تعریف مفاهیم و نظریه های مربوط به مذهب

بررسی روان­شناختی دین نیز همچون خود روان­شناسی از گذشته­ای دور و نامشخص آغاز شده که مقدم بر تاریخ رسمی آن است. آغاز روان­شناسی دین به عنوان رشته­ای رسمی به حدود سال 1881 باز می­گردد، هنگامی که جی استانلی هال ، در بوستون نطقی همگانی در مورد آموزش اخلاقی و دینی ایراد کرد. خواه قبول داشته باشیم، شواهد هال که بنابر برداشت شخصی­اش بین دو چیز یعنی تعبیر دین و دوران نوجوانی پیوند برقرار می­کند، آغازگر این رشته بوده و خواه بخواهیم پیدایش آن را به گونه­ای نامشخص­تر به اواخر قرن نوزدهم برگردانیم، تنها    توانسته ایم تاریخ آخرین دوره تفکر را در باره پارسایی انسان معین کنیم. این نوع تفکر و نظریه­پردازی را اگرچه به هیچ وجه رواج نداشته ،به صورت پراکنده می­توان در دوران کهن نیز یافت.

در زبان انگلیسی واژه، دین  از ریشه­ لاتین religio می­آید که به گفته برخی پژوهشگران، نخست برای اشاره به نوعی قدرت فرابشری به کار می­رفته که از آدمی می­خواهد برای اجتناب از نتیجه­ای شوم به شیوه­ای خاص رفتار کند، دیگر پژوهشگران نتیجه گرفته­اند که religio به احساسی اشاره دارد که در کسانی موجود است که چنین قدرتی را درک و مشاهده می­کنند، این اصطلاح بر کردارهای آیینی که در حرم خدایانی  معین صورت می­گرفت اطلاق می­شود. به هر حال این واژه دلالت داشت بر آنچه آدمی انجام می­داد یا آنچه عمیقاً احساس می­کرد یا آنچه بر اراده­ی او تاثیر می­گذاشت، او را به اطاعت می­خواند یا به عذاب تهدید می­کرد، یا وعده­ پاداش می­داد یا به اجتماع خود پایبند می­کرد .

 تعریف دین

امروزه از دین تعاریف بسیاری موجود است که اشتراک آن‌ها به اشتراک لفظی شبیه‌تر است تا اشتراک معنوی. زیرا برخی از آن‌ها الهی و بعضی دیگر غیرالهی هستند. اعتقاد به توحید و یکتاپرستی، اعتقاد به قدرت‌های جادویی، اعتقاد به تقدس بعضی حیوانات و اشیا و اشکال گوناگون بت‌پرستی، حتی برخی افراد مکاتبی چون مارکسیسم و اومانیسم را نیز دین می‌نامند. دین‌های یادشده در شاخه‌های مختلف علوم، نظیر فلسفه‌ی دین، جامعه‌شناسی دین، و روان‌شناسی دین مورد بررسی و کاوش قرارگرفته‌اند و تنوع و گستردگی آن‌ها موجب شده است تا عده‌ای به اشتباه، منکر امکان تعریف واحدی از دین شوند .ماکس مولر ، خاورشناس و دین‏شناس آلمانى می­گوید: دین کوششى است ‏براى درک آن­چه درک نشدنى است و بیان آنچه غیر قابل تفسیر است. او با تاکید بر جنبه عقلانى دین مى‏گوید: دین قوه و یا تمایل فکرى است که مستقل از حس و عقل، و نه الزاماً به رغم آن دو، بشر را قادر مى‏سازد که بى‏نهایت را به اسامى و اشکال گوناگون درک نماید. در برخی از تعاریف از دین، برجنبه اخلاقى آن تاکید شده است؛ امانوئل کانت می­گوید: دین، عبارت است از تشخیص همه وظایف، به عنوان دستورهاى الهی. و ماتیو آرنولد می­گوید: «دین، عبارت است از اخلاقى که در تماس با احساس قرار گرفته است‏.

جان هیک، کلام آرنولد را این گونه نقل کرده است: دین، همان اخلاق است که احساس و عاطفه، به آن تعالى و گرما و روشنى بخشیده است‏. فریدریش شلایر ماخر تاکید می­کند که دین ریشه در احساس دارد، نه در عقل. در نتیجه، دین باید چیزى فراتر از کوشش ابتدایى در به دست آوردن تصورى از جهان باشد. وی در کتاب ؛ سخنرانی­هایى درباره دین ‏ با تاکید احساسى بر دین آشکارا مى­گوید: جوهر دین عبارت است از احساس وابستگى مطلق، و آن را به احساس اتکاى مطلق توصیف کرده است. مرادش از اتکاى مطلق، چیزى است در تقابل با سایر احساسِ اتکاهاى نسبى و جزئى. ویلیام جیمز نیز، بر این جنبه از مذهب تاکید کرده و گفته است: مذهب، عبارت است از تأثرات و احساسات و رویدادهایى که براى هر انسانى در عالم تنهایى و دور از همبستگى‏ها براى او روى مى‏دهد، به طورى که انسان از این مجموعه درمى‏یابد که بین او و آن چیزى که آن را امر خدایى مى‏نامد، رابطه‏اى برقرار است.

ویل دورانت  نیز تعریف زیر را از تیلور نقل کرده است: دین، فقط اعتقاد به موجودات روحانى غیر مادى است. عده‏اى جنبه اعتقادى و احساسى دین را مهم‏تر یافته و آن دو را در تعریف دین برگزیده‏اند، چنان­که رابرت هیوم گفته است: آن چه دینِ یک فرد را تشکیل مى‏دهد، عبارت از اعتقاد او به نوعى خدا، یا خدایان، و تجربه او از آن خدا، یا خدایان است. آن چه یک دین را از ادیان دیگر متمایز مى‏سازد، عبارت از نوع خدایى است که پیروان آن دین به آن اعتقاد دارند و نوع تجربه­ی بشرى‏اى که به گونه­ای شایسته از آن اعتقاد حاصل مى‏گردد. گروهى بر جنبه پرستش دینى تاکید کرده و دین را با این ویژگى تعریف کرده‏اند. آلن منزیس در تعریف دین گفته است: دین، عبارت است از پرستش قدرت‏هاى بالا به دلیل نیاز. تعریف زیر از پرفسور ویلیام آدامز براون، نیز به صورتی کلی­تر دین را تعریف می­کند. وی میگوید: دین به معناى زندگى بشر در روابط فوق بشریش مى‏باشد، یعنى رابطه او با قدرتى که او به آن احساس وابستگى مى‏کند، صاحب اختیارى که بشر، خود را در مقابل آن مسئول مى‏بیند، و وجود غیبى که او، خود را قادر به ارتباط با آن مى‏داند.

منبع

سیدمیرزایی،سیده زهرا(1394)، پیش بینی سلامت روان بر اساس باورهای مذهبی و هوش اجتماعی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0