خلاقیت به عنوان رویکردی آموزشی

گیلفورد، در سخنرانی افتتاحیه موسسه روان شناسی آمریکا در سال 1950، این سوال را مطرح کرد که چرا مدارس نمی توانند افراد خلاق زیادی را پرورش دهند و چرا بین آموزش و پرورش و خلاقیت، رابطه کمی وجود دارد؟ او در این سخنرانی اشاره کرد که مسائل متعددی در زمینه خلاقیت از بعد آموزشی وجود دارند که باید مورد بررسی و پرورش واقع شوند. گیلفورد همچنین (1962) اعلام کرد که عمل خلاقانه، نشانه یادگیری است، پس هر نظریه یادگیری کامل، باید به خلاقیت توجه خاصی داشته باشد.

جکوپس و دمینسکی (1981) و مارتینسن (1995) ابراز داشتند، دانش آموزان وقتی به مسائل شناختی می پردازند که نیازمند به کارگیری روش های غیر معمول حل مساله هستند. در این صورت، ناگزیر به بازسازی مسئله دست می زنند. مارتینسن معتقد است، سبک های گوناگون شناختی نیز در این زمینه تاثیر دارند. او دو نوع سبک شناختی را تفکیک می کند: همانند سازی و کاوشگری. در همانندسازی، اولویت با نظام شناختی است. در حالی که در کاوشگری، برای پاسخ به مسائل، راه حل های تازه و روش های جدیدی جست و جو می شود. کاوشگران، زمانی از همانند سازان بهتر عمل می کنند که کارشان به میزان زیادی تازگی داشته باشد و همانند سازان زمانی موفق ترند که سطح تطابق موضوع با تجربیات آنها بالا باشد. مارتینسن، همچنین دریافت، همانندسازان در آن دسته از مسائل شناختی موفق ترند که در حل آنها، شرط بالا بودن تجربه مطرح است. اما کاوشگران در برخورد با مسائلی که در حل آنها به تجربه کمی نیاز دارد، بهتر عمل می کنند. این نتایج مبین آن است: وقتی می توان مسائل را به خوبی حل کرد که راهکار و شرایط کار با هم جور در بیایند.

فراشناخت و خلاقیت

توانایی فراشناختی افراد با تفکر خلاق آنها ارتباط دارد. گیلفورد (1975) می گوید: کودکان ماهیت منابع فکری کار را به گونه ای شناخته اند که می توانند بر آنها کنترل داشته باشند. دیویس (1991) نیز اظهار می دارد که، کمک به کودکان برای درک فراشناخت از خلاقیت، حائزاهمیت است. افزایش شناخت از خلاقیت، باعث برانگیختن افراد در ایده یابی و تولیدات خلاق میشود. رانکو و چاند (1995) ابراز داشتند: فکری خلاق است که به اندیشه، راه حل و بینش ابتکاری منجر شود. و این امر مستلزم وجود مولفه ها و فرایند های تعاملی است.

رانکو و چاند (1995) کوشیدند، از طریق این الگو ساختار پیچیده تفکر خلاق و خلاقیت را نمایش دهند. آنها بر اهمیت دانش، آگاهی و انگیزه تفکر خلاق تاکید کردند. دانش نظری شامل اطلاعات ساده ای است که تفکر خلاق با آن درگیر می شود، اما دانش عملی، تفکری راهبردی است که رانکو و چاند از آن به عنوان توانایی فراشناختی یاد می کنند. بررسی رانکو و چاند حاکی از آن است که انگیزه در تفکر خلاق، به خصوص انگیزه درونی دریافت مساله اهمیت دارد. انگیزه دانش آموز وقتی بیشتر می شود که در انتخاب نقش خود اختیار داشته باشد؛ زیرا این امر باعث می شود که کاری برای او معنی دار شود. لانکو و چاند به مربیان پیشنهاد می دهند که زمان زیادی را به مهارت های تبیین مسئله اختصاص دهند؛ زیرا اهمیت آن کمتر از حل مساله نیست و در آن از انگیزه های بیرونی برای پرورش انگیزه های درونی استفاده می شود. آنها تاکید داشتند که انگیزه، به فرایند شناختی و فراشناختی مانند تشخیص بستگی دارد.

منبع

خزاعی، علی(1395)، بررسی تاثیر راهبردهای شرح و بسط پیجیده بر خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر دوره ابتدایی منطقه خزل در سال تحصیلی95-1394، پایان نامه کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه.

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0