است که ابعاد مختلف شخصیت فردی و اجتماعی انسان را مد نظر قرار میدهند.
در رویکردهای نوین همچون شناختی و طرحوارهدرمانی روانشناسان معتقدند که نوع تفسیر بیمار افسرده از رویدادها سبب بروز خلق منفی و حالت غمگینی در آنها میشود. در رویکرد درمانی پردازش اطلاعات درمانگران معتقدند که نحوه پردازش اطلاعات در بازیابی و شناخت تاثیر بسزایی دارد. سازمان شناختی و توانایی جهت پردازش موازی به فرد اجازه میدهد تا نظام ارزیابی چند لایهای به وجود آید و محرکهای ارائه شده در سطوح مختلف ارزشیابی و تعبیر و تفسیر شوند.
اطلاعات از دنیای برون به صورت محرکهای شیمیایی یا فیزیکی از طریق حواس به حافظه منتقل میشود. اولین مرحله پردازش اطلاعات تغییر دادههای به حس درآمده به گونهای است که بتوانیم در حافظه جای دهیم یعنی آنها را رمزگذاری نماییم. معمولا اطلاعاتی که مورد توجه قرار گرفتند وارد سیستم پردازش و ذخیرهسازی میشوند. اطلاعات مدت اندکی در حافظه کوتاهمدت باقی خواهد ماند و در صورت لزوم توسط راهبردهای حافظه مورد توجه قرار گرفته و از طریق مجری مرکزی بخشی که اطلاعات در آنجا مورد توجه قرار میگیرد به حافظه بلندمدت منتقل میشود. راهبردهای حافظه فعالیتهای ذهنی عمدی هستند که احتمال یادآوری ما را افزایش میدهند. پردازش خودکار جهت افزایش ظرفیت محدود حافظه کوتاهمدت به ما این امکان را میدهد تا به طور همزمان قادر به تمرکز روی اطلاعات دیگر در اطراف خود باشیم و اطلاعات ذخیره شده کمتر با تحریفهای شناختی همراه گردد. زمانی که اطلاعات را رمزگذاری میکنیم آنها را به چارچوبهای روانی میفرستیم تا قادر به بازیابی آنها به صورت ذهنی باشیم .
اطلاعات ثبت شده در حافظه بلندمدت، همان طرحوارهها از نظر یانگ هستندکه فرد بر اساس آن شناختهای خود از وقایع برون را شکل میدهد و همانگونه که الیس مطرح میکند تفسیر ما از وقایع، هیجانات و رفتار ما را شکل میدهد.
تاریخچه
یکی از مهمترین برنامه های جوامع امروزی ارتقای عاطفه مثبت و سلامت روان به همراه کاهش عواطف منفی و افسردگی است که کشف ارتباط بین شناخت و عاطفه مبتنی بر درک ارتباط بین منطق و هیجان در انسان است. بقراط اولین بار نظریه علت شناختی افسردگی را با عنوان عارضه سودا مطرح کرد و فرضیههای متعددی درباره مبنای افسردگی مطرح شد و کوششهای فراوانی برای درمان این بیماری آغاز شد. مالیخولیا در زبان یونانی به معنی افسردگی بکار گرفته میشود و تاکنون نیز در فرهنگ ما و در خلال قرون با این مفهوم باقی مانده است. در قرن نوزدهم آغاز دستهبندی اختلالها و طبقهبندی افسردگی در دسته هذیانها بود که بعدها از اختلالات هذیانی مجزا شده و در سطح اختلالات خلقی دستهبندی شد. افسردگی احساس مشخص غمگینی، تنهایی و بدبینی است که با کاهش انرژی و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بیاشتهایی و افکار مرگ و خودکشی همراه است. با توجه به شیوع روزافزون این اختلال برای درمان آن از روشهای نوین دارویی و غیردارویی استفاده میشود. در این پژوهش ابتدا به تعاریف متغیرهای مورد نظر در پژوهش پرداخته میشود و سپس توضیح تئوریهای مرتبط و راهکارهای درمانی آن که در تبیین پژوهش اثرگذار است، مدنظر قرار میگیرد؛ در پی آن میزان شیوع افسردگی و پیشینه پژوهشی این بیماری مورد بررسی قرار میگیرد.
تعاریف
- افسردگی
در معنای محدود پزشکی افسردگی به منزله یک بیماری خلق و خو یا کنش خلق و خو است. در سطح معمول بالینی افسردگی نشانگانی است که تحت سلطه خلق افسرده است و بر اساس بیان لفظی و غیرلفظی به صورت عواطف غمگین، اضطرابی و یا حالتهای برانگیختگی نشان داده میشود. در معنای دیگر افت گذرا یا دوامدار تنود عصبی- روانی که به صورت یک مولفه بدنی (سردردها، خستگیپذیری، بیاشتهایی، بیخوابی، یبوست، کاهش فشار خون و جز آن) و یک مولفه روانی (احساس به پایان رسیدن نیرو، کهتری، ناتوانمندی، غمگینی و جز آن) نمایان میشود. حالت روانی ناخوش که با دلزدگی، یاس و خستگیپذیری مشخص میشود و در بیشتر مواقع با اضطرابی کم و بیش شدید همراه است. در یک جمعبندی کلی مفهوم افسردگی در سه گونه متفاوت معنا یافته است: به منظور مشخص کردن احساسهای بهنجار غمگینی، یاس، ناامیدی و جز آن و بروز آنها به عنوان نشانه یک اختلال. به منظور توصیف اختصاری یک نشانگان که شامل نشانههای عاطفی، شناختی، حرکتی، فیزیولوژیکی و غدد مترشحه است. برای مشخص کردن اختلالهای افسردهوار در چهارچوب اختلالهای روانی که دارای پارهای از علل و گونهای از تحول هستند و به پارهای از درمانگرها پاسخ میدهند.
- رویکرد پردازش اطلاعات
رویکردی است که ذهن انسان را بهصورت یک سیستم دستکاریکننده نماد درنظر میگیرد که اطلاعات از طریق آن جریان مییابد، معمولا برای نشاندادن مراحلی که افراد برای حلکردن مسایل و کامل کردن تکالیف طی میکنند از نمودارهای گردشی استفاده میکنند و رشد شناختی را فرایندی پیوسته میداند.
- حافظه با تاکید بر مجری مرکزی
کلیه اطلاعات از دنیای بیرون و محیط توسط گیرنده های حسی ما دریافت میشود و در بخشی از ذهن ما به عنوان حافظه پس از ورود رمزگذاری،ذخیره و بازیابی میشود. بخشی از حافظه مجری مرکزی است که مانند توجه عمل کرده و اطلاعات را به گونه خاص دریافت و پردازش میکند.
میزان شیوع
اختلالات خلقی اساسی با فراوانی نگران کنندهای روی میدهد، به طور مثال حداقل 15 تا 20 برابر بیشتر از اسکیزوفرنی است و با بالا رفتن سن در میان افراد بیشتر دیده میشود و در هر گروه سنی شیوع اختلال بین گروههای ارجاع شده به دلایل روانپزشکی بسیار بالاتر از جمعیت کلی است هرچند که در میان بچهها در سنین قبل از مدرسه بسیار نادر است. از میان دو نوع اختلال خلقی جدی، افسردگی اساسی یک قطبی بسیار شایعتر است و از قرار معلوم وقوع آن در چند دهه اخیر افزایش یافته است.میزان افسردگی اساسی در سنین قبل از مدرسه در جامعه 0.3 درصد و در کلنیکها 0.9 تخمین زده شده است. بین کودکان در دوران دبستان میزان شیوع اختلال افسردگی اساسی حدود 2 درصد است. در بچههای دبستانی افسردگی در پسرها شایعتر از دخترها است. در میان نوجوانان در داخل جامعه شیوع افسردگی اساسی حدود 5 درصد است. هرچند در جمعیت بستریشده در بیمارستان میزان افسردگی به مراتب بالاتر از جمعیت کلی است و در این مکانها 20 درصد کودکان و 40 درصد نوجوانان افسردهاند.
اختلال افسردهخویی در کودکان دبستانی شایعتر از اختلال افسردگی اساسی است یعنی 2.5 درصد در مقایسه با 2 درصد افسردگی اساسی و معمولا افراد مبتلا به افسردهخویی در مقطع زمانی یکسال پس از بیماری در معرض آسیب به افسردگی اساسی قرار دارد. در نوجوانان همچون افراد بالغ میزان افسردهخویی کمتر و میزان افسردگی اساسی بیشتر مشاهده میشود یعنی 3.3 درصد افسرده خویی در مقابل 5 درصد افسردگی اساسی. جدیدترین نتایج همهگیرشناسی بدست آمده از زمینهیابی ملی همایندی چند اختلال حاکی از آن است که میزان شیوع افسردگی اساسی یک قطبی در طول عمر تقریبا 17 برابر است (میزان شیوع 12 ماهه تقریبا 7 درصد است). به علاوه میزان افسردگی یک قطبی در زنان شبیه تفاوتهای جنسی در اغلب اختلالهای اضطرابی همواره خیلی بالاتر از مردان است(تقریبا2:1). خطر مبتلا شدن به این اختلال در طول عمر از 0.4 تا 1.6 درصد نوسان دارد و بین جنسیت ها تفاوت محسوسی در میزان شیوع وجود ندارد.
منبع
خوش لهجه صدق، انیسی(1389)، تاثیر درمان مبتنی بر رویکرد پردازش اطلاعات برافسردگی، پایان نامه کارشناسی ارشد ، روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامي
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید