جایگاه اضطراب در رشد شناختی کودکان

مطالعات فلتچر، جانزن و رينولدز نشان می دهد که اضطراب کودکان، بخش طبيعي و عادي رشد آنها را تشكيل مي دهند، ليكن اضطراب افراطی، را مي توان قسمتی از اختلال اضطرابی كودكان دانست. در اضطراب مفرط، باید به این مساله توجه داشت که كه وجود اضطراب تعمیم یافته و مهم يكي از ابعاد مهم این اختلالات است. وجوه مشترك تمام اختلالات اضطرابي، عبارتند از: ترس، تحريك پذيري، عصبي بودن، بي خوابي، بي توجهي و گوش به زنگ بودن.

مطالعات بارت و آلن دیک نشان می دهد که اضطراب در دوران كودكي، بسيار شايع است به طوری كه برآوردها،نشان داد ه اند كه بين 5 تا 18 درصد كودكان به نوعي به اختلال اضطرابي مبتلاء هستند.مطالعات نيل، ليلي و زاكيس نشان می دهد که به هر حال از نظر شناختي، اغلب كودكان مضطرب بر پايه برداشت های غلط خود از نيازمندی های محيط و دست كم گرفتن توانايي هاي خود در غلبه بر دشواری ها، نگرانی دارند وعصبی می شوند. نگاهی دقيق تر بر اختلالات اضطرابی ويژگی های بارزتری را مشخص خواهد ساخت

اختلال اضطراب تعميم يافته

طبقه بندی تشخیصی و آماری اختلالات روان پزشکی آمریکا علایم اضطراب تعمیم یافته منتشر) را به این شرح توضیح داده است:

  1. احساس اضطراب و نگرانی فزاینده (به استثناء ترس) که در طی حداکثر روزها اتفاق افتاده و به مدت 6 ماه حداقل حضور دارد و میتواند بر شماری از فعالیتهای روزانه فرد همچون کار یا تحصیل اثر گذار باشد.
  2. فرد در کنترل اضطراب دارای مشکل است.
  3. اضطراب و نگرانی همراه با 3 تا یا بیشتر از 6 علایم ذیل همراه است:
  • احساس بیقراری یا احساس گیر افتادن یا بر یک لبه قرار گرتن.
  • به آسانی احساس خستگی کردن
  • اشکال در تمرکز یا احساس تهی بودن ذهن نمودن
  • تحریک پذیری
  • احساس تنش عضلانی
  • اختلال در خواب (شامل ناتوانی در خواب ماندن یا احساس بیقراری و نارضایتی از خواب

نشانه ويژه اين اختلال، در حقیقت  اضطراب غيرواقعي، افراطي و عصبي شدن بي موردي است كه به هيچ موقعيت خاص يا تنيدگي خارجي مربوط نمي شود. اشتراس در مطالعه خود در رابطه با اضطراب کودکان، اين خصوصيت را در بيش از 95 درصد كودكان تشخيص داد. كودكان مضطرب درباره وضع آينده، ارزشيابی های بعدی، رويدادهای اجتماعی فعاليت های خانوادگی، پيشرفتهای ورزشی، مشكلات بهداشتی خود و خلاصه آنچه در آينده، حتي يك ساعت بعد، ممكن است برايشان رخ دهد، دلهره و نگراني دارند. تنش هاي ظاهری، عصبيت و تغييرات جسماني از نشانه های اضطراب است. اختلال اضطراب تعميم يافته شامل اضطراب افراطي و غيرواقعي است كه در بيشتر ايام و حداقل به مدت شش ماه، دوام دارد و مبتلايان در غلبه بر آن مشكل دارند. اين اختلال در کودکان با برخي نشانه های ظاهری مانند بی قراری، تندخويی، عدم تمركز حواس، انقباض ماهيچه ایی و ساير مشكلات خواب مانند كم خوابی، بی خوابی و آشفتگی خواب همراه است.

مطالعات در سایر کشورها نشان داده اند، 4 درصد جمعيت بزرگسالان مبتلا به اضطراب تعميم يافته اند. با اينكه تعداد مطالعات در مورد كودكان كمتر از بزرگسالان است، آنها توانسته اند برآوردهايی متغيري را كه ميانگين آنها که چهار درصد مي شود، ارائه دهند.بيدل و كاستلو در مطالعه خود از مراجعان درمانگاهي، رقم 4.6درصد را گزارش كردند، حال آنكه آندرسن، ويليامز، مك گی و سوا درنمونه تصادفي بزرگي از جمعيت زلاندنو، رقم2.9 درصد  را گزارش نمودند. اضطراب در کودکان، دارای علایم روان شناختی و فیزیولوژیایی قابل ملاحظه ایی است که با نشانگان جسمی، هیجانی و رفتاری مشخص می گردد.

پژوهشگران، بین واژه اضطراب و ترس، تفاوت قایل شدند. در حالی  که ترس، اشاره به یک پاسخ هیجانی و موقعیتی تهدید آمیز دارد و مربوط به رفتارهای خاصی همچون فرار یا اجتناب دارد لیکن اضطراب، اشاره به موقعیت هایی دارد که تحت کنترل نبوده و یا غیر قابل اجتناب است.ابعاد شناختی اضطراب، در کودکان در سال های اخیر مود توجه گسترده محققین قرار گرفته است و با احساس تنش و ناتوانی در تمرکز بر کارها مشخص می گردد و می تواند رفتار کودک را نیز مورد تاثیر قرار دهد.

لاست، هرسن، كازدين، فرانسيس و گراب در مطالعات خود نشان دادند که شناخت زودهنگام مشكلات كودكان، هم براي فرد و هم براي جامعه، بسيار مهم است به گونه ایی که اگر اين مشكلات، حل نشده باقی بمانند و كودكان، با آنها بزرگ شوند، پيوسته دارای اختلال روان شناختي خواهند بود. به عنوان مثال بسياری از بزرگسالانی، كه مشكل اضطراب دارند، اين اختلال را از زمان كودكي با خود همراه داشته اند.

مطالعات و بررسیها نشان می دهد که طي دوره اي كمتر از ده سال، كودكان از حالت محدود درك شناختی عبور مي كنند و به افرادي داراي شناخت پيچيده تبديل مي شوند. با گذشت زمان، تعداد و پيچيدگي تجربه هاي شناختی و همچنين نياز به تنظيم و تعديل ابراز عواطف همه افزايش مي يابند. شگفت نيست كه برخی از كودكان به شدت تحت تأثير اين چالش ها قرار می گيرند و دچار اختلالات عاطفي و روحی از جمله اضطراب مي شوند. مطالعات نشان می دهد که اضطراب سابقه ديرينه ای دارند . به طوری كه يكی از شايع ترين مشكلات عاطفي كودكان به شمار مي آيند و مي توانند مشكلات شديدی را در زندگي بزرگسالی آنها ایجاد نمایند.

شیوع اضطراب در کودکان

شیوع اضطراب در بین کودکان جهان، در طی ده های اخیر رشد قابل ملاحظه ایی یافته است و پیش بینی ها، حاکی از رشد این مساله به میزان افزایشی 50% در دهه آینده خواهد بود. تخمین زده می شود که از بین هر 5 کودک 1 کودک تجربه ابتلاء به اضطراب را دارد .مطالعات نشان می دهد که کودکان، نیز مانند بزرگسالان دچار اضطراب می گردند و اضطراب در کودکان، با علایمی همچون ترس، نگرانی و احساس تنش در رویارویی با موقعیت های مختلف مشخص می گردد. در حقیقت لغت اضطراب، دارای 4 وجه می باشد که عبارتند است از: 1. احساس ذهنی ترس 2.تنش جسمی 3.نشانگان جسمی 4.احساس اضطراب و تنش. مطالعات نشان می دهد که هیجانات اضطراب از حالت ساده عصبی بودن تا حالات شدت یافته ترس مفرط امتداد دارد .

مطالعات لاست و پرین نشان می دهد که هرگاه جمعيت های نمونه كودكان در جامعه، مورد مطالعه قرار مي گيرند، معلوم می شود ترس ها، نگراني ها و تشويش ها،مشكلاتی كاملاً رایج در آنها هستند. بررسی ميزان شيوع اضطراب در كودكان، به علت تنوع روش شناختی و ملاك های تشخيصی كار، دشوار است. از لحاظ ملا ك های تشخيصی، پسران و دختران در كودكی، تقريباً به يك ميزان به اضطراب مبتلا مي شوند، اما نسبت اضطراب پسران به دختران در نوجواني تغيير مي كند و يك به سه مي شود در دو مطالعه كودكان نژادهاي قفقازی و آفريقايی، در چند موقعيت ترس آور از نظر ويژگيهای بالينی اضطراب، بررسی شدند و معلوم شد که هر دو نژاد، در شیوع این مساله شبيه به هم بودند. ملاك هاي تشخيصي اختلالات در سياه پوستان آمريكايی،بالاتر از كودكان سفيدپوست گزارش شده است اما معلوم نيست كه وضعيت اجتماعي-اقتصادی قوميت، نژاد و جنسيت چگونه بر شيوع اين اختلال در کودکان تأثير مي گذارند.

علل اضطراب در کودکان

رشد عاطفی و شناختی کودکان پیش دبستانی، تحت تأثير عوامل گوناگوني از جمله استعدادهای ژنتيكيی، اختلال روانشناختی خانوادگی، ضربه ها يا آسيب هاي قبلي، تاريخچه يا سابقة يادگيری رفتاری و شناختی كودك، و روابط داخلی و متقابل او با همسالان و افراد خانواده، قرار مي گيرد. عوامل زيستي، شناختي، رفتاري و خانوادگی از بزر گترين علل دخیل در این مساله به شمار مي آيند. اين عوامل در مورد ساير اختلالات كودكان نيز مصداق دارند. مطالعات مربوط به تأثير ژنتيك در اضطراب، اگرچه قوی نيست، اما نتايج معناداری به بار آورده است. پژوهشگران دريافتند كه اضطراب در بستگان نزديك، به ميزان يك چهارم بروز كرده، يعني 1.4 آنها داراي اين اختلال بودند، حال آنكه در ميان گروه كنترل دو درصد گزارش شده بود . پژوهش ديگری در مورد دوقلوها نشان داد 31 درصد دوقلوهاي همسان در اختلال وحشت زدگي اشتراك دارند، حال آنكه در دوقلوهای ناهمسان اين نتيجه مشاهده نشد. در ترس های ساده ديگر نيز وضع به همين گونه است و به نظر مي رسد در خانواده ها،  شيوع دارند. علت اصلي در توجيه شناختي اين است كه اضطراب از روش ها و برداشت های غلط از جهان نتيجه مي شود. شايد هم کودکانی كه دچار اضطراب اند، به دليل تجربه های قبلی يا تعبيرات غلط خود از رويدادها، دنياي بيروني خود، را طوری مي سازند كه اضطرا ب زا باشد و رفتار نابجای والدین نیز به این اضطراب ها دامن می زند.

مطالعات بارت، راپي، دادز و راين، نشان می دهد، پروراندن انتظارات غيرمنطقي و توقعات بی مورد در ذهن والدین و عملی ساختن آنها در قبال کودکان، مي تواند در کودکان ایجاد اضطراب كند و این مساله می تواند باعث شود، تا کودک مضطرب، هميشه گرايش داشته باشد تا در موقعيتهای مختلف، احساس تهديد و نگرانی براي خود کند و نگران باشد که نتواند انتظارات والدین را برآورده سازد.کودک مضطرب موقعيت هايي را كه در واقع سالم، و بالقوه راحت هستند، نيز تهديدآميز تلقی مي كند. همان گونه كه پيشتر اشاره شد، پاسخ هاي اجتنابي، پاسخ هايي هستند كه به منظور جلوگيري از موقعيت نامطلوب انتخاب مي شوند. اجتناب از انجام كار ناخوشايند، پاداش مثبتي فراهم مي آورد. به عنوان مثال كودكي كه والدینش در جلوی دیگران و در مهمانی ها، تقاضای بازی و رقابت بالاتر از سن وی را دارند ممکن است چنان کودک را مضطرب نمایند که وی دیگر به جمع مهمانی ها و دوستان نیاید. در آينده ماندن او دراتاقش سبب كاهش اضطراب او مي شود. او براي خودداري از اضطراب، در آينده هم مي كوشد با دیگران معاشرت نكند. ازاين رو از اعمال متقابل اجتماعي، با آنها خودداري مي كند. چنين پاسخ اجتنابي از درگير شدن فرد با عواطف نامطلوب و ناخواسته جلوگيري مي كند. پاسخ هاي اجتنابي، در واقع در بازداشتن موقعيتهاي نامطلوب كارساز نيستند. الگوبرداری نيز در ايجاد اضطراب نقش دارد. مطالعات نشان می دهد که كودك، مي تواند رفتار بد را با مشاهده واكنش هاي پدر و مادر، و الگوهای رفتاری آنها يا شنيدن توضيحات آنها در مورد رويدادهای اجتماعي كسب كند.

رویکردهای مختلف سنجش اضطراب در کودکان

رویکردهای سنجش اضطراب در کودکان، شامل اندازه گیری به شیوه خودگزارش دهی و روش های رفتاری- مشاهده ایی است.خود گزارش دهی، یکی از شیوه های بسیار رایج در این زمینه است اما در حقیقت، با یک ابزار نمی توان اضطراب کودکان را سنجید، زیرا بحث اضطراب، در کودکان، امری پیچیده . از جمله آزمونهای خود گزارش دهی که برای سنجش اضطراب کودکان استفاده می گردد، آزمون فهرست رفتاری آخن باخ است. این آزمون، در حقیقت چک لیست رفتاری کودکان می باشد و برای کودکان 18-4 سال به کار می رود. روایی و اعتبار این آزمون، به شیوه محاسبه ضریب همبستگی آلفای کرونباخ نشان دهنده اعتبار بالای درونی به میزان 90% و اعتبار برونی به میزان 94% است. مقیاس کلی، دارای اعتبار 97% است. ضریب همبستگی درون طبقه ایی این آزمون، دارای اعتبار ساختاری بالا است. آزمون فهرست رفتاری آخن باخ، هم مشکلات رفتاری و هم مشکلات هیجانی کودکان را می سنجد و در رابطه با کودکان مبتلاء به سرطان، نیز اعتبار یابی شده است. این آزمون، مکررا به وسیله معلمان، والدین و دست اندرکاران بالینی در کار کودک به خصوص متخصصان در زمینه رشد کودک مورد ارزیابی و استفاده قرار گرفته است. در حقیقت آزمون فهرست کودکان آخن باخ، فراوانی و شدت مشکلات هیجانی و رفتاری کودکان را ر طی 6 ماه گذشته می سنجد.

منظور از اضطراب در این تحقیق، نمره آزمودنی در آزمون آخن باخ می باشد. والدین کودکان در این آزمون، نسبت به مشکلات خاصی در غالب یک فورمت پاسخدهی 2-0 پاسخگویی می کنند و به گونه ایی که 0 نشان دهنده پاسخ غیر درست و 2 نشان دهنده پاسخ درست است. این پرسشنامه دارای 118 گزینه است و 8 مورد بالینی مهم را می سنجد که شامل افسردگی، گوشه گیری، اضطراب، شکایات جسمی، مشکلات اجتماعی، اختلال در تفکر، رفتارهای ضد اجتماعی، پرخاشگری، مشکل توجه و فزون کاری است..نمره کلی این آزمون، عبارت است از جمع تمامی پاسخ ها به تمامی آیتمهای آزمون آخن باخ. مطالعات مختلف، نشان می دهد که این آزمون، یکی از گسترده ترین ابزارهای تحقیقی در کار بالینی با کودکان است . اعتبار و روایی این آزمون در تحقیقات و مطالعات مختلف، به اثبات رسیده است. به گونه ایی که برخی مطالعات نشان می دهد پایایی این آزمون از طریق آزمون-باز آزمون بین 93% تا 100% گزارش شده است و باز آزمون برای مدت 1-2 سال ثبات درونی را نشان داده است.

هنجاریابی این آزمون در شهر تهران، پس از انطباق های لازم به لحاظ زبانی، فرهنگی و اجتماعی صورت گرفته است. در اعتبار آزمون- باز آزمون، تمام همبستگی های گشتاوری پیرسون معنی دار است و هم چنین تمام هم بستگی های مربوط به توافق متقابل بین پاسخ دهندگان شامل توافق بین والدین، توافق بین معلمان، توافق بین کودکان و والدین و توافق بین والدین و معلمان نیز معنا دار است.لازم به ذکر است که در تاریخچه مطالعات مربوط به کودکان مبتلاء به بیماری های مزمن، آزمون آخن باخ به صورت فزاینده ایی به عنوان یک ابزار جامع سنجش مشکلات هیجانی و رفتاری از جمله بررسی اضطراب شناخته شده است .

ارتباط بین اضطراب تعمیم یافته و رشد شناختی در مرحله پیش عملیاتی

مطاعات مختلف نشان می دهد که در سنین بین 2 تا 7 سالگی سرعت رشد جسماني كودك كاهش مي يابد. از نظر رشد شناختی کودک در مرحله پیش عملیاتی قرار دارد، خودمحوری، جاندار پنداری، دگر پیروی، داشتن دیدگاهی نسبت به رویاها به عنوان رویدادهای بیرونی، نبود طبقه بندی از ویژگی های مهم و حساس این مرحله به شمار می آیند . سخن گفتن جانشين صداهاي  بی معني وكلمات منقطع مي گردد. كودك از راه سخن گفتن خواسته ها و سؤال هاي خود را مطرح مي كند. بازي مبتني بر انگيزه هاي دروني  مي گردد. در بازيها از زندگي واقعي، پدر و مادر و ساير كودكان تقليد مي كند. در اين مرحله كودك براي اشياي اطراف خود كاربردهاي جديدي ابداع مي كند. نقّاشي هاي اين مرحله بيشتر جنبهً نمادين دارند. آن ها اشكالي را ترسيم مي كنند كه شبيه انسان و يا حيوان هستند.

وجود خود میان بینی، در این دوره باعث می شود تا کودک به ناپیروی از والدین پرداخته و در رفتارها، تابع قواعد شناختی خود باشد. کودک در این مرحله تصور می نماید که جهانی که خود می نگرد، همان جهانی است که دیگری نیز می بیند. وجود خود میان بینی اجتماعی، در این دوره کاملا مشهود است، به گونه ایی که کودک در رابطه با کاربرد قواعد در فعالیتها، تابع شناخت محدود خود است. نپذیرفتن قواعد بازی، نشانه خودمیان بینی اجتماعی در این دوره است، به گونه ای که کودکی که در این مرحله، هنوز تحول شناختی نیافته است، تن به کاربرد قواعد بازی نمی دهد و از به کار بستن قواعد خود، دست بر نمی دارد. کودک در این مرحله، تصور می نماید که جهانی که خود می نگرد، همان جهانی است که دیگری نیز می بیند. وجود خود میان بینی اجتماعی، در این دوره کاملا مشهود است به گونه ایی که کودک در رابطه با کاربرد قواعد در فعالیت­ها، تابع شناخت محدود خود است. نپذیرفتن قواعد بازی، نشانه خودمیان بینی اجتماعی در این دوره است به گونه ای که کودکی که در این مرحله، هنوز تحول شناختی نیافته است، تن به کاربرد قواعد بازی نمی دهد و از به کار بستن قواعد خود دست بر نمی دارد.

تحول عاطفي در اين مرحله به دليل وجود كنش هاي رمزي، تجسم و به كارگيري زبان در قالب احساسات اجتماعي و اخلاقي متجلّي مي گردد. نخستين احساسات اخلاقي غالبا” در درون خانواده شكل مي گيرند. در اين مرحله درك اخلاقي كودكان از درست و نادرست با ارزيابي اعمال و تقسيم آنها به خوب و بد آغاز مي گردد. از نظر مناسبات اجتماعي در اوايل اين دوره، ارتباط با گروه هم سن با هدف تصاحب مايملك آن ها شكل مي گيرد. در حالي كه در پايان اين مرحله  در حدود هفت سالگي  تمايل به سازماندهي فعاليت هاي دسته جمعي در كودك نمايان مي گردد. به بيان ديگر از اوايل اين دوره، رفتارهاي اجتماعي كودك به سوي تعامل هاي اجتماعي فعال جهت گيري مي نمايند.  در نتيجه ضرورت ايجاد زمينه براي “بازي هاي مشاركتي” در اين سنين كاملا محسوس است. در اين نوع بازي ها كودكان يكديگر را جست و جو می كنند و از بازي هاي دو نفره لذّت مي برند. البتّه در اين مرحله وجود تعارض ها و مناقشات بسيار چشمگير است كه با افزايش سن، از ميزان آ نها كاسته می شود. از سنّ چهار سالگي رقابت بين كودكان شكل عينی تري يافته و اغلب از جانب خانواده و مربيان به اين امر ترغيب مي شوند. اين در حالي است كه كودكان بيشتر به آموزش “همكاري” و “تعاون” و “همزيستي مسالمت آميز” با همسالان خود نيازدارند. چرا كه از خلال همكاري، تعاون و تعامل مناسب به تحول اجتماعي و فكري دست مي يابند..

عقايد و افكار خانواده نيز می تواند موجب بروز اختلالات اضطرابي در كودك شود. مطالعات نشان داده اند كودك مبتلا به اختلال اضطرابي به احتمال قوي پدر يا مادري در خانه دارد كه تمايلي به مستقل ساختن فرزند خود نشان نمی دهند.مطالعه ديگري نشان داده است، پدر و مادرها در تمايل كودك براي اجتناب سهي ماند و او را تشويق مي كنند مشكلات خود را با روشهايي حل كند كه اجتنا ب كننده باشد . به نظر مي رسد، تعامل ميان نتایج یک مطالعه نشان داده است، که سبك برخورد و انتظارات  نابجای والدين از كودك به افزايش اضطراب كودكان كمك مي كند و آموزش والدین مي تواند براي درمان با كودكان مبتلا به اضطراب بسيار سودمند می باشند.

 آيزن و همكاران در مطالعه خود دريافتند كه والدينِ كودكان مبتلا به اضطراب، ناخواسته اضطراب كودكان را حفظ مي كند و حتي افزايش مي دهد در نهايت، ممكن است والدين رفتار اضطرابي كودك را به عنوان رفتاري براي جلب توجه و دستكاري آنان مدنظر قرار دهند كه اين كار منجر به شكل گيري تعاملات اجتنابي كودك  والدين مي شود. تمام اين كارها موجب حفظ, تداوم و تشديد اضطراب كودكان مي شود، زيرا هنگام بروز اضطراب در كودكان والدين با توجه كردن به آنها, چه به صورت منفي و چه به صورت مثبت، اين اضطراب را تقويت می کنند.

عدم آگاهی والدین از هر یک از این ویژگی ها می تواند باعث افزایش انتظارات و توقعات والدین نسبت به کودکانشان شود که این  انتظارات پیش از موقع والدین در این مرحله از کودکان نیز می تواند کودکان را دچار اضطراب کند. بنابراین اهمیت و نقش اساسی خانواده در این مرحله و ابعاد گوناگون آن همیشه مورد تأکید صاحب نظران و دانشمندان علوم روانشناختی و تربیتی بوده است. بدیهی است آنچه کودک در سنین ابتدایی رشد تجربه می کند تأثیر مهم و سرنوشت سازی در شکل گیری شخصیتش در بزرگسالی و زندگی آتی دارد .

ارتباط بین مرحله رشد شناختی و اضطراب در کودکان

نظريه پياژه، در مورد رشد شناختي کودک، در دوره دوم کودکي آمیخته با لغات اضطراب، ترس و نگراني است که البته کودکان، آنها را معمولا به عنوان بخشي از روند رشد طبيعي، تجربه مي کنند. هنگامي كه اين پديده سبب قطع ارتباط کودک با شرايط يا رويدادهاي خاص گرديده يا به حدي ناتوان كننده شود، كه به نحو معكوس بر رشد و تعامل اجتماعي کودک  اثر گذارد و پاتولوژيك بوده و نيازمند به مداخله درمانی مي باشد. اضطراب مفرط  و ترس هاي کودکان،همگي با بروز اضطراب كلي يا اختصاصي در ارتباط با موقعيتهای قابل پيش بيني مشخص مي گردند. مطالعه جزيرهويت كه توسط راتر و همكاران گزارش گرديد، شيوع اختلالات اضطرابي را به ميزان 8.6%  ذكر كرده است. در حدود يك سوم اين كودكان در این مطالعه، دچار اضطراب مفرط بودند و يك سوم ديگر ترس هايي داشتند كه ناتوان كننده شده بود. ساير مطالعات شيوع ترس هاي مرضي را  در کودکان7% تخمين مي زنند، كه 2% آنها از نظر باليني ناتوان كننده مي باشند گیرد.

اولين سابقهء اضطراب تكاملي طبيعي در 8-7 ماهگي رخ مي دهد. آن زمان كه شيرخوار، شروع به جدايي از مراقبين اوليه خويش مي نمايد، اكثر کودکان در این مرحله، گوش بزنگي و تغييرات خلقي رابروز مي دهند كه سابقا در جمع غريبه ها نشان نمي داند. اين واكنش بيگانه رابايد از اضطراب بيگانه  كه نوعي ناراحتي شديد تر و شامل آشفتگي آشكار رواني و فيزيولوژيك مي باشد، افتراق داد. مطالعات باریوس و هارتمن در سایر کشورها از جمله آمریکا نشان می دهد که كودكان پيش دبستاني به طور معمول ترس هائي در ارتباط با تاريكي، حيوانات و موقعيت هاي موهوم و خيالي بروز مي دهند. اطمينان بخشيدن به والدين معمولا براي گذرطفل از اين مرحله،  و برخورد درست با کودکان، كافي است اما كودكان دبستانی، به آهستگی ترس های موهوم را رها ساخته و آنها را با ترس از صدمات جسمانی و ساير نگرانيهای بالقوه واقعی، جانشين می سازند. اضطراب هاي اجتماعي اكثرا در طي 19-13 سالگي تكامل مي يابند.

درباره منشاء ترس ها و ترس هاي مرضی در کودکان به خصوص در مرحله پیش دبستانی، نظريات مختلفي موجود است. ديدگاه روانكاوي،  براين پايه استوار است كه كشمكش درونی بيان نشده منجر به رشد نشانه های نوروتيك ميگردد. نظريه يادگيري اجتماعي براين باور است كه ترس ها و اضطراب های کودک، در متن محيط زندگي كودك آموخته مي شوند. گروهي ديگر اعتقاد دارند كه نگراني مفرط با اضطراب مادري مرتبط مي باشد.مطالعات گوناگون يك علت ژنتيك را ارائه نموده اند به گونه ایی که مطالعات نشان می دهد 50% دوقلوهاي يك تخمكي، بطور همزمان دچار اختلالات اضطرابي بوده اند كه در مقايسه با دوقلوهاي دو تخمكي، اين ميزان خيلي بالاتر است.همچنين مطالعات دال برآنند، كه اضطراب از لحاظ ژنتيكي با افسردگی ارتباط دارند. بالاخره تحقيقات اخير، ارتباط اضطراب مداوم كودكي رابا نشانه هايي ملايم حركتي  نورولوژيك  مسجل ساخته است.

كودكان دچار ترس هاي مرضي، فقط تحت شرايط خاصي دچار اضطراب مي­گردند. آنها سعي در احتراز از مواجهه با اشياء يا موقعيتهايي دارند كه به طور خودكار، باعث ايجاد اضطراب مي گردند. مانند ساير اشكال اضطراب، ترس ها هنگامي كه در عملكرد اجتماعي، بين فردي تداخل نمايند به صورت مرضي در مي آيند. از این رو والدين اين كودكان بايد درصورت مواجه شدن با اضطراب يا وحشت زدگي طفل آرامش خويش را حفظ نمايند. اگر والدين، منقلب شوند طفل نتيجه مي گيرد كه واقعا چيز ترسناكي وجود دارد و آموزش والدین، یک اصل مهم در اصلاح اضطراب کودک به شمار می آید .برنشتاين  و گارفينكل ،نشان داده اند كه 70% از كودكانی که والدینشان در رابطه با ترس ها و اضطراب مراحل مختلف رشد شناختی آنها، آموزش ندیده اند، دچار افسردگي، و60% دچار اختلال اضطرابي مي باشند.

 نتایج برخی از مطالعات نشان می دهد که كودكان دچار اضطراب مفرط، دچار نگرانيهاي غير منطقي از حوادث آينده، مناسب بودن رفتار گذشته و دلواپسي دربارهء صلاحيت وشايستگي به خصوص در جلوی والدین خود مي باشند. آنها اغلب با شكايات جسمي، ارجاع مي گردند، به طور قابل ملاحظه اي، خودآگاه و هشيار و نيازمند اطمينان بخشي فراوان هستند و در حفظ آرامش، مشكل دارند.شروع اضطراب در آنها ممكن است تدريجي يا ناگهاني باشد. اين اختلال، معمولا در كودكان سفيد پوستي ديده مي شود كه بزرگترين طفل خانواده مي باشند ودر مقايسه با خانواده كودكان، دچار ساير اختلالات اضطرابي هستند و خانواده های آنان، از سطح اجتماعي اقتصادي برتري برخوردارند و والدین در برخورد با کودک، بسيار نگران صلاحيت و شايستگي خود مي باشند و با سخت گیری با این کودکان، برخورد می نمایند.

بررسی­ها نشان می دهد که دخترها و پسرها، به يك نسبت گرفتاراین مساله مي شوند. كودكان دچار اضطراب مفرط، بيش از كودكان دچار اختلال هراسي  مورد تشخيص قرار مي گيرند و اغلب، اضطراب مفرط تا زمان بلوغ آشكار نمي شود و این مساله درمان و وخامت آسیب زایی روانی آنها را پیچیده تر می سازد.آشكار گرديده كه بسياري از موقعيتهاي مرضی- روانی نوجوانان و بالغين مانند اختلالات سلوك و يافته های غير عادی گوناگون منش، كه قبلا ناشي از تعارضات روانی درونی در نظر گرفته مي شدند با سوانح قبلي همچون اضطراب های دوران کودکی ارتباط دارند. بسیاری از این اضطراب ها، نیز ریشه در رفتار غلط والدین با کودکان دارند که نیازمند توجه تخصصی بالینی می باشند .

منبع

کسائیان، وحید(1390)، تاثیر آموزش ویژگی های رشد شناختی به والدین کودکان مضطرب بر کاهش اضطراب آنان،پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0