خطرات مهم کمرویی وانزواطلبی
ای کاش عارضه ناشی از انزواجوئی و عزت طلبی به همين ميزان خاتمه يابد بررسی ها نشان می دهد که در دراز مدت اين امر به افسردگی کشانده شده و در مراحل پيشرفت سبب انفجار می شود و فرد منزوی ناگزير می شود به اعمال خلاف قانون و عرف وادار گردد.
در اثر غلبه انديشه گناه ممکن است بيمار ميل به خودکشی پيدا کند .
در کودکان چنين حالتی نيست ولی بزرگتران به دهها شيوه کتوسل می شوند تابتوانند تن بخودکشی دهندحداقل زيان وخطراينست که احساس گناه وتقصير فردراازخودمنفعل کرده وعزت نفس او رابخطر می اندازد .
تحقيقات نشان داده که اين سببی ا ست برای قتل و خونريزیهای بیدليل،طغيانهای ديوانه واروسرکشی های وحشناک ومقدمه است برای جنون ولااقل سپردن خودبدست غم و اندوه.
اصولاً ناراحتی های ناشی از انزواجوئی موجب ضعف و دشواری هایبسيار است و همه چيز انسان را زايل می سازد و نمی گذارد آدمی رشد کند.اختلال دماغی خود مرضی است که در اثر اين حالت در افراد پديد می آيد،مخصوصاً برای آنها که در زمينه خانوادگی و يا ارثی هم داشته باشند.
راه های پيشگيری از کمرويی در کودکان
–از کودکان خود آدمی خجول نسازيد:
آدمی در ابتدا بسان شاخه ی تری است که به هر شکلی در می آيد و شخصيت او رفته رفته و در ارتباط با محيط اطراف ساختار اصلی خود را بدست می آورد . خانواده دنيای نخستين کودک را تشکيل می دهد و شخصيت او در ابتدای امر به تيغ از برخوردها و مراقبت هايی که از وی در آن به عمل می آيد . قوام می يابد و ساخته می شود .
حتی در يک خانواده که نحوه ی تعليم و تربيت به طور کلی برای تمام فرزندان آن يکسان باشد ، بهره گيری خاص هر يک از آن ها ، از اين امر به علت عوامل متعددی که به چگونگی تعليم و تربيت در خانواده و برخورداری فردی از آن بستگی پيدا می کند ، تفاوت خواهد داشت : مثل ميل و رغبت عميق کودک ، وضع زناشويی والدين به هنگام تولد کودک ، ساختار جسمانی طفل و غيره . با اين ترتيب ، هنگامی که کودک نشانه هايی از خجلت از خود بروز می دهد که معمولاً اين علائم را در خواهران و برادران او نمی توان يافت ، آنگاه بايد در صدد يافتن انگيزشهای ديگری بر آمد که اين حالت را در او به وجود آورده و به عبارت بهتر طبيعت روابط مشخصی که او را هدف خود قرار داده ، معين و معلوم ساخت : بيشتر اوقات خجالت هنگامی در طفل ايجاد می شود که او در متن زندگی روزمره خانوادگی ,روابط ، تعليم و تربيت قادر به فراهم ساختن تگيه گاه مطمئنی برای ساختن و تثبيت شخصيت خود نمی شود.اين کمبود در کودک نوعی ترس مفرط از مقابله با تجارب و وقايع تازه و عجِب در محيط خانوادگی به وجود می آورد . فرد کمرو خود کار خويش را به قاعده و درست می پندارد ، اطرافيان و مربيان بايد مواظب باشند که بر آن صحه نگذارند که با کمروها بايد با ظرافت خاصی رفتار کرد.
-کودک را لوس بار نياوريد :
چه بسا ممکن است فرزندتان در کودکی دچار بيماری سختی شده و ناچار او را تحت مراقبت شديد قرارداده باشيد و يا بعد از مرگ بچه ی اولتان به دنيا آمده و در نتيجه در محيطی پر ناز و نعمت و سرشار از مراقبت بزرگ شده است تا مبادا چشم زخمی به وی برسد و او هم به سرنوشت کودک بزرگتر مبتلا شود و خلاصه کودک نازپروده را در محيطی شکننده بار می آورند تا حادثه ای برايش اتفاق نيفتد . بهتر است بداند که اگر از او در پيه ای عايق محافظت می کنيد بيشتر آسيب پذيرش می سازد ، زيرا او را محکوم بدان ساخته ايد که نتواند از خودش دفاع کند . چنين کودکی خود را خلع سلاح شده می يابد و فاقد هر گونه امکان ابداع و ابتکار در مقابله با مسائل و مشکلات زندگی و طبعاً در رويارويی با هرحادثه نوظهور که آنرا خطرناک میيابد و اين امربخصوص زمانی حادث میشودکه او حامی خويش راکه معمولاً خودرابين اووقايع روزانه سپر قرار میدهد،غايب می بيند .
اگر ترس شما زياده از حد و مفرط باشد ، ناخودآگاه آن را به کودکتان منتقل می سازيد به طوری که او حتی تجارب معمولی زندگی را نيز در زاويه ی خطرناکی مشاهده می کند و همين امر شخصيت او را دچار تشتت و تجزيه خواهد کرد .همه چيز را از قبل برای او حاظر و آماده نسازيد و بالعکس اين آمادگی را به او بدهيد و کمکش کنيد تا در مقابله با موقعيت هايی که احتمال خطر دارد ، بتواند عکس العمل مناسبی نشان دهد و در ضمن سن و سال او را از ياد نبرد که از عهده فعاليت های ساده تشويق نماييد که از هر عامل ديگری در تصحيح رفتارش مناسب تر است .
-از سختگيری بی جا بپرهيزيد :
سختگيری و مؤاخذه بي جا نيز همچون مورد قبلی در ساختار شخصيت تأثيری منفی به جای می گذارد. همان گونه خود را دور نگاه داشت ، از شدت عمل و باريک بينی در تعليم و تربيت بايد خودداری نمود .
موجودی که تازه پای بعرصه حيات می گذارد و گام به گام در آن پيش می رود. نياز به جاپای محکم دارد تا بتواند ثبات و استحکام لازم را برای خوش فراهم آورد و به اين ترتيب بر اعتباری صحه گذارد که لازمه هرزندگی به شمار می رود .اين قبيل اقدامات برای قوام يافتن شخصيت او کاملاً ضروری می نمايد و به وی امکان می دهد تا رابطه خويش را با دنيای خارج سامان دهد و به عبارت ساده تر روحيه و حالت نفسانی خود را شکل دهد . مقصود نوعی قانون طبيعی رشد است که کودک بايد هر چه زودتر با آن آشنا شود تا بتواند هويت خود را در شالوده های مستحکم آن پی ريزی نمايد ، روشن است که اين جای پاها و يا بهتر است بگوييم پايگاه ها بايد توسط قدرت اعتبار و جذبه ای که کودک را در کانون هدف خود قرار می دهد،برای او فراهم گردد وکودک برای آن احترام قائل شود .
-از کودک خود توقع انجام کارهای محال را نداشته باشيد:
گاهی اوقات والدين انتظار دارند فرزندانشان کارهای سخت و دشواری را انجام دهند و اين بدترين نوع کاربرد کسب اعتبار اولياء است که در باره کودکان خود را می داند . هر کودک زمانی قادر به برآورده ساختن توقعات پدر و مادر و بزرگترها ی خويش می شود که در آن لحظات بتواند از عهده ی کاری که به او محول کرده اند ، بر آيد . فی المثل کودکان در دورانی از عمر خود گرفتار انواع ترس های کودکانه می شوند که به هيچ قيمتی قادر به از بين بردن آن ها نيست . مثل ترس از تاريکی ، برخی جانوران يا حشرات ، آب و آب تنی و غيره …
اين هراس های کودکانه که با رشد طبيعی از ميان می رود ، بايستی از جمع جهات مورد توجه قرار گيرد و به عبارتی ريشه اضطرابات که قاعتاً چندان هم نمی تواند ساده باشد ، مشخص و واضح گردد . حال اگر با اقدامات نسنجيده کودک را در محيطی قرار دهيم تا به قول عوام ترسش بريزد ، در آن صورت بر هراس و وحشت باطنی او خواهيم افزود:بعنوان مثال اگر کودکی را از آب می ترسدناگهان بداخل حوض يا استخرپرتاپ کنيم،يااوراپيش حيوانی که ازاوبشدت وحشت دارد ببريم،ازاو بخواهيم که بسرآن حيوان دست بکشد،بااينکارخود طفل بيچاره رادر مهلکه ای قرار خواهيم دادکه شايد تاآخرعمر اين صحنه خوفناک رااز ياد نبرد .
-ابتکارات و ابداعات کودک خود را دست کم نگيريد:
بخاطر داشته باشيد که تجزيه ی اندونزی از مسائل زندگی امری است کاملاً طبيعی و ضروری و اساسی و رشد کلی آدمی که حرکتی ، حسی ، روحی و نفسانی است ، بر اين پايه صورت می گيرد . پس اين را هيچگاه از ياد نبريد که به رفتارهايي مکاشفه گرانه کودک نبايد بی اعتنا بماند و آن ها را کوچک بشماريد و اين را بدانيد که او در حد توان و استعداد خود توانسته چنين کارهايي هرچند کوچک را انجام دهد، مثلاً در آغاز به اکتشاف پيکر خود نايل می شود و همين او را بسيار شاد و خوشحال می سازد گوئی قاره ای ناشناخته را کشف کرده است! پس از آن که اندکی بزرگتر شد ، به اکتشاف و بررسی محيط دور و بر خود می پردازد . مهم آن است که دورادور مراقب او باشيد تا بازرسی ها و سرکشيدن های او مخاطراتی برايش ايجاد نکند و احياناً زيان های عمده ای به بار نياورد . او را در اين تجربه آموزی کمک کنيد و حتی اگر دست و پايش هم کمی صدمه ديد و خراش سطحی برداشت ، مانع ادامه تفحص و تجسس او نشويد و يا اگر در اين گشت و گذار به گريه افتاد ، بدان اهميت ندهيد که گفته اند اشک کودک و ابر بهار پايدار نيست و زود تمام می شود.
-بگذاريد کودکتان به تنهايي کارهای خودش راانجام دهد:
کودک تا 3 سالگی بطورمتوسط نيازبمساعدت وهمراهی دارد تا بتواندرفته رفته برحرکات مفيد خود مسلط شود.بااين حال او رانبايستی کاملاً بخودوابسته کردتاازهرحرکتی باز ماند .
بهترين روشي که می تواندبه او مساعدت کند تا اعتماد به خويش را به دست آورد ، اين است که گاه گاهی به او فرصت داده شود کارهای روزمره اش را خود به تنهايي انجام دهد . در اين صورت والدين او نبايد بيمی از کثيف شدن او به خود راه بدهند و هر چند دورادور مواظب او هستند ، ولی کودک از اينکه می تواند غذايش را بدون کمک بزرگترها بخورد ، احساس شادی و شعف بی سابقه ای می کند و همين در تکوين و تکميل شخصيت او نقش به سزايي ايفا می نمايد . يا اگر می خواهد خود لباس هايش را به تن کند، مانع اين کار او نشويد و به اصطلاح تو ذوقش نزنيد و حتی او را تشويق به انجام اين کار کنيد و خود در گوشه ای بايستيد و نظاره گر او شويد و خلاصه شو و شوق و حس ابتکار را در او خفه نکنيد .
-عرصه برخوردها و تماسهای او را در خارج از محيط خانواده گسترش دهيد :
شرايط زندگی مدرن،تعداد افرادخانواده راتقليل داده است.در سابق اگرکودک معمولاً با دوسه نسل بالاترازخود– پدر و پدربزرگ و جد و خاله و دائی و غيره ارتباط روزمره داشت ، اکنون اين برخورد به حد اقل تنزل يافته و چه بسا روزها می گذرد و او جز پدر و مادر و احياناً خواهران و برادران خود کسی ديگر را نمی بيند .
اين قبيل تنگ ناهای ارتباطی در سلول خانوادگی امری تأسف بار تلقی می شود ، زيرا امکان تقابل برخورد ها را از کودک سلب می کند و او را يک بعدی بار می آورد . به اين علت است که نسل های فعلی کودکان دارای اين نقيصه عمده روحی هستند که برای گذرا از محيط خانواده و اجتماع و محيط خارج دچار اشکالات و ناراحتی هايي می شوند و يا در برخورد با افراد سوای اولياء خويش ، گرفتار شرم و خجلت فراوان می گردند و لحظه ورود بزندگی اجتماعی وتحصيلی برايشان بصورت عذابی اليم در میآيد .
-کودک را با ديگران دمساز نماييد:
کودکانی که در ييلاق و دشت و کوه بزرگ می شوند ، خلقياتی متفاوت با کودکان شهری که به تنهايي جرأت بيرون آمدن از خانه را ندارند ، پيدا می کنند . در شهر ، کودک شما به دليل مخاطراتی که در هر گوشه و کنار تهديدش می کند ، ناچار تا حدودی وابسته می شودو در اين مورد بايد بشود,ولی اين نقص اخلاقی زمانی مرتفع خواهد شد که شما او را با خود به باغ و پارک و دشت و صحرا ببريد و او را با طبيعت و محيط های بزرگتر آشنا سازيد . او در آنجا امکان برخورد و ارتباط و معاشرت و همصحبتی با اطفال ديگر را پيدا خواهد کرد و هزاران خاطره تلخ و شيرين از آن کسب خواهد کرد .
کودک خود را تشويق کنيد تا با ديگران دمساز شود . حتی اگر از اين امتزاج و برخورد ، حوادث کوچکی زاده شود . برای او مهم آن است که از همان آغاز شيوه های مختلف مبادلات اجتماعی را فرا بگيرد و حتی اگر در اين راه چشم زخمی هم به او برسد – چون قادر به شناخت خود و محيط خود می شود- اهميت چندانی نبايد برای آن قائل شد . تازه اگر هم چنين اتفاقی بيفتد و ناراحتی مختصری هم پيش بيايد ، شما برای دلداری و تخفيف درد او کنارش حضور داريد . به هرحال هرگونه کسب تجربه ای از اين دست ، باعث می شود تا کودک وارد عرصه جديد شود و حتی آمادگی لازم را برای ورود به محيط مدرسه پيدا کند.
-فرزندتان را از مدرسه نترسانيد:
بسياری از کودکانی که محيط مهد کودک و کودکستان و غيره را نديده اند ورود به مدرسه برايشان تجربه ای تازه و شگفت انگيز می شود،زيرا اين محيطی است که هيچ ارتباطی با عادات قبلی آنها بهم نمی زند.کارکنان و محيط مدرسه برای اين کودکان ساده دل بيگانه هستند و آن ها خود رادر آن گروه و جمع غريبه احساس می کنند و ديدن بزرگترها به وحشتشان می اندازددر اينجاست که نقش پدر و مادر درآشنا ساختن کودک با محيط مدرسه ازاهمِت خاصی برخوردارمی شود .
-اگرناگهان فرزندتان خجول وکمروشدعلت آنرابفهميد :
رفتاری کاملاً ناگهانی و غير قابل پيش بينی همواره نشانه ی آن خواهد بود که حادثه مهمی در زندگی دانش آموز در شرف وقوع است و بروز شرم و خجالت گواه بر آن است که اختلالاتی نفسانی در او روی داده است .
ظهور اين حالت را نمی توان پديده ای زودگذر بشمار آورد . که با مرور زمان تخفيف بيابد و يا از بين برود،واقعيت اين است که کودکی که ناگهان دچار شرم وخجالت شده،بطور قطع شوکی روحی و عصبی را تحمل کرده و در نتيجه تعادل روانی خود را از دست داده است . پس بايد در صدد يافتن علت و محرک آن بر آمد و اين کار را نيز با تدبير و فراست فراوان انجام داد . گاهی اوقات علت های اين پديده مکن است متنوع و مختلف باشد و در سطوح کم و بيش آگاهانه شعور و روشن رخنه کند و حتی امکان دارد، خود سوژه از منشأ آن بيخبر مانده و مکانيسم تدافعی او را مورد حمله قرار داده باشد و هرگز نبايد با سرعت و شتابزدگی درصدد يافتن توضيحی برای آن بر آمد و روح کودک را بيش از پيش نامتعادل و مختل ساخت .
در وهله نخست به تحقيق و بررسی در خانواده بپردازيد . چه بسا ممکن است حادثه ناخوشايندی مثل تولد نوزادی که کودک او را رقيب خود می پنداردوطلاق و جدايي ويا مرگ فردی که برای او بسيار عزيز بوده،اورا تحت تأثير قرار داده است . اين رخداد،امکان دارد مدت زمانی قبل از تغييراخلاق دانش آموز روی داده وواکنش ظاهری آن بعدها بوجود آمده .
اين قبيل حوادث ، معمولاً دانش آموز را که تا آن زمان در محيط امن و آرام خانواده زندگی می کرد ، منقلب و پريشان می سازد و دنيای سرشار از آرامش او را بر هم می زند وتکيه گاه های مطمئن و سنگرهای ايمنی او را در خانواده از وی باز می ستاند .
دانش آموز که در اثر اين رويدادها خود را درمعرض تهديد می يابد و احساس می کند که معيارهای دنيای عاطفی او بر هم خورده و فاقد منابع مطمئن و مستحکمی برای جانشينی آن هاست ،احساس تزلزل وبی ثباتی بيشتری می کند؛ بايد به اوامکان داده شود تا سر فرصت وباحوصله تمام سرمايه ومنبع ازدسترفته خويش راترسيم وجبران کند بپردازيم:
جدائی يا طلاق :
اين يکي از دشوارترين موقعيت هايي است که ممکن است برای هرپدر و مادری پيش آيد.در اين موقع ابتدا بايستی تدابيری بينديشيد تا اختلافات و کدورت ها را که با شريک زندگيتان پيدا کرده ايد ، از بين ببريد تا بتوانيد کودک خود را که با ادراک ساده و بچگانه خود نگران و پريشان شده است ، از ناامنی خاطر و در خود خزيدن نجات دهيد.
در اينجا مسأله نگهداری و مراقبت از کودک مطرح نيست و اين موضوع بار دل کودک را سبک نمی کند ، چون او می خواهد بار دیگر در کنار پدر و مادری که اکنون ديگر وجود ندارند ، زندگی کند و مجداً سايه ی آن ها را بر سر خود ببيند و احساس آرامش کند . هر قدر هم که موقعيت شما با همسرتان وخيم و پرتنش و تند باشد ، کودک را بايد از آن مخمصه برکنار نگه داريد و او را در ماجراهای ناخوشايند زندگيتان وارد نسازيد ، در غير اينصورت اعتمادی را که تا بحال به شما داشته متزلزل خواهيد کرد و معيارهای والای او را از بزرگترها؛پدر و مادر و غيره بر هم خواهيد زد .
شکست های تحصيلی
ناکاميهای تحصيلی اغلب با ضربات سختی روحيه ی کودکی را که يکی دو سالی است وارد مدرسه شده، به تازيانه می گيرد. وبه بارت ديگر اختلالات روحی او از همين موضوع به ظاهر ساده ناشی می شود. در اين گونه مواقع، وادين فهيم و با تجربه، به سختگيری خود نمی افزايند، زيرا در صورت اقدام به چنين عملی، بر وخامت حال فرزند خود خواهند افزود. بهتر آن است که بعد از ريشه يابی قضايا، به جای سرزنش و توبيخ و مؤاخذه کودک که چرا نمره کم گرفته ای و تنبلی مي کنی ، رفتارهای معقولانه ای با او در پيش گيرند.ابتدا به سراغ معلمان او برويد:آنها بهتر خواهند توانست شمارادر جريان وضع تحصيلی و عقب ماندگی او قرار دهند ودر نتيجه شما هم امکان کمک ومساعدت بيشتری به اوپيدا خواهيد کرد.سعی کنيد با کودکی که درامر تحصيل عقب افتاده است ، با ملايمت و مدارا رفتار کنيد و از تند خويي بپرهيزيد و کاری کنيد تا استعدادهای نهفته اش به کمکش بيايند و به این ترتيب نشان خواهيد داد که اهميت زيادی برای شکست او قائل نخواهيد شد و اعتماد به نفس او را باز خواهيد آورد و احتمالاً با از بين رفتن عقب ماندگی های درسی و تحصيلی ، مسائل روانی او نيز خود به خود حل خواهد شد.
با توجه به نشانه ها، دلايل و راه کارهای مناسب برای پيشگيری و درمان کمرويي،اگر موفقيت حاصل نگردد،از آنجا که کمرويي اکتسابی ناشی از عوامل روانی است،در اين مورد به خصوص درمان روانی توصيه می شود و روان درمانی کليشه ای يا روان کاوی همواره با موفقيت همراه بوده است.
منبع
آفتابی،کریم(1392)،واقعیت درمانی وکاهش کمرویی ونارسایی هیجانی دانش آموزان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی اردبیل
ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید