تعریف سواد اطلاعاتی

اصطلاح سواد اطلاعاتی عموماً به عنوان توانايي ارزيابي و سازماندهي اطلاعات به منظور استفاده مطلوب از آنها با ضريب صحت بالا در يک گستره وسيع و متنوع از منابع تعريف شده مطرح مي‌شود. از ديدگاه وبر و جانسون سواد اطلاعاتي توانايي اتخاذ تدابير مناسب براي شناسايي اطلاعات مورد نياز است به گونه‌اي که دسترسي به آنها به استفاده صحيح ، اخلاقي و مفيد در سطح جامعه منجر شود.به بياني ديگر سواد اطلاعاتي قابليتي است که فرد را در ارزيابي انتقادي اطلاعات به دست آمده و استفاده دقيق، موثر و خلاق از آنها به منظور رفع نيازهاي اطلاعاتي خويش توانمند مي‌سازد و در مقايسه با سواد كتابخانه‌اي، سواد اطلاعاتي بيشتر از جستجو در يك فهرست پيوسته يا مواد مرجع ديگراست زيرا سواد اطلاعاتي يك تكنيك نيست بلكه يك هدف براي آموزشگران است.

سواد اطلاعاتی به يك آگاهي از روشي كه سيستم‌هاي اطلاعاتي كاربردي و ارتباط بين يك رفع نياز اطلاعاتي ويژه وشناخت منابع مورد نياز به منظور بازيابي اطلاعات براي رسيدن به حل مسئله است. سواد اطلاعاتي از دو کلمه سواد و اطلاعات ترکيب يافته است. اطلاعات را مردم بيشتر مترادف با اخبار يا داده‌هاي قابل تغيير و تفسير مي‌دانند و سواد عموما به توانايي خواندن و در موارد خاص، توانايي فهميدن يا تفسير دقيق از يک موضوع اطلاق مي‌شود. با ترکيب اين دو کلمه مفهوم جديدي به نام سواد اطلاعاتي به وجود مي‌آيد. سواد اطلاعاتي توانايي تشخيص زمان نياز به اطلاعات، يافتن اطلاعات مورد نياز و ارزيابي و به کارگيري موثر اطلاعات تعريف شده است.

اينگونه مهارتها در عبارت سواد اطلاعاتی خلاصه مي‌شود كه آنها را براي اولين بار زوركوفسكي در سال، 1974 ميلادي مطرح كرد. البته، عبارت هاي ديگري همچون سواد كامپيوتري، سواد رسانه اي،  سواد كتابخانه اي، اطلاعات الكترونيكي و سواد فناوري اطلاعات نيز مطرح شده است. او كسي را داراي سواد اطلاعاتي مي‌داند كه براي استفاده از منابع اطلاعاتي آموزش ديده باشد و بتواند با استفاده از اطلاعات مسائل خود را حل كند (دايره المعارف کتابداري،ج۲.). دراين تعريف دو شاخص اصلي آموزش و توانايي حل مسئله  در نظرگرفته شده است. از نظر زوركوفسكي افراد با سواد اطلاعاتي به واسطه اين دو شاخص توانايي بهتري دربهره‌برداري از اطلاعات دارند.

لي بورچينال در سال 1976 سواد اطلاعاتي را مهارتِ يافتن و استفاده از اطلاعات براي حل مشكلات و تصميم‌گيري مؤثر و كارآمد دانست. در تعريف بورچينال، سواد اطلاعاتي به سه مهارت مربوط شده است: يافتن، حل مشكلات، و تصميم‌گيري. وي نيز همچون زورکوفسكي بر مهارت حل مسئله تأكيد كرده است. لي بورچينال سواد اطلاعاتي را مهارتي دانسته که توانايي تشخيص، يافتن و استفاده موثر از اطلاعات را در حل مسائل مختلف به افراد مي دهد. وي نيز مانند زوركوفسكي مهارت حل مسئله را از شاخص‌هاي مهم سواداطلاعاتي مي‌داند.

رابرت تيلر در 1979، سواد اطلاعاتی را توانايي حل مشكلات با استفاده از منابع اطلاعاتي دانست. از نظر او شناخت منابع و محل آنها براي پاسخ به سؤال، اصل اساسي سواد اطلاعاتي است. با توجه به تعاريف سواد اطلاعاتي، آشنايي و نحوه دستيابي به منابع براي حل مسا ئل به تنهايي کافي نيست. لذا اين تعريف، تعريف کاملي نيست. در دهه 1980 عنصر فناوري نيز وارد تعريف سواد اطلاعاتي شد. انجمن صنعت اطلاعات در 1952 اعلام كرد سواد اطلاعاتي دانشي است كه به فرد كمك مي‌كند تا بداند چگونه و كجا براي رسيدن به منابع دانش از فناوري اطلاعاتي استفاده كند. در همين دهه، ويليام دمو تحت تأثير نوآوري‌هاي فناوري در پردازش، ذخيره‌سازي، بازيابي، و انتقال اطلاعات تعريف جديدي از سواد اطلاعاتي ارائه كرد: سواد اطلاعاتي مهارت و دانش دسترسي مؤثر به اطلاعات و ارزيابي آن اطلاعات است. به نظر او سواد اطلاعاتي با شيوه تفكر رابطه مستقيمي دارد. پشتكار، توجه به جزئيات، و دقت در پذيرش عقايد منتشر شده صفاتي هستند كه به پرورش اين مهارت كمك مي‌كنند.

در تعاريف ديگري كه در دهه 1980 ارائه شد، سواد اطلاعاتي به‌عنوان سواد در جامعه اطلاعاتي مورد توجه قرار گرفت. براي مثال كارول كولثاو در 1987 گفت: سواد اطلاعاتي و سواد كاركردي (توانايي خواندن و استفاده از اطلاعات در زندگي روزمره، تشخيص نياز اطلاعاتي، جست‌وجوي اطلاعات براي تصميم‌گيري آگاهانه) بسيار به يكديگر نزديكند. لازمه سواد اطلاعاتي، توانايي كنترل اطلاعات توليد شده توسط رايانه‌ها و رسانه‌هاي ارتباط جمعي است. تحولات اجتماعي و فناورانه نيازمند مهارت و دانش جديد است.

جان اولسن و بيل كونز (1996) معتقدند سواد اطلاعاتي درك نقش و قدرت اطلاعات، توانايي يافتن، استخراج، و استفاده از اطلاعات در تصميم‌گيري‌ها توسط فرد است. همچنين توانايي توليد و دستكاري اطلاعات با استفاده از فرايندهاي الكترونيكي، مهارت‌هايي هستند كه جزء مهارت‌هاي سواد اطلاعاتي محسوب مي‌شوند. به‌طور خلاصه، «سواد اطلاعاتي گسترش مفهوم سواد سنتي در پاسخ به جامعه‌اي است كه ما در آن زندگي مي‌كنيم».

در نيمه دوم دهه هشتاد ميلادي، كتابداران كتابخانه‌هاي دانشگاهي از اصطلاح سواد اطلاعاتي به‌جاي سواد كتابخانه‌اي استفاده كردند و برنامه‌هاي آموزش استفاده‌كنندگان از كتابخانه‌ها كم‌كم جاي خود را به برنامه‌هاي ارتقاي سواد اطلاعاتي داد. در پايان دهه 1980، نقش مهارت‌هاي كتابخانه‌اي در آموزش تفكر نقاد وارد برنامه‌هاي آموزش استفاده‌كنندگان شد. در پايان اين دهه دو كتاب درباره نقش كتابخانه در آموزش مهارت‌هاي سواد اطلاعاتي منتشر شد. كتاب اول، نوشته «پاتريکابرويک » و «اي. گوردن گيي»، بر نقش كتابخانه‌ها در پيشرفت آموزش عالي تأكيد داشت؛ و كتاب دوم گزارش انجمن كتابداران امريكا بود. هر دو كتاب، سواد اطلاعاتي را موضوعي مرتبط به حرفه كتابداري در آموزش و پرورش تلقي كردند. به نظرمي رسد در دهه 1980 نفوذ فناوري هاي نوين اطلاعات در جامعه، تحولاتي را در تعريف سواداطلاعاتي به وجود آورده. سه وجه تشخيص، يافتن و استفاده موثر از اطلاعات درتعريف سواد اطلاعاتي براي حل مسئله در اين دهه، با ابزاررايانه درآميخته. قابليت حل مسئله با عنوان «سوادرايانه‌اي» مطرح شده است. درواقع افراد با به دست آوردن اطلاعاتي درباره نحوه کاربا سيستم‌هاي رايانه‌اي به راحتي مي توانند اطلاعات مرتبط با موضوع خود را شناسايي و با ارجاع به منابع مناسب وداده‌هاي مورد نياز، براي حل مسئله و تصميم‌گيري اقدام نمايند. از ديگر ويژگي هاي اين دهه رشد سريع اطلاعات به همراه تغييرات فناوري و تاثير آن بر گسترش مفهوم سواد اطلاعاتي و با سواد اطلاعاتي است. در اين زمان فردي با سواد اطلاعاتي علاوه بر شناسايي اطلاعات موجود و محل نگهداري آنها بايد توانايي نحوه گزينش آنها را براي بهره برداري مؤثر داشته باشد. نقش کتابخانه‌ها و کتابداران به عنوان عامل مهمي در افزايش مهارت سواد اطلاعاتي در اين دهه مطرح و مورد بررسي قرار گرفته است.

کوستا در سال 1985، سواد اطلاعاتي را توانايي دستيابي، ارزيابي، و استفاده از اطلاعات از انواع گوناگون منابع تعريف کرده است. اين تعريف جامعيت لازم را ندارد و بيشتر بر مهارتهاي رفتاري و کاربردي تأکيد دارد. همان طور که اشاره شد، سواد اطلاعاتي به شناخت و سپس مهارتها توجه دارد. قدرت دسترسي به اطلاعات با ارزش، آگاهي از چگونگي سازماندهي دانش واطلاعات و روشهاي مختلف جستجو و توان تشخيص مؤثرترين اطلاعاتي كه براي حل مشكلات و تصميم گيريها لازم باشد.

 سواد اطلاعاتی عبارت است از مجموعه مهارتهاي جستجو، بازيابي و تحليل اطلاعات، تشخيص اطلاعات معتبر و توان استفاده از اطلاعات و تفکر انتقادي در حل مسأله. در اين دو تعريف از سواد اطلاعاتي، دو عنصر شناخت و مهارت مورد توجه بوده است. افزون بر آن، در اين تعريف ها، پيامدهاي مورد انتظار از سواد اطلاعاتي، يعني رابطه آن با حل مشکل مشخص شده است. اين امر، اهميت اطلاعات در زندگي علمي و شخصي را بيشتر مشخص مي سازد. تعريف زير ضمن اشاره بر ويژگيهاي باسواد اطلاعاتي و تأکيد بر ارزش سواد اطلاعاتي در حل مشکلات، ديدگاه وسيع تري را نيز مطرح مي سازد، يعني آن را مهارت و روند فکري براي يادگيري مادام العمر مي­داند.

سواد اطلاعاتی شامل شناخت نيازهاي اطلاعاتي خود، مهارت تشخيص، مکان يابي، سازماندهي، ارزيابي، و استفاده مؤثر از اطلاعات است كه فرد براي حل مسائل و مشكلاتش مورد استفاده قرار مي‌دهد . اين مهارتها پيشنياز مشارکت موثر در جامعه اطلاعاتي و از جمله حقوق پايه افراد براي «فراگيري مادام العمر»  به شمار مي آيد .در اين تعريف ضمن اشاره بر ويژگي هاي باسواد اطلاعاتي و تأکيد بر ارزش سواد اطلاعاتي در حل مشکلات، ديدگاه وسيع تري را نيز مطرح مي‌سازد، يعني آن را مهارت و روند فکري براي يادگيري   مادام العمر مي‌داند.

در جامعه اطلاعات مدار و متغير کنوني هر لحظه دستگاهي جديد و نظريه‌اي نو و روشي متفاوت ابداع مي‌گردد. براي يادگيري اين نوآوريها نمي توان انتظار داشت که براي هر تغيير دوره آموزش مربوطه ارائه شود يا اين که بتوان در دوره هاي آموزشي مادام العمر شرکت کرد. براي همخواني فعاليتها و تواناييها با اين تغييرات، بايد بتوان به صورت خود مدار به يادگيري پرداخت. بر اساس تعريف بالا، سواد اطلاعاتي امکان خودآموزي را فراهم مي آورد و به عنوان پيش نياز يادگيري مادام العمر بايد مورد توجه قرار گيرد.

گزارش انجمن كتابداران امريكا (1989)  اهميت دستيابي به سطح عالي سواد اطلاعاتی در جامعه را مورد تأكيد قرار داده است و مهارت يادگيري با اتكا بر منابع اطلاعاتي را ضروري مي‌داند. تعريف اين انجمن درباره سواد اطلاعاتي يكي از معتبرترين تعاريف است. در اين تعريف آمده است: «براي اينكه فردي از نظر اطلاعاتي با سواد باشد، بايد بتواند تشخيص دهد اطلاعات در چه زماني مورد نياز است و توانايي يافتن، ارزيابي، و استفاده مؤثر از آن را داشته باشد… . افراد داراي سواد اطلاعاتي كساني هستند كه آموخته باشند چگونه بياموزند. آنها مي‌دانند كه چگونه ياد بگيرند، زيرا مي‌دانند كه دانش چگونه سازماندهي شده است و چگونه مي‌توان اطلاعات مورد نياز را پيدا كرد و از اطلاعات به‌گونه‌اي استفاده كرد كه ديگران نيز بتوانند از آن بياموزند. افراد داراي سواد اطلاعاتي براي يادگيري مادام‌العمر آمادگي دارند، چرا كه هميشه مي‌توانند اطلاعات مورد نياز خود را پيدا كنند و از آن براي تصميم‌گيري آگاهانه استفاده نمايند ». در اين تعريف، که انجمن کتابداران ايالات متحده ارائه نموده است، مي توان به نقش سواد اطلاعاتي در ايجاد انگيزه و يادگيري مهارتهاي فکري و رفتاري و نيز زندگي مستقل پي برد. همچنين شخص با سواد اطلاعاتي شخصي است که:

– نياز اطلاعاتي خود را تشخيص مي دهد.

– تشخيص مي‌دهد که داشتن اطلاعات صحيح و کامل اساس تصميم گيري خردمندانه است.

– منابع بالقوه اطلاعات را مشخص مي کند.

– راهبردهاي جستجوي موفقيت آميز را در خود بهبود مي بخشد.

– به منابع اطلاعات چه منابع مبتني بر کامپيوتر و چه ساير فناوري ها دسترسي دارد.

– اطلاعات را ارزشيابي مي کند.

– اطلاعات را براي استفاده عملي از آن ها سازماندهي مي کند.

– اطلاعات جديد را به بدنه اطلاعات موجود مي پيوندد.

– از اطلاعات در حل مساله و تفکر انتقادي استفاده مي نمايد.

امروزه، وجود رايانه‌ها و منابع الكترونيكي و استفاده از آنها توسط كاربران كتابخانه‌ها، باعث شده سواد اطلاعاتي را «سواد اطلاعاتي ديجيتالي » نيز بنامند. سواد اطلاعاتي ديجيتالي توانايي ارزيابي، مكان‌يابي، تركيب، و استفاده بهينه از اطلاعات و شبكه‌هاي ارتباطي و منابع الكترونيكي است.بنابراين، انتظار مي رود با اين پيشينه فکري، کتابداران بتوانند در فراگيري روند فکري مهارتهاي سواد اطلاعاتي موفق بوده، و به آموزش آن بپردازند.

منبع

پاخیزان، فریده(1396)، رابطه بین سواد اطلاعاتی با تاب آوری در دانش آموزان اول متوسطه، پایان نامه کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه.

 از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0